گيتي قاسمي سالهاي زيادي است كه در آثار نمايشي روي صحنه ميرود و به گواه بازيگران و كارگرداناني كه با او همكاري داشتهاند همواره كيفيت قابل قبولي از خودش ارايه داده است. بازيگر بيحاشيه، محجوب و پرتلاشي كه حضور روي صحنه نمايش را از دهه ٧٠ تا امروز تجربه كرده و چند سالي است بازي مقابل دوربين سينما را هم به تجربههايش افزوده است.
كيفيت بازيگرياش با نخستين حضور در آثار سينمايي مثل «ويلاييها» و «سد معبر» مورد توجه قرار گرفت و به سرعت كانديداي دريافت جايزه شد. «خون رقصه»، «آفتاب از ميلان طلوع ميكند»، «عامدانه عاشقانه قاتلانه» از جمله آثار نمايشي پرمخاطبي به شمار ميرود كه قاسمي در آنها ايفاي نقش داشته و در ماههاي اخير هم با حضور در نمايشهاي «آبي مايل به صورتي» به كارگرداني ساناز بيان و «كوكوي كبوتران حرم» كاري از افسانه ماهيان خوش درخشيده است.
به بهانه اجراي هردو نمايش در سيوششمين جشنواره بينالمللي تئاتر فجر با او گفتوگويي داشتهايم كه در ادامه ميخوانيد.
معمولا نقشهاي سختي را پذيرفتهايد كه هريك پيچيدگيهاي خودشان را داشتهاند. قاعده خاصي براي پذيرش نقش داريد؟
اكثر نقشهايي كه تا الان به من پيشنهاد شده همه دروني و به نوعي نزديك به تراژدي بوده و حال و هواي سختي داشته است. بيشتر نمايشها رئاليستي بوده و شخصيتهايي را كار كردهام كه مردم با آنها غريبه نبودند، به همين تناسب امكان قضاوت طيف گستردهتري از مخاطبان درباره كيفيت بازيهايم به وجود آمد كه به طور طبيعي كار را سخت ميكند. قاعدهام در انتخاب نمايشها اين بوده كه كار با وضعيت روز جامعه نسبت داشته باشد. گرچه بعضا به حضور و تجربه در گونههاي مختلف نمايشي مانند كمدي موقعيت هم گرايش داشتهام.
چه عاملي موجب شده كه بعد از بيست سال كار حرفهاي در زمينه بازيگري، همچنان يك سير ثابت كيفي را طي كنيد؟
دانشگاه در من انگيزه زيادي ايجاد كرد و با ورودم به دانشكده هنرهاي زيبا در سال ١٣٧٥ بلافاصله در سال دوم، كار حرفهايام را با حضور در نمايشي به كارگرداني آقاي تاجبخش فناييان آغاز كردم. سال ٧٦ در تئاترشهر روي صحنه رفتم و از همان زمان تلاشم اين بود كه با گروههاي زيادي همكاري و تجربه داشته باشم. كار ادامه پيدا كرد تا وقتي كه در نمايشهاي حرفهايتر روي صحنه رفتم. براي مثال نمايش «عدالتخانه» كار حميدرضا آذرنگ در تماشاخانه ايرانشهر كه به نوعي اجراي افتتاحيه اين مجموعه هم بود. منظورم اين است كه روند مورد نظر شما از همان سالها تا امروز وجود داشته ولي بعضي مسائل به اينكه كار شما توسط چه گروهي از افراد ديده شود هم ارتباط پيدا ميكند.
ولي به هرحال حفظ كيفيت روحي و جسمي در اين مدت كار سادهاي نيست؟
بله بعضي بازيگران در دوران كاريشان فراز و فرود زيادي را تجربه ميكنند ولي من تلاش كردهام آهسته و پيوسته پيش بروم. البته از تمام انتخابهايم دفاع نميكنم و قطعا اشتباههايي وجود داشته ولي براي هر انتخاب از دل و جان مايه گذاشتم؛ حتي اگر در حد يك صحنه ايفاي نقش داشتم. كمااينكه بيشتر جوايزم تا امروز را براي همين نقشهاي كوتاه دريافت كردم. مثلا در نمايش «خون رقصه» ٥ دقيقه بيشتر بازي نداشتم ولي براي همان از جشنواره تئاتر فجر تنديس بازيگري گرفتم. تا امروز در جشنوارههاي مختلف تئاتري چيزي حدود ١٦ جايزه دريافت كردهام و با ورودم به سينما و اولين فيلمهايي كه در بخش سوداي سيمرغ داشتم هم كانديداي دريافت تنديس شدم.
اين اتفاق نتيجه چيست؟
اينكه قدر كوچكترين حضورم را ميدانم و هميشه گفتهام حتي يك پلان يا يك سكانس سرمايه بازيگر است. وقتي بازيگر هر لحظه حضورش روي صحنه يا در برابر دوربين را به چشم تنها سرمايهاش ببيند همهچيز جدي ميشود. بايد چيزي را ثبت كنيم كه ارزشمند باشد.
كدام بازيگر در دوره دانشجويي الگوي شما بود؟
بيشتر از اساتيدم مثل حميد سمندريان، مهتاب نصيرپور و ديگراني كه در دانشگاه تدريس ميكردند، ياد گرفتم. در مرحله بعد جامعه و مردم كوچه و بازار الگوي من بودند و از رفتار مردم ياد گرفتم تا اينكه بخواهم به بازيگرها توجه كنم، چون مردم جامعه واقعي هستند. بعد هم از همكارانم در نمايشها آموختهام چون معتقدم ما حتي از بازيهاي بد يكديگر هم درس ميگيريم. اگر كسي طالب ياد گرفتن باشد حتي ديدن بازي بد ديگران ميتواند آموزههايي به همراه داشته باشد. به همين دليل هم اعتقاد دارم تا جايي كه ممكن است بايد نمايشها را ديد، حتي اگر كيفيت آنچناني نداشته باشند.
هيچوقت شده نگران باشيد كه مخاطب شكل ديگري از بازيگري را بپسندد يا اصولا در رابطه شما و تماشاگر خدشه به وجود بيايد؟
روي صحنه بيشتر براي نقش مقابل بازي ميكنم. به نوعي ميتوان گفت تمام تمركزم معطوف به اين نقطه است. دوم اينكه به تماشاگر ايمان دارم و معتقدم بايد به هوش آنها احترام بگذاريم. ما به هيچوجه نميتوانيم با خنده و گريه الكي تماشاگر را گول بزنيم. همينطوري روي صحنه دروغ را بازي ميكنيم و مخاطب هم ميداند مشغول چنين كاري هستيم. بنابراين اين دروغ بايد به بهترين شكل ممكن ارايه شود. گاهي ميبينيد گروه طوري عمل ميكند كه تماشاگر منقلب از سالن بيرون ميرود، به نظر من فقط باهوش انگاشتن تماشاگر باعث خلق چنين فضايي ميشود.
شما تماشاگران دهه ٧٠ را ديدهايد، تماشاگر امروز هم با نگاه تيزبين وارد سالن ميشود؟
ميزان هوش و دريافت مخاطب در مواجهه با اثرات يك نمايش ارتباط چنداني با دهه خاصي ندارد. مساله اين است كه جامعه امروز در مقايسه با دهههاي قبل مشكلات و پيچيدگيهاي بيشتري تجربه ميكند و مثل قبل فراغ خاطر ندارد. فشار و اضطرابهاي امروز به حدي است كه نميتوان ذهن تماشاگر را با دهههاي قبل مقايسه كرد. اتفاقا بازي براي چنين مخاطبي ساده نيست چون بازيگر ميداند با تماشاگري پر از مساله و دغدغه مواجه است. همراه كردن اين مخاطب به مراتب دشوارتر از تماشاگري به نظر ميرسد كه آن زمان صرفا براي لذت از مواجهه با اثر هنري به سالن ميآمد.
اتفاقا اين نقد وارد ميشود كه تماشاگر امروز بيشتر براي تفريح و لذت به سالن ميآيد.
با دو شكل متفاوت لذت از نمايش مواجه هستيم. آن زمان مردم با خيال آسوده به تماشاي نمايش ميآمدند تا در جريان يك اتفاق فرهنگي قرار بگيرند. اما امروز با ذهنهاي خسته مواجه هستيم. با ذهنهاي خسته و بعضا مستعد افسردگي كه حالا به سالن ميآيند و خوراك فرهنگي ميخواهند. جلب نظر مثبت چنين مخاطبي كار سادهاي نيست.
اينكه بازيگري را با نگاه دقيق به جامعه ياد گرفتيد چطور در نمايش «كوكوي كبوتران حرم» به كار شما آمد؟
تمام آدمهايي كه در زندگي ديدم الزاما ويژگيهاي شخصيت «آذر» نمايش «كوكوي كبوتران حرم» را نداشتند. افرادي با ويژگيهاي متفاوت ديدهام كه در ميان آنها مبتلا به ديابت يا معتاد هم بوده، ولي من با تركيب اين تجربهها و توجه به خواست كارگردان و اطلاعات موجود در نمايشنامه دقيق عليرضا نادري به نقش «آذر» رسيدم.
مسائل حوزه زنان را پيگيري ميكنيد؟
بله، بين همه خانمها دغدغههاي مشابهي وجود دارد كه پيگير آنها هستم. حتي اگر متمركز دنبال نكنم هم به واسطه نقشهايم در جريان مسائل روز قرار ميگيرم.
وقتي به شخصيتهاي زن نمايشنامه عليرضا نادري دقت ميكنم اين پرسش به وجود ميآيد كه آيا زن بودن در ايران كار دشواري است؟
نه چندان، چون به نظرم آدم در زندگي بايد با خودش كنار بيايد. ما ملايريها مثلي داريم كه ميگويد: «مرو به هند، برو با خداي خويش بساز/ كه هركجا روي آسمان همين رنگ است» به اين معني كه اگر جهان درون انسان درست باشد امكان زندگي همهجا وجود دارد.
وقتي بازي شما با اولين حضور كوتاه در سينما ديده شد، فكر نكرديد كاش زودتر به اين حرفه وارد ميشديد؟
اتفاقا اين روزها بيشتر با چنين پرسشي مواجه ميشوم و دوستان و اطرافيان به من ميگويند چرا اينقدر دير؟ به نظرم هيچ چيز بيحكمت نيست و اتفاقا معتقدم حضور ديرهنگام در سينما برايم جنبههاي مثبتي داشته است. اگر جاي الان ١٠ سال قبل وارد سينما ميشدم شايد خيلي زودتر هم به جمع فراموششدگان ميپيوستم، اتفاقي كه براي بسياري از بازيگران افتاده است. اگر الان به ١٠ سال قبل بازگردم قطعا نقشهايم را با ظرافت بيشتر اجرا ميكنم. حالا با پشت سر گذاشتن اين تجربهها ميتوانم يك نقش كوتاه را طوري بازي كنم كه كانديداي دريافت جايزه شود، اتفاقي كه شايد آن زمان با ايفاي نقش اصلي هم رخ نميداد. از طرفي احساس ميكنم امروز ظرفيتم خيلي بيشتر از ١٠ سال قبل است، گرچه هنوز واقعا اتفاق چنداني نيفتاده و به آن معنا در سينما ديده نشدهام اما شايد لازم بود اين زمان سپري شود.
رقبايتان در جشنواره را رصد كردهايد؟ احساس ميكنم بازي شما در جشنواره تئاتر فجر امسال توسط داوران ديده خواهد شد. حتي اميد دارم جايزه بگيريد.
اميدوارم اين اتفاق برايم بيفتد ولي حداقل در دو نمايش «آبي مايل به صورتي» و «كوكوي كبوتران حرم» كيفيت بازيها به حدي خوب است كه رقابت سنگين ميشود. من هم خيلي به دريافت جايزه علاقهمندم ولي اميدوارم هركس كه در نهايت به عنوان فرد برگزيده روي صحنه ميرود واقعا شايسته دريافت جايزه باشد. در اين صورت با اشتياق ميايستم و برايش دست ميزنم.
با توجه به اينكه چند نسل بازيگران خانم را روي صحنه ديدهايد، تحليلتان از كيفيت بازيهاي نسل جديد چيست؟ پيشرفت داشتهايم يا پسرفت؟
متاسفانه فكر ميكنم در بازيگري پسرفت داشتهايم به ويژه وقتي با دوراني كه تازه به دانشگاه وارد شده بودم، مقايسه ميكنم. وقتي به بازيگران تئاتر و سينماي آن دوران مانند هما روستا مثلا در نمايش «بازي استريندبرگ»، جميله شيخي، مهتاب نصيرپور يا قبلتر به كيفيت بازيگري سوسن تسليمي رجوع ميكنم به نظرم پيشرفت چنداني نداشتهايم. ما همچنان از آثار اين هنرمندان لذت ميبريم و ياد ميگيريم و برهمين اساس معتقدم متاسفانه درحال دور شدن از اصل بازيگري هستيم. بازيگر خوب وجود دارد ولي خيلي كم است. صحنه تئاتر اين روزها در مقام سكوي پرتاب و ويتريني براي تبديل شدن به سلبريتي كاركرد دارد. اينكه عدهاي با چهره شدن در تئاتر لباسهاي عجيب بپوشند و مصاحبههاي آنچناني انجام دهند. بعد هم حضور نمايشي در خيريهها و تبديل شدن به يك شومن كه به معروف شدن بيشتر كمك كند. از اين منظر براي بازيگري احساس خطر ميكنم و همين عوامل موجب شده عمر شهرت و كيفيت بازيگران خوب كوتاه شود.
به نظر شما چه اتفاقي ميافتد كه سوسن تسليمي همچنان صاحب جايگاه است؟
به نظرم بازيگراني در سطح سوسن تسليمي خودشان را براي هميشه ثبت كردهاند و آثاري به يادگار گذاشتهاند كه همچنان استوار است. ضريب هوشي بالا و پشتكار زياد مهمترين عوامل به وجود آمدن چنين كيفيتي است. ما نميتوانيم اين افراد را فراموش كنيم يا بگوييم تمام شدهاند. جنم بازيگر شدن را داشتند، پيگيري كردند و برايش زحمت كشيدند. هدفشان ارايه با كيفيت هنر بازيگري بوده و قصد ارايه خودشان را نداشتند. بحث اين نبوده كه به ستاره تبديل شوند بلكه ميخواستند وظيفهاي را به بهترين شكل انجام دهند.
چهرههايي مثل سوسن تسليمي در جامعهاي زيست ميكردند كه وظيفهشناسي يا انجام صحيح رسالت هنري ارزش تلقي ميشد اما آيا ماجرا امروز هم به روال گذشته است؟
به نظرم كسي كه كار درست ارايه دهد ديده ميشود و بين مردم ارزش پيدا ميكند. دير و زود دارد ولي سوخت و سوز ندارد.
نميتوانيم افراد را فراموش كنيم
متاسفانه فكر ميكنم در بازيگري پسرفت داشتهايم به ويژه وقتي با دوراني كه تازه به دانشگاه وارد شده بودم، مقايسه ميكنم. وقتي به بازيگران تئاتر و سينماي آن دوران مانند هما روستا مثلا در نمايش «بازي استريندبرگ»، جميله شيخي، مهتاب نصيرپور يا قبلتر به كيفيت بازيگري سوسن تسليمي رجوع ميكنم به نظرم پيشرفت چنداني نداشتهايم.
به نظرم بازيگراني در سطح سوسن تسليمي خودشان را براي هميشه ثبت كردهاند و آثاري به يادگار گذاشتهاند كه همچنان استوار است. ضريب هوشي بالا و پشتكار زياد مهمترين عوامل به وجود آمدن چنين كيفيتي است. ما نميتوانيم اين افراد را فراموش كنيم يا بگوييم تمام شدهاند.
- 15
- 5
مهوش بزرگی
۱۴۰۰/۱/۱۸ - ۱:۴۰
Permalink