دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۹:۰۲ - ۱۲ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۲۹۵۳
رادیو و تلویزیون

نگاهي به تازه‌ترين سريال جليل سامان

«نفس»در فضای بسته تکرار

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,سریال تلویزیونی «نفس»

سریال تلویزیونی «نفس» بر بستر وقایع سیاسی- اجتماعی روزهای منتهی به انقلاب اسلامی، به قصه قدیمی تقابل عشق و وظیفه می‌پردازد که نه خوانش جدیدی دارد نه جذابیت متفاوتی برای پیگیری.

 

سومین بخش از سه‌گانه جلیل سامان بعد از «ارمغان تاریکی» و «پروانه» که بر بستر سیاسی دهه‌های ٥٠ و ٦٠  شمسی به درام‌های عاشقانه می‌پردازند، بیش از هر چیز تکرار مؤلفه‌های مشترک دو مجموعه قبلی بر بستر قصه‌ای آشناست.

 

نکته جالب اینکه تقابل عشق و وظیفه و دوراهی انتخاب، نه‌تنها از موقعیت‌های تکرارشونده در فیلم‌های ایرانی و خارجی بر بستر قصه‌های مختلف است، بلکه موقعیتی تکرارشونده در اکثر فیلم‌ها و سریال‌هایی است که هر یک به‌نوعی به فضای سیاسی دهه‌های ٥٠ و ٦٠  و سازمان مجاهدین خلق (منافقين) می‌پردازند.  البته چه‌بسا این نقد به مجرایی وارد باشد که در چند سال اخیر مجوز ورود سینما و تلویزیون به حیطه مضامین سیاسی تاریخ معاصر و به‌خصوص اين سازمان را داده، اما متأسفانه این مجوز محدود به یک دایره بسته است؛ قصه‌های تکراری، موقعیت‌های تکراری، تقابل‌های تکراری، کشمکش‌های تکراری و...  این تشابه را می‌توان از «سیانور» تا «امکان مینا» و «ماجرای نیمروز» و سریال‌های قبلی سامان پیگیری کرد البته با پرداخت‌های متفاوت و طبعا محصول نهایی مختلف.

 

هرچقدر در «سیانور» تلاش شده روایت یک قصه عاشقانه اولویت اصلی باشد و ترسیم بستر سیاسی، رنگ‌وبو و خوانشی جدید از تقابل عشق و وظیفه در اختیار مخاطب قرار دهد، «ماجرای نیمروز» آگاهانه از روایت یک قصه دراماتیک عاشقانه پرهیز کرده و این خط قصه را به‌عنوان یک خط فرعی در کنار روایت اصلی که بازسازی مستندگون رویدادهای سیاسی دهه ٦٠  است، پی می‌گیرد. به این ترتیب هر دو فیلم می‌توانند هویت مستقل خود را در راستای هدف اولیه‌ای که فیلم‌ساز تعیین کرده، پیدا کنند.

 

در این میان «امکان مینا» از تجربه‌های ناموفق این حیطه محسوب می‌شود که نه قصه عاشقانه‌اش باورپذیری و گرما دارد، نه بازسازی فضای تاریخی و نه حتی ملموس‌کردن روابط درون‌سازمانی و جزئیاتی که می‌توانست به درام‌محوری روح ببخشد.  «نفس» اما با این تعریف اولیه و قصه‌ای که برای روایت‌محوری آن انتخاب شده، به شکلی ناخواسته بستر مناسبتی خود را از قبل مشخص کرده و بیشتر مناسب ایام و ماه‌های منتهی به دهه فجر و جشن‌های پیروزی انقلاب اسلامی یا مناسبت‌های مرتبط با آن است.

 

در اولین گام پخش مجموعه‌ای که همراه با خود بار مناسبتی برای زمان پخش ایجاد می‌کند، در ماه مبارک رمضان، ضربه اولیه را به سریال «نفس» وارد کرده است؛ به‌ویژه‌  در ایامی که تلویزیون مخاطبانش را با پخش سریال‌هایی مرتبط با فضای خاص این ماه عادت داده است. اما جالب اینکه خود تلویزیون به‌راحتی این عادت را می‌شکند و به ارتباط اولیه مخاطب با اثر خدشه وارد می‌کند.  با گذر از این سطح، به فضای درام قصه می‌رسیم که همان‌طور که اشاره شد، داستان یک عشق قابل پیش‌بینی بر بستری آشناست؛ عشق بین یک پرستار جوان با رازی در گذشته و یکی از اعضای سازمان در روزهای منتهی به انقلاب.  هرچند موقعیت اولیه، یک مثلث عشقی کلیشه‌ای با حضور ضلع سوم به‌عنوان خواستگار پول‌دار است،  اما از آنجا که فرمول مثلث‌های این‌چنینی از پیش تعیین شده است، می‌توان به‌راحتی در پیچ‌وخم‌های داستانی، وصال ناهید و روزبه را پیش‌بینی کرد.

 

شاید تنها پرداختی که باعث شده قصه در مقطع اولیه از یک‌وجهی‌شدن خارج شود، همان راز زندگی ناهید و گذشته پنهان مادرش باشد که با مشخص‌شدن مرگ او در فعالیت سیاسی و تظاهرات، وجه ناپیدای کاراکتر ناهید را احیا کرده و او را یکباره به میانه گود تبدیل‌شدن به یک زن چریک می‌اندازد. به گفته بهتر، شاید بتوان گفت ناهید در این موقعیت چاره‌ای جز ادامه گذشته سیاسی ناکام مادرش ندارد و این تقدیر ناخواسته به نوعی از اختیار او خارج است.

 

اما طبعا یک سریال ٣٠قسمتی با موضوعی آشنا و تکراری، به چیزی بیش از اینها برای احیا و تغییر سطح قصه و جذب مخاطب نیاز دارد.

 

درحالی‌که تلویزیون هم چارچوب‌های محدودشونده خود را در پرداخت روابط عاطفی و عاشقانه دارد، طبعا نمی‌توان انتظار داشت وجه عاشقانه سریال اندکی پرشورتر و باورپذیرتر شود تا جذابیتی به کار بدهد.

 

متأسفانه نوع نگاه به شخصیت‌پردازی‌ها به‌خصوص از وجه تقسیم‌بندی ساواکی، سازمانی و... هم در تلویزیون به نوعی از پیش تعیین‌شده است. در این مورد هم نمی‌توان انتظار داشت مثلا همچون «سیانور» با یک خوانش متفاوت و واقعی از ساواک مواجه باشیم یا همچون «ماجرای نیمروز» با خوانشی جدید از مأموران امنیتی و انقلابی مواجه باشیم که چهره‌های تک‌بعدی این کاراکترها را احیا کند.  به‌این‌ترتیب چه وجه تازه، جذاب و متفاوتی در سریال «نفس» برای پیگیری باقی می‌ماند جز ترکیب بازیگران حرفه‌ای و تازه‌کار که می‌توان گفت نقطه قوت کار و قابل تأمل هستند. از زوج مسعود رایگان و ژاله صامتی تا علیرضا کمالی و ساناز سعیدی در کنار حضور کوتاه اما تأثیرگذار بازیگری همچون هادی حجازی‌فر که ورای نقش‌آفرینی، همواره یک روح گرم و ملموس به کاراکترهایی که ایفا می‌کند، می‌بخشد و کاراکتر حمید هم از جادوی همیشگی او بی‌نصیب نمی‌ماند.  در انتها این امیدواری وجود دارد که جلیل سامان پس از تکمیل سه‌گانه‌ای که قطعا یکی از دغدغه‌هایش بوده، خود را بر بستر و فضایی جدید و متفاوت محک بزند. اگر هم اصرار بر حرکت به موازات همین تم و بستر و درام‌های سیاسی- عاشقانه دارد، حداقل به دنبال کشف زاویه نگاهی جدید در این فضا و به‌ویژه شخصیت‌پردازی و درام‌پردازی باشد.

 

به این طریق شاید بتواند این نوع قصه‌ها را از ورطه نگاه کلیشه‌ای و تک‌بعدی به سطحی جدید ارتقا داده و در کنار دنبال‌کردن دغدغه‌هایش، جذابیت‌های نو و خلاقانه‌ای برای مخاطب طراحی کند تا سریال‌هایش از سر اجبار مناسبت و ایام دنبال نشوند، بلکه اشتیاق پیگیری ایجاد کنند.

 

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 18
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش