سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۹:۴۵ - ۰۲ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۰۴۷۶
رادیو و تلویزیون

صداوسیما ۳۸ درصد بودجۀ تاریخ شفاهی را دارد

حسین دهباشی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
برنامه سختانه شب گذشته سراغ حسین دهباشی تاریخ‌پژوه و مستندساز ایرانی رفته و این موضوع را مورد بررسی قرار داد که چرا او دچار چرخش‌های متناوب ایدولوژیک هست و چرا رصد کردن الگوی معرفتی او کار سخت و پیچیده‌ای است؟

به گزارش ایلنا، حسین دهباشی در ابتدای این گفتگو درباره چرخش‌ها و مواضع متغیر خود گفت: حسین دهباشی در بین منتقدانش به شخصی معروف است که هم به نعل می‌زند و هم به میخ، او دچار چرخش‌های متناوب ایدئولوژیک است، رصد کردن دستگاهِ اصولی و معرفتی او کارِ سختی است، چقدر این نگاهِ منتقدان عادلانه است؟

 

حسین دهباشی با بیان اینکه این چالشی است که به درستی اگر شخص نتواند از آن خارج شود به ضدخودش تبدیل می‌شود و از این جهت منتقدان من کاملاً حق دارند، گفت: اگر شما از من توقع یک فعال سیاسی داشته باشید همواره باید انتظار داشته باشید که در یک هارمونی من با آن جناحی که در فعالیت سیاسی من نزدیک است همدلی بکنم؛ اما من روشنفکرم.

 

این مستتندساز با بیان اینکه در جریانات سیاسی و فرهنگی کشور نقش یک داور را دارد، گفت: وقتی داور هستید هرکس توپ را به اُوت می‌زند به ضررش سود می‌زنید تفاوتی ندارد که چند دقیقه قبل به نفع تیم مقابل یا به ضرر تیم مقابل سوت زدید، اما اگر بازیکن باشید، حتی اگر دست‌تانبه توپ خورده باشد، دست رقیب‌تان به توپ نخورده باشد، باید به گونه‌ای رفتار کنید که به ضرر تیم مقابل باشد ولو اینکه در دلِ خودتان بپندارید که حق با شما نیست.

 

وی در پاسخ به این سوال که مدتی به یک دستگاهِ سیاسی خاص تعلق داشته و خیلی سخت است که یک شبِ بگوید من دیگر فعال سیاسی نیستم و روشنفکر شدم،  گفت: ببینید این دو با هم قابل جمع است، شما در یک مقطعی احساس می‌کنید که یک نفر کارِ درستی را انجام می‌دهد و با او همدلی می‌کنید، می‌گذرد و احساس می‌کنید دربعضی از موارد با او همدلی ندارید، مسیرتان را هم عوض می‌کنید؛ نکته‌ای که گفتید خیلی مهم است، در مسیرِ زمان با گذشتِ فعالیت‌ها به تدریج اعتبارِ روشنفکری کسب می‌شود اما از یک جایی باید شروع شود، با یک جام-کات به قول شما تلویزیونی‌ها، این احساس نمی‌شود.

 

دهباشی با اشاره به ساخت مستند انتخاباتی برای دکتر روحانی در سال ۹۲ گفت: من از ساختنِ فیلم انتخاباتی آقای روحانی یا نوشتنِ نطق‌های انتخاباتی یا ساختنِ کلیدواژه‌هایی برای ایشان حیاتم شروع نشده، حیاتِ من از روایت فتح به عنوان تاریخ‌نگار شروع شده است، حیاتِ من از برنامه‌سازِ تلویزیونی در تلویزیون شروع شده است، بنابراین شما می‌توانید از من بپرسید که چطور یک روایت ِفتحی حاضر است برای آقای روحانی فیلم بسازد؟ چطور کسی که جزء موسسین شبکۀالعالم بوده حاضر است کار دیگری انجام بدهد؟ که این‌‌ همان نقش داوری را دارد.

 

این مستدساز و تاریخ پژوه گفت: آن چیزی که در قالب روشنفکری یا در قالب مصلحِ اجتماعی از آن صحبت می‌کنیم در تمام این سال‌ها در وجودِ نسل من وجود داشته، فرضاً می‌خواهم بگویم مرتضی آوینی، اگر لازم می‌‌شده داوری جشنواره فجر را هم قبول می‌کرده، اما در عین حال از سیاست‌های سینمایی ایراد می‌گرفته و اگر لازم می‌شده کاندیدای نمایندگی مجلس هم می‌شده، مرتضی آوینی به جبهه می‌رود اما در عین حال منتقدِ سیاست‌های سیاسی یا فرهنگی ِدورۀ خودش هم است، این نادرست است که ما اگر شخص در حوزۀ فرهنگی و اندیشه فعالیت می‌کند، او را گوشۀ رینگ بگذاریم و بگوییم چون شما این صحبت را می‌کنید هرگز نباید فعالیت‌ سیاسی داشته باشید.

 

این مستندساز در ادامه گفت: چگونه آن نقدهای تند آوینی را در مورد سینمای ایران که با نام مستعارِ فرهاد گلزار نوشته می‌شد را می‌گذارید در کنار نقدِ حامیانه‌ش از فیلم عروس؟ چگونه آوینیِ روایت فتح را جمع می‌بندید با آوینیِ منتشرکننده و تالیف‌کنندۀ کتابِ همیشه استاد برای هیچکاک؟ از نظر بسیاری در زمان خود آوینی همین‌ها قابل جمع نبود. آن چیزی که واقعیت است این است که آوینی در بالا‌ترین سطوحِ مدیریتِ فرهنگی کشور خودش را عرضه کرده است، آوینی حاضر شده شبکۀ تلویزیونی خصوصی راه بیندازد، آوینی حاضر شده معاونت سینمایی وزارت ارشاد را قبول کند، زمینِ بازی که برای آوینی وجود داشته تلاش کردن برای عرضۀبیشترِ خودش و تاثیرگذاری در حوزه‌ای که بلد بوده است.

 

وی در پاسخ به سوالی با این مضمون که؛ بعد از دولت آقای روحانی مسئولیتی در کیش قبول می‌کنید، شما عضو هیات مدیره منطقه آزاد کیش می‌شوید، روشنفکری حوزۀ عمومی کسی که خودش را با آوینی مقایسه می‌کند کجا و کسی که مسئولیتی در کیش قبول می‌-کند کجا، گفت: من خیلی به آقای ترکان اصرار کردم مسئولیتی در هیچ کدام از مناطق نداشته باشم، تصور ایشان این بود که من به عنوان یک آدم فرهنگی آن چیزی که در مناطق آزاد به عنوان نگاهِ توسعۀ انسان‌محور باید داشته باشد و ندارد را می‌توانم تزریق بکنم و البته نادرست بود. نمی‌گویم نگاهِ آقای ترکان نادرست بود من آدمی نبودم که چنین توانایی‌ را داشته باشم.

 

وی درباره نقش خود در عرصه سیاسی گفت: در عرصه سیاست خارجی من همدلیِ بسیار زیادی داریم با اصولگرایان به لحاظ نظری و در زمینۀ آزادی‌های فردی و مسائل اجتماعی نظر من به لحاظ نظری، کاری به صدق رفتار ندارم به لحاظ تئوری و نظری عرض می‌کنم به اصلاح‌طلبان بسیار نزدیک‌تر هستم این اصلاً خوشایند نیست که آدم تنها باشد اما وقتی چنین تصمیمی را گرفتید ناخودآگاه تنها می‌شوید و دردِ تنهایی دردِ کمی نیست.

 

دهباشی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: این تنهایی خودخواسته است، یعنی در این تنهایی من ترجیح می‌‌دهم که خودم باشم. یک مثال دیگری را بگویم، من در عین حال    که به لحاظ نظری فعال هستم در حد خودم، در اندازۀ خودم اما به تعبیر خیلی‌ افراد سودای قدرت هم دارم و حاضر شدم آرای بسیار کمی را داشته باشم، اما در لیست‌ها نروم ولو اینکه با آرای بسیار خُرد‌کننده و تحقیرآمیزی از انتخابات خارج شوم.

 

وی افزود: فکر می‌کنم که این مقدماتِ یک راهی است که شاید زمانی پیموده شود، پیدا کردن یک جریان سوم. ما در سالهای بعد از انقلاب جریان‌های سومی داشتیم که به نظرم به قدرت هم رسیدند، اگرچه ناموفق بودند شاخص‌ترینش آقای احمدی‌نژاد، آقای ا‌حمدی‌نژاد جریان سوم است نه اصولگرا بود و نه اصلاح‌طلب و اتفاقاً ما فرصت بسیار بزرگی را در دورۀاحمدی‌نژاد از دست دادیم؛ گرچه معتقدم آقای احمدی‌نژاد بزرگ‌ترین ظلم را به کسانی کرد که مانند من تصورِ پیدا کردن آن مدینه فاضله یا آن راهِ درست را در جریان سوم می‌کردند؛

 

این مستندساز درباره اینکه چرا وارد عرصۀ سیاسی نمی‌شود، گفت: به جهت اینکه ما سیاست را فقط برای سیاست نمی‌خواهیم ما سیاست را می‌خواهیم برای نفوذِ بیشتر در حوزۀفرهنگ؛ فرض کنید شخص می‌خواهد بین گزینه‌های مختلفی که وجود دارد در حوزۀ سیاست، کابینه را درنظر بگیرید، هرگز متصور نیست و تمایلی هم به این ندارد که وزیر خارجه ایران شود یا وزیر کشور ایران شود.

 

دهباشی درباره هدف مجموعه گفتگوهای تاریخ شفاهی گفت: فکر می‌کنم الگوی مناسبی است که پایی در قدرت غیررسمی و دستی در قدرت رسمی داشتند، بدون حضور در قدرت رسمی در بخش خصوصی در حوزۀ فرهنگ نمی‌شود دوام آورد، این گزاره‌ای است که در آن تردید نباید بکنید، حتی اگر می‌بینید امروز کارهایی را می‌توانم بکنم، گفتگوهایی را با اشخاصی انجام بدهم که دیگران نمی‌توانند انجام بدهند فقط به خاطر این نیست که آن افراد دانش کمتری از من دارند، من بسیاری افراد را می‌شناسم که دانشِ بیشتری از من در حوزۀ تاریخ و مسائل اجتماعی دارند، حتماً گفتگوکنندگان بهتری از من هستند، حتماً از من خوش‌تیپ‌تر و شناخته‌تر هستند اما نمی‌توانند این کار را انجام بدهند، بخشی از این ماجرا برمی‌گردد به خردهِ اعتباری که من در نهادهای رسمی قدرت بیش از این دارم، من برادری خودم را قبلاً برای آن نهاد‌ها اثبات کردم و اگر این را نداشتم حتماً خشتِ خام به اینجا نمی‌رسید! صادقانه! ما امروز نهادهای رسمیِ سیاسیمان می‌توانند جلوی هرگونه فعالیت بزرگ یا کوچکِ فرهنگی را بگیرند، تعارف نکنیم، ابراهیم حاتمی‌کیا اگر فیلم‌ساز شد یا فیلم‌ساز بسیار مشهور و خوبی شد علیرغم تمام توان‌های فردی که داشت اما از این رانت برخوردار بود که می‌توانست سخنی را بگوید که دیگری نمی‌توانست‌‌ همان سخن را اگرچه هنرمندانه‌تر بگوید.

 

وی در پاسخ به سوال دیگری با این مضمون که؛ چطور یک مستندسازی که برای روایت فتح کار کرده توانسته اعتماد سرانِ رژِیم سابق را در خارج از کشور جلب کند برای مصاحبه؟، گفت: قبل از اینکه پروژۀ تاریخ شفافی ایران در عصر پهلوی دوم اتفاق افتاده باشد در‌‌ همان روایت فتح ما مواردی را داشتیم که با‌‌ همان ذیلِ عنوان روایت فتح من با افراد گفتگو کردم، گفتگوی مشخصش آقای بنی‌صدر بود وقتی من پاریس بودم، فکر می‌کنم سال ۲۰۰۰، مجموعه‌ای داشتم برای روایت فتح می‌ساختم در ذیلِ موضوع گفتگوهای تمدن‌ها، دولت آقای خاتمی سر کار بود و عنوان آن مجموعه «سفری به شهر فرنگ» بود، مرحوم آقای دکتر احسان نراقی که کمک‌کننده من در آن ماجرا بودند پیشنهاد کردند که با شاگرد سابق ایشان آقای ابوالحسن بنی‌صدر امکان گفتگو وجود دارد، این قصه تقریباً برای ۱۶ سال پیش است. در‌‌ همان ماجرا من یک تجربه‌ای کردم وقتی که ما با آقای بنی‌صدر تماس گرفتیم، ایشان از من پرسیدند شما از طرف کجا می‌خواهید گفتگو کنید؟ من یک راه داشتم که بگویم من از طرف خبرنگار مستقل هستم، از طرف یک جایی که نادرست است بگویم اما تصمیم گرفتم و گفتم من از طرف روایت فتح هستم، ایشان پرسید روایت فتح کجاست؟ من گفتم روایت فتح یک بخشی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، طبیعی است که برآشفته شود و بگوید چرا من باید با سپاه صحبت کنم؟ سخن من به ایشان این بود که شما می‌توانید با من صحبت نکنید اما شما تاکنون با موافقین خود صحبت کردید اجازه بدهید با من صحبت کنید در جایگاهِ کسی که شبهات را مطرح می‌کند اما بگذارید من برای شما اعتمادسازی کنم؟ چگونه اعتمادسازی می‌کنم؟ آن زمان نوارِ دیجیتال وجود نداشت من فیلم این گفتگو را در پایان گفتگو به خود شما می‌دهم، شما اجازه بدهید فیلم را ببینید و در جلسۀ بعد که گفتگو می‌کنیم اگر مایل نبودید نسخۀ اصلی فیلم را به من برنگردانید اما بگذارید این گفتگو انجام شود. درواقع اینگونه با بنی‌صدراعتمادسازی کردیم و اتفاقاً ایشان هم در پایان جلسۀ اول فیلم‌ها را به ما برگرداند چون احساس کرد اینقدر صادقانه با او برخورد می‌کنیم. به بنی‌صدر نگفتیم ما از طرف جای خاصی هستیم، در نظر داشته باشید در گفتگوهای بعدی فقط اعتبار شخص من نبود، اعتبارِ سازمان اسنادِ کتابخانۀ ملی مطرح بود که به عنوان یکی از جاهای معتبر از طرف کشور ایران پا گذاشت وسط از آن مهم‌تر سازمان اسناد کتابخانۀ ملی ایران قراردادی داشت در زمان آقای خاتمی که رئیس کتابخانۀ کنگره به ایران آمده بود به کتابخانۀ کنگره و حالا کتابخانۀ کنگره هم شریک بود و آن‌ها هم معرفی‌نامه داشتند.

 

وی دربار این موضوع که به مصاحبه‌شنونده‌ها گفته است این پروژه توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم حمایت مالی می‌شود؟، گفت: در مقطع اولی که گفتگو‌ها شروع شد اساساً صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نقشی نداشتند تقریباً وقتی ۳۰ درصد کار جلو رفت صدا و سیما جلو آمد.

 

این مستندساز در پاسخ به سوال دیگری در این باره که؛ قبل از خروج شما به آمریکا، و شما برای این پروژه چیزی نزدیک ۱ میلیارد تومان حدود چند سال پیش دریافت کردید، پس این پروژه اساساً متعلق به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بوده که توانسته با اعتبار کنگره و کتابخانه ملی قدم‌های اصلی خودش را هم پیش ببرد؟، پاسخ داد: صدا و سیما تقریباً بیش از ۳۸ درصد بودجۀ پروژه را داد و ما هم به بعضی از آن‌ها گفتیم ازجمله آقای اردشیر زاهدی و داریوش همایون در جریان بودند اما آن چیزی که ما به افراد می‌گفتیم به خاطر این بود که صدا و سیما اساساً به جنبۀ تاریخ شفاهی علاقمند نبود آن چیزی که مشخصاً تلویزیون به آن علاقمند بود برنامۀ مستندی بود که ساخته شود و اصلاً کاری نداشت که برای این برنامۀ مستند که فرضاً ۵۰ دقیقه است شما به اندازۀ ۵۰ دقیقه راش بگیرید یا به اندازۀ ۵۰۰ دقیقه راش بگیرید.

 

سختانه کاری از مرکز بسیج رسانه ملی با همکاری شبکه سه سیما است که پنج شنبه شب‌ها پس از خبرشبانگاهی از این شبکه پخش می‌شود.

 

 

 

 

 

  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش