دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۱۰:۱۶ - ۱۷ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۱۸۸۱
رادیو و تلویزیون

روایت جهانگیر کوثری از گزارشگری فوتبال در ایران

جهانگیر کوثری,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

جهانگیر کوثری چهره ای آشنا برای دو حوزه سینما و ورزش است. او در این سال ها بیشتر در عرصه سینما مطرح بوده؛ از تهیه کنندگی فیلم های سینمایی گرفته تا پدر باران کوثری و همسر رخشان بنی اعتماد بودن. سوابق فوتبالی جهانگیر کوثری هم قابل توجه است. این روزنامه نگار ورزشی در دهه ۵۰ بازیکن راه آهن و تاج بود. از آن مهم تر باید به حضور کوثری به عنوان یک گزارشگر اشاره کرد. کوثری سال ها گزارشگر اول تلویزیون ایران بود. در ذهن علاقه مندان، فوتبال های مهم دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ با گزارش کوثری به یادگار مانده است اما ۲۳ سال پیش یکباره کنار رفت. جدایی که همچنان مورد اعتراض جهانگیر کوثری ۶۶ ساله است.

 

شما دانش آموخته سینما، روزنامه نگار و فوتبالیست بودید، چه اتفاقی افتاد که وارد برنامه های ورزشی و حوزه گزارشگری شدید؟

سال ۵۸ من به شبکه دو رفتم. در نظر داشتم یک مجموعه ۱۳ قسمتی طنز ۱۰ دقیقه ای بسازم. طرح این مجموعه به یک شورا رفت که قرار شد این شورا به من جواب بدهد. در آن زمان زیاد در وادی فوتبال نبودم. شرایط کشور خاص بود و انقلاب شده بود. یک روز که برای پیگیری کارهایم به شبکه دو رفته بودم یک آقایی از ماشینش پیاده شد و با هم روبرو شدیم. ایشان گفت: «شما آقای کوثری هستید؟»، گفتم: «بله». گفت: «اینجا چه کار می کنید؟»، گفتم: «چندتا طنز آوردم، تصویب بشود که بسازم.» گفت: «بیا برنامه ورزشی درست کن.» گفتم من الان در ورزش نیستم، می خواهم فیلم بسازم.

 

گفت: «فیلمت را هم می سازی. ماد در شبکه دو گروه ورزش نداریم؛ بیا اینجا و گروه ورزش راه بینداز. من اسمم مبلغی اسلامی است، مدیرعامل صدا و سیما هستم.» آن دوره بنی صدر رئیس جمهور بود و آقای مبلغی اسلامی را برای مدیریت صدا و سیما انتخاب کرده بود. ایشان گفت که بیا برنامه ورزشی بساز، من قول می دهم طنزهایت هم تصویب شود. من را دعوت کرد تا با مدیران شبکه دو صحبتی داشته باشم. محمدرضا بادکوبه تهیه کننده قهاری بود، چند نفر آدم فنی، با استعداد و تحصیل کرده هم حضور داشتند که اکثر بی کار مانده بودند. من به امید این که برنامه های طنزم تصویب شود، به همراه آقای بادکوبه آمدیم و گروه ورزش را تاسیس کردیم. هدفم ورزش نبود، ولی زد و کار ما در گروه ورزش گرفت.

 

گزارشگری فوتبال را از چه زمانی شروع کردید؟

 درهمان سال ۵۸ دوباره مدیرعامل من را خواست و گفت: «کوثری کارت در گروه ورزش خیلی خوب است؛ بیا حالا فوتبال گزارش کن.» گفتم: «من بلدنیستم.» گفت: «نه، تو بلدی، تو خوب صحبت می کنی.»

 

در آن مقطع پس از کنار رفتن گزارشگران قبل از انقلاب، گزارشگر مطرح تلویزیون چه کسی بود؟

هیچ کس نبود. مجید وارث و جواد متقی در شبکه یک برنامه ای داشتند. برنامه ای بود که در آن همه چیز گفته می شد. شعر می گفتند، ورزش هم می گفتند. آنها در فکر این بودند که برای شبکه اول یک برنامه ورزشی درست کنند که برنامه «ورزش و مردم» را شکل دادند.

 

اولین دیداری که درهمان سال ۵۸ گزارش کردید کدام بازی بود؟

 آقای مبلغی به من گفت: «ما از آلمان پولی طلبکاریم، پول مان را ندادند، جای آن چیزهای دیگری دادند که بین شان یک انبار نوار فوتبال است. بیا این فوتبال ها را گزارش کن. ولی قبلش اول بیا بازی هلند - آرژانتین فینال جام جهانی ۱۹۷۸ را گزارش کن. مردم این بازی را خوب ندیدند. اگر تو گزارش کنی، خیلی فرق می کند. تو فوتبال بلدی، من ریشه مادرزادی هلند و آرژانتین را بلد بودم. عاشق آمریکای جنوبی بودم. دوره دانشجویی تمام کتاب هایی را که درباره آمریکای جنوبی بود، خوانده بودم. همه را پخته، عالی می شناختم.

 

انصافا آمریکای جنوبی تخصصم بود. از طرفی عاشق فوتبال هلند بودم. همین الان ۱۱ نفر آنها را می شناسم. آن موقع هم می شناختم. خصوصیاتشان را می شناختم. می دانستم «سوربر» از راست چگونه حرکت می کند، «کرول» از چپ چگونه حرکت می کند، رنسنبرینگ، یانسن، رپ چه کار می کنند. اصلا لازم نبود کسی به من اطلاعات بازی را بدهد، همه در ذهنم بود. رفتم و گزارش زیبایی کردم؛ گزارشم گرفت. چهارشنبه ها به من گزارش ورزشی را دادند؛

 

جمعه، ورزش از نگاه دو، چهارشنبه هم گزارش ورزشی. آن نوارهای آلمانی را بازبینی کردم. فرضا بازی کلن بود با وردربرمن، هیچ اسمی نداشت، فقط نوار بود. نمی دانید من چگونه فهرست بازیکنان دو تیم را در آوردم. می رفتم و نوار را گوش می کردم؛ مثلا توپ می آمد زیر پای شماره شش می دیدم گزارشگر آلمانی می گوید: «کوهلر»، یک دفتر داشتم که در آن یادداشت می کردم. با این روش، لیستتیم ها را در می آوردم. دو تیم را ارنج کرده و بازی را گزارش می کردم. خیلی کار سختی بود. بعدها بازی های دیگر را قاچاقی از ماهواره گرفتیم و پخش کردیم.

 

جهانگیر کوثری,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیونجهانگیر کوثری سال ۵۴

شما قبل از انقلاب فوتبالیست و روزنامه نگار بودید، طبیعتا با گزارشگری بیگانه نبودید...

من زمینه فوتبال داشتم، در تیم تاج بازی می کردم، از همه مهم تر روزنامه نگار بودم. در بخش ورزشی روزنامه آیندگان می نوشتم. مانوک خدابخشیان، محمد اینانلو، ایرج ادیب زاده و ... در آیندگان بودند و من نزد آنها کار می کردم. الگوی من در واقع مانوک خدابخشیان بود. قبل از انقلاب می دیدم مانوک خدابخشیان در شناخت تیم ها چقدر تبحر دارد. نخست این که خیلی خوب زبان می دانست، همچنین آدم زیرک و باهوشی بود. صدای خوبی داشت، بر تمام فوتبال هم تسلط داشت. به نظرم فوتبال را از همه بهتر گزارش می کرد. خیلی خوب بود. آقای بهمنش خیلی گزارشگر خوبی بود ولی ایشان گزارشگر تخصصی فوتبال نبود.

 

حالا یک موضوع جالب تعریف کنم؛ در سال ۵۶ که انقلاب نشده بود، من بازیکن تاج بودم. حین این که بازیکن فوتبال بودم در روزنامه آیندگان هم کار می کردم. هم فوتبالیست بودم، هم خبرنگار. یک بار با تیمسار خسروانی درگیر شدم. با این که بازیکن تاج بودم، رفتم در روزنامه آیندگان علیه تاج نوشتم. بعد از این اتفاق برای مسابقه به انزلی رفته بودیم، شب سه، چهارتا چاقوکش را به اتاق من فرستاده بودند. حالا آن داستانش به کنار. من با مانوک در آیندگان بودم. یک روز مانوک به ایرج ادیب زاده گفت برو یک بازی فوتبال را گزارش کن. ادیب زاده گفت: «من نمی شناسم.» مانوک به من گفت: «جهان! می توانی بروی کنار ایرج بنشینی، کمکش کنی.» بازی برای گزارش سخت بود.

 

بازی نیروی اهواز بود با یک تیم دیگر. ایرج ادیب زاده هم بازیکنان را خیلی خوب نمی شناخت ولی من همه را حفظ بودم، چون خودم بازی می کردم. نکته ها و اطلاعات را می نوشتم و به ادیب زاده می دادم. یکمرتبه ادیب زاده گفت: «دو سه دقیقه تو صحبت کن، من می خواهم بروم دستشویی.» خلاصه بازی را من گزارش کردم. اصلا من نباید گزارش می کردم. خودم بازیکن بودم. دو تیم را می شناختم. از دو سه دقیقه هم خیلی بیشتر شد. شاید مانوک به ادیب زاده سفارش کرده بود که از قصد کاری کند که من یک ربع گزارش کنم. من الان هم نمی دانم. شاید هم اتفاقی دیر آمد. به هر حال این را می خواستم بگویم که در گزارشگری کلا آقای بهمنش برای ما الگو بود و در گزارشگری فوتبال مانوک خدابخشیان.

 

برگردیم به همان بعد از انقلاب، شما با گزارش ورزش و ورزش از نگاه دو شروع کردید و به گزارشگر ممتاز آن سال ها تبدیل شدید، درباره مسیری که طی شد، توضیح دهید.

کارم خیلی خوب گرفت. علاوه بر برنامه گزارش ورزشی در برنامه ورزش از نگاه دو هم یک ربع گزارش فوتبال خارجی می رفتیم. برنامه ای داشتیم درباره پدیده های بزرگ جهان؛ ماریو کمپ، فاکتی، ماساپوست، بازیکنانی که کسی آنها را نمی شناخت. می رفتم فیلم شان را گیر می آوردم. وقتی به خارج سفر می کردم، می رفتم از زندگی فوتبالیست های بزرگ فیلم های هشت میلی متری گیر می آوردم. اینجا خودم روی فیلم ها دیالوگ می گذاشتم.

 

آن موقع اینترنت وجود نداشت، در ایران هم دسترسی به منابع خارجی آسان نبود؛ اطلاعات برای گزارش فیلم ها را چگونه به دست می آوردید، چه منابعی داشتید؟

 آن موقع هیچ چیز نبود. داشتن یک مجله معمولی هم جرم بود و شلاق داشت. فرضا مجله ای معمولی مثل اشترن، چون درآن مجله زن ها تبلیغ شلوار جین می کردند، داشتن آن مجله جرم بود. من وقتی خارج می رفتم، مجله های ورلدساکر و فرانس فوتبال را تهیه می کردم، آنها را زیر آستر چمدان هایم جاسازی می کردم و با ترس می آوردم. فرضا فرانس فوتبال، گزارش بازی مارسی و اوسر را چاپ کرده، می رفتم اسامی را در می آوردم و با شماره ها تطبیق می دادم. برای هر لیگ یک دفتر ۴۰ برگ داشتم. اسامی را وارد دفترم می کردم. هر تغییری را دنبال می کردم.

 

آرشیو جمع کردم. من دیگر می دانستم ریوالدو کیست. یک بازی برزیل بود، ریوالدو گرم کرد و آمد کنار خط، آن موقع کسی او را نمی شناخت. من گفتم این یک بازیکن چپ پای شوتزن است که شوت های وحشتناک ناگهانی می زند. هنوز دروازه بان گارد نگرفته، او می زند. داخل زمین آمد، دو دقیقه بعد با پای چپ گل زد. همه گفتند این چه می گوید؟ برای شان خیلی عجیب بود. با مرارت بسیار و البته عشق زیاد افتادم در چاه ورزش. من تلاش کرده بودم از ورزش دربیایم و به دنبال سینما بروم، به سراغ کارگردانی بروم و فیلم بسازم، قبلش هم چند فیلم کوتاه ساخته بودم ولی به انتهای چاه ورزش رفتم.

 

جهانگیر کوثری,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

چگونه در ادامه دهه ۶۰ به شبکه یک آمدید؟

 همان طور که گفتم کار من در شبکه دو گرفت. در شبکه یک مجید وارث گزارشگر شده بود، بهرام شفیع هم آمده بود. شفیع می خواست مدیر ورزش تلویزیون شود اما جذب دوربین شد و در مجری گری ماند. برای بازی ها یکی از آنها و من را می فرستادند تا مشترکا گزارش کنیم. کار ما در شبکه دو بهتر بود و آنها حسادت به ما را شروع کردند. به این نقطه رسیدند که گزارشگری شبکه یک از شبکه دو ضعیف تر است. ما بازی را برده بودیم. متقی با زیرکی خاصی من را به شبکه یک برد. در شبکه یک خیلی تحویلم گرفتند.

 

بازی گزارش می کردم، مستند می ساختم. شاید نباید این را نوشت ولی قبلش می خواستند من را حذف کنند، خیلی برایم زده بودند. می خواستند انگ هایی به من بزنند اما نشد، چون خیلی جا افتاده بودم و قبولم داشتند. یادم می آید در یک دوره که جام جهانی را گزارش می کردم، آقای لاریجانی رئیس وقت صدا و سیما آمده بود و از پشت شیشه نگاه می کرد. بازی که تمام شد، داشتم یکسری توضیحات درباره برزیل می دادم، تهیه کننده آمد و گفت: «کات کنید آقای لاریجانی آمده». آقای لاریجانی گفت: «نه، نه، بگذارید ادامه بدهد، خیلی خوب صحبت می کند.»

 

کارم تمام شد. آمد با من دست داد. فردایش دعوتم کرد، به من پاداش داد و از من تقدیر کرد. با این که جایم خیلی محکم شده بود ولی در چند جام جهانی اجازه ندادند تصویرم پخش شود. تصویرم را قدغن کردند. جام های جهانی ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ شبکه دو بودم که تصویرم روی آنتن نرفت. ۱۹۹۰ شبکه یک بودم که باز تصویرم پخش نشد ولی همه بازی ها را گزارش کردم. برای ۱۹۹۴ هم شبکه یک بودم. دوره آقای لاریجانی بود و تصویرم را نشان دادند. اشتباه نکنم من هر چهار فینال ۸۲، ۸۶، ۹۰ و ۹۴ را گزارش کردم. فینال جام جهانی ۱۹۹۴ آخرین گزارشم بود.

 

شما در چهار دوره جام جهانی گزارشگر ممتاز تلویزیون بودید. آیا با توجه به شرایط کشور نمی شد شما به مسابقات اعزام شوید و بازی ها را از محل گزارش کنید؟ صدا و سیما می توانست چنین فرصتی برای شما ایجاد کند؟

 اول باید بگویم واقعیت این است که اجازه ندادند من استخدام صدا و سیما شوم. از سال ۱۳۶۰ اقدام کردم اما پرونده من ماند. گفتند که «نه، همین برنامه ای بیا». من در آن سال ها منتظر بودم که من را استخدام کنند که نکردند. هر سفری هم که بود، به من اجازه نمی دادند بروم. به من می گفتند نمی خواهد بروی؛ از همین جا گزارش کن. با این که در کشور میزبان گزارشگر داشتند، می گفتند من از تهران گزارش کنم. مثلا جام جهانی ۱۹۹۰ دو گزارشگر از صدا و سیما رفتند ولی نتوانستند گزارش کنند. شاید می ترسیدند. یک نکته دیگر را هم نباید فراموش کرد؛

 

آن موقع نمی گذاشتند هیچ برنامه ای مستقیم روی آنتن برود تا این که ما یک دستگاه از اروپا خریدیم. آن دستگاه این امان را به ما می داد که اگر مثلا یک دفعه وسط بازی تصویر یک خانم با لباس نامناسب وجود داشت، جایش یک تصویر دیگر پخش کنیم. حین بازی هم این گونه تصاویر زیاد نیست. نهایت چندتا چند ثانیه ای است. آن اوایل یکسری تصاویر ضبط کرده بودیم؛ مثلا بازی در تابستان بود، ما تماشاگر با پالتو را نشان می دادیم. بعدا یاد گرفتیم اول بازی که دوربین تماشاگران را نشان می دهد، ما چند ثانیه ای را بگیریم و هر جا تصویر نامناسب بود، به جایش آن را پخش کنیم. جام های جهانی ۹۰ و ۹۴ از این دستگاه استفاده کردیم و بازی ها با چند ثانیه تاخیر پخش شد.

 

در واقع یک جور کم لطفی به شما شد که به هیچ یک از جام های جهانی اعزام نشدید.

 خیلی بی مهری بود، خیلی. من در سال هایی که گزارش کردم، خیلی اذیت شدم. من خودم دو جام جهانی ۹۸ و ۲۰۰۶ را رفتم. هر وقت اراده می کردم می توانستم خارج بروم اما آرزویم این بود که بازی های جام جهانی را در استادیوم گزارش کنم. چقدر می شد از آنجا بهتر گزارش کرد. شما نمی دانید چقدر گزارش های جام جهانی کشته شد؟ نمی خواهم از روی ادعا حرف بزنم؛ این یک واقعیت است که همین الان هم در بازی های بزرگ، گزارش ها بازی را می کشد. گزارش ها معمولی است. مردم اما به این گزارش ها عادت کرده اند. مبادا شما یک نمونه تازه ارائه بدهید. اجازه بدهید یک گزارش دیگر انجام شود. مردم می فهمند سطح گزارش فوتبال این نیست. گزارش روح می خواهد که الان ندارد.

 

جهانگیر کوثری,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

این یک واقعیت است که در آن دوره سطح گزارشگری بسیار پایین بود و اطلاعات اکثر علاقه مندان از بیشتر گزارشگران بالاتر بود. یک بار در اوایل دهه ۷۰ یک گزارشگر ۹۰ دقیقه دو تیم لاکرونیا و بارسلونا را اشتباه گرفت و گزارش کرد. در آن شرایط شما متمایز بودید. الان هم شرایط مثل همان سال هاست؛ چند گزارشگر تلویزیون واقعا مطلوب فوتبال دوستان نیستند. به نظر شما چرا این روند در صدا و سیما اصلاح نمی شود؟

 متاسفانه مسئولان صدا و سیما برای خودشان فیلتر گذاشتند. فیلتری که تخصصی نیست. نگاه نمی کنند که آیا طرف تخصص و سواد این کار را دارد؟ صدای خوبی دارد؟ در واقع با فیلتر خودشان به این قضیه نگاه می کنند. یک گزارشگر قوی، خوش صدا و با سواد که بتواند مردم را جذب کند، برای آنها مهم نیست نسبت به کسی که از نظر آنها تعهد دارد. ما هم تعهد داریم. همه تعهد دارند. این نظر آنهاست؛ آنها این طور فکر می کنند. متاسفانه تنگ نظری ها خیلی زیاد بوده؛ نگاه های مدیریتی آن قدر اشکال داشته که ما را دچار یک فرسودگی فرهنگی در ورزش و در کار گزارشگری کرده است.

 

به هر حال کسی که می خواهد گزارش کند، باید مقداری ضربه توپ فوتبال را حس کرده باشد. اینها مهم است. مثلا در صحنه ای که یک مدافع و یک مهاجم برای توپ کورس گذاشتند و بدن شان به هم چسبیده باید بداند تنه فنی چیست؟ تا یک برخورد پیش آمد و یکی زمین خورد، می گوید: «خطا، خطا» یا می گوید: «این مدافع از اول بازی فقط بلند شده و سر زده» من اینها را می شنوم، خنده ام می گیرد، چون خودش بازی نکرده، نمی داند یک ضربه سر چقدر انرژی می برد. اینها را مسئولان نمی دانند. برای شان هم مهم نیست. به نظرم این خیانت به فرهنگ جامعه است. ما اجازه نمی دهیم جامعه مان از نظر گزارشگری فوتبال رشد کند. دچار سکون هستیم.

 

اجازه بدهیم چند نفر، چند گروه گزارش کنند. اجازه بدهید چند برنامه ورزشی باشد. اجازه بدهید رقابت باشد، رقابت باعث می شود کیفیت بالا برود. اگر رقابت نباشد، تکرار به وجود می آید. اجازه بدهید یک بازی را فرد دیگری گزارش کند، بعد جوان ها بفهمند یک نوع دیگر گزارش هم وجود دارد که در آن از واژه های ورزشی و فوتبالی استفاده می شود. الان گزارش شده: «مسی به اینیستا، اینیستا به مسی. این دایی اش فوتبالیست بوده.» برای این که از گزارش بازی در بروند تا گزارش بازی سخت می شود از گزارش بیرون می آیند، اینترنت را جلوی شان می گذارند.

 

شما گفتید آخرین گزارش تان فینال جام جهانی ۱۹۹۴ بود و پس از آن حذف تان کردند، برای کنار گذاشتن تان چه دلیلی داشتند؟

 هیچی، هیچی. در واقع دلایلی واهی که هنوز هم نمی دانم چه کسی، چه ارگانی، چه نهادی و چه مسئولی من را کنار گذاشت. نه نقطه ضعف داشتم، نه انحرافی، کوتاهی هم نکردم. سعی کردم غلط نداشته باشم، بهترین عملکرد را داشته باشم. سعی کردم شیوا صحبت کنم. آن موقع که فوتبال ها پخش می شد، خیلی هم از تلویزیون دفاع کردم. هیچ جرمی مرتکب نشدم. من را ناجوانمردانه کنار گذاشتند، عین این جمله را بنویس. هنوز هم نمی دانم چرا؟

 

شما را در سال های اوج تان کنار گذاشتند. در واقع شما سال های طلایی پخش فوتبال را که از دهه ۸۰ شروع شد، از دست دادید...

واقعا دوست داشتم گزارش کنم. من مردمم را دوست داشتم. خب، این تریبونی است که با آن با مردم صحبت می کنی. فرهنگ جامعه و فرهنگ مردم بالا می رود.

 

شما حدود ۱۲ سال نبودید که دوباره سال ۸۵ به تلویزیون برگشتید. درباره برگشتن تان به تلویزیون توضیح دهید. چه شد که پس از ۱۲ سال با چراغ سبز روبرو شدید؟

 من تا زمان آقای ضرغامی نبودم. آقای فرخی مدیر شبکه دو بودند، با یک شهامت و جسارتی از من دعوت کردند تا بروم در برنامه «مردم ایران سلام» حضور داشته باشم. من به اتفاق آقای محمد اینانلو برنامه داشتیم. برنامه مان خیلی خوب گرفت. آقای فرجی از من دعوت کرد تا دوباره برنامه «ورزش از نگاه دو» را راه بیندازم. برنامه را راه انداختیم و گرفت. رفتم برای گزارش. در آن زمان مدیر ورزش صدا و سیما آقای پورمحمدی بود.

 

هر وقت من رفتم گزارش کنم گفت نه. آقای فرجی می خواست من گزارش کنم ولی آقای پورمحمدی مخالف بود. سال ۸۷ ایران با عربستان بازی داشت. هم زمان بحرین با ژاپن بازی می کرد. شما نگاه کنید فاصله این دو بازی از نظر بیننده چقدر بود. ما گفتیم بازی بحرین را به ما بدهید که من گزارش کنم. این یعنی هیچ، همه دارند ایران را نگاه می کنند. به هر ترتیبی که بود، آن بازی را بهت شبکه دو دادند. من گزارش کردم و خیلی هم خوب گزارش کردم. فردا، همان را هم از من گرفتند. گفتند: «شما اصلا حق نداری گزارش کنی.»

 

جهانگیر کوثری,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

دلیلش چه بود؟

 نمی گویند. مگر می گویند چرادختر من ممنوع التصویر است.

 

در واقع بازگشت شما به گزارشگری تنها محدود شد به گزارش یک بازی بدون اهمیت...

بعد از آن هم گفتند شما در برنامه «ورزش از نگاه دو» فوتبال نمی توانید بروید. تحلیل داوری نباید داشته باشید. تیم ها را نقد نکن. شما باید فقط برنامه های آموزشی داشته باشی. به سمت کشتی رفتم. سال ۱۳۸۹ مسابقات جهانی در مسکو بود. دوربینم را برداشتم و رفتم در دل مسکو. با زیرکی رفتم کنار تشک. ما در مسابقات فرنگی دو طلا توسط سوریان و علی اکبری گرفتیم. من شب نماندم. با هواپیما به تهران برگشتم. جمعه فیلم ها را پخش کردم. خیلی بازتاب داشت. من را خواستند و گفتند:

 

«چه کسی به تو گفته بروی مسکو؟» گفتم: «با پول خودم رفتم.» گفتند: «بیخود کردی که پخش کردی.» گفتم: «شبکه مدیر دارد. آنها اجازه دادند پخش شود.» دعوا بالا گرفت. ما را نزد آقای ضرغامی بردند. به آقای ضرغامی گفتم: «ایران رفته در مسکو و دوتا طلا گرفته، من فیلمش را گرفتم آمدم پخش کردم، کار بدی کردم؟» گفت: «نه». آقای پورمحمدی گفت: «این حق ندارد برود. این چه کاره است که رفته آنجا فیلم گرفته؟ برنامه اینها آموزشی است. اصلا حق ندارند کشتی نشان بدهند.» ضرغامی زورش به پورمحمدی نرسید و آن برنامه هم تعطیل شد. برنامه را خنثی کردند. بعد من را هم بیرون انداختند. تا آقای فرجی از شبکه دو رفت، من را هم بیرون کردند.

 

شما هنوز دوست دارید گزارش کنید؟

از ته قلبم با تمام وجودم دوست دارم گزارش کنم. نه برای این که منِ جهانگیر کوثری دوست دارم گزارش کنم، بلکه می خواهم نشان بدهم کیفیت گزارشگری چیست؟ مردم فرهنگ شان نسبت به فوتبال بالاتر برود. فوتبال یکسری مفاهیم دیگر هم دارد. وقتی بارسلونا ۶ تا گل می زند، این دلیل دارد، معنی دارد. گزارشگر باید این را بگوید. باید بگوید تیم نوجوانان ما به چه دلیل به اسپانیا باخت و حذف شد. اینها را نمی گویند. در هیچ گزارشی نمی گویند. خود گزارش هم گزارش فوتبال نیست. الان گزارش فوتبال شده یکسری اطلاعات آماری اینترنتی که همه بچه های ۱۴ ساله هم آنها را بلدند. درباره مسی می دانند چند بار مرد سال شده و چند گل زده.

 

من عاشق خدمت به مملکتم هستم. از طریق ورزش شد، ورزش. از طریق سینما شد، سینما. من ۴۴ سال است که روزنامه نگارم. از سال ۱۳۵۴ در آیندگان مطلب نوشتم. مقاله نوشتم. نه خیر. از فوتبال بیرونم کنند، به سینما می روم. از سینما بیرونم کنند، می روم به روزنامه نگاری. من کار فرهنگ را رها نمی کنم. خواهش می کنم مسئولان صدا و سیما بیایند و بگویند چرا من نمی توانم گزارش کنم. این مملکت قانون دارد، اگر جرم دارم وزارت اطلاعات می تواند به من بگوید جرم دارم. شما را می توانند به خاطر جرم تان محاکمه کنند. بگویند به این دلیل مجرمید.

 

اما وقتی وزارت اطلاعات با من مشکلی ندارد، من نمی دانم چه کسی تصمیم می گیرد که من تلویزیون نروم؟ آیا ارگان های کوچک تری که منافع دارند یا می خواهند خودشان را بزرگ جلوه دهند تصمیم می گیرند. مسئولان صدا و سیما که نباید تابع این جریان ها باشند. آیا چند پلان فیلم باران می تواند باعث تخریب جامعه شود؟ اگر تصویر باران می تواند تاثیرگذار و مخرب باشد، چرا فیلم «روز سوم» را ۶۰ بار تا حالا پخش کرده اید که نقش اولش جایزه بهترین بازیگر را هم گرفته.

 

چرا باید دختر جوان هنرمندی که بهترین سریال شما (صاحبدلان) را بازی کرده ممنوع التصویر باشد؟ به چه دلیل؟ به جرم این که به فلان رئیس جمهور رأی نداده، به یکی دیگر رأی داده. شورای نگهبان همه این نامزدها را تایید کرد؛ ما هم رفتیم و رأی دادیم. این که جرم نیست. من فکر می کنم پاک زندگی کردم و هیچ جرمی ندارم. سیاسی. مالی. الحمدلله نیاز مالی هم ندارم. به خاطر مردم دوست دارم بروم و گزارش کنم. اگر در گزارشم خطا و انحراف بود، بعد بگویند گزارش نکن.

 

و سوال آخر؛ از میان گزارشگران کنونی کدام را می پسندید؟

 همه معمولی اند و با چارچوب صدا و سیما گزارش می کنند. قد گزارشگری از این بلندتر است.

 

مهدی زعیم زاده

 

 

sharghdaily.ir
  • 11
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش