چندی است تلویزیون در ژانرهای مختلف آثاری متوسط به بالا تولید نکرده است و محدود بودند. آثاری که توانسته اند مخاطب را درگیر خود کنند، سریال سازی قطعاً یکی از دغدغه های اصلی مدیران سیماست پس با توجه و تمرکز بسیاری که روی این مقوله پرمخاطب وجود دارد، بدیهی است باید سریال های سیما در بحث جذب مخاطب و دلایل افت و خیز جدی شان آسیب شناسی شوند.
مخاطب راضی است؟
به نظر می رسد تلویزیون در جذب مخاطب روزهای بدی را سپری نمی کند و تا حدودی توانسته مخاطبش را پای آثار نگه دارد اما اینکه این مخاطب از اعتماد خودش به این آثار سیما چقدر راضی است، موضوعی نسبی است که می تواند مورد بررسی قرار گیرد.
سریال ها با قلاب گیرایی
آیا سریال های تلویزیونی می توانند مخاطبانشان را پا گیر کنند؟! چند درصد از سریالهای این روزهای تلویزیون توانایی و پتانسیل گرفتار کردن مخاطب پای رسانه را دارند؟ علت اینکه سریال ها گاهی مخاطبانشان را پس می زنند چیست؟! علت را باید در چه فاکتورهایی جستجو پیشگیری کرد؟! به نظر می رسد به رغم اوضاع نامساعد مالی، معاونت سیما و مدیران سیما توانسته اند اوضاع تولید را به عددی قابل دفاع و قابل توجه سوق دهند. آمار منتشر شده از سوی مرتضی میرباقری در بحث تولید مجموعه های سیما و به کارگیری نیروی انسانی فعال در این عرصه به نوبه خود رکوردی دست نیافتنی محسوب می شود اما آیا تمام این تولیدات مخاطب را با خود همراه می بینند؟! آیا همه تولیدات نمایشی تلویزیون مثل روزگار مدیریت قبلی میرباقری بر معاونت سیما آثاری پر سر و صدا و موج آفرین هستند؟! آیا تمام مجموعه های سیما با استانداردهای یک اثر جذاب و بکر مطابقت دارند؟!
فاکتورهای تولید آثار نمایشی
فیلمنامه، گروه تولید، بازیگر، کارگردان و… فاکتورهای اصلی ساخت یک اثر ماندگار تلویزیونی هستند، اگر چه موسیقی، صحنه، لباس، گریم و… نیز در سر و شکل گرفتن یک اثر نمایشی دارند و تدوین خوب برخی از مواقع حتی ناجی اثر هم به شمار می رود اما فاکتورهای بالا نشان از آن دارد که قطعاً کارگردانان خوب، کاربلد و کارنامه دار ما که هستند، چند کارگردان جوان و خوش استعداد هم که اضافه شده اند، بازیگران هم که بیش از پیش صاحب تجربه شده و تعدادی استعداد ناب هم به این چرخه تزریق شده اند، در بحث تولید نیز روزانه با پیشرفت تکنولوژی به دوربین هایی رسیده ایم که در حجمی نزدیک به یک موبایل سریال تصویربرداری می کنند و… پس کجای کار می لنگد؟! وقتی همه چیز مهیای یک اتفاق خوب است پس چرا برخی سریال ها پس از گذشت ۲-۳ قسمت زمین می خورند و تنها می شوند و کسی را در مقام مخاطب همراه خود نمی بینند؟!
فیلمنامه و دیگر هیچ
بدون هیچ تعارف و به دور از هرگونه رودربایستی و با نگاهی از سر دلسوزی باید گفت تلویزیون در بحث تولید فیلمنامه های ناب، قوی و بکر حرکتی رو به نزول داشته و این افت محسوس در تولید آثار نمایشی نمودی فراوان دارد. به جز محدود سریال های قصه دار و جذاب مابقی سریال ها در حوزه های قصه، موقعیت سازی، دیالوگ نویسی و شخصیت پردازی انصافاً مسیری غلط را طی می کنند! اگر تمام تولیدات نمایشی سیما در دو- سه سال اخیر را بررسی کنیم به محدود (انگشت شمار) سریالی می رسیم که دارای قصه ای سر و شکل دار، محکم و گیرا باشد، اکثر آثار با یک اتفاق دم دستی راه افتاده، شکل نگرفته و شخصیت های ضعیف و مخاطب آزارشان بیشتر مخاطب را از رسانه کنده است تا پا گیر کند.
نویسنده های سریال های وطنی به دلایل مختلف از جمله:
الف: محدودیت و ممیزی های سیما
ب: دستمزدهای پایین
ج: رابطه با مدیران
د: بسته بودن درهای سازمان به روی جوانترها و…
این روزها انگیزه کافی ندارند. دفاعیه برخی نویسندگان با سابقه از وضعیت ممیزی و چهارچوب ها به این دلیل که هر طرحی با هر کیفیتی را می توانند تصویب کنند از یک سو، گلایه نویسندگان کارنامه دار از محدودیت در پرداخت به موضوعات مختلف در ژانرهای متفاوت از سوی دیگر، عدم فرصت و اعتماد به نیروهای جوان از سوی مدیران رأس هرم و وابستگی تلویزیون به چند نویسنده که انگیزه قبل را ندارند و تنها به وجوه مادی حرفه شان نگاه می کنند و این اطمینان را دارند هر چه می نویسند و هر چه می برند تصویب می شود، عدم فرصت کافی برای تولید یک درام جذاب و موارد دیگر باعث شده کار از پایه دچار ضعف باشد قطعاً یک کارگردان کاربلد با یک تیم تولید خوب و قوی و جمعی از بازیگران سرشناس نمی تواند از پس یک قصه ضعیف برای خلق یک سریال قوی برآیند! مگر می شود قصه ای دم دستی و آبکی را با یکسری شخصیت سطحی و بدون عمق با یک نگاه هر چند ویژه به یک اثر متوسط تبدیل کرد؟!
وضعیت فیلمنامه اضطراری!
متأسفانه یا خوشبختانه باید گفت اوضاع و احوال فیلمنامه (به جز در چند مورد خاص) در تلویزیون در حد اضطراری است و به نظر می رسد لزوم یک کمیته کاربلد برای تصویب فیلمنامه به دور از هرگونه رابطه بازی و اعتماد از پیش، با نگاهی کاملاً تخصصی و به دور از هرگونه بخل و کینه قبلی لازم و ضروری به نظر می رسد! متأسفانه این روزها شاهد این هستیم که این طرح و فیلمنامه نیست که تصویب می شود بلکه این تهیه کننده و نام اوست که کار را تصویب می کند!
این ایراد اساسی بر هر کسی وارد است باید بداند حتی تهیه کننده ای که زیر تیغ انتقاد فیلمنامه اش قرار نگیرد. ضرورتی بر جدی گرفتن این مقوله مهم و اساسی نمی بیند. متأسفانه دیده شده که مدیران سیما از تهیه کنندگان به نام و سرشناس خود (که اتفاقاً در کارنامه شان آثار قابل قبول کم هم نیست) فقط توقع آوردن بازیگران سرشناس حس می شود و موضوع قصه که پایه یک اثر نمایشی محسوب می شود خیلی احساس نمی شود. این نگاه اشتباه باعث شده بازیگران سرشناس از این سریال به آن سریال، از این فیلم به آن فیلم می چرخند، پول خوب می گیرند، نقشهای ضعیف بازی می کنند، تیتراژ قوی برای تهیه کننده تولید می شود، با حضور در چند سریال همزمان تخفیف مفصل به تهیه کننده می دهند و نتیجه ای که روی آنتن دیده می شود اثری قابل دفاع نیست.
آقای میرباقری «فیلمنامه» را دریاب!
این یک انتقاد نیست!
این یک نقد خانه مان برانداز نیست!
این مطلب هدف زدن و کوبیدن ندارد!
لطفاً به این دست نوشته دلسوزانه، نگاهی یادآوری کننده داشته باشید نه خصومت و عناد!
مدیران محترم سیما بدانند اگر قرار است مخاطب تلویزیون گرفتار آثار شبکه های ماهواره ای نشود و کماکان به تلویزیون داخلی متعهد باشد و پای سریالهای تلویزیونی بنشیند نیاز است برای نگارش آثار قوی و جذاب که دارای استحکام لازم در بحث ساختار قصه، گیرایی و بکر بودن موقعیتهای دراماتیک، شخصیت پردازی غنی و… فکری اساسی کرد. باید فیلمنامه نویسی در تلویزیون دچار تحولی بنیادی شود. نویسنده های از پیش قبول باید بدانند هر چه می نویسند که تولید نمی گیرد! بدون نام و نشان ها باید بدانند اگر در ذهن شان قصه ای جذاب وجود دارد اجازه عرض اندام دارند، تهیه کننده ها باید به یک قصه مطمئن از A تا Z دست پیدا کنند سپس دستور کلید خوردن بدهند و این منوط به تشکیل یک کمیته فنی برای بررسی فیلمنامه ها از طرح تا سیناپس، از سیناپس تا دیالوگ نویسی و… می باشد! بی شک تلویزیون مرتضی میرباقی اگر بتواند در این روزگار شوکی به ماجرای فیلمنامه نویسی وارد کند به اقبالی دو چندان دست خواهد یافت و البته این حرکت ریشه ای در بحث سناریو در کارنامه این مدیر تلویزیونی سال ها ماندگار خواهد شد.
- 19
- 1