به گزارش رویداد۲۴، پوشش ژیلا صادقی مجری صداوسیما که به تازگی بعد از چندین سال ممنوعالتصویری به تلویزیون برگشته، با واکنش کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شده است. این مجری تلویزیون با پوششی شبیه به کت و دامن با شلوار و روسری رنگی در یکی از برنامههای شبکه سه ظاهر شد و محتوای برنامه هم به مطالبی درباره رضا پهلوی و همسرش یاسمین پهلوی اختصاص داشت.
پس از پخش این برنامه، بحثی در شبکههای اجتماعی به راه افتاد که محتوایش این بود که بازگشت یک مجری ممنوعالتصویر به تلویزیون آنهم با پوشش و اظهاراتی کمسابقه، بیارتباط با مساله انتخابات مجلس نیست.
ژیلا صادقی مجری تلویزیون سال ۱۳۹۸ به طور ناگهانی از صداوسیما حذف شد. رسانههای اصولگرا همان زمان علت حذف و ممنوع التصویری او را انتقاد در نشست با مسئولان عنوان کردند. با اینکه صادقی در طول دوران حذف از صداوسیما، در شبکههای اجتماعی شخصی پوشش مورد قبول این سازمان را رعایت نمیکرد و حواشی زندگی خصوصی و طلاق او نیز بر مسائل شغلی او سایه انداخته بود، اما هیچ یک از اینها باعث استمرار عدم حضور او در تلویزیون نشد.
اما موضوع بازگشت مجریهای دیپورتی به صداوسیما منحصر به ژیلا صادقی نیست. این ایده که سلبریتیهای پرمخاطب در مواقع ضروری میتوانند به عرصه برگردند، در حال حاضر ایده مرکزی جریانی است که ظاهرا کنترل بخشهای خوبی از صداوسیما را هم در دست دارد؛ چنانچه حمایت کانالهای تلگرامی نهادهای نظامی از بازگشت ژیلا صادقی به تلویزیون با عنوان «براندازسوزی به سبک شبکه سه» نشان میداد این ایده در بخشهای دیگری هم نمایندگانی دارد.
کانال تلگرامی سپاه قدس در مطلبی با اشاره به انتقادها به پوشش صادقی در تلویزیون نوشت «دیروز ژیلا صادقی با پوشش رنگی همیشگی خود در برنامه صبحگاهی شبکه سه به خاندان پهلوی تاخت و از دلارهای کثیف و فرهنگ غیر ایرانی آنها صحبت کرد و نهایتا به سپاه پاسداران ادای احترام کرد. بعد از این ماجرا به صورت همزمان رسانههای زرد ضدانقلاب با دستپاچگی مانتوی رنگی وی را به انتخابات مجلس ربط دادند!»
ماجرای بازگشت سلبریتیها به تلویزیون برای جذب مخاطب به مسئله اصلی اصولگرایان در ماههای اخیر تبدیل شده است. روند خالصسازی صداوسیما از سال ۱۳۹۸ و اعتراضات بعد از ماجرای هواپیمای مسافربری اوکراینی شدت گرفت. تعداد قابل توجهی از اهالی تئاتر، سینما و موسیقی بیانیههایی در انتقاد از سرکوب معترضان را امضا کردند و برخی هنرمندان نیز جشنواره فجر را تحریم کردند و موج تحریمها هم به سرعت به صداوسیما کشیده شد.
کانون کارگردان سینمای ایران در بیانهای از تمامی کارگردانان سینما درخواست کرد تا زمان عذرخواهی رسمی سازمان صداوسیما در هیچ برنامه تلویزیونی به عنوان میهمان و کارشناس شرکت نکنند. بخشی از هنرمندان سال ۱۳۹۸ ریزش کردند و عده باقیمانده سال ۱۴۰۱ و در جریان اعتراضات پاییز و به این ترتیب صداوسیما از هر اندیشه منتقدی خالی شد.
پس از سلسله اتفاقاتی که منجربه کاهش مخاطب تلویزیون و کوچ مردم به سمت شبکههای خارجی یا خانگی شده، حالا به تازگی مدیران صداوسیما تصمیم گرفتهاند با دعوت از برخی چهرهها، بتوانند شرایط را تغغیر دهند. در حقیقت سوال بزرگ پیش روی آنها این بود که چرا صداوسیما با بودجههای چند هزار میلیاردی توان جذب مخاطب را ندارد؟ شاهد ماجرا آنجا که تا پیش از این هر کس برای تبلیغ به صداوسیما مراجعه میکرد، اما امروز خود صداوسیما ناچار است برای تبلیغ سریالهایش از بیلبوردهای خیابان استفاده کند! اتفاقی که مشابه آن برای خبرگزاری فارس رخ داده و آنها با هزینههای میلیاردی، کمپین تبلیغات خود را در خیابان نصب میکنند!
به همین دلیل بود که اخیرا خبر احتمال بازگشت رضا رشیدپور، فرزاد حسنی و محمدرضا گلزار به تلویزیون با جنجالهایی همراه شد. محمدرضا شهبازی نماینده جریان اصولگرای مخالف بازگشت سلبریتیهای منتقد و یکی از تازهواردهای صداوسیما که در غیبت مجریهای باسابقه جایگاهی به دست بیاورد، با تصمیم سازمان صداوسیما مخالفت کرد و به نظر میرسد در نهایت جریانی که او نمایندگی آنها را برعهده دارد در مورد استمرار حذف این چند مجری معروف موفق بوده است؛ چنانچه تا امروز خبری از برنامههای پربیننده رضا رشیدپور، فردوسی پور و رضا گلزار نیست.
اما این موفقیت به معنای بیاعتبار شدن علت تصمیم اولیه صداوسیما برای برگرداندن این چهرهها به صداوسیما نیست بلکه به معنای چربیدن زور جریانی است که بدون توبه حاضر به پذیرش چهرههای محبوب سازمان وابسته به بیتالمال نیست.
با توجه به کینتوزی این جریان، بازگشت ژیلا صادقی چندان تعجببرانگیز بود. او در جریان اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ در حالی که با تلویزیون همکاری نداشت، جملاتی گفته بود که میتوانست صف او را از گزینههای دیگر جدا کند؛ به همین دلیل بود که توانست مجوز بازگشت به صداوسیما را بگیرد؛ با این حال همچنان این سازمان برای جلب مخالب، به جلوههای دیگری از جمله خرق عادت در پوشش نیاز دارد.
صورت مسئله دقیقا این است که صداوسیما در غیبت سلبریتیها نتوانست مخاطب را جذب کند؛ به همین دلیل بود مدیران تازه سازمان تصمیم گرفتند از چهرههای خودی و به عبارت دیگر از جوانان مومن حزباللهی استفاده کنند؛ درست این جا بود که پای چهرههای تازهکاری چون امیرحسین ثابتی و محمدرضا شهبازی و خانعلیزاده و ... به آنتن تلویزیون باز شد، اما نتیجه مایه تاسف بود؛ آنها نه تنها نتوانستند مخاطبی جذب کنند بلکه همان اندک مخاطب سازمان صداوسیما را هم فراری دادند.
آش به قدری شور شد که محمدرضا نجارزاده مدیر گروه اجتماعی شبکه سه در توئیتی که البته ساعتی بعد حذف شد به مخاطب برنامهای چون پاورقی با اجرای شهبازی را تنها ۵ درصد عنوان کرد. صداوسیما که در سلبریتیسازی شکست خورده بود، کمکم به این نتیجه رسید که بهتر است از چهرههای قبلی استفاده کند.
بخش دیگر ماجرا هم کشاندن سلبریتیها به تلویزیون از طریق پولپاشی نجومی بود؛ دنیای اقتصاد اخیرا در گزارشی فاش کرده که به فوتبالیستها و بازیگران برای حضور در یک برنامه تا رقم ۴۰۰ و ۶۰۰ میلیون تومان هم پرداخت شده است. در واقع بحران کاهش مخاطب صداوسیما و روند نادرست برنامهسازی هم مانند دیگر بحرانهای کشور از جیب مردم پرداخت میشود.
تمام این تحلیلها به کنار، سوال بزرگ درباره پوشش ژیلا صادقی این است که چرا در تصمیمات اینچنینی همواره چند دهه عقب هستیم؟ چه افرادی باعث میشوند با تصمیمات سلیقهای نهایتا اقدامی که دیر یا زود انجام میشود را با هزاران پیامد و آسیب تصویب کنند؟ نگاهی به پوشش مجریان تلویزیون از ابتدای انقلاب تا کنون بیندازید و این سوال را بپرسید در این میان چه چیزی عوض شده است؟
- 14
- 6