چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
۱۶:۱۹ - ۱۱ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۲۹۲۵
رادیو و تلویزیون

عمو‌های خاطره انگیز در قاب تلویزیون/ مجری‌هایی که تاریخ انقضا ندارند

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

به گزارش باشگاه خبرنگاران، کودکان و نوجوانان در گذشته برای سرگرمی به برنامه‌های تلویزیونی پناه می‌بردند و ساعت شماری می‌کردند تا برنامه‌های کودک مورد علاقه خود را ببینند. برنامه‌های تلویزیون هم با توجه به سنین آن‌ها تولید می‌شد تا علاوه بر سرگرمی، خوراک فرهنگی خوبی برای آن‌ها باشد، اما امروزه این روند تغییر کرده و بچه‌ها به سمت برنامه‌های کودک در قالب‌هایی گرایش پیدا کرده اند که افرادی به عنوان عمو یا خاله در آن ایفای نقش دارند و در چند سال اخیر در ذهن بچه‌ها ماندگار شده اند.

 

مسعود روشن پژوه مجری، خواننده، تهیه‌کننده و کارگردان صدا و سیمای ایران است. وی تاکنون مجری مسابقات و برنامه‌های تلویزیونی مختلفی بوده‌ است که از مشهورترین آن‌ها برنامه مسابقه محله است. او به خاطر صمیمی و طنزپرداز بودنش موفق به جذب طرفداران بسیاری میان نوجوانان و کودکان شد.

 

بدون پارتی وارد تلویزیون شدم

 

از ورودتان به سازمان و اجرای برنامه‌ های کودک بگویید که چه عاملی باعث اجرا‌های دلنشین برای کودکان و حتی خانواده‌ها شد؟

من از جوانی فعالیت تئاتری داشتم و به‌صورت جدی کار می‌کردم و جایزه هم برده بودم. بعد از آن وارد سیستم تلویزیون شدم. یک روز اتفاقی برای دریافت چک با تهیه کننده تماس گرفتم که گفت اگر می‌خواهی چک را بگیری باید به سازمان بیایی، وقتی رسیدم به من گفت تا اینجا آمده‌ای، در تستی که برای اجرای برنامه می‌گیرند، شرکت کن؛ تا آن موقع من اجرا نکرده بودم و بیشتر بازی می‌کردم، اما تست دادم و از میان ۴۰ نفر انتخاب شدم و آبان ماه سال ۱۳۶۹ اولین «مسابقه محله» ضبط شد.

 

مجریان در دیگر برنامه‌های کودک یک نظم و مقرراتی برای بچه‌ها ایجاد می‌کنند که ما آن را در برنامه شما نمی‌بینیم و بچه‌ها آزاد و رها هستند؛ علت این تفاوت چیست؟

واقعیت این است که تا قبل از این برنامه، همیشه عمو‌ها و خاله‌هایی بودند که از بچه‌ها می‌خواستند مرتب بنشینند و دست‌به‌سینه باشند، اما در «مسابقه محله» بچه‌ها همان شکلی که خودشان بودند، می‌آمدند، پشتک می‌زدند و صدای خروس درمی‌آوردند! در حقیقت بچه‌ها زمان پخش این برنامه حس می‌کردند پنجره‌ای رو به محله خودشان باز می‌شود.

 

من دلم می‌خواست بچه‌ها را همان‌طور که هستند نشان بدهم. آن موقعی که روی آنتن زنده به بچه می‌گفتم، صدای مرغ دربیاور یک تابوی بزرگ را شکستم.

 

عمو‌ها و خاله‌ها خوب هستند، اما جای خالی دوربین بین بچه‌ها حس می‌شود. مثلاً دوربین به شهرکرد یا سیستان برود شما وقتی به بچه‌های نیک شهر سیستان نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید هیچ‌کدام از بچه‌ها کفش ندارند، اما دوست دارند در تلویزیون دیده شوند؛ در آن سال‌ها دیده شدن در تلویزیون برای بسیاری هیجان‌انگیز و باورنکردنی بود و هنوز هم تلویزیون به‌عنوان یک جعبه جادو بین بچه‌ها محبوب است.

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 

من سعی می‌کنم با کمترین امکانات اتفاقات قشنگی که خیلی هم رایج نیستند را رقم بزنم، همچنین در ساخت «مسابقه محله» معتقدم که باید متفاوت بود. مثلاً اینکه شیر داخل بطری را به جای نی با شیلنگ بنوشید خیلی سخت است، اما ما این‌کار را در مسابقه محله انجام دادیم و همین ابتکارات و تنوع‌ها باعث هیجان و گرمی برنامه شد.

 

شهرت را با این برنامه تجربه کردید؟

خیلی جالب است دومین جمعه‌ای که برنامه را روی آنتن فرستادیم، همه تهران من را می‌شناختند! این اتفاق برایم مانند معجزه بود.

 

شعر «یک و یک و یک...» چگونه ایجاد شد؟

عمو قناد یک برنامه با عنوان «ده و ده و ده» داشت که آن موقع خود من هم بچه بودم. موقعی که می‌خواستیم شعر و اصطلاحی برای مسابقه محله بسازیم با امیر سماوات که از دوستان و همکاران من است، گفتیم یک اصطلاحی پیدا کنیم که معیاری برای حرکات مسابقه باشد و با توجه به برنامه عمو قناد، «یک و یک و یک» به وجود آمد که در حال حاضر آوازه‌اش تا آن‌سوی آب‌ها هم رفته است و خیلی‌ها با آن خاطره دارند.

 

شاید این اصطلاح پیش‌زمینه‌ای بود برای اینکه ما این شعر را طراحی کنیم که در خاطره‌ها بماند. البته «مسابقه محله» جای خود را بین خانواده‌ها پیدا کرده است.

 

چرا بعد از این سال‌ها هنوز «مسابقه محله» را می‌سازید؟

خیلی‌ها به من گفتند بیا برنامه بی‌دردسر بساز، اما من مثل خلبانی که عشقش پرواز است، عشقم این است که مثلاً به چابهار بروم و از آنجا برنامه را به روی آنتن ببرم یا مثلاً به مرز سراوان بروم و با بچه‌های آن منطقه برنامه اجرا کنم.

 

همیشه از آن دسته افرادی بودم که سعی داشتم چارچوب کودک را برای خودم حفظ کنم و از این شاخه به آن شاخه نروم. هم در این حوزه از دیگران یاد بگیرم و هم اینکه به آن‌ها آموزش دهم و امیدوارم در این ۳۵ سال حضور و فعالیت در حوزه کودک، نوجوان و خردسال در کنار پدر، مادر، معلم، پلیس و پزشک که نماینده آن‌ها در برنامه‌هایمان هستیم، توانسته باشم عنصری مفید باشم.

 

مجید قناد تهیه‌کننده و کارگردان و مجری برنامه‌های کودک و نوجوان در تلویزیون ایران است. یکی از برنامه‌های پرطرفدار او «فیتیله» نام داشت که به مدت هشت سال بدون وقفه در تمامی جمعه‌ها و اعیاد تعطیل از شبکه دو پخش می‌شد. او سپس برنامه دیگری را با گروهی جدید متشکل از ۵ بازیگر جوان در روز‌های جمعه با نام «جمعه به جمعه خونه به خونه» به شبکه دو سیما آورد. این مجری در حال حاضر شروع به تدریس در دانشگاه‌های هنر کرده و برنامه جدیدی به نام «یه گله جا» را برای گروه کودک و نوجوان شبکه دو سیما تهیه و اجرا می‌کند.

 

انرژی درونم با کودکان شارژ می‌شود

 

چه اتفاقی افتاد که شما به صورت منحصر به فرد به سمت اجرا‌های کودک و نوجوان آمدید؟

مدتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خرمشهر بودم و کتاب‌ می‌خواندم و به همراه گروهی در نمایش‌هایی نیز بازی می‌کردیم. از طرفی به این دلیل که شش سال از فوت پدرم می‌گذشت احساس خلا عجیبی در درونم داشتم و زمانیکه کودکی را به همراه پدرش می‌دیدم دلم می‌خواست که من هم مثل او باشم، خدارا از این بابت شاکرم که مادرم هم پدرم بود و هم مادرم و خیلی خوب جای هر دوی این عزیزان را برایم پر کرده بود.

 

همیشه فکر می‌کردم که از طریق ارتباط نزدیک با بچه‌ها می‌توانم جای خالی یک عزیز (پدر و مادر) را در زندگی آن‌ها پر کنم و به آن‌ها محبت کنم از این طریق بود به سمت کار‌های کودک آمدم و کار را از سال ۶۲ در تهران شبکه دو شروع کردم و از سال ۵۴ در خوزستان و آبادان بودم.

 

بچه‌ها شور و هیجان را می‌پسندند و حتی اگر همین الان هم برنامه‌ای به من سپرده شود، باز هم به همان روش شاد و اکتیو آن را اجرا می‌کنم. معتقدم اگر از کودکان فاصله بگیرید، آن‌ها شما را نمی‌پذیرند و نباید آن‌ها را دست کم گرفت.

 

قلقلی لال نبود، کم رو بود

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 

دلیل انتخاب فردی بی کلام به نام قلقلی در برنامه چه بود؟

به این دلیل قلقلی را انتخاب کردیم که بعضی از بچه‌های آن زمان به شدت خجالتی بودند و حتی اگر روزی مهمانی به خانه‌شان می‌آمد، همیشه پشت در می‌ایستادند و به داخل نمی‌آمدند تا اینکه بعد از مدتی طولانی بالاخره به داخل سالن مهمان می‌آمدند. از طرفی درصد کمی از بچه‌ها نیز ناشنوا بودند و ما با آوردن قلقلی در این برنامه سعی کردیم تا به این ماجرا نمونه عینی دهیم و از این طریق به بچه‌ها بگوییم حتی اگر خجالتی و ناشنوا هستید می‌توانید مثل قلقلی به جمع آدم‌ها بیایید.

 

جالب اینجاست که همیشه در برنامه‌هایم مدام در حال تجربه کردن هستم و سعی می‌کنم تا خوب ببینم.

 

در کار‌های هنری باید خوب نگاه کرد حتی همه مردم آن زمان که این برنامه را می‌دیدند با لحن خیلی مظلومانه سوال می‌کردند که واقعا قلقلی صحبت می‌کند؟! من نیز در پاسخ می‌گفتم «بله» و آن‌ها که فکر می‌کردند او واقعا نمی‌تواند صحبت کند که با شنیدن این جواب خوشحال می‌شدند.

 

در بین همه این بازخورد‌های شبیه به هم، یک روز فرد معلولی مرا در خیابان دید و با همان زبان شکسته به من فهماند که برنامه ما را می‌بیند، از او پرسیدم کدام قسمت را دوست داری؟ گفت: «قلقلی را دوست دارم و مطمئنم که او حرف می‌زند». پرسیدم از کجا متوجه شدی؟ گفت: «بار‌ها دیده‌ام زمانیکه پشت قلقلی به دوربین است، شما با او صحبت می‌کنید و او متوجه می‌شود چراکه اگر فردی لال باشد بالطبع ناشنوا هم هست». می‌خواهم بگویم ما همه این‌ها را تجربه کردیم و یاد گرفتیم و از آن به بعد همیشه دوست داشتم که در برنامه‌هایم حتما در کنار بچه‌ها معلول هم بیاورم و دوست نداشتم خودم را به روز جهانی معلولان محدود کنم. معلول‌ها هیچ تفاوتی با افراد عادی ندارند، اتفاقا می‌توانند یک ورزشکار و یا فردی موفق باشند.

 

شما حدود دو سال است که اجرای تلویزیونی ندارید. در این مدت دلتان برای اجرای کودک تنگ نشده است؟

هشت سال در راه اندازی «برنامه فیتیله» نقش داشتم و از این بابت خوشحالم که این برنامه در جایگاه خود موفق بود، بعد از آن هم برنامه دیگری را با فرمتی دیگر در دست گرفتم و معتقدم من و امثال من نباید درجا بزنیم مخصوصا افرادی که در کار‌های مربوط به کودک فعالیت دارند.

 

نباید این را از یاد ببریم که در حال حاضر بچه‌های ما با سایت‌های مجازی در ارتباط هستند و ما باید با آن‌ها هم قدم باشیم. در حال حاضر بچه هشت ساله از لحاظ ذهنی در رده بندی نوجوان قرار می‌گیرد.

 

در برخی از برنامه‌های کودک برخی تبلیغاتی دیده می‌شد که با کودک و دنیای او هیچ تناسبی نداشت. اسپانسر در تمام دنیا هست، اما باید درباره نوع، جایگاه و شکل مکانی که می‌خواهد در آن مورد استفاده قرار بگیرد، دقت لازم را به کار برد.من به دلیل این موضوع نزدیک یکسال و نیم فاصله گرفتم و برخی‌ها فکر می‌کنند من بازنشسته شدم.

 

معتقدم زمانی که می‌خواهم کاری را انجام دهم تمام و کمال آن را قبول داشته باشم و اگر هم فرزندم پای تلویزیون نشسته است این موضوع را کاملا متوجه شود. دوست دارم خطاب به مسئولان تلویزیون یگویم که من دلم برای بچه‌ها تنگ شده است، شما ۳۵ سال برای من زحمت کشیدید تا به اینجا رسیدم. توانم دو برابر توانی است که در گذشته داشتم، اما مطالعاتم را خواهم داشت و اغلب برنامه‌های کودک را نیز پیگیری می کنم و این انصاف نیست که به دلایلی، چون نبود اسپانسر، من و امثال من بیکار بمانیم.

 

به عقیده شما یک مجری در حوزه کودک تاریخ انقضا دارد؟

اگر به نمونه‌های خارجی برنامه‌ها دقتی داشته باشیم به راحتی می‌بینیم که سال‌های سال یک برنامه با همان یک مجری و بازیگر ادامه دارد و در کنار این موضوع تلاش می کند که به مخاطبان و بچه‌های سراسر دنیا نکاتی را آموزش دهد. به همین جهت نباید این را از یاد ببریم که تلویزیون یک دانشگاه است و در محیطی چون دانشگاه باید اغلب پیام و نکته‌های آموزشی دیده شود و همراه این موضوع محیطی شاد را برای کودکان فراهم کند تا آن‌ها جذب این دست برنامه‌ها شوند.

 

گاهی اوقات با مشاهده برنا‌مه‌هایی برای مخاطب کودک واقعا متاسف می‌شوم، چراکه حس می‌کنم این برنامه‌ها در تلویزیون جایی ندارند و بیشتر برنامه‌های رادیویی هستند تا تلویزیونی البته تلویزیون نیز حق دارد چرا که بودجه مناسبی را در اختیار ندارد و نباید انتظار بیش از این داشت، اما از طرفی نیز نباید از یاد ببریم که تلویزیون یک دانشگاه است و باید به این رسانه کمک کرد تا بنواند در آموزش به همه اصناف کمک بسزایی داشته باشد.

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 

تلویزیون نگاه می‌کنید و همه برنامه‌ها را می‌بینید؟

بله و به راحتی از کنار هر برنامه‌ای عبور نمی‌کنم چراکه معتقدم می‌توان از هر فرصتی برای یادگیری بیشتر بهره جست و نکات خوب را یادداشت می‌کنم و در فضای درست از آن استفاده می‌کنم.

 

دخترتان کارگردانی آثار نمایش را بر عهده دارد شما هم به او در این زمینه کمک می‌کنید؟

اگر فردی در راستای کار فرهنگی از جمله آتش نشانی، استاندارد، کتاب، زلزله، طبیعت، محیط زیست، بهداشت و ... حرکت کند، می‌توانیم در بخش آموزش به بچه‌ها کمک مفیدی کنیم. در این فرصتی که در اختیار داشتم تنها نبودم و دخترم کارگردانی نمایشی را به عهده داشت.

 

بازی رایانه‌ای به نام «بال‌های تاریکی» را ساختم که در نرم افزار‌های موبایل می‌توان با آن بازی کرد. این بازی در ایران مقام اول را از سمت بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای کسب کرد و در خارج از کشور دوم شد.

 

این بازی معمای پلیسی است که در آن یادی از دهه شصت داشتیم و طی آن بازیگر‌ها دزدیده می‌شوند و از طریق معمای پلیسی آن را پیدا می‌کنند.

 

دهه شصت با دیدن شما چه می گویند؟

خوشحالم که در ایران غریب نیستم و حتی برخی افراد که مرا در خیابان می‌بینند با نشان دادن من به بچه‌های خود می‌گویند که ایشان عمو قناد است که برای زمان کودکی ما برنامه اجرا می‌کرد;باعث خوشحالی من است و همیشه از این بابت خدا را شاکر بوده‌ام و دوست ندارم نعمتی که خداوند به من عطا کرده است را به راحتی از دست بدهم.

 

 

  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش