سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۴:۳۲ - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۸۶۶۸
رادیو و تلویزیون

نسل دوبلورهای قدیمی ما دیگر تکرار نمی‌شود

تورج نصر,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون
صدای تورج نصر برای بچه‌هایی که در دهه ۱۳۶۰ بزرگ شده‌اند، یادآور کاراکتر «شیپورچی» در انیمیشن «پسرشجاع» است.او از جمله بازیگران و گویندگانی است که صدایش را بسیار می‌شنویم، اما هربار تازگی و نشاط خاصی در صدایش حس می‌شود که مخاطب را با خود همراه می‌کند.نصر می‌گوید علاقه‌مند به حضور در آثار کمدی و سینمای کودک است و شاید به همین خاطر است که دوبله انیمیشن را به دوبله سینمایی ترجیح می‌دهد.
«هنرآنلاین» با این دوبلور پیشکسوت گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه می‌خوانید.

شما ظاهرا ابتدا وارد عرصه موسیقی شدید و بعد به سمت هنرهای نمایشی و گویندگی گرایش پیدا کردید. خانواده‌تان چقدر بستر را برای شما فراهم کرد که وارد عرصه هنر شوید؟

۸ سالم بود که پدرم فوت کرد. دو برادر و یک خواهر دارم که هیچ‌کدام از آنها تمایلی به کار هنری نداشتند. حتی در بین فامیل و اقوام‌مان نیز کسی نبود که به هنر علاقه داشته باشد. ما در دوره دبستان یک معلم موسیقی داشتیم که من از آنجا به موسیقی علاقه پیدا کردم. آن موقع اصلا به کار دوبله فکر نمی‌کردم و اتفاقی وارد این عرصه شدم. یک‌بار یکی از معلم‌های ما با نام آقای فتحی به من گفت تو خیلی به درد کار سینما می‌خوری. کلاس سوم یا چهارم ابتدایی بودم که چندبار هم از مدرسه به‌خاطر شلوغ‌کاری‌هایم بیرونم کردند.

 

چطور شد که وارد حرفه دوبله شدید؟

دایی من یک مغازه سلمانی داشت و من اکثر اوقات آنجا بودم. یک روز یکی از اقوام دورمان به‌نام محمود نوربخش که از قدیمی‌های این عرصه بود به سلمانی دایی‌ام آمد. او در فیلم «پدرخوانده» جای مارلون براندو حرف زده بود. من آنجا به دایی‌ام پیله کردم که به او بگوید من را به دوبله ببرد. من نزدیک دو سال دنبالش می‌رفتم و او هم از دست من در می‌رفت و می‌گفت دوست ندارم به دوبله بیایی چون از زندگی‌ات باز می‌مانی، بهتر است که تحصیلاتت را ادامه بدهی. با این حال من وارد حرفه دوبله شدم و کارم را ادامه دادم.

 

آیا آشنایی با آقای لاچینی باعث شد که به سمت موسیقی بروید؟

بله، من و هادی اسلامی یک نمایشنامه اجرا کردیم و با هم به شیراز، اصفهان و جزیره خارک رفتیم. زمانی که به شیراز رفتیم، آقای فریبرز لاچینی آنجا کنسرت داشت که این دیدار باعث آشنایی ما شد و من پس از آشنایی با او وارد عرصه حرفه‌ای موسیقی شدم. تا پیش از آن به‌صورت دلی موسیقی کار می‌کردم ولی از آن به بعد حرفه‌ای شدم. البته پس از چند سال موسیقی را رها کردم و وارد عرصه دوبله شدم. هنوز هم زمانی که فریبرز من را می‌بیند، می‌گوید تو چرا موسیقی را رها کردی؟ استعدادم در موزیک بسیار خوب بود.

 

شما تا سن ۲۰ سالگی تئاتر کار کردید. آیا وارد فضاهای جدی‌تر در تئاتر هم شدید که مثلا بخواهید بروید در تئاترهای لاله‌زار اجرا کنید؟

من اصلا آنجا نمی‌رفتم چون خوشم نمی‌آمد. بیشتر کارهای سنگین می‌کردم و در شهرستان‌ها اجرا می‌رفتم. زنده‌یاد خسرو شکیبایی وقتی در حرفه دوبله موفق نشد به تئاتر رفت و در اداره تئاتر استخدام شد. من با خسرو شکیبایی و هادی اسلامی تئاتر کار می‌کردم.

 

فقط بازیگر بودید یا کارگردانی هم می‌کردید؟

من فقط بازی می‌کردم. دو سال پیش هم در سنگلج یک نمایش اجرا رفتم.

 

دل‌تان برای فضای تئاتر تنگ نشده است که بخواهید دوباره روی صحنه برگردید؟

واقعا دلم تنگ شده است و معمولا برای تفریح هر دو سال یک‌بار هم در یک نمایشی بازی می‌کنم.

 

از چه سالی وارد رادیو شدید؟

از سال ۶۷ وارد رادیو شدم. آقای حمید منوچهری برنامه‌ای ساخته بودند که من با ایشان کار می‌کردم. چند سالی هم با زنده‌یاد مهرپرور کار کردم و بعد از آن بود که وارد برنامه صبح جمعه با شما شدم. یک روز آقای نوذری گفت من می‌خواهم از دوبلورها استفاده کنم و من گفتم در این صورت بومی‌های رادیو بیکار می‌شوند، بهتر است که از آنها هم استفاده کنیم. اینطور بود که برنامه «صبح جمعه با شما» ابتدا با دوبلورها آغاز شد و مورد استقبال هم قرار گرفت و ادامه یافت.

 

برنامه‌های حال حاضر رادیو بیشتر حول یکسری مجری جوان می‌گردد که فقط هیاهو دارند و می‌خواهند این هیاهو و انرژی کاذب را به مخاطب القا کنند ولی این اتفاق نمی‌افتد و حتی ممکن است مخاطب آنها را پس بزند، در صورتی که مخاطب در گذشته راحت‌تر می‌توانست با برنامه‌های رادیویی ارتباط برقرار کند. فکر می‌کنید دلیل عدم ارتباط مخاطب امروز با برنامه‌های رادیویی چیست؟

فکر می‌کنم دلیل نخست بی‌تجربگی آنهاست. در واقع درِ رادیو باز شده است و برخی از افراد به‌صورت سفارشی وارد حرفه گویندگی شده‌اند. مشکل بعدی این است که رادیو نویسنده ندارد. زمانی که مردم در خیابان با من راجع به رادیو صحبت می‌کنند، مدام از متن‌های ضعیف رادیو می‌گویند. من برای برنامه «کوی نشاط» گفتم که ما مجبور هستیم خودمان یک چیزی را اضافه کنیم، وگرنه خود متن جذابیتی ندارد. از آنجا که حقوق در رادیو بسیار پایین است، کمتر کسی می‌آید در رادیو کار کند. جوان‌هایی که وارد رادیو می‌شوند ابتدا باید کنار دست چند نفر آدم حرفه‌ای کار کنند، در حالی که امروز این‌طور نیست. برخی از جوان‌ها هنوز نیامده به اجرا می‌روند. در نتیجه برنامه‌های رادیویی همه شبیه هم هستند و مخاطب خسته می‌شود.

 

شما در انیمیشن و فضای کاری‌تان با کاراکتر «شیپورچی» معروف شدید. چرا کاراکترهای بعدی که کار کردید مثل آن پررنگ نشدند؟

دهه ۶۰ چند کارتون خوب نظیر «پسرشجاع» و «جیمبو» آمد که ما آنها را دوبله کردیم ولی «پسرشجاع» یک فضای بسیار خوبی برای ایرانی‌ها داشت. گوینده‌های درجه یک کشور کمدی‌گوی این سریال بودند که برای مردم جذاب بود. کاراکتر «شیپورچی» شخصیت بسیار جذابی داشت که گاهی خودمان هم ضبط را تعطیل می‌کردیم و به آن می‌خندیدیم.من در آن فیلم بداهه زیاد می‌گفتم که شیرین‌تر می‌شد. فکر می‌کنم تا آن زمان کارتونی به زیبایی «پسرشجاع» نیامده بود. دهه ۶۰ کارتون‌های بسیار خوبی آمد که هنوز هم بچه‌های آن زمان وقتی من را می‌بینند می‌گویند یادش بخیر.

 

هیچ‌وقت نترسیدید درگیر کاراکتری بشوید که بعد از آن دیگر نتوانید هیچ‌کاری انجام بدهید؟ از این بابت که صدای شما آنقدر آشنا باشد که مخاطب صدای شما را در نقش دیگری نپذیرد و پس بزند.

خیر، این اتفاق برای من رخ نداده است. در آن زمان یک مدت نوار قصه زیاد ضبط می‌شد و در بازار وجود داشت. همان زمان من با تیپ «شیپورچی» نوارهای زیادی را ضبط کردم.

 

برای اینکه این روند ادامه پیدا کند تصمیم نگرفتید فضای کاری‌تان را تغییر دهید؟

خیر چون جذابیت نداشت. مثلا شما الان اگر یک سرمایه بگذارید و قصه ضبط کنید، چند روز بعد می‌بینید بلافاصله مردم آن را دانلود می‌کنند و سرمایه دیگر برنمی‌گردد. آن موقع که ما این کار را انجام دادیم، خبری از دانلود نبود. من یک نوار کاست می‌زدم و قصه را نقاشی می‌کردم و آن را ۱۲ تومان همراه کتاب می‌فروختم. زمانی که به بازار می‌رفت حتی یک نسخه از آن هم پیدا نمی‌شد ولی در حال حاضر شرایط تغییر کرده است.

 

چرا این روزها کمتر به سراغ کارهای سینمایی می‌روید؟

سینما دسته‌بندی عجیبی دارد. یکی دو نفر از دوستانم می‌گفتند تو چرا به دفاتر سینمایی سر نمی‌زنی؟ گفتم در شأن و موقعیت من نیست که به دفاتر بروم و بگویم به من کار بدهید.البته اکثرا این کار را انجام می‌دهند و نقش هم می‌گیرند، اما من اهل این کارها نیستم و آنقدر منتظر می‌مانم که به سراغم بیایند و بگویند این نقش را بازی کن. بعضی از همکارانم در فیلم‌های کمدی با کمترین دستمزد شرکت می‌کنند ولی پول آنها را هم نمی‌دهند.

 

اگر فیلم‌هایی در حوزه کودک ساخته شود و به شما پیشنهاد بدهند حضور پیدا می‌کنید؟

صددرصد. زمانی که فهمیدم فیلم سینمایی مبارک درباره کودک است، حتی حاضر شدم که در این فیلم یک سکانس بازی کنم که البته آن‌طور که باید بازخورد دریافت نکرد. من حاضر هستم حتی پول هم نگیرم ولی در کارهای کودک بازی کنم.

 

در گذشته دوبله کردن یک فیلم زمان زیادی می‌برد. درست است؟

بله چون آپارات بود و باعث می‌شد که گوینده خوب تعلیم ببیند. در حال حاضر کار دوبله یک روزه تمام می‌شود و اصلا به روز دوم هم نمی‌کشد. هر کسی می‌آید رُل خودش را می‌گوید و می‌رود. در واقع دوبله‌ها جدا جدا هستند.

 

فضای دیجیتال برای کار شما خوب شد یا بد؟

برای ما که حرفه‌ای هستیم خوب شده چون سرعت کار بالا رفته است. دیگر زیاد تمرین نمی‌کنیم و آپارات وقت‌مان را نمی‌گیرد؛ اما برای گوینده‌های جدید اصلا خوب نیست چون آنها زمان زیادی برای یاد گرفتن ندارند. آنهایی که دارند با ما کار می‌کنند بسیاری از چیزها را از ما یاد می‌گیرند ولی کسانی که به‌صورت زیرزمینی کار می‌کنند اصلا به‌صورت جدا دوبله می‌کنند و چیزی یاد نمی‌گیرند.

 

در حال حاضر در زمینه دوبله چه کارهایی را آماده پخش دارید؟

ما در حال حاضر در حال دوبله دو انیمیشن هستیم که نام یکی از آنها «کاروانسرا» است و خانم فولادوند آن را سرپرستی می‌کند. یک سریال انیمیشن ایرانی هم با نام «موزه» است که آن را نیز در دست داریم و من به‌جای رُل اصلی آن صحبت می‌کنم.

 

آیا در طی این سال‌هایی که کار کردید قدردان شما بوده‌اند؟

به آن صورت قدردان نبوده‌اند. کلا به کارهای هنری و به‌خصوص دوبله چندان بها نمی‌دهند. چندین جشنواره برگزار می‌کنند ولی به‌ندرت از ما دعوت می‌کنند که این بزرگترین دلخوری ما از مسئولان است. دوبله ایران در دنیا تک است. نسلی که از دوبلورهای ما باقی مانده است دیگر تکرار نمی‌شود. در تمام این سال‌ها فقط یکی دو بار به‌ندرت اتفاق افتاده در جشنواره‌ای ما را دعوت کنند و جایزه بدهند. من در یک فیلم با نام «تنها صداست که می‌ماند» بازی کرده‌ام که مورد توجه قرار گرفت. در آن فیلم نقش خودم را بازی کردم. فیلم آخری که بازی کردم هم فیلم «پنج تا پنج» به کارگردانی خانم سارا اوتادی بود.

 

پس از آن فیلم پیشنهاد دیگری نداشتید؟

خیر، پیشنهاد نداشتم. فیلم «پنج تا پنج» در سینماهای گروه هنر و تجربه اکران شد که فیلم بسیار خوبی بود.

 

فکر می‌کنید گروه هنر و تجربه می‌تواند در سینما گروه موفقی باشد؟

فکر می‌کنم در آینده کارگردان‌های بسیار خوبی از بین آنها در می‌آید. خودم مخاطب گروه هنر و تجربه هستم. مثلا همین فیلم «پنج تا پنج» فیلم بسیار سختی بود. منتها آقای رضا کیانیان هم به خانم اوتادی کمک کردند. ما حدود یک ماه و نیم از شب تا صبح کار می‌کردیم. داستان فیلم از ساعت ۵ بعدازظهر شروع می‌شد تا پنج صبح. من از این فیلم چیزهای زیادی یاد گرفتم.

 

 

  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش