ورود مدیوم های مختلف به یکدیگر و ترکیب آن ها با هم از جمله اتفاقاتی است که در دنیای تصویر، به اشکال گوناگونی مثل تله تئاتر یا تله فیلم، مینی سریال و… اتفاق افتاده است. در واقع همگام سازی المان های موجود در رسانه ای مثل سینما با تلویزیون و یا عکس این رخداد، مسئله ای است که در این میان وجود دارد؛ چرا که برای تبدیل هر یک به دیگری لازم است تا آن اثر با توجه به ویژگی ها و چارچوبی که در هر مدیوم است، تغییر کند و به شکل همان قالب دربیاید.
در این بین در کنار انواع تبدیل هایی که وجود دارد، تبدیل یک فیلم به سریال و برعکس آن از جمله اتفاقاتی است که کم و بیش در سینما و تلویزیون دنیا رخ می دهد و در کشور ما هم نمونه های قدیمی چون «مسافر ری» و «مریم مقدس» در این فضا وجود دارد. البته اخیرا فیلم سینمایی «آشوب» هم در قالب مینی سریال، در شبکه نمایش خانگی در حال توزیع است؛ با این حال ترکیب فضای سینما با تلویزیون توسط تبدیل فیلم ها به سریال ها، از جمله وقایعی است که کمتر در بین تولیدات ما اتفاق می افتد.
اساسا در جریان این تبدیل و شکل گیری اصولی و کارآمد آن، فاکتورهای مختلفی دخیل هستند که از جمله آن ها می توان به ظرفیت فیلمنامه و داستانی اشاره کرد که اساس هر کاری است، چرا که در صورت نبود گره ها و جذابیت های لازم برای ادامه یک قصه در قالب سریال، به طور قطع آن اثر موفق نخواهد بود. از همین رو انتخاب فیلمی که قرار است به یک سریال تبدیل شود، جزو موارد پراهمیت ماجرا است.
اما موضوع دیگری که در این جریان وجود دارد، بحث تفاوت زبان تلویزیون و سریال با فیلم و سینما است، چرا که در تلویزیون به گزیده گویی و خلاصه سازی هایی که در داستان وجود دارد، نیاز نیست، بلکه اثر موجود باید تا حد امکان قابل ادامه و به اصطلاح کش دادن باشد. از سوی دیگر ساختار و چارچوب این ۲ مدیوم نیز با یکدیگر تفاوت هایی دارند که این تبدیل را از حیث ممیزی ها و فضای موجود دشوار می کند. با این حال باز هم راه هایی برای این اتفاق وجود دارد.
در بخش اول این گزارش سیروس الوند پیرامون تبدیل فیلم ها به سریال بیان کرد: فیلم و سریال ظاهرا شبیه به هم اند، اما در باطن هیچ ربطی به هم ندارند. سریال دارای قصه بلند، طولانی و با شخصیت های متعدد است و در آن با کمک داستان های فرعی تا چند قسمت ادامه پیدا می کند. ذات شیوه موجود در سریال سازی در کل با سینما فاصله دارد، سینما موجزگویی می خواهد و هر چه جلوتر می رویم داستان ها و فیلم های موجود، جمع و جور تر می شوند. از همین رو ساخت سریال برای فیلم های سینمایی به دلیل عدم تناسبی که بین این ۲ وجود دارد، هم به سینما آسیب می زند و هم به سریالش. به همین دلیل به نظرم بهتر است که به سراغ ترکیب این ۲ فضا نرویم و در واقع تبدیل فیلم های سینمایی به سریال اتفاق نیفتد. در این میان اگر فیلمی ویژگی های یک داستان ادامه دار برای تبدیل به سریال را داشته باشد، آن وقت می شود که با پرداخت بیشتر به داستان آن، به سراغ ساخت سریال از یک فیلم برویم. این ویژگی ها شامل وجود گره های متعدد، شخصیت ها و ماجراهای مختلف و … است. در اصل داستان فیلمی که قرار است به سریال تبدیل شود، باید آن قدر ماجرا و تنوع در کاراکتر و رخدادهایی که در آن می افتد را داشته باشد که بشود به سراغ ادامه قصه موجود در فیلم و تبدیل آن به سریال برویم. در قصه هایی که بیشتر پیرامون سرگذشت آدم ها باشد، می توان یک برش ۱۰ ساله از زندگی خانواده و افرادی که درآن است را به تصویر کشید، این دست فیلم ها، قابلیت سریال شدن را دارند،
مسعود ده نمکی نیز گفت: اگر سینما بخواهد وارد تلویزیون شود، چند حالت وجود دارد، یکی این که آن فیلم قابلیتش را داشته و آن قدر جذاب است که می تواند به سریال طولانی مدت تبدیل شود و یا گاه پیش می آید که طبق هدفی از پیش تعیین شده با عنوان فیلم سینمایی، زمان بسیاری را در نظر می گیرند تا بخش هایی از آن را به شکل سریال درآورند. این اتفاق گاهی به دلیل ناشی گری و ندانم کاری رخ می دهد و باعث می شود که یک فیلم سینمایی بیشتر از زمان معمول طول بکشد. حالت دیگری هم وجو دارد که در آن از یک سریال چند قسمتی، یک فیلم سینمایی در می آورند، در چنین مواردی به طور قطع باید المان های لازم برای شکل گیری یک فیلم سینمایی در نظر گرفته شود تا آن فیلم موفق شود، همچنین این اتفاق باعث می شود که مخاطبان تلویزیونی آن کار به سینمایی تولید شده از آن هم جذب شوند. .در این فضا اگر داستانی وجود داشته باشد که قابلیت و کشش طولانی شدن را داشته باشد، می توان به سراغ آن رفت و سریالی را شکل داد که مخاطب هم آن را بپسندد ولی در غیر این صورت این تبدیل نه تنها درست نیست، بلکه در نهایت جذابیتی هم نخواهد داشت.
کاظم راست گفتار هم در این باره عنوان کرد: در درجه اول تمام موارد به قصه و فیلمنامه ای برمی گردد که برای هر کاری وجود دارد. گاهی اتفاق می افتد که فیلمنامه جای کار دارد و پرداخت به آن در ۹۰ دقیقه کافی نیست، به همین دلیل وقتی قصه ای کشش این را دارد که در بیش از زمان طبیعی یک فیلم سینمایی که در ایران عموما زیر ۱۰۰ دقیقه است، ساخته شود؛ تبدیل آن به سریال گزینه خوبی است. ضمن این که به طور کلی در یکی و ۲ سال اخیر آن سینمایی که مردم به تماشایشان می نشینند، بیشتر به جایی شبیه است که چندنفر به دلقک بازی می پردازند و مردم تنها می خندند، به همین دلیل فیلم هایی که حرفی برای گفتن دارند، جدی هستند و جنبه خنده دار دلقکی ندارند، در بهترین حالت هم در سینمای ما موفق نیستند در این شرایط خوب است که برای فیلم هایی که ساخته می شود، گزینه ای با عنوان سریال در نظر گرفته شود، چرا که پای مافیای اکران چندان به این حوزه و فضاها مثل شبکه نمایش خانگی باز نشده است و این شبکه نسبتأ سالم تر است.
در ادامه بخش دوم این گزارش را می خوانید:
سیروس الوند:آب بندی در فیلم ها برای ساخت سریال!
سیروس الوند، که در مقام کارگردان و نویسنده آثار مختلفی چون خسته دلان، زن دوم، تله، پرتقال خونی و … را در کارنامه کاری خود دارد و این روزها مشغول نگارش سریال جدید خود با نام «عاشق شدی بیا» است، درباره تولید و ساخت سریال برای فیلم های سینمایی که وجود دارند، به بانی فیلم گفت: فیلم و سریال ظاهرا شبیه به هم اند، اما در باطن هیچ ربطی به هم ندارند. سریال دارای قصه بلند، طولانی و با شخصیت های متعدد است و در آن با کمک داستان های فرعی تا چند قسمت ادامه پیدا می کند. ذات شیوه موجود در سریال سازی در کل با سینما فاصله دارد، سینما موجزگویی می خواهد و هر چه جلوتر می رویم داستان ها و فیلم های موجود، جمع و جور تر می شوند. از همین رو ساخت سریال برای فیلم های سینمایی به دلیل عدم تناسبی که بین این ۲ وجود دارد، هم به سینما آسیب می زند و هم به سریالش. به همین دلیل به نظرم بهتر است که به سراغ ترکیب این ۲ فضا نرویم و در واقع تبدیل فیلم های سینمایی به سریال اتفاق نیفتد.
الوند همچنین درباره ادامه ساخت سریال با موضوع و فضای کلی یک سینمایی و اعمال تغییرات در آن برای نزدیک شدن به ویژگی های یک مجموعه عنوان کرد: گاهی این اتفاق برای قصه هایی می افتد که ظرفیت لازم برای ادامه را ندارند و سازنده با آب بستن، به زور آن را کش می دهد، در این شرایط بالطبع آن مجموعه جالب از آب در نمی آید، چرا که قصه باید آن خون و جانمایه تبدیل شدن به سریال را داشته باشد و این که بدون وجود ظرفیت لازم فیلمی در قالب سریال ادامه پیدا کند، اتفاق خوبی نیست. به طور کلی از لحاظ داستانی و فیلمنامه سینما به نول و داستان های کوتاه نزدیک است و سریال ها به رمان، به همین دلیل همیشه بین این ۲ حوزه فاصله وجود دارد.
او یادآور شد: در این میان اگر فیلمی ویژگی های یک داستان ادامه دار برای تبدیل به سریال را داشته باشد، آن وقت می شود که با پرداخت بیشتر به داستان آن، به سراغ ساخت سریال از یک فیلم برویم. این ویژگی ها شامل وجود گره های متعدد، شخصیت ها و ماجراهای مختلف و … است.
در اصل داستان فیلمی که قرار است به سریال تبدیل شود، باید آن قدر ماجرا و تنوع در کاراکتر و رخدادهایی که در آن می افتد را داشته باشد که بشود به سراغ ادامه قصه موجود در فیلم و تبدیل آن به سریال برویم. در قصه هایی که بیشتر پیرامون سرگذشت آدم ها باشد، می توان یک برش ۱۰ ساله از زندگی خانواده و افرادی که درآن است را به تصویر کشید، این دست فیلم ها، قابلیت سریال شدن را دارند، چرا که می توان از کودکی تا بزرگسالی یا هر مقطع دیگر را با گنجاندن رخدادهایی که زندگی آن افراد را شکل می دهد را به شکل یک سریال درآورد و آن فیلم را ادامه داد، اتفاقی که در سریال های خارجی هم دیده می شود. در این حوزه داستان اهمیت زیادی دارد، چرا که مردم وقتی سریال می بینند چندان به نورپردازی، لباس، طراحی صحنه و…. کار ندارند و بیشتر در وهله اول قصه و ماجرایی که در هر قسمت شکل گرفته است را مد نظر قرار می دهند، به همین دلیل فیلمنامه و قصه است که مخاطب را در سریال با خود همراه می کند یا در قسمت های اول باعث می شود تا از سوی بیننده پس زده شود.
اما در سینما عوامل فنی و هنری بیشتر از یک سریال مطرح است. مثلا اغلب نمی گویند که فلان سریال به دلیل شیوه فیلمبرداری اش محبوب شده، چرا که در این حوزه داستان و بازیگران اصلی که حضور دارند، مهم هستند ولی در سینما مشخصات فنی هنری بیشتر مطرح است و همانطور که در جشنواره های مطرح هم می بینید، به این بخش ها از فیلمبرداری گرفته تا طراحی لباس، صحنه و … جوایز مجزایی را می دهند.
الوند خاطرنشان کرد: به این ترتیب فیلم ها اغلب امکان تبدیل به سریال را ندارند، مگر آن که همانطور که گفتم، فیلمنامه و قصه آن جذابیت و پتانسیل کافی را از حیث وقوع اتفاق ها در داستان را، برای یک سریال داشته باشند، وگرنه صرف دیده شدن خوب یک فیلم نمی توان انتظار داشت که سریال آن هم به خوبی دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد، چون در کل قالب این ۲ حوزه برخلاف شباهت ظاهری، باهم تفاوت بسیاری دارند.
جواد افشار:لازمه تبدیل فیلم به سریال، ساختار جدید است
جواد افشار، کارگردان مجموعه هایی چون کیمیا، برادر، مادرانه، پول کثیف و … در خصوص تبدیل فیلم های سینمایی به سریال به بانی فیلم گفت: برای تبدیل این ۲ مدیوم به هم، به طور قطع به لحاظ ساختاری فیلم با سریال تفاوت دارد و هر یک ویژگی های خاص خودشان را دارند، مگر آن که از ابتدا با رویکرد تبدیل پیش رفته باشند، یعنی مشخصا برای ساخت یک سریال، فیلمنامه ای را از دل آن داستان درآورده باشند که بتوانند گسترشش دهند و به موضوعات موجود در آن، مناسب با تلویزیون بپردازند. چرا که رویکردها، مخاطبان و فضای تلویزیون اساسا با سینما به شدت تفاوت دارد.
وی ادامه داد: با این حال زمانی که بحث ساختاری پیش می آید، مسئله ای که اهمیت دارد، زمان آن اثر است، زیرا اگر قرار باشد فیلمی به سریال تبدیل شود، باید از پیش برای آن برنامه ریزی شود تا با فاکتورهای لازم همخوانی داشته باشد. این اتفاق، رخداد بی سابقه ای نیست، مثلا خود ما سال ها پیش فیلم سینمایی مسافر ری را کار کردیم که من هم در مقام دستیار کارگردان در آن حضور داشتم و بعد از ساخت فیلم، سریالی از دل آن درآمد، چون از قبل با طراحی و پروداکشن از پیش تعیین شده به آن نگاه شده بود. بنابراین در این بخش نکته ای که از همه بیشتر اهمیت دارد، لحاظ کردن رویکردها و بعد بحث مخاطب شناسی در تلویزیون و سینما است که با هم تفاوت دارند.
افشار در ادامه درباره ویژگی های لازم برای فیلمی که در این جریان وارد می شود، گفت: در هر صورت باید توجه کرد که مخاطب سینما شاهد شروع و پایانی است که در طول ۱۰۰ دقیقه؛ فیلم مشخصا همه چیز را تعیین می کند، اما در یک سریال شما ممکن است هر موضوع و گره را در یک قسمت مطرح کنید، به همین دلیل نقطه اوج و نتیجه گیری در قسمت های پایانی اتفاق می افتد، از همین رو در سریال باید برای هر قسمت تدابیری داشته باشید که در دل داستان نه تنها شروع و پایان اتفاق بیفتد بلکه زمینه ساز قسمت های بعدی نیز باشد، یعنی نقاط عطف و اوج در هر قسمت، باید مهیا کننده این نقاط و گره ها در قسمت های بعدی نیز باشند. حال اگر نگاه درستی از نظر دراماتیک به این جریان شود، شما خواهید دید که تنها با یک سریال مواجه نیستید، بلکه با تعداد زیادی فیلم سینمایی روبه رو هستید که در قسمت های مختلف سریال در حال پخش است. در این فضا طیف مخاطبان هم تنوع بسیاری دارد و شما باید برای پایین ترین قشر جامعه تا روشنفکرترین آن ها خوراک تهیه کنید، به همین دلیل لازم است تا در جریان این تبدیل تعادلی ایجاد شود که این اقشار پوشش داده شوند، تعادلی که در سینما به دلیل مخاطبانی که دارد، چندان رخ نمی دهد و گاه فیلم هایی ساخته می شود که سخت با مخاطب معمولی ارتباط برقرار می کنند.
کارگردان کیمیا پیرامون تفاوت فضا و چارچوب هایی که بین سینما و تلویزیون وجود دارد و این تبدیل را دشوار می کند، عنوان کرد: محدودیت ها، ممیزی ها و داستان هایی که در تلویزیون قابل طرح هستند نیز جزو موارد دیگری است که در این میان وجود دارد و نمی توان از کنار آن گذشت، چون تلویزیون ممیزی های خاص خودش را دارد و با هر موضوعی نمی تواند به آن وارد شد، اتفاقی که کار را سخت می کند. اما در سینما این فضا متفاوت و راحت تر است، به همین دلیل تبدیل جو و چارچوب های موجود در سینما به تلویزیون نکته دیگری است که باید در کنار بحث تبدیل ساختارها به یکدیگر مورد توجه قرار بگیرد.
خشایار الوند:تبادل بین سینما و تلویزیون ممکن نیست!
خشایار الوند که سال های بسیاری است در مقام نویسنده، در تلویزیون و سینما آثار متعدد و ماندگاری چون شب های برره، نقطه چین، کیش و مات، پایتخت، مزاحم، مسافران، قهوه تلخ و… را در کارنامه کاری خود دارد، در گفت و گو با بانی فیلم درباره تبدیل فیلم های سینمایی به سریال بیان کرد: در گذشته عکس این رخداد، اتفاق می افتاد، یعنی یک سریال می ساختند و از دل آن یک فیلم سینمایی درمی آوردند که یا شامل بخش های جذاب سریال بود و یا خلاصه ای از وقایع آن مجموعه، اثری مثل مسافر ری که سریال چند قسمتی بود که تبدیل به سینمایی شد. اما این که فیلم را به سریال تبدیل کنیم اتفاقی است که چندان رخ نمی دهد.
وی ادامه داد: با این حال این تبدیل هم تجربه عجیبی نیست، منتهی نکته ای که وجود دارد، این است که اگر یک قصه و داستان آن قدر طولانی است که در یک روایت ۱۰۰ دقیقه ای نمی گنجد، پس چرا به سراغ ساخت سینمایی آن می روند، یعنی از ابتدا می شود آن اثر را در قالب سریال تولید کرد. مثلا درباره آشوب نیز همین اتفاق افتاده و تبدیل آن به مینی سریال به دلیل زمان اضافه ای بوده که در سینماییش وجود داشته، این اتفاق بیشتر برای پول درآوردن رخ داده و برنامه و ایده خاصی پشت آن نبوده است.
الوند درباره ادامه یک سینمایی در قالب سریال به دلیل جذابیت آن اثر گفت: زمانی که کاری می گیرد و شخصیت های آن جذاب می شود، هر سازنده ای به این فکر می افتد که از این موقعیت استفاده کند، به عنوان مثال سریال پایتخت در ۵ فصل ادامه پیدا کرد و حال اگر با شخصیت های آن یک سینمایی بسازند، ایرادی وجود ندارد، از آن طرف هم مثلا فیلم خوب بد جلف، ساخته شده و فروش داشته حال ممکن است سریال آن را با همان شخصیت ها بسازند، به همین دلیل استفاده از کاراکترها در ۲مدیوم موجود مسئله ای ندارد، اما این که سینمایی بسازیم و بدون برنامه ریزی از دل آن سریال تولید کنیم، مشکل خواهد داشت. مثلا در مورد کلاه قرمزی، چون کاراکترهای محبوبی دارد، می شود از آن یک فیلم سینمایی ساخت اما این که به نام سینما، یک اثر ۴۰۰ دقیقه ای بسازیم و بعد آن را به سریال تبدیل کنیم، درست نیست.
او با اشاره به فضای موجود در تلویزیون اضافه کرد: در حال حاضر بین تلویزیون با سینما، یک دافعه وجود دارد و مثلا برای دادن مجوز تولید سینمایی پایتخت یا کلاه قرمزی و شخصیت های این گونه، باید پروژه طولانی و عجیب و غریبی طی شود، به همین دلیل این مبادله بین تلویزیون و سینما انجام پذیر نیست و شاید در فضای نمایش خانگی این اتفاق ممکن باشد. در این حوزه، خسرو دهقان درباره یکی از فیلم های کیارستمی جمله ای را دارد که درآن می گوید حتی یک گاز از یک ساندویچ بزرگ و بدمزه، بدمزه است، یعنی این اتفاق به درازا و طول کار ارتباطی ندارد، مثلا وقتی آشوب در سینما نفروخته، سریال آن هم تغییر چندانی از نظر فروش نخواهد داشت.
الوند یادآور شد: پس اساسا این مبادله بین سینما و تلویزیون ممکن نیست، چون تلویزیون اصولا خیلی سخت راه می دهد که شخصیت سریال هایش در سینما حاضر شوند و از آن طرف هم سخت قبول می کند که یک فیلم اکران شده را به شکل سریال نمایش دهد، در این فضا تنها یکی ۲ مورد بوده که آن هم جزو کارهای تاریخی بوده است.
جبار آذین:برنامه ریزی و کارشناسی باید اتفاق بیفتد!
جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون در گفت و گو با بانی فیلم درباره بحث تبدیل فیلم به سریال عنوان کرد: در جهان سینما و تلویزیون، تولید آثار سینمایی و تلویزیونی امری ضروری و حیاتی تلقی می شود، گاه سازندگان این ۲مدیوم با داشتن تخصص در هر ۲ حوزه ساخت سریال و فیلم سینمایی، دست به تولید آثاری می زنند که هم قابلیت نمایش در تلویزیون را دارند و هم قابل نمایش در سینما ها است. اما این نوع کار که در ایران هم مرسوم است، باید دارای ویژگی ها و مختصات خاصی باشد که پاسخگوی نیاز مخاطب بوده و از منظر هنری و محتوایی به این آثار لطمه ای وارد نشود.
وی ادامه داد: با برنامه ریزی از پیش مشخص شده و هدف تولید فیلم سینمایی و سریال، چنانچه اثر تولید شده و در هر دو رسانه به نمایش درآید، مشکل حادی در عرصه هنر رخ نمی دهد، اما بسیاری از کسانی که سریال های تلویزیونی می سازند عمدتا به قصد تجارت در سینما از آن نسخه ای برای این حوزه در می آورند، در حالی که این انتخاب و ترفند نمایشی که برای کسب سود و درامد است با کار تصویر و هنری در سینما متفاوت است، همانطور که نمی شود یک اثر سینمایی با ویژگی ها و ساختار این حوزه را، در تلویزیون به صورت سریال به نمایش درآورد یا در شبکه نمایش خانگی آن را پخش کرد. بنابراین فیلم های سینمایی و سریال ها دارای مدیوم های خاصی اند که با توجه به ساختار هنری و به ویژه مخاطبان تولید شده اند. یعنی سریال ها برای مخاطبان چند میلیونی وسینمایی ها با توجه به بازار فروش برای مخاطب های ۲ تا ۵ میلیونی ساخته می شود، به همین دلیل کسانی که در مقام تهیه کننده و کارگردان می خواهند فیلم وسریال به صورت مشترک برای این ۲ فضا بسازند، چنانچه در یکی از این ۲ بخش حرفه ای نباشند، اثری که در تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی درمی آید، مجموعه ای ناقص، الکن و پر اشکال خواهد بود.
آذین تصریح کرد: به همین دلیل است که بسیاری از سریال های ما با تبدیل به فیلم، به نسخه های ناقصی تبدیل شدند که نه داستان مشخصی داشتند و نه شخصیت ها به درستی شناخته می شدند و جذابیت مناسبی برای همراهی با مخاطب را نداشتند. عکس این اتفاق هم در نبود قصه پردازی، شخصیت سازی و انتقال مفاهیم در تلویزیون رخ می دهد. از همین رو ساختار هنری یک فیلم سینمایی با سریال ها متفاوت است، به همین دلیل اگر این تبدیل با برنامه ریزی انجام شود، حرکت نادرستی اتفاق می افتاد که هم به فیلم سینمایی لطمه می زند و هم جنبه تلویزیونی آن تحت الشعاع قرار می گیرد. این اتفاق موجب دلزدگی مخاطب از هر ۲ فرمت می شود، لذا برای تبدیل و ورود این ۲ حوزه به یکدیگر لازم است تا از متخصصان این امر استفاده کنند و برای هر مدیوم با تعریف مشخصی که دارند، مختصات و موارد لازم را با توجه به مخاطب هر یک لحاظ کنند.
- 17
- 1