شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳
۱۳:۰۷ - ۲۷ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۷۳۵۱
تئاتر شهر

ستاره اسکندری: نباید از تماشاگر بخواهیم به تئاتر بیاید تا با چهره‌ها سلفی بگیرد

ستاره اسکندری,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

حتی اگر نه به‌ بازی‌های ستاره اسکندری بلکه به‌ دستاوردهای کارنامه بازیگری او نگاهی بیندازیم، تئاتر را مهم‌ترین عرصه‌ای می‌بینیم که او در آن ایفای نقش کرده است؛ این را دو تندیسی که او تاکنون در ادوار جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر به خانه برده ثابت می‌کند؛ بازیگری که کارگردانان بزرگی چون بهرام بیضایی و علی رفیعی ناظر بر بازی‌هایش بر صحنه‌ها بودند.

 

جنس بازیگری اسکندری در تئاتر، همواره مورد توجه منتقدان و اهالی صحنه بوده است؛ از همان موقع که با بازی‌اش در «سعادت لرزان مردمان تیره‌روز» در واپسین سال دهه هفتاد شمسی، چاره‌ای جز اعطای تندیس برای هیأت داوران جشنواره فجر نگذاشت تا سال ۱۳۹۳ که بعد از مدت‌ها دوباره به تئاتر بازگشت و این بار هم مورد توجه قرار گرفت.

 

از آن روز تاکنون، اسکندری سعی کرده در نمایش‌هایی روی صحنه برود که خطی جز جریان غالب تئاتر امروز ایران را دنبال می‌کنند. تازه‌ترین مورد، مربوط به حضورش در نمایش «نفر دوم» است که این شب‌ها در تماشاخانه ایرانشهر با بازی او روی صحنه است. ستاره اسکندری در گفت‌و‌گو با ایران از تئاتر و نمایش «نفر دوم» می‌گوید.

 

 

حرف حساب این نمایش به زعم شما چیست؟ تبعات جنگ، روابط عاشقانه شکست‌خورده یا چه؟

نمایش «نفر دوم»، روایت زندگی دو خواهر در جامعه‌ای پرفراز و نشیب است؛ جامعه‌ای که تک‌تک اتفاقاتش، در زندگی و بر روابط آنها تأثیر می‌گذارد. از این منظر در واقع «نفر دوم»، روایت چگونگی رسوخ تبعات اجتماعی رویدادها در چند دهه به داخل خانواده‌ها و خانه‌هاست.

 

 

 در بستر همین روایت، می‌بینیم که یک بازیگر زن، نقش‌های مرد را بازی می‌کند. «نفر دوم» با این تمهید چه لایه‌های پنهانی می‌خواهد به نمایش اضافه کند؟

ابتدای اجرا توضیح داده می‌شود که مهین صدری که نویسنده و کارگردان این نمایش است، چگونه حضوری به‌عنوان بازیگر در این اثر خواهد داشت. او مردهای غایب را بازی می‌کند که آنها از یک منظر در اثر حضور داشته باشند. خودش به‌عنوان نویسنده و کارگردان این نقش‌ها را بازی می‌کند که یک نگاه ناظر بر رویدادهای این نمایش باشد.

 

 

 اتفاقاً از بیان و لحن او نیز پی می‌بریم که هیچ تلاشی برای بازی ندارد...

بله، او اساساً وارد بازیگری در این نمایش نمی‌شود. حضور او، به‌عنوان یک ناظر از منظر مردان غایب است.

 

 

 ساختار روایی این نمایش  به‌اصطلاح گاهشمارانه است. این گاهشمار زندگی شخصی نویسنده به نظر شما توانسته وجوه مشترک و عمومی با مخاطبش بیابد؟

من موافق نیستم که گاهشمار زندگی شخصی است. اینکه نویسنده خود در ابتدا می‌گوید برای من نویسندگی چیزی نیست جز توانایی به‌ یادآوردن زخم‌ها، می‌خواهد ما را وقتی همه‌مان تنهاییم و عادت به گفتن نداریم، دعوت کند به بیان دردها، بیان‌ کردن حالا با هر عمق نگاهی. تسلط این نوع نگاه در زمانه‌ای که ما ناچار از تأثیرپذیری از وقایع اجتماعی و سیاسی هستیم، مهم است. به طور مثال همین ناآرامی‌های اخیر را ببینید... همین باعث شد، تئاتر چند روزی با سالن‌های خالی مواجه باشد. می‌بینیم که تأثیر یک اتفاق در خیابان، به سالن تئاتر کشیده شد.

 

پس همه چیز تحت تأثیر جامعه است. این نگاه در این نمایش تازه است. از همین‌رو شاید برای تماشاچی آشنایی‌زدایانه باشد و کمی تأمل او را بطلبد. طبعاً در روزگاری همه چیز را برای مخاطب قابل فهم کرده‌ایم، کار ما با چنین نمایشی سخت است. ما پیش از اینها در تئاتر، با تماشاگر کنجکاوتری مواجه بودیم. حالا تماشاچی بیشتر شده اما این ارتقا متأسفانه فقط کمی بوده است. من بسیار دوست دارم درباره آثار نمایشی نقد نوشته شود؛ نقد با آنالیز و تحلیل و نه مبتنی بر دریافت‌های شخصی و حسی. ما خودمان فیلم‌های کیشلوفسکی را می‌دیدیم و چیزی هم نمی‌فهمیدیم اما کنجکاو بودیم و می‌خواندیم تا بفهمیم.

 

متأسفانه فضای مجازی ما را به ساده‌اندیشی و سطحی‌نگری عادت داده و خبرهای تلگرامی و اینستاگرامی فرصت تعمق را از ما گرفته. انگار اگر تعمق کنیم از سرعت فزاینده تبادل اطلاعات عقب می‌مانیم. «نفر دوم» مخاطب خودش را جاهایی گنگ می‌کند و به تفکر وامی‌دارد و این برای من علامت خوبی است.

 

 

 به ارتقای کمی تماشاگران تئاتر اشاره کردید. شما از آن دسته هستید که معتقدند تمهیدات جدید مثلاً تأسیس تئاترهای خصوصی و روی‌آوردن به چهره‌ها به هر حال برای رونق‌دادن به تئاتر مثبت است یا فکر می‌کنید برای کسب چنین رونقی باید ساز و کارهای دیگری اندیشید؟

من مخالف بروز و ظهور این فضاها و اتفاقات نیستم به شرطی که سمت و سو داشته باشد. تئاتر را برای جذب تماشاگر نباید ساده کرد یا به صرف کشاندن تماشاگر به سالن تن به چهره‌ها داد. اینها نشان‌دهنده غلبه اقتصاد بر تئاتر است. هر جا اقتصاد بر متن ماجرا غلبه کند معنا از بین می‌رود. از این تمهیدات باید برای غنی‌شدن هنر استفاده می‌کردیم نه برای به‌ سطح‌ بردن افکار. امروز می‌خواهیم تماشاگر را با خودمان همراه کنیم. نباید از تماشاگر بخواهیم به تئاتر بیاید تا با چهره‌ها سلفی بگیرد.

 

 

  دست کم برای تئاتر قرار نبود این اتفاق بیفتد...

نه برای تئاتر و نه برای سینما، فراموش نکنید که ما سینمای تعمق‌گرا و فلسفی دهه شصت را پشت سر داریم؛ سینمایی پر از تفکر و اندیشه. کجاست الان آن سینما؟ در تلویزیون هم از فرازهای درخشانی چون «سربداران»، «هزاردستان» و «امام علی»، «نرگس»، «در پناه تو» و... خبری نیست. این درد، مشترک است و فقط تئاتر نیست که به آن مبتلاست.

 

 

  پس از چند همکاری با الهام کُردا به‌عنوان همبازی و با مهین صدری به‌عنوان نویسنده و کارگردان، حالا می‌توان شما را به‌عنوان یک گروه در تئاتر امروز در نظر آورد؛ اتفاقی که در روزگار افول گروه‌ها و ازبین‌رفتن ایده پی‌گرفتن تئاتر از طریق تیم‌ها، می‌تواند سرآغاز دوباره‌ای باشد. چقدر به مداومت کار چنین گروهی امید دارید؟

امیدوارم که ادامه داشته باشد. آنقدر همه چیز سخت شده است که نمی‌شود پیش‌بینی کرد. روی چنین نکته‌ای حساب نمی‌کنم تا آسیب نبینم. از طرفی هم به‌عنوان بازیگری که بیش از دو دهه است تئاتر کار می‌کند، حالا به جریان‌سازی‌های بزرگ‌تری فکر می‌کنم. از همین رو است که خانه فرهنگ مانا را تأسیس کردم تا از شخص خودم فراتر بروم. در مانا می‌خواهیم به نکاتی بپردازیم که در تئاتر ما گم شده؛ به همین آسیب‌هایی که حرفش را زدیم.

 

 

 شما دو بار تندیس جشنواره تئاتر فجر را به خانه برده‌اید. یکی برای «سعادت لرزان مردمان تیره‌روز» سال ۱۳۷۹ و دیگری برای «هم‌هوایی» سال ۱۳۹۳. این دو اثر در کارنامه تئاتری‌تان چه جایگاهی دارند؟

«سعادت لرزان...» را خیلی دوست دارم؛ نه فقط به خاطر تندیسی که برایش گرفتم، به‌خاطر اینکه آنجا با علیرضا نادری آشنا شدم؛ نمایشنامه‌نویسی که صاحب منظر و باسواد است، کمیاب بود و حالا نایاب است. آشنا شدن با محسن علیخانی به‌عنوان کارگردان آن اثر هم برایم مهم بود. علیخانی، کارگردانی عمیق و در کارش متخصص است. مثل شاگردی‌کردن نزد علی رفیعی و همکاری با بهرام بیضایی بزرگ، همکاری در «سعادت لرزان...» برایم اتفاق بزرگی بود. در «هم‌هوایی» هم پس از سال‌ها روی صحنه می‌آمدم و خیلی خوب بود.

 

 

حتماً یکی از بهترین نمره‌های کارنامه‌تان مربوط به بازی در نمایش «شب هزار و یکم» نوشته و کار بهرام بیضایی است...

برای من «شب هزار و یکم» اتفاقی بزرگ و به یادماندنی بود. این نمایش برای من ماهیت زبان در اثر نمایشی را بازتعریف کرد. اینکه تاریخ‌نگاران چگونه تاریخ را به نفع پیروزها ثبت می‌کنند بسیار تأمل‌برانگیز بود. این روزها چقدر جای بهرام بیضایی در تئاترمان خالی است و چه حیف.

 

 

 تئاتر امروز به رئالیسم اجتماعی تن داده. به‌نظر شما تسلط این ماجرا بر تئاتر ما به اقتضای پسند تماشاگر است یا استراتژی دیگری در کار است؟

بیش از اینکه فضای غالب تئاتر امروزمان را رئالیسم اجتماعی بدانم، فکر می‌کنم آثار را کمی به‌روز و به همین فراخور دم دستی کرده‌ایم. رئالیسم اجتماعی برای خودش ماجرایی پیچیده و بسیار مهم است مثل کارهایی که از علیرضا نادری دنبال کرده‌ایم. در آثار رئال اجتماعی‌مان منظر وجود داشت، الان نیست. به‌همین علت، نمایش‌هایمان تأثیری بر ما نمی‌گذارند. هر ماه بیش از صد نمایش بر صحنه داریم اما از مجموعش کمتر چیزی یادمان می‌ماند.

 

همین است که حالا وقتی شما با من گفت‌وگو می‌کنید به نمایش‌های ۲۰-۱۰ سال پیش بازمی‌گردید و در خاطرتان مانده؛ چون تأثیرگذار بودند. کجاست این ماندگاری‌ها؟ من تک تک تصویرهای آثار علی رفیعی را در خاطر دارم حتی آن مبل بزرگ را در شازده احتجاب؛ چرا نتوانسته‌ایم تکرارشان کنیم؟ اینها علامت‌های خوبی نیست. به مصرف روی آورده‌ایم، قبلاً تئاتر را این‌قدر مصرف نمی‌کردیم.

 

 

  این روزها مشغول چه کاری هستید؟

مسئولیت انتخاب بازیگر در سریال «زندگی از نو» به کارگردانی علی‌محمد قاسمی را برعهده دارم. مجموعه‌ای تلویزیونی که از شبکه پنج سیما پخش خواهد شد.

 

 

با الهام احساس امنیت دارم

«نفر دوم»، دومین همکاری ستاره اسکندری با مهین صدری و الهام کُردا  است. در نمایش پیشین که مهین صدری آن را نوشته بود، نخستین همکاری بین کُردا و اسکندری شکل گرفت. پس از «هم‌هوایی»، دوباره دو بازیگر که جنس بازی‌شان به نوعی مکمل هم است، در «نفر دوم» همبازی شده‌اند. از او درباره این همکاری می‌پرسم. اسکندری درباره ویژگی‌های این همکاری می‌گوید: «جنس دغدغه‌های الهام کُردا به من نزدیک است. نوع حضور و تلاشش در تمرین‌ها و اجرا برای من آشناست و از همین رو با الهام در کار احساس امنیت دارم».

 

صابر محمدی

 

 

iran-newspaper.com
  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش