شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳
۰۹:۲۷ - ۰۳ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۰۳۷۲
رادیو و تلویزیون

گفت‌وگو با سعید نعمت‌الله، نویسنده مجموعه «زیر پای مادر»:

نصیحت‌پذیر نیستم!

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,سعید نعمت‌الله

در تعریف از خصوصیات سعید نعمت‌الله، شاید مناسب‌ترین واژه‌ای که می‌توان گفت این است که او بشدت شبیه به همان شخصیت‌هایی است که می‌نویسد. آدم‌هایی که دنیای درونی خود را دارند، حرف‌هایشان را در قالب مونولوگ‌هایی طولانی می‌گویند و احتمالا علاقه‌ای هم به شنیدن نظرات آدم‌های دیگر ندارند.

 

نعمت‌الله از جمله فیلم‌نامه‌نویسان شناخته شده این روزهای تلویزیون هم هست؛ آثاری چون «زیر هشت»، «جراحت»، «مدینه» و «مادرانه» را نوشته و این روزها «زیر پای مادر» به قلم او از شبکه یک سیما روی آنتن است.

 

 تصویر نصیحت‌پذیر نیستم!

قرار ما با سعید نعمت‌الله برای انجام یک مصاحبه حضوری بود؛ مصاحبه‌ای پیرامون مجموعه زیر پای مادر، اما در ادامه صحبت‌ها سمت و سویی متفاوت پیدا کرد و از آنچه تصورش را می‌کردیم جنجالی‌تر شد.

 

مجموعه زیر پای مادر (که در ابتدا لبخند رخساره نام داشت) چطور و بر اساس چه ایده‌ای شکل گرفت؟ به طور کلی شیوه فیلم‌نامه‌نویسی شما به چه صورت است و چطور داستان‌هایتان را انتخاب می‌کنید؟

ایده مجموعه‌های من کاملا ایده‌های مرسومی هستند. ما در تمام خانواده‌ها این دست اختلافات را می‌بینیم و بخصوص برای خود من که آدمی پایبند به خانه و خانواده هستم، این مشکلات واقعا دغدغه‌ام محسوب می‌شوند.

 

وقتی می‌بینم اصول و آداب احترام به بزرگ‌ترها کمرنگ شده است، به عنوان فیلم‌نامه‌نویس این وظیفه را احساس می‌کنم که چیزی در موردش بنویسم. من اصولا آسان نمی‌گیرم و بعد از این‌که کار نوشتنم تمام شد پروژه را رها نمی‌کنم؛ بلکه بر اساس ذات فیلم‌نامه و داستان، با کمک تهیه‌کننده و در مشورت با سازمان، کارگردان را انتخاب می‌کنیم و من در تک‌تک مراحل فنی باز همراه کار می‌مانم و این سبک فیلم‌نامه‌نویسی‌ام است.

 

پس با وسواس پیش می‌روید؟

وسواس نیست، اعتقادم است. در داستان‌های من همیشه لحنی وجود دارد که مرا از رئالیسم دور می‌کند و اصولا خودم هم در زندگی آدم کلاسیکی با رویه‌های گهگاه سورئال هستم و به این لحن و فضا پایبندم. با این حال گاه غرغرهایی را از اطراف می‌شنوم که می‌گویند چرا این مجموعه چنین لحنی دارد. من تا به حال هرگز نگفته‌ام که رئال می‌نویسم. ژانرهای مختلف هر کدام تعریف جداگانه دارند. داستان‌های من سورئال‌اند و البته همین اصطلاح هم باز دو معنی دارد: یک معنای سورئال، تخیل است و معنای دیگرش وفادار بودن به اصل نمایش که از زمان شکسپیر شروع شده و رواج یافته است.

 

اما فضای داستان‌هایتان همیشه به فضای داستان‌های رئال شباهت دارد و این موجب برداشت اشتباه می‌شود...

 

دلیل این سوءتفاهم از اینجاست که من در داستان‌هایم فضای رئال را با یکی از قانون‌های فیلم‌نامه‌نویسی که غلو نام دارد، تلفیق می‌کنم و به نوعی سورئال نزدیک می‌شوم. شنیده‌ام که عده‌ای می‌گویند تلویزیون عابربانک ماست. من این جمله را قبول ندارم. معتقدم تلویزیون بیش از ۶۰ میلیون مخاطب دارد و لازم است که برای خانواده‌های گوناگونی که مخاطبان ما هستند، برنامه‌سازی کرد. به تعبیری تلویزیون باید مانند یک ویدئوکلوپ عمل کند و برای همه سلیقه‌ها برنامه‌ای داشته باشد. می‌دانم اگر امسال مجموعه طنزی نداشتیم، به دلیل تقارن با ایام سوگواری است که امسال میزانی بیشتر در تقویم داشت.

 

پس این لحن خاص در دیالوگ‌گویی شخصیت‌هایتان را می‌پسندید؟ به نظرتان در مواردی تصنعی نیست؟

من جزو فیلم‌نامه‌نویس‌هایی هستم که برای دیالوگ‌های مجموعه‌هایم وقت می‌گذارم و فکر می‌کنم. شما یک دیالوگ از مجموعه‌های رمضانی سال گذشته یادتان هست؟ مطمئنم که نیست. دیالوگ‌نویسی، صنعت کلمات است. باید بلد باشی از کلمه‌ای خاص در موقعی استفاده کنی که مخاطب انتظارش را ندارد. دیالوگ‌های من به معنای احترام به مخاطبم هستند و به همین دلیل است که مجموعه‌هایی که نوشته‌ام همیشه پربیننده شده‌اند. این نوع دیالوگ‌گویی لحن خاص من است و همیشه به آن پایبند خواهم ماند. اصولا درباره اعتقاداتم آدم نصیحت‌پذیری نیستم و کار خودم را انجام می‌دهم.

 

البته گاهی اوقات این‌طور به نظر می‌رسد که از دیالوگ هم فاصله گرفته‌اید و شخصیت‌هایتان در واقع مونولوگ‌هایی تک‌نفره می‌گویند.

 

برایتان توضیح می‌دهم. مونولوگ مربوط به جامعه امروز ماست که در آن هر کسی می‌خواهد حرف خودش را بگوید. با این حال در خصوص زیر پای مادر استثنائا چنین نظری ندارم. روزی که طرح اولیه این مجموعه را به بهرنگ توفیقی دادم، به او گفتم که این قصه برای من یک فیلم‌نامه نیست، بلکه رمان است. گاهی در قصه‌ام یک دانای کل وجود دارد و حتی نریشن‌هایی را هم در ابتدای قسمت‌ها می‌بینیم. ذات این سریال رمان است و به همین دلیل ریتم و لحن متفاوتی با مجموعه‌های دیگرم دارد.

 

و چرا همه‌ آدم‌های این مجموعه شبیه به هم حرف می‌زنند؟ آدم‌هایی که جایگاه اجتماعی جداگانه‌ای از هم دارند.

 

من این حرف را قبول ندارم. به نظر شما مثلا ستاره شبیه به خلیل حرف می‌زند؟ اشکان شبیه به اسماعیل نفر است؟ رخساره چون آتنه حرف می‌زند؟ فقط برخی از آدم‌های مجموعه در دسته‌بندی‌هایی شبیه به هم قرار می‌گیرند، بنابراین می‌توانند شباهت‌های بیانی داشته باشند.

 

نه، اما لحن ستاره شبیه به جوانان بیست ساله هم نیست...

همان‌طور که گفتم من آدم‌هایم را در دسته‌بندی‌های مختلفی قرار می‌دهم. یک‌سری شباهت‌ها بین برخی شخصیت‌ها منطقی است و باید این شباهت وجود داشته باشد. احتمالا شما تا به حال به دروازه غار نرفته‌اید. یک بار بروید و حرف زدن آدم‌ها را ببینید. در ضمن سوال دیگری هم دارم. آیا مهم است که شخصیت‌های مجموعه‌ها درست مثل ما سخن بگویند؟ نه، نیست. تلویزیون، سینما و تئاتر همه باید دچار عنصر غلو باشند و اگر این‌طور نباشد، پس تکلیف لحن نمایشی چه می‌شود؟ اگر غلو را عنصری زننده بدانیم که نمایش هملت دیگر در هیچ‌کجای دنیا اجرا نمی‌شود. هملت همچنان هملت است و در سریال‌های خارجی هم می‌بینیم که دیالوگ‌های همه مجموعه‌ها شبیه به هم نیستند. اگر کسی دیالوگ نمی‌نویسد، این قضیه به معنای بد بودن دیالوگ‌نویسی نیست.

او بلد نیست.

نگران نیستید که سبکتان تکراری شود یا از جایی به بعد دل مخاطبان را بزند؟

خوشحالم که این اتفاق افتاده و مجموعه‌هایم دارای امضایی خاص شده‌اند. به نظر شما آیا از این‌که توانسته‌ام لحنی برای خودم داشته باشم باید نگران باشم؟ قطعا این‌طور نیست. خوشحالم و تکرار را قبول ندارم.

 

اما برای مثال در نقدهایی گفته شده که به دلیل همین شباهت لحن، زیر پای مادر مجموعه‌های قبلی‌تان چون «پشت بام تهران» یا «مدینه» را یادآوری می‌کند.

 

من تا این لحظه هیچ نقدی از کارم ندیده‌ام. فقط یک‌سری «غرغر» شنیدم که هر کدام دلایلی داشته‌اند و ممکن بوده شاکی باشند. همان‌طور که گفتم شما هیچ‌یک از مجموعه‌های رمضانی سال‌های پیش در خاطرتان نیست، اما مدینه و پشت بام تهران را در یاد دارید. من رویه نوشتن خود را دارم. تلویزیون در هر سال تولیدات مختلفی دارد و به مثابه همان ویدئوکلوپی است که خدمتتان گفتم. فیلم‌نامه من هم فقط یکی از این تولیدات است و خوشحالم که توانسته انبوهی از مخاطبان را راضی نگه دارد.

 

اما در این میان، نقدهای منصفانه‌ای هم وجود دارند که سوای غرغر هستند.

 

اول باید از آن افراد پرسید که به نظرشان کدام مجموعه خوب است، چون این اتفاق کاملا سلیقه‌ای است. بعد باید ببینیم آیا لازم است سرمایه‌گذاری‌مان را برای آن سلیقه اندک انجام بدهیم؟ من قاعدتا نمی‌توانم همه را راضی نگه دارم و در عوض پدر و مادرهایی را دیدم که خوشحالند، این مجموعه تفاهم مشترکی را میان آنها و فرزندانشان ایجاد کرده است. یا آدم‌هایی که از نروژ و جاهای دیگر می‌گویند مجموعه را می‌بینند، چون دلشان برای خانواده‌هایشان تنگ شده است. پس می‌بینم که راه درست را می‌روم و نگران نیستم.

 

آدم‌های مجموعه‌های شما همیشه اسامی خاص و کمتر استفاده شده‌ای دارند. خلیل کبابی، اسماعیل نفر، مدینه، قیاس، آهی و... . دلیل انتخاب این اسامی تک چیست؟

من معمولا به قبرستان زیاد می‌روم، روی سنگ قبرها را هم می‌خوانم و در این بین گاه اسامی بامزه‌ای را پیدا می‌کنم. اصطلاحا آدم تکه‌جمع‌کنی هستم و هر چیزی را که به نظرم در نگاه اول خاص و جذاب باشد جمع می‌کنم. برای مثال سعید نعمت‌الله اسم جذابی نیست؛ اما خلیل هست. او آدم لوتی و بامعرفتی است، دلش مثل یک دشت است و بنابراین فامیلی‌اش می‌شود دشتی. شخصیت دیگری داریم که تنهاست، برای خودش مانیفستی دارد، فقط یک نفر است و فامیلی‌اش می‌شود نفر. اسماعیل اسمش اسماعیل است چون از خانواده‌ای نجیب و سنتی می‌آید، ولی فامیلی‌اش اشاره به تنهایی زندگی‌اش دارد. بنابراین تک‌تک اسم‌هایی که انتخاب می‌کنم براساس المان و دلیلی شخصی هستند و با حساب و کتاب و تحلیل می‌نویسم.

 

همکاری با بهرنگ توفیقی را چطور دیدید؟

به نظر می‌رسد بعد از پشت‌بام تهران، به زبان و تفاهمی مشترک با هم رسیده‌اید.

 

بهرنگ توفیقی جزو آن دسته کارگردان‌هایی است که تا لحظه آخر حواسش به کار هست. گاهی کار تدوین یک قسمت از نظر تهیه‌کننده تمام شده، اما او باز ادامه می‌دهد و تا به نتیجه مورد نظرش نرسد کار را رها نمی‌کند. کمتر کسی می‌داند که بهرنگ در سینما هم فعالیت داشته و سال‌ها مشغول بوده است. البته من هم حرفه‌ای‌تر از آن هستم که یادم برود کار کارگردانی هم دارد. به کارگردان‌هایی که با آنها همکاری می‌کنم، می‌گویم می‌دانم که شما کارگردانید، اما باز خودم در سر صحنه‌ها حضور پیدا می‌کنم و اگر احساس کنم لحن صحبت‌ها غلط است، تذکرم را می‌دهم یا همان‌جا شروع به بازنویسی می‌کنم.

 

با این حساب فکر می‌کنید روزی خودتان هم به کارگردانی روی بیاورید؟

گمان نمی‌کنم. ما دو مدل کارگردان داریم؛ یکی چون حمید نعمت‌الله فیلمساز است. دسته دومی هم داریم که الا ماشاءالله هستند و فقط کارهایی را می‌سازند و نگاهشان صنعتی است. کارگردانی با فیلمسازی فرق می‌کند و برخی کارگردان‌ها فقط یک تکنیسین مطلق‌اند، لذا اهمیت تالیف برایم بیشتر است. الان هم وقتی کاری ساخته می‌شود خیلی‌ها برای صحبت کردن اول به سراغ من می‌آیند و این برایم مهم است.

 

 

 

jamejamonline.ir
  • 16
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش