سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۱:۴۶ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۰۴۴۲
تئاتر شهر

گيتی قاسمی: امروز با ذهن‌های خسته مواجه هستيم که خوراك فرهنگی می خواهند

گيتي قاسمي,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

گيتي قاسمي سال‌هاي زيادي است كه در آثار نمايشي روي صحنه مي‌رود و به گواه بازيگران و كارگرداناني كه با او همكاري داشته‌اند همواره كيفيت قابل قبولي از خودش ارايه داده است. بازيگر بي‌حاشيه، محجوب و پرتلاشي كه حضور روي صحنه نمايش را از دهه ٧٠ تا امروز تجربه كرده و چند سالي است بازي مقابل دوربين سينما را هم به تجربه‌هايش افزوده است.

 

كيفيت بازيگري‌اش با نخستين حضور در آثار سينمايي مثل «ويلايي‌ها» و «سد معبر» مورد توجه قرار گرفت و به سرعت كانديداي دريافت جايزه شد. «خون رقصه»، «آفتاب از ميلان طلوع مي‌‌كند»، «عامدانه عاشقانه قاتلانه» از جمله آثار نمايشي پرمخاطبي به شمار مي‌رود كه قاسمي در آنها ايفاي نقش داشته و در ماه‌هاي اخير هم با حضور در نمايش‌هاي «آبي مايل به صورتي» به كارگرداني ساناز بيان و «كوكوي كبوتران حرم» كاري از افسانه‌ ماهيان خوش درخشيده است.

 

به بهانه اجراي هر‌دو نمايش در سي‌وششمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر با او گفت‌وگويي داشته‌ايم كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

معمولا نقش‌هاي سختي را پذيرفته‌ايد كه هريك پيچيدگي‌هاي خودشان را داشته‌اند. قاعده خاصي براي پذيرش نقش داريد؟

اكثر نقش‌هايي كه تا الان به من پيشنهاد شده همه دروني و به نوعي نزديك به تراژدي بوده و حال و هواي سختي داشته‌ است. بيشتر نمايش‌ها رئاليستي بوده و شخصيت‌هايي را كار كرده‌ام كه مردم با آنها غريبه نبودند، به همين تناسب امكان قضاوت طيف گسترده‌تري از مخاطبان درباره كيفيت بازي‌هايم به وجود آمد كه به طور طبيعي كار را سخت مي‌كند. قاعده‌ام در انتخاب نمايش‌ها اين بوده كه كار با وضعيت روز جامعه نسبت داشته باشد. گرچه بعضا به حضور و تجربه در گونه‌هاي مختلف نمايشي مانند كمدي موقعيت هم گرايش داشته‌ام.

 

چه عاملي موجب شده كه بعد از بيست سال كار حرفه‌اي در زمينه بازيگري، همچنان يك سير ثابت كيفي را طي ‌كنيد؟

دانشگاه در من انگيزه زيادي ايجاد كرد و با ورودم به دانشكده هنرهاي زيبا در سال ١٣٧٥ بلافاصله در سال دوم، كار حرفه‌اي‌ام را با حضور در نمايشي به كارگرداني آقاي تاجبخش فناييان آغاز كردم. سال ٧٦ در تئاترشهر روي صحنه رفتم و از همان زمان تلاشم اين بود كه با گروه‌هاي زيادي همكاري و تجربه داشته باشم. كار ادامه پيدا كرد تا وقتي كه در نمايش‌هاي حرفه‌اي‌تر روي صحنه رفتم. براي مثال نمايش «عدالت‌خانه» كار حميدرضا آذرنگ در تماشاخانه ايرانشهر كه به نوعي اجراي افتتاحيه اين مجموعه هم بود. منظورم اين است كه روند مورد نظر شما از همان سال‌ها تا امروز وجود داشته ولي بعضي مسائل به اينكه كار شما توسط چه گروهي از افراد ديده شود هم ارتباط پيدا مي‌كند.

 

ولي به هرحال حفظ كيفيت روحي و جسمي در اين مدت كار ساده‌اي‌ نيست؟

بله بعضي بازيگران در دوران كاري‌شان فراز و فرود زيادي را تجربه مي‌كنند ولي من تلاش كرده‌ام آهسته و پيوسته پيش بروم. البته از تمام انتخاب‌هايم دفاع نمي‌كنم و قطعا اشتباه‌هايي وجود داشته ولي براي هر انتخاب از دل و جان مايه گذاشتم؛ حتي اگر در حد يك صحنه ايفاي نقش داشتم. كمااينكه بيشتر جوايزم تا امروز را براي همين نقش‌هاي كوتاه دريافت كردم. مثلا در نمايش «خون رقصه» ٥ دقيقه بيشتر بازي نداشتم ولي براي همان از جشنواره تئاتر فجر تنديس بازيگري گرفتم. تا امروز در جشنواره‌هاي مختلف تئاتري چيزي حدود ١٦ جايزه دريافت كرده‌ام و با ورودم به سينما و اولين فيلم‌هايي كه در بخش سوداي سيمرغ داشتم هم كانديداي دريافت تنديس شدم.

 

اين اتفاق نتيجه چيست؟

اينكه قدر كوچك‌ترين حضورم را مي‌دانم و هميشه گفته‌ام حتي يك پلان يا يك سكانس سرمايه بازيگر است. وقتي بازيگر هر لحظه حضورش روي صحنه يا در برابر دوربين را به چشم تنها سرمايه‌اش ببيند همه‌چيز جدي مي‌شود. بايد چيزي را ثبت كنيم كه ارزشمند باشد.

 

كدام بازيگر در دوره‌ دانشجويي الگوي شما بود؟

بيشتر از اساتيدم مثل حميد سمندريان، مهتاب نصيرپور و ديگراني كه در دانشگاه تدريس مي‌كردند، ياد گرفتم. در مرحله بعد جامعه و مردم كوچه و بازار الگوي من بودند و از رفتار مردم ياد گرفتم تا اينكه بخواهم به بازيگرها توجه كنم، چون مردم جامعه واقعي هستند. بعد هم از همكارانم در نمايش‌ها آموخته‌ام چون معتقدم ما حتي از بازي‌هاي بد يكديگر هم درس مي‌گيريم. اگر كسي طالب ياد گرفتن باشد حتي ديدن بازي بد ديگران مي‌تواند آموزه‌هايي به همراه داشته باشد. به همين دليل هم اعتقاد دارم تا جايي كه ممكن است بايد نمايش‌ها را ديد، حتي اگر كيفيت آنچناني نداشته باشند.

 

هيچ‌وقت شده نگران باشيد كه مخاطب شكل ديگري از بازيگري را بپسندد يا اصولا در رابطه شما و تماشاگر خدشه‌ به وجود بيايد؟

روي صحنه بيشتر براي نقش مقابل بازي مي‌كنم. به نوعي مي‌توان گفت تمام تمركزم معطوف به اين نقطه است. دوم اينكه به تماشاگر ايمان دارم و معتقدم بايد به هوش ‌آنها احترام بگذاريم. ما به هيچ‌وجه نمي‌توانيم با خنده و گريه الكي تماشاگر را گول بزنيم. همينطوري روي صحنه دروغ را بازي مي‌كنيم و مخاطب هم مي‌داند مشغول چنين كاري هستيم. بنابراين اين دروغ بايد به بهترين شكل ممكن ارايه شود. گاهي مي‌بينيد گروه طوري عمل مي‌كند كه تماشاگر منقلب از سالن بيرون مي‌رود، به نظر من فقط باهوش انگاشتن تماشاگر باعث خلق چنين فضايي مي‌شود.

 

شما تماشاگران دهه‌ ٧٠ را ديده‌ايد، تماشاگر امروز هم با نگاه تيزبين وارد سالن مي‌شود؟

ميزان هوش و دريافت مخاطب در مواجهه با اثرات يك نمايش ارتباط چنداني با دهه خاصي ندارد. مساله اين است كه جامعه امروز در مقايسه با دهه‌هاي قبل مشكلات و پيچيدگي‌هاي بيشتري تجربه مي‌كند و مثل قبل فراغ خاطر ندارد. فشار و اضطراب‌هاي امروز به حدي است كه نمي‌توان ذهن تماشاگر را با دهه‌هاي قبل مقايسه كرد. اتفاقا بازي براي چنين مخاطبي ساده نيست چون بازيگر مي‌داند با تماشاگري پر از مساله‌ و دغدغه مواجه است. همراه كردن اين مخاطب به مراتب دشوارتر از تماشاگري به نظر مي‌رسد كه آن زمان صرفا براي لذت از مواجهه با اثر هنري به سالن مي‌آمد.

 

اتفاقا اين نقد وارد مي‌شود كه تماشاگر امروز بيشتر براي تفريح و لذت به سالن‌ مي‌آيد.

با دو شكل متفاوت لذت از نمايش مواجه هستيم. آن زمان مردم با خيال آسوده به تماشاي نمايش مي‌آمدند تا در جريان يك اتفاق‌ فرهنگي قرار بگيرند. اما امروز با ذهن‌هاي خسته مواجه هستيم. با ذهن‌هاي خسته و بعضا مستعد افسردگي كه حالا به سالن مي‌آيند و خوراك فرهنگي مي‌خواهند. جلب نظر مثبت چنين مخاطبي كار ساده‌اي نيست.

 

اينكه بازيگري را با نگاه دقيق به جامعه ياد گرفتيد چطور در نمايش «كوكوي كبوتران حرم» به كار شما آمد؟

تمام آدم‌هايي كه در زندگي ديدم الزاما ويژگي‌هاي شخصيت «آذر» نمايش «كوكوي كبوتران حرم» را نداشتند. افرادي با ويژگي‌هاي متفاوت ديده‌ام كه در ميان آنها مبتلا به ديابت يا معتاد هم بوده، ولي من با تركيب اين تجربه‌ها و توجه به خواست كارگردان و اطلاعات موجود در نمايشنامه دقيق عليرضا نادري به نقش «آذر» رسيدم.

 

مسائل حوزه زنان را پيگيري مي‌كنيد؟

بله، بين همه خانم‌ها دغدغه‌هاي مشابهي وجود دارد كه پيگير آنها هستم. حتي اگر متمركز دنبال نكنم هم به واسطه نقش‌هايم در جريان مسائل روز قرار مي‌گيرم.

 

وقتي به شخصيت‌هاي زن نمايشنامه عليرضا نادري دقت مي‌كنم اين پرسش به وجود مي‌آيد كه آيا زن بودن در ايران كار دشواري است؟

نه چندان، چون به نظرم آدم در زندگي بايد با خودش كنار بيايد. ما ملايري‌ها مثلي داريم كه مي‌گويد: «مرو به هند، برو با خداي خويش بساز/ كه هركجا روي آسمان همين رنگ است» به اين معني كه اگر جهان درون انسان درست باشد امكان زندگي همه‌جا وجود دارد.

 

وقتي بازي شما با اولين حضور كوتاه در سينما ديده شد، فكر نكرديد كاش زودتر به اين حرفه وارد مي‌شديد؟

اتفاقا اين روزها بيشتر با چنين پرسشي مواجه مي‌شوم و دوستان و اطرافيان به من مي‌گويند چرا اينقدر دير؟ به نظرم هيچ چيز بي‌حكمت نيست و اتفاقا معتقدم حضور ديرهنگام در سينما برايم جنبه‌هاي مثبتي داشته است. اگر جاي الان ١٠ سال قبل وارد سينما مي‌شدم شايد خيلي زودتر هم به جمع فراموش‌شدگان مي‌پيوستم، اتفاقي كه براي بسياري از بازيگران افتاده است. اگر الان به ١٠ سال قبل بازگردم قطعا نقش‌هايم را با ظرافت بيشتر اجرا مي‌كنم. حالا با پشت سر گذاشتن اين تجربه‌ها مي‌توانم يك نقش كوتاه را طوري بازي كنم كه كانديداي دريافت جايزه شود، اتفاقي كه شايد آن زمان با ايفاي نقش اصلي هم رخ نمي‌داد. از طرفي احساس مي‌كنم امروز ظرفيتم خيلي بيشتر از ١٠ سال قبل است، گرچه هنوز واقعا اتفاق چنداني نيفتاده و به آن معنا در سينما ديده نشده‌ام اما شايد لازم بود اين زمان سپري شود.

 

رقباي‌تان در جشنواره را رصد كرده‌ايد؟ احساس مي‌كنم بازي شما در جشنواره تئاتر فجر امسال توسط داوران ديده خواهد شد. حتي اميد دارم جايزه بگيريد.

اميدوارم اين اتفاق برايم بيفتد ولي حداقل در دو نمايش «آبي مايل به صورتي» و «كوكوي كبوتران حرم» كيفيت بازي‌ها به حدي خوب است كه رقابت سنگين مي‌شود. من هم خيلي به دريافت جايزه علاقه‌مندم ولي اميدوارم هركس كه در نهايت به عنوان فرد برگزيده روي صحنه مي‌رود واقعا شايسته دريافت جايزه باشد. در اين صورت با اشتياق مي‌ايستم و برايش دست مي‌زنم.

 

با توجه به اينكه چند نسل بازيگران خانم را روي صحنه ديده‌ايد، تحليل‌تان از كيفيت بازي‌هاي نسل جديد چيست؟ پيشرفت داشته‌‌ايم‌ يا پسرفت؟

متاسفانه فكر مي‌كنم در بازيگري پسرفت داشته‌ايم به ويژه وقتي با دوراني كه تازه به دانشگاه وارد شده بودم، مقايسه مي‌كنم. وقتي به بازيگران تئاتر و سينماي آن دوران مانند هما روستا مثلا در نمايش «بازي استريندبرگ»، جميله شيخي، مهتاب نصيرپور يا قبل‌تر به كيفيت بازيگري سوسن تسليمي رجوع مي‌كنم به نظرم پيشرفت چنداني نداشته‌ايم. ما همچنان از آثار اين هنرمندان لذت مي‌بريم و ياد مي‌‌گيريم و برهمين اساس معتقدم متاسفانه درحال دور شدن از اصل بازيگري هستيم. بازيگر خوب وجود دارد ولي خيلي كم است. صحنه تئاتر اين روزها در مقام سكوي پرتاب و ويتريني براي تبديل شدن به سلبريتي كاركرد دارد. اينكه عده‌اي با چهره‌ شدن در تئاتر لباس‌هاي عجيب بپوشند و مصاحبه‌هاي آنچناني انجام دهند. بعد هم حضور نمايشي در خيريه‌ها و تبديل شدن به يك شومن كه به معروف شدن بيشتر كمك كند. از اين منظر براي بازيگري احساس خطر مي‌كنم و همين عوامل موجب شده عمر شهرت و كيفيت بازيگران خوب كوتاه شود.

 

به نظر شما چه اتفاقي مي‌افتد كه سوسن تسليمي همچنان صاحب جايگاه است؟

به نظرم بازيگراني در سطح سوسن تسليمي خودشان را براي هميشه ثبت كرده‌اند و آثاري به يادگار گذاشته‌اند كه همچنان استوار است. ضريب هوشي بالا و پشتكار زياد مهم‌ترين عوامل به وجود آمدن چنين كيفيتي است. ما نمي‌توانيم اين افراد را فراموش كنيم يا بگوييم تمام شده‌اند. جنم بازيگر شدن را داشتند، پيگيري كردند و برايش زحمت كشيدند. هدف‌شان ارايه با كيفيت هنر بازيگري بوده و قصد ارايه خودشان را نداشتند. بحث اين نبوده كه به ستاره تبديل شوند بلكه مي‌خواستند وظيفه‌اي را به بهترين شكل انجام دهند.

 

چهره‌هايي مثل سوسن‌ تسليمي در جامعه‌اي زيست مي‌كردند كه وظيفه‌شناسي يا انجام صحيح رسالت هنري ارزش تلقي مي‌شد اما آيا ماجرا امروز هم به روال گذشته است؟

به نظرم كسي كه كار درست ارايه دهد ديده مي‌شود و بين مردم ارزش پيدا مي‌كند. دير و زود دارد ولي سوخت و سوز ندارد.

 

نمي‌توانيم افراد را فراموش كنيم

متاسفانه فكر مي‌كنم در بازيگري پسرفت داشته‌ايم به ويژه وقتي با دوراني كه تازه به دانشگاه وارد شده بودم، مقايسه مي‌كنم. وقتي به بازيگران تئاتر و سينماي آن دوران مانند هما روستا مثلا در نمايش «بازي استريندبرگ»، جميله شيخي، مهتاب نصيرپور يا قبل‌تر به كيفيت بازيگري سوسن تسليمي رجوع مي‌كنم به نظرم پيشرفت چنداني نداشته‌ايم.

 

به نظرم بازيگراني در سطح سوسن تسليمي خودشان را براي هميشه ثبت كرده‌اند و آثاري به يادگار گذاشته‌اند كه همچنان استوار است. ضريب هوشي بالا و پشتكار زياد مهم‌ترين عوامل به وجود آمدن چنين كيفيتي است. ما نمي‌توانيم اين افراد را فراموش كنيم يا بگوييم تمام شده‌اند.

 

 

etemaad.ir
  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۲
جدیدترین
قدیمی ترین
گیتی قاسمی به شدت کم سواده ،چقدر بی سواد مصاحبه کرده
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش