پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۵:۱۲ - ۱۲ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۳۶۱۴
رادیو و تلویزیون

چالش حفظ تعادل میان تئاتر و وسوسه‌های تلویزیونی

وحید رهبانی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

تماشاگران تلویزیون این شب‌ها شاهد پخش سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کنندگی مجتبی امینی از شبکه سوم سیما هستند که ایفای یکی از نقش‌های اصلی آن را وحید رهبانی برعهده دارد.رهبانی که تجربه کار در تلویزیون را از سریال «خانه ما» به کارگردانی مسعود کرامتی در سال ۷۹ آغاز کرده بود، در طول این سال‌ها فعالیتش را در تئاتر متمرکز کرده است و به‌عنوان یک کارگردان، بازیگر و مترجم در تئاتر ایران شناخته شده است.رهبانی بازیگری در تئاتر را با ایفای نقش در نمایش «معرکه در معرکه» داوود میرباقری در سال ۷۵ آغاز کرد و در طول این سال‌ها کارگردانی آثاری چون «در انتظار گودو»، «کرگدن»، «مرد اتفاقی»، «الوتریا»، «هدا گابلر»، «کابوس نامه»، «درخت بلوط»، «کابوس نامه (فصل دوم)؛ بیداری کاذب»، «اگر…» و «هنر» را برعهده داشته است و در نمایش‌های مختلفی نیز ایفای نقش کرده است.وحید رهبانی از تجربه‌های تئاتری و برنامه‌های پیش روی خود برای حضور بر صحنه، می‌گوید.گفت‌و‌گوی «مهر» با وحید رهبانی را در ادامه می‌خوانید.

این روزها مردم با سریال «گاندو» شما را در قاب تلویزیون می‌بینند و البته خاطره، بازی در سریال «خانه ما» نیز هنوز در ذهن بسیاری از مخاطبان باقی مانده است در صورتی که اهالی تئاتر بیشتر شما را به‌عنوان کارگردان، بازیگر و مترجم فعال می‌شناسند.این روزها در تئاتر مشغول چه فعالیتی هستید، چون به‌نظر می‌رسید یک نوبت اجرای تئاتر نیز در تماشاخانه ایرانشهر داشتید که منتفی شد.

بله من در دی ماه ۹۷ در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر یک نوبت اجرا داشتم، اما به‌خاطر بازی در سریال «گاندو» نتوانستم این نوبت را حفظ کنم، چون «گاندو» خیلی انرژی و تمرکز از من می‌گرفت و نمی‌خواستم انرژی و ذهنم را بین ۲ کار تقسیم کنم که در نتیجه انصراف دادم.قرار بود نمایش «در انتظار گودو» را هم کار کنم که اتفاق بسیار جذابی برای من بود چون قصد داشتم در سالگرد ۲۰ سالگی اجرای نمایش «در انتظار گودو» که سال ۷۷ برای اولین‌بار به صحنه برده بودم، یک «در انتظار گودو» جدید اجرا کنم و اگر این اتفاق رخ می‌داد بسیار جالب بود چون من ۲۰ سال بزرگ‌تر شده و تجربیات زیادی کسب کرده بودم و نگاهم به متن تغییر کرده بود، اما متاسفانه این اتفاق هم میسر نشد.امسال هم در حال گپ‌وگفت‌هایی با برخی از دوستان برای اجرای تئاتر هستم و پیشنهاداتی برای اجرای تئاتر در خارج از ایران و در کشورهای آسیایی نیز دارم اما هنوز برنامه مشخصی برای اجرای اثری جدید مد نظر ندارم.

مدتی قبل هم قصد داشتید نمایشنامه «ریچارد سوم رخ نخواهد داد» را اجرا کنید که انگار آن هم منتفی شد.

بله علاقه‌مند بودم این نمایش را به صحنه ببرم اما وقتی متوجه شدم کارگردان دیگری در سالن چهارسو آن را اجرا کرده است از اجرای آن منصرف شدم و ایران هم نبودم تا بتوانم اجرایشان را ببینم. دوست داشتم این متن به‌عنوان یک متن بکر در تئاتر ایران اجرا شود و بعد از اینکه کارگردان دیگری آن را به صحنه برد دیگر برایم جذابیت نداشت.این نمایشنامه در واقع انگار در دل من است و ماجرایی که برای میرهولد در این نمایشنامه رخ می‌دهد مانند ماجرایی است که بعد از توقیف «هدا گابلر» برای من اتفاق افتاد. برای همین است که احساس نزدیکی زیادی با آن متن می‌کنم. همان حرف‌هایی را که در شورای نظارت به میرهولد می‌زنند، شبیهش را به من هم می‌زدند. البته نمی‌خواهم درباره حواشی نمایش «هدا گابلر» صحبت کنم چون آن ماجرا تقریبا برایم تمام شده است.

علاقه این روزهایتان بر اجرای چه نوع نمایش‌هایی است؟ دوست دارید به سمت و سوی آثاری مثل «هدا گابلر» با شیوه اجرایی منحصر به‌فرد بروید یا نمایش‌های رئالیستی مثل «هنر» و یا تجربیاتی که با هنرجویانتان داشته باشید؛ مانند آثاری چون «کابوس‌نامه».

این روزها علاقه‌مند هستم نمایش‌هایی را شبیه تجربیاتی که با هنرجویانم داشته‌ام به صحنه ببرم. نمایشی شبیه به «کابوس‌نامه» که یک پروسه تمرین یک ساله داشت که این روزها در حال گپ‌وگفت برای شروع چنین اثری هم هستم.اما وقتی که وارد تلویزیون می‌شوید و به‌عنوان هنرپیشه در آثار تصویری فعالیت می‌کنید، سرتان شلوغ می‌شود و پیشنهادات وسوسه‌انگیزی دریافت می‌کنید؛ آن وقت است که نگه‌داشتن این تعادل بین تئاتر و تلویزیون سخت می‌شود، اما خوشبختانه برای من در ۴۰ سالگی دیگر عطشی که ممکن است خیلی‌ها در دوران ۲۰ سالگی برای شهرت و شناخته شدن داشته باشند، از بین رفته است.

شما در عرصه تئاتر، تجربه ترجمه نمایشنامه‌هایی از نویسندگان کمتر شناخته‌شده در ایران را هم داشته‌اید که اکثرا برای اجرا انتخاب شده‌اند و موردتوجه هم قرار گرفته‌اند. در وضعیت ترجمه‌زده‌ای که این روزها آثار خارجی با آن روبه‌رو هستند، معرفی آثاری با ترجمه‌های روان که برای بازیگران نیز جای کار زیاد داشته باشد، اتفاق مورد توجهی است...

متاسفانه وضعیت ترجمه در تئاتر ایران خیلی بد است.این نکته را چون خودم مترجم هستم نمی‌گویم، چون من نمایشنامه ترجمه نمی‌کنم که منتشر شود و تنها یکی از آنها از زیر دستم در رفت و منتشر شد. حتی هنوز هم بعد از ۲ سال با وجود پیگیری ناشر هزینه چاپ اول ترجمه را دریافت نکرده‌ام اما این روزها ترجمه‌های بسیار بدی را مخصوصا در زمینه نمایشنامه شاهد هستیم.

بله ترجمه نامناسب مخصوصا در زمینه نمایشنامه که مبتنی بر ارتباط دیالکتیک کاراکترها است به اجرا ضربه زیادی می‌زند و این مساله زمانی بیشتر نمود پیدا می‌کند که کارگردان نیز از متن اصلی بی‌اطلاع باشد با این اوصاف در فضایی که این روزها در تئاتر جریان دارد و جو اجرای نمایشنامه‌های یک نویسنده خارجی مثل فلوریان زلر، اریک امانوئل اشمیت، یاسمینا رضا، نیل سایمون و … در مقاطعی فراگیر می‌شود، خلأ ترجمه آثار نویسندگان کمتر شناخته شده‌ای که آثار جذابی دارند و پیشنهاد اجرا به کارگردان می‌دهند، احساس می‌شود.

من باید برای ترجمه یک نمایشنامه، ارتباط قلبی با آن برقرار کنم و ببینم که آیا متن قابلیت اجرا در ایران را دارد یا خیر و آیا به درد تماشاگر ایرانی می‌خورد. نمایشنامه‌ای که ترجمه می‌کنم باید حرفی نو برای گفتن داشته باشد و تاکیدی ندارم که حتما نمایشنامه کم پرسوناژ و کوتاه باشد.حتی این روزها مشغول ترجمه نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر هستم که فکر می‌کنم جای خالی ترجمه‌های خوب آثار شکسپیر هم در ایران احساس می‌شود.

این ترجمه برای من هم بسیار مشکل است اما تلاش می‌کنم که انجامش دهم.ترجمه «ریچارد سوم» برای من فعلا در مرحله تحقیق و آشنایی با زبان انگلیسی میانه که شکسپیر با آن می‌نوشت، قرار دارد. البته من در زمان تحصیلم دوره‌هایی را درباره شکسپیر و آثارش گذرانده‌ام اما هرچه بیشتر درباره‌اش می‌خوانم بیشتر احساس ترس می‌کنم ولی می‌دانم که انجامش خواهم داد. پیدا کردن راز گفتاری شکسپیر، مساله‌ای است که این روزها درگیرش هستم و تلاش می‌کنم که از پس آن بربیایم.

درگیر نوشتن رمان هم هستید؟

بله در حال نوشتن ۲ رمان هستم و رمانی را هم ترجمه کرده‌ام که هنوز منتشر نشده است.

شما در کانادا تحصیل کردید و آشنایی نسبی با تئاتر غرب هم دارید.با وجود این تجربیات و فعالیت چندین ساله‌تان در ایران، چه قیاسی درباره تئاتر غرب و ایران دارید. فکر می‌کنید تئاتر ایران در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد چون جوانان هنرمند و خوش فکری داریم که در تلاش برای ارتقای سطح تئاتر کشور هستند.

اولا به‌خاطر اینکه من تماشاگر منظمی در تئاتر نیستم شاید فرد مناسبی برای جواب دادن به این سوال نباشم و شاید این پرسش از فردی شود که دائماً تئاتر ایران را رصد می‌کند و شرایط را می‌شناسد، اما من از وضعیت تئاتر ایران تقریبا بی‌خبرم، از دوستانم می‌شنوم و مطالعه هم در این زمینه دارم. با وجودی که اکثر قریب به اتفاق دوستان تئاتری من معتقدند که ما در یک بحران به سر می‌بریم، من خلاف این را معتقدم چون تئاتر ایران دارد به سمتی حرکت می‌کند که باید حرکت کند.

شما یک پسربچه ۱۲-۱۳ ساله را تصور کنید که مدام شیطنت می‌کند و خودش را به در و دیوار می‌زند و زخمی می‌کند و نمی‌شود کنترلش کرد اما این پسربچه کم‌کم بزرگ می‌شود و راه خودش را پیدا می‌کند. تئاتر ما در آستانه تبدیل شدن به یک صنعت است و این روزها هم دارد دست و پای نوجوانی خودش را می‌زند و کم‌کم هم به یک بلوغ می‌رسد، وارد یک فضای خصوصی درست و حسابی خواهد شد، کمپانی‌های تئاتر شکل می‌گیرند و هر تماشاخانه در هر سال می‌داند که چه تئاترهایی را قرار است، اجرا کند؛ این نظمی است که ما یادش می‌گیریم و من نگرانش نیستم. امیدوارم روزی بتوانیم ۱۰ سالن ۲ هزار نفره داشته باشیم چون برای یک شهر ۱۳- ۱۴ میلیون نفره داشتن تالار وحدت و یک سالن رویال هال تازه تاسیس خیلی کم است.

با این حساب احتمالا موافق نمایش‌های پرهزینه و پرزرق و برق هم هستید؟

بله. خیلی موافق این نوع از نمایش‌ها هستم و موافق نمایش‌های کوچک زیرپله‌ای و خیابانی و تجربی هم هستم. فرهنگ یک شهر بزرگ مثل تهران نیازمند تئاترهای زیاد است چون تئاتر دیدن تاثیرگذار است و امیدوارم مساله نظارت بر آثار هم کمی ملایم‌تر شود چون خود من چوب نظارت بر آثارم را خیلی خورده‌ام اما در نهایت به آینده تئاتر خوشبین هستم و برای همین هم است که درس می‌دهم چون معتقدم بذرهایی که الان می‌کاریم بالاخره به بار می‌نشینند.

armandaily.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش