سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۲:۴۵ - ۳۰ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۸۰۵۱
تئاتر شهر

الهام كردا: چارچوب اجباری را نمی پذيرم

الهام كردا,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

الهام كردا با نمايش «نفر دوم» در روزهاي نخست سي‌وششمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر روي صحنه رفت. جشنواره‌اي كه هر ساله به مناسبت پيروزي انقلاب برپا مي‌شود و قرار است به محل گردهمايي هنرمندان بدل شود. اين رويداد با يكي دو سال اختلاف، همپاي پيروزي انقلاب عمر دارد و شايد از اين نظر گپ‌وگفت با بازيگر صاحب دغدغه‌اي كه در اين سه دهه زيسته و از قضا به عنوان هنرمند تئاتر شناخته مي‌شود خالي از لطف نباشد. به ويژه كه كردا در كارزار برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم نيز نقش پررنگي ايفا كرد و هيچگاه خودش را از فعاليت‌هاي جمعي كنار نكشيد. اين هنرمند در مصاحبه پيش رو از ايده‌هايش درباره حيات بازيگر در جامعه پرتلاطم ايران معاصر گفته است.

 

اولين نكته درك نسل ما از وقايعي است كه نمايش به آنها اشاره مي‌كند و معلوم نيست نسل جديد هم با آن‌ تاريخ‌هاي ويژه ارتباط برقرار كند يا نه؛ در اجرا با چنين موضوعي مواجه شديد؟

نكته‌اي كه مهين صدري از همان ابتدا خيلي صادقانه با تماشاگر در ميان مي‌گذارد، همين است. اينكه نويسندگي چيزي نيست جز توانايي به ياد آوردن تك‌تك زخم‌هاي‌مان. اين تاريخ‌ها و مسائل مطرح شده در نمايش زخم‌هاي نسل ما هستند، گرچه مي‌توانند براي نسل‌هاي آينده تكرار نشوند. از طرفي مسائل نسل بعد از ما چيز ديگري بوده و آنها هم چنين فضاي گل و بلبلي را تجربه نكرده‌اند. ولي در هر صورت هيچ‌وقت از ترس‌هاي ما و پدران و مادران ما در شب‌هاي موشك باران تهران يا مسائل دهه ٦٠ تصوير روشني ندارند. مثلا نمي‌دانند وضعيت اقتصادي مردم در دوره جنگ چطور بود. هر شب به اين مساله فكر مي‌كنيم كه نسل ما چقدر بيشتر اين نمايش را درك مي‌كند و البته اين آگاهي از وقتي تمرين‌ها شروع شد وجود داشت و تاحدي مي‌دانستيم در نهايت چه اتفاقي مي‌افتد.

 

ماجرا تا حدي هم شخصي است.

دقيقا و اين شخصي بودن روايت است كه بين تماشاگر و بازيگر صميميت ايجاد مي‌كند. از همان جنس صميميت كه در نسل ما وجود داشت و مخاطب جوان هم اگر كمي دقيق شود مسائل برايش قابل درك است.

 

بازي براساس يك متن مستند مثل «هم‌هوايي» در مقايسه با متن «نفر دوم» چه تفاوت‌هايي دارد و چه امكاناتي در اختيار شما گذاشت؟

مشخص‌ترين تفاوت اين بود كه آنجا هيچ شناختي از كاراكتر نداشتم و تازه بايد شخصيت را كشف مي‌كردم. اتفاقا قصد داشتم با خانم مهناز دليري، همسر عباس دوران گفت‌وگو كنم تا شناختم بيشتر شود ولي جالب است بدانيد تصميم از اواسط تمرين تغيير كرد. به اين نتيجه رسيدم اتفاقا نياز نيست همسر عباس دوران را خوب بشناسم، بلكه نياز است شخصيت عباس دوران را كشف كنم. در نمايش «نفر دوم» كار تفاوت داشت و پيشنهادها از درون متن بيرون مي‌آمد.

 

اين دو تجربه تفاوت و جذابيت خاصي ايجاد نكرد؟ به ويژه وقتي به روند چندسال گذشته شما دقت كنيم با انتخاب‌هايي مواجه هستيم كه شخصيت‌ها از داخل متن قابل كشف هستند و نياز چنداني به جست‌وجوي خارج از متن نيست.

اولين و مهم‌ترين نكته اين است كه اگر گروه و كارگردان يك نمايش را دوست نداشته باشم اصلا به همكاري با آنها نمي‌رسم. بنابراين در گام اول بايد اين ارتباط شكل بگيرد و در بخش بعد به ساختن شخصيت مي‌رسيم كه هر دو اينها شيوه‌هايي براي تجربه هستند. چيزي كه اينجا صادقانه دلم مي‌خواهد به آن اشاره كنم سختي ايفاي نقش در نمايش «نفر دوم» است. شبيه به كارهايي است كه از آنها با عنوان سهل و ممتنع ياد مي‌شود.

 

چرا؟ به اين دليل كه گستره وسيع سني از كودكي تا بزرگسالي را در بر مي‌گيرد و من بايد به تمام تجربه‌هايم مراجعه كنم. به ويژه براي من كه برون‌ريزي احساسي و بيان بعضي مسائل برايم كار سختي است. اينجا كلماتي را مي‌گويم كه در زندگي شخصي كمتر به زبان مي‌آورم.

 

مثال مي‌زنيد؟

اشاره مستقيم برايم سخت است ولي مثل اتفاقي كه در رابطه بين شخصيت دختر و دوستانش يا خواهرش رخ مي‌دهد. البته يك شانس هم داشتم كه خيلي دلم مي‌خواهد اينجا درباره‌اش صحبت كنم. اينكه نمي‌دانم چه چيز در من وجود دارد كه در ١٠ سال اخير، من در برهه‌هايي از زندگي به نقش‌ها يا بازي در نمايش‌هايي رسيده‌ام كه واقعا لازم بود. به اين ترتيب با نقش يكي مي‌شدم چون همه‌چيز- زندگي و كار- در زمان درست به هم مي‌رسيد.

 

چرا مي‌گويم شانس؟ چون اصولا تعريف من اين است كه اگر بتوانم هر نقش را در زندگي هم بازي مي‌كنم. گاهي به خودم مي‌گويم اگر ترس نبود قطعا فلان نقش را به زندگي خودم وارد مي‌كردم. گاهي نمايش‌هايي به من پيشنهاد مي‌شود كه مي‌توانم با آنها زندگي كنم و به واسطه همان نمايش‌ها دغدغه‌هايم را بيرون بريزم. شايد شانس من است كه مي‌توانم با آن نمايش‌ها تراپي شوم.

 

بازي در نمايش «نفر دوم» هم همين‌طور بود؟ مثلا به فعاليت‌هاي اجتماعي و مواضع سياسي يك سال اخير ارتباط داشت؟ به نظرم بيشتر از خيلي‌ها سرتان براي چنين فعاليت‌هايي درد مي‌كرد.

سرم از قبل درد مي‌كرد و معمولا درگير مسائل سياسي و اجتماعي بودم. نسل ما از بچگي درگير چنين ماجراهايي شد و خيلي زود حواشي وقوع انقلاب، جنگ، دوران سازندگي، اصلاحات و باقي اتفاق‌ها را به خود ديد. اين مسائل در كار هنرمند تاثير مي‌گذارند و معتقدم اگر جز اين باشد اشتباه است. چون عده‌اي اين فعاليت‌ها را لوس بازي مي‌دانند.

 

چطور مي‌شود يك هنرمند برخلاف مردم زندگي كند و اصلا نداند در مملكت چه خبر است؟ چطور امكان دارد گراني دلار و آثارش روي تمام كالاهاي اساسي تا قيمت ميوه‌ در ميوه‌فروشي را متوجه نشويم؟ خيلي طبيعي است كه تصميم سياستمداران بر زندگي همه ما تاثير مي‌گذارد و به همين دليل بايد آگاهانه عمل كنيم. البته خيلي‌ها معتقدند زندگي حرفه‌اي يك بازيگر يعني اينكه هيچ چيز روي شما تاثير نگذارد و خيلي آرام و راحت به سلامت روح و جسم و تقويت توانايي‌هاي فني بازيگري بپردازيد. در مقابل، من معتقدم ابدا اين‌طور نيست.

 

شايد نگاه آنها به هاليوود است كه همه‌چيز بي‌تنش و بعضا آرام و حرفه‌اي پيش مي‌رود. گرچه هنرمنداني مثل رابرت دنيرو و مرل استريپ همزمان انتخابات امريكا عليه ترامپ ويدئو منتشر كردند.

تازه با در نظر گرفتن همين نمونه‌ها هم ما خيلي با آنها تفاوت مي‌كنيم. من فردي هستم كه آذر ٥٧ به دنيا آمده‌ و دو كوچه پايين‌تر از خانه‌‌اش هم موشك اصابت كرده است. دايي‌اش شهيد شده، ماجراهاي كوي دانشگاه و دوم خرداد و ٨٨ را ديده‌ يا رنج كمبودهاي دارويي را تجربه كرده است. چطور امكان دارد اين مسائل روي من تاثير نگذاشته باشد؟ ما با افرادي كه مسائل عاشقانه مهم‌ترين مشكلات زندگي‌شان را شكل داده تفاوت مي‌كنيم. خيلي طبيعي است كه حتي دغدغه ما با آنها فاصله داشته باشد و مثلا دستگيري صدام براي من معناي متفاوتي ايجاد كند. ما در جغرافيايي زيست مي‌كنيم كه تجربه‌هاي خاصي داشته‌ايم.

 

 

آثار اين تجربه‌ها چطور در بازيگري نمود دارد؟ كار را دشوار نمي‌كند؟

قطعا تاثير دارد ولي از ياد نبريم كه همه اينها نبايد بهانه ايجاد چارچوب باشد. چون من با ايجاد خط و مرزهاي اجباري مخالفم. مانيفست من در زندگي اين است كه شما بايد بدون چارچوب ولي درست پيش برويد. خودم در بازيگري همه موارد حرفه‌اي را رعايت مي‌كنم اما زمان اجرا چارچوب نمي‌گذارم و به عنوان نمونه از فضاي نمايش مثل طراحي صحنه، لباس و متن دريافت‌هايي دارم. اتفاقا وجود همين آشفتگي‌ها موجب مي‌شود نتوانيم خيلي روي يك چارچوب خاص تكيه كنيم چون شرايط مدام همه‌چيز را از خط خارج مي‌كند. همه اينها يك بي‌قراري به وجود مي‌آورد.

 

بازي روي صحنه قرار است به تراپي اين بي‌قراري كمك ‌كند؟

نه، اين بي‌قراري از نوع سازنده است.

 

معمولا در چه زمينه‌هايي مطالعه مي‌كنيد؟

معمولا زياد به كتاب‌ها رجوع مي‌كنم. در گذشته داستان و رمان زياد مي‌خواندم اما مدتي است كه بيشتر تاريخ مي‌خوانم. اين روزها تاريخ مشروطه را بيشتر مطالعه مي‌كنم، به ويژه در يكي، دو سال اخير احساس مي‌كنم خيلي بيشتر از گذشته به دانستن تاريخ نياز داريم. مثلا همه ما از عطار نيشابوري صحبت مي‌كنيم ولي نمي‌دانيم در چه دوره، زمانه‌اي مي‌زيسته است. تاريخ هنر و ادبيات ايران جدا از زمينه‌هاي ديگر قابل بررسي نيست.

 

به نظر شما تئاتر ما با وضعيت روز نسبتي برقرار مي‌كند؟

بله هميشه افرادي به اين مسائل فكر مي‌كنند، حالا نسبت و فاصله اين افراد با عمق مشكل اجتماعي يا سياسي تفاوت دارد. حالا اينكه كارگردان چقدر هنر همراه كردن مردم را داشته باشد ماجراي ديگري است. اصلا فرض بگيريم كه ما مدام دغدغه‌ مطرح كنيم ولي مهم اين است كه حرف‌ها چقدر به عمل نزديك شود. تئاتر ما امروز همه‌چيز را در بسته‌بندي زيبا تحويل مي‌دهد و كمتر شرايط انديشيدن را به وجود مي‌آورد. همه‌چيز فست‌فودي در اختيار تماشاگر گذاشته مي‌شود. در تئاتر ايران ما هنرمندان عجيب و غريبي داريم، به‌ويژه در ميان كارگردان‌هاي نسل جوان ولي مسائل مختلف از شهرت گرفته تا دغدغه‌ نان آنها را از فضاي متفاوت و راديكال دور مي‌كند. من اين راديكال بودن را دوست دارم.

 

يكي‌شدن با نقش

١٠ سال اخير، من در برهه‌هايي از زندگي به نقش‌ها يا بازي در نمايش‌هايي رسيده‌ام كه واقعا لازم بود. به اين ترتيب با نقش يكي مي‌شدم چون همه‌چيز- زندگي و كار- در زمان درست به هم مي‌رسيد.

 

  نسل ما از بچگي درگير چنين ماجراهايي شد و خيلي زود حواشي وقوع انقلاب، جنگ، دوران سازندگي، اصلاحات و باقي اتفاق‌ها را به خود ديد. اين مسائل در كار هنرمند تاثير مي‌گذارند و معتقدم اگر جز اين باشد اشتباه است.

 

بابك احمدي

 

 

etemaad.ir
  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش