شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۱۰ - ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۵۶۵۷
رادیو و تلویزیون

گفت‌وگو با سارا صوفیانی بازیگر سریال روزهای بی‌قراری

تجربه مادری قبل از مادر شدن

سارا صوفیانی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

بعد از تمام شدن پخش مجموعه تلویزیونی بر سر دو راهی شبكه دو پخش فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری را به كارگردانی كاظم معصومی و تهیه‌كنندگی امیرحسین شریفی آغاز كرد. این سریال كه از تولیدات صدا و سیمای مركز آذربایجان شرقی است، روایتگر زنی به نام ساراست كه از همسر سابقش جدا شده و در كنار خانواده عمو و برادرش زندگی می‌كند، اما طی ماجرایی و از طریق مرجان (افسانه بایگان) متوجه می‌شود او فرزند واقعی پدر و مادرش نبوده و هویت دیگری دارد، به همین دلیل به دنبال هویت گذشته خودش تصمیم می‌گیرد سفری داشته باشد و تنها ردپای او از گذشته یك فرش نفیس مربوط به دوره مشروطه است كه در تبریز بافته شده است. این تنها سندی است كه او را می‌تواند به مقصود برساند.

 

سازندگان این اثر تلاش كردند در قالب این مجموعه به ظرفیت‌های تاریخی و گردشگری دو استان توجه كنند، به همین دلیل بخش‌هایی از سریال در مشهد و بخش‌هایی هم در تبریز ضبط شده است. همچنین تاریخچه فرش تبریز هم در این سریال مرور می‌شود. فیلمنامه فصل دوم روزهای بی‌قراری را هم شعله شریعتی نوشته كه تا امروز چندین مجموعه ملودرام با مضامین متفاوت اجتماعی را برای تلویزیون نوشته است.

 

در این مجموعه تلویزیونی نقش سارا را سارا صوفیانی بازی می‌كندكه همسر  تهیه‌کننده سریال است.

 

او در این سریال دو نقش را ایفا كرده و به غیر از شخصیت سارای قصه، ایفاگر كاراكتر آلما، مادر سارا هم در زمان گذشته (انقلاب) هم هست كه یك زن مبارز و تلاشگر بوده است. صوفیانی نقش آلما را با آوای تركی صحبت كرده و از آنجا كه اصالتا ترك است نسبت به گویش و آوای تركی شناخت داشته است.

 

بنا به گفته این هنرمند، بازیگری اولویت دومش است و اگر نقش خوبی ‌به او پیشنهاد شود، می‌پذیرد و در غیر این صورت خودش را با درس و دانشگاه مشغول می‌كند. صوفیانی دكترای تاریخ اسلام دارد و در دانشگاه تدریس می‌كند.

 

چه برداشتی از شخصیت‌تان داشتید، زیرا در فصل جدید باید روایتگر زندگی سارا می‌شدید و هم نقش آلما، مادر سارا را بازی می‌كردید؟

شما در پایان فصل اول سریال هم دیدید و در دیالوگ‌هایی كه میان او و رها (الهام حمیدیان) رد و بدل می‌شود، متوجه شدید سارا به این دلیل با فرهاد ازدواج كرد كه زن دیگری وارد زندگی دوستش نشود و از سوی دیگر به رها می‌گوید كه هرگز زن و شوهر با فرهاد نبودند. بعد از آن سارا از فرهاد جدا می‌شود و زندگی دیگری را شروع می‌كند.

 

كاراكتر سارا را خیلی دوست داشتم، چون زندگی‌اش با پیچیدگی‌های زیادی همراه بود و همین باعث می‌شد من به عنوان بازیگر در موقعیت‌های حسی مختلف قرار بگیرم. به همین دلیل به لحاظ حسی با این كاراكتر همذات‌پنداری می‌كردم. علاوه بر آن صبر و تحمل سارا را در مواجهه با مشكلات برایم جالب بود. البته او به دلیل فراز و نشیب‌های زندگی، درگیر غم و غصه هم می‌شد، زیرا متوجه می‌شود فرزند واقعی پدر و مادرش نیست و باید به دنبال هویت گذشته خودش بگردد.

 

همه این موارد یعنی دعوت شدن من به عنوان بازیگر به چالش و نقش را برایم جذاب‌تر می‌كرد. همچنین در سكانس‌های فلاش بك باید نقش آلما، مادر سارا را هم بازی می‌كردم كه با لحن تركی صحبت می‌كرد.

 

 راستش نقش آلما هم برایم خیلی متفاوت بود. در مجموع سارا و آلما دو مادر متفاوت هستند. سارایی كه مجبور می‌شود از همسرش جدا شود و از دختری كه بزرگ كرده، به دلیل شرایط زندگی فاصله بگیرد و آلمایی كه زندگی سختی داشت و در شرایط سخت انقلاب همسرش كشته می‌شود و به ناچار باید در تنهایی بچه اش را به دنیا بیاورد و در انتها هم سر زا می‌میرد.

 

ضمن این‌كه آلما یك زن مبارز و انقلابی‌بود كه برای زندگی اش هم تلاش زیادی كرد. البته من مادر نیستم، اما باید در این سریال نقش دو مادر متفاوت را بازی می‌كردم. بنابراین تجربه چنین حسی برایم، هم جالب بود و هم دوست داشتنی.

 

شما در این سریال با آوای تركی شخصیت آلما را بازی می‌كنید. آیا نسبت به گویش تركی شناخت داشتید؟

اصالتا خانواده‌ام ترك هستند. به همین دلیل گوشم با آوا  و گویش تركی آشنا بود، به همین دلیل كار سختی نبود، اما اولین بار بود كه با آوای تركی در یك سریال تلویزیونی صحبت می‌كردم.

 

بعد از این‌كه مرجان (افسانه بایگان) وارد زندگی سارا می‌شود و حقیقت ماجرا را می‌گوید و سارا دچار شوك می‌شود، مخاطب با سردی چهره این شخصیت رو به رو می‌شود و این سردی بیش از اندازه در چهره سارا نمایان است. چرا سارا تا این میزان سرد است؟

این سردی تعمدی بود و طبیعی است وقتی متوجه می‌شود پدر و مادر واقعی اش آنهایی نیستند كه تا امروز فكر می‌كرد، دچار شوك شود. بعد از صحبت با تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده تصمیم گرفتیم در قالب این سردی، شوك سارا را نسبت به اتفاق زندگی‌اش نشان بدهیم.

 

چرا سارا بعد از شنیدن این اتفاق، حتی یك دیالوگ هم ندارد و فقط چهره سرد او در تصویر دیده می‌شود؟ حتی این سردی به حدی است كه مخاطب را اذیت می‌كند.

به نظرم این سردی درست و سر جایش است. برای این صحنه دیالوگ نوشته شده بود، اما بعد از مشورت با تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده تصمیم گرفتیم كه دیالوگ‌ها برداشته شود. وقتی یك نفر با اتفاق غیرمنتظره‌ای رو به رو می‌شود، طبیعی است زبانش بند می‌آید. شوك سارا هم چیز كمی نیست و كاملا هم طبیعی است حرف نزد و فقط چهره مات زده و سرد او دیده شود. برای مخاطب هم این گونه باورپذیرتر است كه سارا را ببیند و بر خلاف نظر شما باید بگویم كه این واكنش درستی از ساراست كه در تصویر دیده می‌شود.

 

اما سردی چهره سارا خیلی زیاد است، فكر نمی‌كردید شاید مخاطب او را پس بزند؟

نه، اصلا این طور نیست و مخاطب سارا را باور می‌كند. وقتی كسی دچار شوك بزرگی شود چنین واكنشی دارد. ضمن این‌كه شما می‌بینید بعد از این‌كه تا حد بسیار كمی از شوك خارج می‌شود، دسته گل می‌خرد و به خانه می‌رود. و همه اینها یعنی واقعیت زندگی. من باید سارا را به گونه‌ای خلق می‌كردم كه برای مخاطب قابل لمس باشد.

 

علاوه بر آن سارا زندگی‌اش پر از اتفاقات مختلف است كه او را با چالش‌های بسیاری رو به رو می‌كند و همین باعث می‌شود در موقعیت‌های زیادی قرار بگیرد و نسبت به آن موقعیت‌ها هم واكنش دارد.

 

به لحاظ حسی كدام یك از موقعیت‌های سارا شما را برای بازی با چالش فراوانی رو‌به‌رو كرد كه برایمان بگویید؟

صحنه‌ای كه مرجان درباره داستان زندگی سارا می‌گوید، در حالی كه سارا رو به روی او نشسته است. همچنین وقتی عموی سارا هم حرف‌های مرجان را تایید می‌كند و پرده از این راز بر می‌دارد، این لحظه از من انرژی زیادی گرفت. البته سارا سكانس‌های حسی زیادی داشت و در موقعیت‌های سخت قرار می‌گرفت. اجرای این صحنه‌ها، فشار زیادی به لحاظ روحی روی من می‌آورد و سخت بود، اما این سختی را دوست داشتم.

 

شما در صحبت‌هایتان اشاره كردید كه هنوز صاحب فرزند نشدید و مسلما سخت است وقتی تجربه مادر شدن را نداشتید و در سریال تلویزیونی روزهای بی‌قراری ایفاگر دو مادر متفاوت بودید.

مادر بودن یك حس غریزی است و ناخواسته در وجود هر زن نهفته است و زمانی كه مادر می‌شود این حس از نهفته بودن خارج می‌شود. بنابراین این حس هم در من وجود دارد. به هر حال بازیگر برای هر نقشی با موقعیت‌های متفاتی رو‌به‌رو می‌شود و باید كاراكترهای متفاوت را خلق كند كه هركدام از آنها هم ویژگی‌های خودش را دارد و ممكن است در زندگی عادی‌اش هرگز در چنین موقعیت‌هایی قرار نگرفته باشد و این یعنی جادوی بازیگری.

 

برای نقش‌هایتان هم ما‌به‌ازای واقعی داشتید؟

برای نقش سارا ما‌به‌ازایی نداشتم، اما نقش آلما برگرفته از اطرافیانی بود كه در خانواده همسرم دیده‌ام.

 

شما در دانشگاه هم تدریس می‌كنید. بازیگری برایتان تا چه میزان اولویت دارد؟

من دكترای تاریخ اسلام دارم و در دانشگاه تدریس می‌كنم. معمولا بازیگری كار دوم من است و اگر پیشنهاد داشته باشم و نقش را دوست داشته باشم و جذبم كند، حتما بازی می‌كنم و در غیر این صورت ترجیح می‌دهم كه در دانشگاه تدریس كنم. هر نقشی را نمی‌پذیرم، مگر آن كه دوست داشته باشم.

 

چرا فقط در كارهای همسرتان بازی می‌كنید؟ یعنی كارهای دیگر سازندگان آثار نمایشی را دوست نداشتید و جذب تان نكرده است؟

من ده سال است كه با آقای شریفی ازدواج كردم و از ۱۲ سالگی تا ۲۳ سالگی در تئاتر بازی می‌كردم، حتی در بیست و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در تئاتری با محوریت شهید برونسی نقش محوری بازی كرده بودم و تقدیر شدم. من مقوله تدریس و بازیگری را كنار هم می‌بینم و اگر با نقش ارتباط برقرار كنم، حتما بازی می‌كنم.

 

پس اصراری هم ندارید در همه كارهای همسرتان بازی كنید؟

نه، اصلا. اگر نقش مناسب باشد به من پیشنهاد می‌دهند. من هم در همه كارهایی كه آقای شریفی ساختند، بازی نكردم و مشكلی هم ندارم.

 

بعضی‌ها می‌گویند قصه مجموعه روزهای بی‌قراری تكراری است. در این باره چه نظری دارید؟

من با این نظر موافق نیستم. به هر حال كلیت همه قصه یك فصل مشترك دارد، اما آنچه اهمیت دارد شیوه روایت است. ما در فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری تعلیق‌هایی می‌بینیم كه برای مخاطب جذاب است؛ ضمن این‌كه به شما پیشنهاد می‌كنم كه تا انتها قصه را دنبال كنید، چون از اواسط قصه اوج زیادی می‌گیرد. به نظرم زود قضاوت نكنید. اتفاقا در فصل اول هم ماجراهایی رخ داد كه در نهایت مخاطبان و منتقدان غافلگیر شدند. به همین دلیل باید با صبوری آثار را دنبال كرد و قضاوت عجولانه نشود.  

 

 

jamejamdaily.ir
  • 18
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش