به گزارش خبرآنلاین، رضا داودنژاد بازیگر سینما و تلویزیون صبح چهارشنبه ۱۸ مرداد مهمان رضا رشیدپور در برنامه «حالا خورشید» بود.
این بازیگر در ابتدای گفت و گو درباره حضورش در سریال «پنچری» که هرشب به روی آنتن شبکه سه میرود، توضیح داد: «خیلی سخت است که در شبهای تابستان وقتی که مردم خسته از سر کار به خانه میآیند برای نیم ساعت هم که شده سرگرمشان کنی و خنده را به روی لبهایشان بیاوری. از پیگیریهایی که مردم میکنند و ارتباطی که تا به اینجا با سریال برقرار کردهاند بسیار خشنود و سپاسگزارم.»
او ادامه داد: «کار ما هم بدون نقص و ایراد نیست، اما عوامل تمام تلاش خود را برای تولید اثری با کیفیت به مردم میکنند.»
در ادامه داودنژاد در پاسخ به سوال رشیدپور که پرسید برخی از مردم حضور تو را در عرصه بازیگری به دلیل داشتن پارتی میدانند، گفت: «بله درست است، من به دلیل اینکه پدرم کارگردان است بازیگر شدم، اگر پدرم شغل دیگری داشت قطعا من هم آن را دنبال میکردم. چه اشکالی دارد؟ پدر من از ۱۶ سالگی وارد سینما شده است و من از پنج سالگی بازیگری را شروع کردم و از همان زمان با دوستان پدرم آشنا شدم.»
این بازیگر در مورد عسل بدیعی و اقدامی که پس از مرگ او انجام شد و با رضایت کامل این بازیگر اعضایش را اهدا کردند، بیان کرد: «واقعا عسل بانو بسیار در این زمینه مصر بود و یادم هست که قبل از فوتش در جشن نفس از مردم خواست تا برای من دعا کنند و سال بعد من در آن جشن در کنار انسانهایی بودم که عسل بدیعی اعضایش را به آنها اهدا کرده بود.»
در بخش دیگری از این برنامه داودنژاد در پاسخ به این سوال که زرشک طلایی را به کدام قطعه موسیقی پاپ اهدا میکنی، گفت: «قطعه «لکنت» بنیامین را هرچه که گوش میدهم چیزی از آن درک نمیکنم، من آهنگهای زیادی از او شنیدم و خیلی هم دوستشان دارم ولی این قطعه را نمیفهمم.»
او همچنین بزرگترین اشتباه زندگی خود را چاق شدنش برای نرفتن به سربازی عنوان کرد و توضیح داد: «به پدرم گفتم که سربازی من را بخرد و او قبول نکرد و اصرار داشت که من حتما به سربازی بروم، من هم آنقدر چاق شدم که از سربازی معاف شدم ولی مشکلاتی در این ۱۰ سال پیدا کردم که قابل مقایسه با سربازی رفتن نیست.»
داودنژاد درباره اینکه تا به حال جوگیر شده است یا نه؟ گفت: «یادم هست در اولین تجربه جدی ام در بازیگری، با اقبال خوبی روبه رو شدم و در جشنوارههای خارجی هم مورد پسند واقع شدم و خیلی جوگیر شده بودم؛ پدرم پس از آنکه این روحیه من را دید در چند کار بعدیاش من را بازی نداد و حتی نگذاشت سر صحنه فیلم هایش حاضر شوم و گفت هر وقت که متنی متناسب برای خودت پیدا شد بیا بازی کن.»
- 12
- 1