یکشنبه ۰۴ شهریور ۱۴۰۳
۱۱:۳۳ - ۱۴ آبان ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۸۰۲۹۴۸
رادیو و تلویزیون

تحلیل سریال «گیله‌وا» و سوژه مهمی که حیف شد

میرزا را کوچک نکنیم

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

سریال گیله‌وا پس از حرف و حدیث‌های فراوان بالاخره از سه‌شنبه هفته گذشته روی آنتن شبکه سوم سیما رفت. مجموعه تلویزیونی‌ای که قرار بود بعد از عید فطر سال‌جاری یعنی ۱۸ خرداد پخش شود، اما با تصمیم مدیران شبکه سه، پنج‌ماه بعد پخش شد. زمانی که قرار بود این سریال پخش شود تمام قسمت‌های آن آماده بوده و مشکل فنی شامل حالش نمی‌شده است. مهم‌ترین اتفاقی که در این مدت افتاد و در پخش سریال وقفه ایجاد کرد، حاشیه‌های ستاره اسکندری بود. با همه مخالفت‌ها این سریال هفت قسمتی پخش شد، اما این همه ماجرا نیست. موضوع ورود انگلیسی‌ها، قحطی در ایران صد سال گذشته و حضور میرزاکوچک‌خان و یک داستان عاشقانه قرار است در این هفت قسمت روایت شود. اتفاقا مشکل از همینجا شروع می‌شود.

یعنی جایی که در یک پیکان، ۱۰ نفر را سوار می‌کنند. شاید ایراد اصلی متوجه راننده یا سازنده ماشین نباشد، اما باید پرسید که در چنین ظرفیت پایینی چرا این حجم از اتفاقات و وقایع گنجانده شده است. گیله‌وا با حضور بازیگران چهره و موضوع جذابش می‌توانست به مراتب بهتر از این چیزی که دیده‌ایم باشد، اما در کمال تعجب به‌راحتی از اهمیت این ظرفیت عبور شده و توجه کمی به آن شده است. در نمونه‌های مشابهی که در دیگر کشورها درباره ظلم به کشورشان دیده‌ایم، شاهد یک اثر قوی، همراه با دکوری عظیم و بودجه بسیار هستیم. اگر این آثار سینمایی باشد شاهد حمایت دولت‌ها از آن هستیم و اگر سریال هم باشد جذابیت بصری و کشش قصه و فیلمنامه باعث پیگیری مخاطبان می‌شود. دردهای مردم و شرایط آن دوره آن‌طور که در اسناد و کتاب‌ها آمده، به تصویر کشیده نشده است و خبری از جزئیات و عمق در موضوع قحطی و ورود نیروهای بیگانه نیستیم. فارغ از اینکه چقدر این قیاس درست است، اما اگر سریال«روزگار قریب» را در بحث نمایش فقر، بیماری و کمبود امکانات یک نمونه موفق بدانیم، گیله‌وا بیشتر به نمونه ضعیفی مانند «یتیم خانه ایران» نزدیک است. 

سپردن یک مینی‌سریال به دست کارگردانی جوان، قطعا اتفاق مبارک و درستی است، اما نبود امکانات و حمایت‌های لازم به خروجی کار لطمه زده است. بازیگران مطرحی حاضر شده‌اند با نخستین اثر تلویزیونی این کارگردان همکاری کنند. از بهروز شعیبی که خودش کارگردان است تا حمیدرضا پگاه و امیرحسین صدیق.  در کنار گفت‌وگو با خسرو معتضد برای بررسی نقاط ضعف و قوت سریال با اردلان عاشوری، کارگردان و حمیدرضا پگاه بازیگر این سریال هم‌صحبت شدیم.

سیدمهدی موسوی‌تبار:  روزنامه‌نگار/   سریال گیله‌وا پس از حرف و حدیث‌های فراوان بالاخره از سه‌شنبه هفته گذشته روی آنتن شبکه سوم سیما رفت. مجموعه تلویزیونی‌ای که قرار بود بعد از عید فطر سال‌جاری یعنی ۱۸ خرداد پخش شود، اما با تصمیم مدیران شبکه سه، پنج‌ماه بعد پخش شد. زمانی که قرار بود این سریال پخش شود تمام قسمت‌های آن آماده بوده و مشکل فنی شامل حالش نمی‌شده است. مهم‌ترین اتفاقی که در این مدت افتاد و در پخش سریال وقفه ایجاد کرد، حاشیه‌های ستاره اسکندری بود. با همه مخالفت‌ها این سریال هفت قسمتی پخش شد، اما این همه ماجرا نیست. موضوع ورود انگلیسی‌ها، قحطی در ایران صد سال گذشته و حضور میرزاکوچک‌خان و یک داستان عاشقانه قرار است در این هفت قسمت روایت شود.

اتفاقا مشکل از همینجا شروع می‌شود. یعنی جایی که در یک پیکان، ۱۰ نفر را سوار می‌کنند. شاید ایراد اصلی متوجه راننده یا سازنده ماشین نباشد، اما باید پرسید که در چنین ظرفیت پایینی چرا این حجم از اتفاقات و وقایع گنجانده شده است. گیله‌وا با حضور بازیگران چهره و موضوع جذابش می‌توانست به مراتب بهتر از این چیزی که دیده‌ایم باشد، اما در کمال تعجب به‌راحتی از اهمیت این ظرفیت عبور شده و توجه کمی به آن شده است. در نمونه‌های مشابهی که در دیگر کشورها درباره ظلم به کشورشان دیده‌ایم، شاهد یک اثر قوی، همراه با دکوری عظیم و بودجه بسیار هستیم. اگر این آثار سینمایی باشد شاهد حمایت دولت‌ها از آن هستیم و اگر سریال هم باشد جذابیت بصری و کشش قصه و فیلمنامه باعث پیگیری مخاطبان می‌شود.

دردهای مردم و شرایط آن دوره آن‌طور که در اسناد و کتاب‌ها آمده، به تصویر کشیده نشده است و خبری از جزئیات و عمق در موضوع قحطی و ورود نیروهای بیگانه نیستیم. فارغ از اینکه چقدر این قیاس درست است، اما اگر سریال«روزگار قریب» را در بحث نمایش فقر، بیماری و کمبود امکانات یک نمونه موفق بدانیم، گیله‌وا بیشتر به نمونه ضعیفی مانند «یتیم خانه ایران» نزدیک است.  سپردن یک مینی‌سریال به دست کارگردانی جوان، قطعا اتفاق مبارک و درستی است، اما نبود امکانات و حمایت‌های لازم به خروجی کار لطمه زده است. بازیگران مطرحی حاضر شده‌اند با نخستین اثر تلویزیونی این کارگردان همکاری کنند.

از بهروز شعیبی که خودش کارگردان است تا حمیدرضا پگاه و امیرحسین صدیق.  در کنار گفت‌وگو با خسرو معتضد برای بررسی نقاط ضعف و قوت سریال با اردلان عاشوری، کارگردان و حمیدرضا پگاه بازیگر این سریال هم‌صحبت شدیم.

 گفت‌وگوی «فرهیختگان» با کارگردان گیله‌وا

میرزاکوچک‌خان محجوب و خجالتی بوده

گیله‌وا قرار بود همزمان با صدو‌یک‌سالگی حضور انگلیسی‌ها و ماجراهای قحطی در ایران پخش شود؟

یک سوء‌تفاهمی در این خصوص پیش آمده که من توضیح می‌دهم. ماجرای سریال ما به سال ۱۲۹۷ برمی‌گردد و درواقع خرداد سال ۱۲۹۷، بخش تاریخی برای آن مقطع است و از قضا کاملا اتفاقی در آن ایام پخش اولی که در باکس شبکه سه قرار گرفته بود همزمان با همان تاریخ شده بود. این همزمانی اتفاقی بود و ما و شبکه سه برنامه‌ریزی نکرده بودیم که در آن تاریخ پخش شود؛ در کنداکتور ملاحظاتی دارند و آنجا قرار گرفته بود. این حسن اتفاقی بود که رخ داد ولی در آن تایم هم پخش نشد.

قدری درباره اینکه سراغ این موضوع آمدید صحبت کنیم، این سفارش شبکه سه بود یا متن آماده بود؟ چطور گیله‌وا شکل گرفت؟

من خودم نویسنده سریال هستم.

متن آماده بود؟

خیر، من از سال ۹۰ خودم با خواندن کتاب «قحطی بزرگ» نوشته آقای محمدقلی مجد به این فکر افتادم که درباره قحطی یک سریالی بسازم. در آن زمان سفارشی به من داده نشده بود و آن کتاب توضیحات تکان‌دهنده‌ای از ماجرای قحطی در صد سال پیش می‌داد که خیلی در جاهای دیگر گفته نشده بود و قابلیت‌های دراماتیک بالایی داشت و از همان زمان تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. کار را شروع کردم، تحقیقات را خودم انجام دادم و در طول سه سال فیلمنامه اولیه را نوشتم. در جاها و شوراهای مختلفی مطرح و قرار شد ساخته شود. البته بعدا در پیش‌تولید یک‌بار با آقای تراب‌نژاد، فیلمنامه را بازنویسی کردیم.

از ابتدا هم تصمیم بر مینی‌سریال بود؟

بله، از ابتدا هم هفت قسمت بود. البته تهیه‌کننده و تلویزیون اصرار داشتند که تعداد قسمت‌ها بیشتر شود، اما قصه‌ای که من در آن دوره تاریخی یافته بودم و نوشتم به‌نظرم قابلیت گسترش نداشت و خوب بود که در همین هفت قسمت تعریف شود، یعنی قصه‌ای که من را جذب کرده بود برای هفت قسمت نوشته شده بود. آنها هم بنا داشتند بیشتر شود ولی از این سریال‌هایی می‌شد که به آن آب می‌بستند و حاشیه به آن می‌دهند و در کل حاشیه‌ها زیاد می‌شد. من زیر بار این نرفتم که حاشیه‌ها را اضافه کنم و سعی کردم همان قصه‌ای که به ذهنم خطور کرده بود را پیاده کنم.

در تاریخ تلویزیون دو، سه نمونه میرزا‌کوچک‌خان داشتیم، یکی مجلل بودند و دیگری ولی‌الله مومنی. هر دو هم ابهتی در چهره داشتند و اقتداری را در رفتار و گفتارشان می‌دیدیم.

آقای صادقی هم ظاهرا همین نقش را بازی کردند ولی خیلی دیده نشد.

بله، یک ابهت و اقتداری در چهره اینها بود که نجابت شعیبی و نجابت صورتشان اجازه نمی‌دهد این اقتدار منتقل شود. از ابتدا انتخاب شما شعیبی بود؟

بله، از ابتدا انتخاب من آقای شعیبی بود و دلیلی هم برای این کار داشتم. اولا آن نوع شخصیت‌ها برای میرزا‌کوچک‌خان تحت تاثیر سینمای کلاسیک است و اینکه چون شخصیت اول فیلم باید حتما یک فرد با ابهت باشد، نیست. در‌صورتی‌که شخصیت اصلی میرزا‌کوچک‌خان این‌طور نبود. میرزا با اینکه فردی مبارز و جنگجو بود و نهضتی را مدیریت می‌کرد، اتفاقا خیلی محجوب و خجالتی بود. برخی مواقع خجالت می‌کشید برخی دستورات را به برخی از عوامل خود بیان کند.

این با استناد به کدام کتاب است؟

منابع را بیان می‌کنم. کتاب تاریخ انقلاب جنگل نوشته آقای محمدعلی گیلج یکی از منابع است. کتاب سردار جنگل نوشته آقای ابراهیم فخرایی است و در این کتاب‌ها روحیات میرزا را کامل نوشته‌اند. میرزا فرد محجوبی بود و من دوست داشتم به اصل ماجرا نزدیک شوم. آقای شعیبی این ویژگی‌ها را در چهره خود داشت، هم شخصیت محبوبی بود و هم سابقه محبوبیت داشت و هم آدم محجوبی بود و این امکان را به ما می‌داد میرزای متفاوتی بسازیم. پا جای پای دیگران نگذاریم. اینکه تا چه اندازه پسندیده شود به مخاطب بستگی دارد.

این بحث آشنایی‌زدایی هم می‌شود. مخاطبی که میرزاکوچک‌خان‌ها را تاکنون دیده و روی تمبرها و عکس‌ها هم احتمالا این اقتدار را دیده است.

میرزای ما بی‌اقتدار نیست. حجب‌و‌حیا غیر از اقتدار است. میرزا درعین آرامش، فردی کاملا محکم و به‌نظرم از عهده نقشش کاملا بر آمده است.

یک کار دیگری هم که کردید این است که دوبله را از روی این برداشتید.

بله، دوبله را برداشتیم. خود صدای آقای بهروز شعیبی را گذاشتیم که بعدا بهتر شد. نسخه یک را که دیدید سکانس‌های میرزا خیلی کم شده بود. سکانس‌های میرزا در آن نسخه سریال بیشتر است و شخصیت میرزا کاملا جا می‌افتد. این چالش‌ها وجود داشت که باید تصمیم می‌گرفتم جا پای جای دیگران بگذارم و همان را تکرار کنم یا با توجه به اسناد تاریخی سعی کنم میرزای جدیدی بسازم. این چالش را با آقا بهروز هم داشتم. کتاب‌ها را به او دادم و خواند و درباره این با هم بحث کردیم که اگر بشود یک میرزای متفاوتی داشته باشیم، عین دیگران نباشد که همانند ویژگی‌هایی که شما به‌عنوان میرزا برشمردید، خواستیم قدری متفاوت‌تر باشد.

قرار است به قحطی بپردازد یا موضوع اصلی، دخالت انگلیس است؟

هر دو.

در یک بستر عاشقانه؟

بله، یک تم عاشقانه در سریال وجود دارد. ایده اصلی این بود درباره قحطی کاری انجام دهم، ولی در تحقیقات به این نتیجه رسیدم ماجرا خیلی تلخ و تکان‌دهنده و منزجرکننده است، یعنی اگر بخواهم مستقیم سر اصل مطلب بروم درواقع ممکن است مخاطب را آزار دهم و هیچ سودی برای مخاطب در آن صورت نداشت. من تصمیم گرفتم با اضافه کردن یک تم عاشقانه که آن هم از دل تاریخ آمده و کاملا مستند است و دلایل را اگر خواستید برای شما بیان می‌کنم، قدری تلخی موضوع را کم کنم، یعنی امکانی که خود قصه به ما می‌داد با اضافه کردن یک لایه عاشقانه قصد تلطیف آن را داشتم و ضمن گفتن ماجرای قحطی و نقش انگلیس در به‌وجود آمدن آن، قضیه قحطی را بیان کنم و قصه عاشقانه‌ای باشد که مخاطب را همراه کند، به این دلیل اتفاق عاشقانه را به ماجرا اضافه کردم.

از فهرست شنید لر یاد بگیریم

میلاد جلیل‌زاده :روزنامه‌نگار/    یکی از وظایف یا بهتر است گفته شود رسالت‌هایی که برای سینما در تمام دنیا تعریف شده، جلوگیری از فراموشی وقایع تاثیرگذار تاریخی است. به عبارتی سینما وظیفه دارد حافظه تاریخی ملت‌ها را زنده نگه دارد که این رویکرد کاملا سیاسی است و طبیعتا بسته به اینکه کدام نحله فکری و گروه سیاسی از فراموش شدن یا به‌یاد آمدن یک واقعه تاریخی نفع می‌برد یا ضرر می‌کند، سفارش‌ها هم متغیر خواهند بود. تا به‌حال چندین فیلم سینمایی درخصوص نسل‌کشی ارامنه توسط ترک‌های عثمانی ساخته شده است، اما فیلمی درباره نسل‌کشی ترک‌زبان‌ها در آذربایجان ایران توسط ارامنه ساخته نشده و ظاهرا نمی‌شود. تا به‌حال بارها درباره کشتار یهودیان توسط آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم فیلم‌هایی ساخته شده، اما هیچ اثری درباره ظلم و جنایت سربازان روسی و آمریکایی و انگلیسی در قبال شهروندان آلمان شکست‌خورده جلوی دوربین نرفته است. اینکه صرفا ناحق بودن و ناعادلانه بودن این نوع روایتگری‌ها روی کاغذ یا زیر زبان‌ها زمزمه شود، تاثیری به همراه نخواهد داشت که حظ زیبایی‌شناختی از تماشای یک فیلم ایجاد می‌کند.

استدلال را می‌توان با استدلال جواب داد و زیبایی‌شناسی را با زیبایی‌شناسی. هرچند بسیاری از آثاری که درخصوص نسل‌کشی‌های بعضی اقوام نسبت به اقوام دیگر در دوران مدرن ساخته شده‌اند، انتخاب‌های ناعادلانه و غلوآمیزی از تاریخ باشند، در غنای زیبایی‌شناختی خیلی از آنها نمی‌توان تردید کرد. هولوکاست یهودیان در جنگ جهانی دوم و نسل‌کشی ارامنه در جنگ جهانی اول، وقایعی هستند که تحت عنوان بیدارباش حافظه تاریخی در سینما تولید شده‌اند، حال آنکه موازی با هر دوی این رویدادها توسط کشورهای موسوم به متفقین، خصوصا انگلستان، در ایران جنایاتی رخ داد که حتی خیلی‌ها از وجودشان خبر ندارند تا چه رسد به اینکه عمق فاجعه را بدانند یا حتی اگر می‌دانند، درباره‌اش حضور ذهن داشته باشند و جلوی چشم‌شان باشد. می‌توان درباره کشتار ارامنه توسط عثمانی‌ها دو فیلم شاخص را در تاریخ سینما نام برد و درباره هولوکاست یهودیان و اتفاقاتی که علیه آنها رخ داد هم دو نمونه شاخص را مورد اشاره قرار داد. از رهگذر مقایسه این آثار با آنچه ایرانی‌ها درباره قحطی‌های اول و دوم یا سایر مصائب واردشده بر این کشور طی دو جنگ اول و دوم ساخته‌اند، می‌شود فهمید سینمای ایران چقدر بار بر زمین‌مانده دارد و حافظه تاریخی ایران در کدام قسمت‌ها سیراب نشده است.

نسل‌کشی ارامنه توسط عثمانی‌ها

درباره نسل‌کشی ارامنه توسط عثمانی‌ها دو فیلم مهم ساخته شده که یکی را مهاجری ارمنی در آمریکا و دیگری را یک فیلمساز ترکیه‌ای ساکن در آلمان ساخته است.

آمریکا آمریکا - ۱۹۶۳

فیلم اول را الیا کازان ساخته است. الیا کازان از مشهورترین فیلمسازان تاریخ سینماست. به‌طور کل ارامنه در سینمای آمریکا حضوری پررنگ دارند؛ چنانکه در سینمای ایران هم تا قبل از انقلاب سفید شاه و پس از آن جریان موج‌نو داشتند. «آمریکا آمریکا» که الیا کازان آن را در ۱۹۶۳ ساخت، تا سال‌ها مهم‌ترین فیلم جهان درباره کشتار ارامنه توسط عثمانی‌ها بود. «آمریکا آمریکا» فیلمی حماسی بود که داستان فرار جوانی ارمنی (عموی الیا کازان) را از دست سربازان بی‌رحم ترک تا قبرس و از آنجا به آمریکا روایت می‌کرد. بازیگران این فیلم ستاتیس گیاللز، فرانک وولف بودند. روایت فیلم از اواخر دهه ۱۸۹۰ میلادی شروع می‌شود. فیلم از چشم‌انداز پسری به نام استاووس روایت می‌شود و زندگی یونانیان کاپادوکیایی و ارامنه کایزری را به تصویر کشیده است؛ ازجمله خانه‌های سنتی و غارهای صخره‌ای که مادربزرگ استاووس در آن زندگی می‌کند. سپس استاووس به استانبول می‌رود و پس از آن اتفاقات دیگری رخ می‌دهد.

زخم  - ۲۰۱۴

دومین فیلم درباره کشتار ارامنه توسط عثمانی‌ها را یک ترکیه‌ای ساکن آلمان به نام فاتح آکین ساخته است. «زخم (بریدگی)»، برخلاف فیلم‌های قبلی آکین («شاخ‌به‌شاخ» و «لبه بهشت»)، فیلمی کلاسیک و قصه‌گوست که در پس‌زمینه‌ای تاریخی می‌گذرد و برای مخاطب عام سینما ساخته شده است. این فیلم درباره قتل‌عام ارامنه در سال ۱۹۱۵ است و آکین سعی کرده تا جایی که ممکن است، آن را تراژیک و پرماجرا از آب دربیاورد؛ جوان ارمنی چاقوسازی به نام نازاره مانوگیان را روایت می‌کند که با همسر و دو دخترش در شهر ماردین ترکیه زندگی شاد و آرامی دارد تا اینکه به وسیله سربازان ارتش عثمانی به خدمت فراخوانده شده و به کار اجباری گماشته می‌شود و بعد از اینکه به نحو معجزه‌آسایی از یک قتل‌عام بی‌رحمانه نجات پیدا می‌کند، با مشقت خود را به حلب و لبنان می‌رساند و در آنجا بعد از سقوط امپراتوری عثمانی، می‌فهمد که همه اعضای خانواده‌اش ازجمله همسرش به دست ترک‌ها به قتل رسیده و تنها دو دختر دوقلویش زنده مانده‌اند و در کوبا زندگی می‌کنند. بقیه فیلم، به شرح سفر این جوان به کوبا و بعد به آمریکا در جست‌وجوی دخترانش می‌پردازد. چنانکه مشخص است، بهشت موعود و پناهگاه نهایی برای انسان زخم‌خورده و سرکوب‌شده در خاورمیانه، آمریکاست.

یهودیان و جنگ جهانی دوم

یهودیان فقیر و بیچاره در فیلم اسپیلبرگ و یهودیان ثروتمندی که ظلم آلمانی‌ها آواره‌شان کرده، در فیلم پل ورهوفن، یعنی دو فیلم «فهرست شیندلر» و «جعبه سیاه» نمایش داده شده‌اند. هر دوی این فیلم‌ها به بازه زمانی جنگ جهانی دوم مربوط هستند.

فهرست شیندلر - ۱۹۹۳

فهرست شیندلر را استیون اسپیلبرگ که خودش یک یهودی آمریکایی است، در سال ۱۹۹۳ کارگردانی کرد. این فیلم بر پایه زندگی واقعی اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانی ساخته شد که گفته می‌شود جان بیش از هزار لهستانی یهودی را در جریان هولوکاست نجات داد. نقش اسکار شیندلر را (لیام نیسون) بازی می‌کند. فیلمنامه این اثر برپایه اقتباس از کتاب «شیندلرز آرک» که برنده جایزه بوکر شده، ساخته شده است. این فیلم در نظرسنجی‌های متعدد دارای رتبه‌های عالی در بین تمام فیلم‌های تاریخ سینما بود و یک موفقیت تجاری با فروش ۳۲۱ میلیون دلاری به‌حساب می‌آمد و در کنار آن توانست جوایز بسیاری ازجمله جایزه اسکار بهترین فیلم و جایزه اسکار بهترین کارگردانی را به دست بیاورد. فهرست شیندلر فیلم سیاه و سفیدی بود که در ابتدا و انتهای آن، صحنه‌هایی هم به‌صورت رنگی پخش می‌شد.

کتاب سیاه - ۲۰۰۶

پل ورهوفن یک کارگردان هلندی‌تبار است که به‌خاطر ساخت فیلم‌های خشن علمی- تخیلی معروف شده است، اما اثر جنجال‌برانگیزی مثل «غریزه اصلی» هم در کارنامه او وجود دارد. کتاب سیاه برخلاف تعدادی از معروف‌ترین فیلم‌های ورهوفن که در آمریکا ساخته شده‌اند، در هلند جلوی دوربین رفته و زبان هلندی دارد. با این حال این فیلم توانست پرفروش‌ترین فیلم تاریخ هلند و یکی از معروف‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما درخصوص رفتار نیروهای نازی با یهودیان باشد. فیلم درباره یک زن جوان و زیبای یهودی است که در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال هلند توسط ارتش نازی برای بقای خود می‌کوشد.

وی برای کمک به گروه‌های آزادیبخش با یکی از فرماندهان ارتش نازی طرح دوستی می‌ریزد و از این راه نقشه‌های خود را اعمال می‌کند. کم‌کم بین این دختر یهودی با سوژه‌اش یک ارتباط عاطفی واقعی شکل می‌گیرد، ولی خشونت جنگ نمی‌گذارد که همه چیز عادی پیش برود... فیلم درنهایت تصویر مظلوم‌نمایانه‌ای از این زن را داخل مرزهای رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که این‌بار آژیر یک حمله موشکی، باز هم زندگی‌اش را به هم می‌ریزد.

«فرهیختگان» در گفت‌وگو با خسرو  معتضد، تاریخ‌پژوه، اشکالات تاریخی «یتیم‌خانه ایران» و «گیله‌وا» را بررسی می‌کند

سهم انگلیس، روس و عثمانی در قحطی ایران

سریال تلویزیونی گیله‌وا درباره مقطعی از تاریخ ایران است که با قحطی و تجاوز نیروهای بیگانه روبه‌رو بوده است. در جریان جنگ اول جهانی، ایران که اعلام بی‌طرفی کرده بود، به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارت و خرابی تحمل کرد؛ فاجعه‌ای که نتیجه مستقیم هجوم نیروهای بیگانه انگلیسی و روسی به کشورمان بود. علاوه‌بر خسارات و خرابی‌ها، قحطی گسترده و گرسنگی و شیوع مرگبار انواع بیماری‌ها مانند آبله، آورده دیگر حضور نیروهای نظامی بیگانه در ایران بود. همزمان با پخش سریال گیله‌وا به کارگردانی اردلان عاشوری گفت‌وگویی داشته‌ایم با خسرو معتضد، تاریخ‌نگار و کارشناس برنامه‌های تاریخ معاصر و از ایشان درباره اتفاقاتی که در سال ۱۲۹۷ در ایران افتاده است، سوال کرده‌ایم. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.

برخی روایات حاکی از آن است که در سال ۱۹۲۷ و گسترش قحطی در جریان جنگ جهانی اول در ایران، برخی مردم حتی به ناچار به مرده‌خواری روی آورده بودند. این موضوع صحت دارد؟

بله صحت دارد. البته مرده‌خواری در ایران پیش‌تر نیز اتفاق افتاده بود. مثلا در دوران صفویه که محمود افغان هشت ماه اصفهان را محاصره کرده بود، مردم از گرسنگی به مرده‌خواری روی آورده بودند. همچنین در سال ۱۲۸۸ هجری قمری و زمان سلطنت ناصرالدین شاه، قحطی گسترده‌ای کشور را فراگرفت. شاه در آن زمان در کربلا بود و نان در ایران کیمیا شده بود. مردم شعار می‌دادند «شاه کج‌کلاه رفته کربلا، نان شده گران یک من یک قران». مردم در آن سال نیز به ناچار به مرده‌خواری روی آوردند. در قحطی‌ای که همزمان با جنگ جهانی اول روی داد نیز مردم مرده‌خواری کردند و بسیاری تلف شدند.

آمار دقیقی از میزان مرگ‌ومیر در قحطی سال ۱۲۹۷ وجود دارد؟

آن آماری که مثلا فیلم سینمایی یتیم‌خانه ایران ارائه می‌کند و گفته شده است ۱۰ میلیون ایرانی در آن سال فوت شده‌اند، صحت ندارد. البته آن فیلم اثری ارزشمند بود و برای ساخت آن زحمت فراوانی کشیده شده بود، اما آماری که در ابتدای آن اعلام می‌شود، صحیح نیست. دکتر مجد که پژوهشگر تاریخی هستند، اسناد آمریکایی را مورد برسی قرار داده‌اند و در آن اسناد اشاره شده که در آن دوران ۹ یا ۱۰میلیون نفر تلف شده‌اند و این اشتباه تاریخی منجر شده که در فیلم مذکور نیز آمار نادرستی به مخاطب ارائه شود. آمریکایی‌ها آمار دقیقی از جمعیت ایران نداشتند و ملاک را شهرهای بزرگی چون اصفهان قرار می‌دادند. در آن زمان اصفهان تقریبا ۶۰۰هزار نفر جمعیت داشت و آنها ملاک جمعیت را برای کل ایران همین آمار قرار می‌دادند. اما آنها این موضوع را در نظر نگرفته بودند که یک‌چهارم ایران را کویرهای غیرقابل سکونت تشکیل می‌دهند و همه‌جا مانند اصفهان پرجمعیت نیست، اما در اسنادی که در دانشگاه تهران موجود است، اشاره شده که جمعیت ایران در سال ۱۳۳۵ نهایتا به ۱۹میلیون نفر رسیده است. در جنگ جهانی اول نیز جمعیت ایران تقریبا ۱۱میلیون نفر بوده است و در قحطی سال‌های جنگ جهانی اول تقریبا دو میلیون نفر بر اثر گرسنگی و بیماری‌های ناشی از آن جان باخته‌اند.

در سریال گیله‌وا می‌بینیم قحطی در سال ۱۲۹۷ آغاز می‌شود و پایتخت را درگیر می‌کند. آنچه در تاریخ عنوان شده این است که کل ایران گرفتار قحطی و بیماری بوده. علت اصلی قحطی در آن سال چه بوده است؟

در تاریخ عنوان شده که در آن سال از اردیبهشت‌ماه دیگر باران نباریده و حتی در فصول سرد هم بارندگی‌ها بسیار کم بوده و در بیشتر مناطق برف نیز نباریده است. این یکی از دلایل بوده، اما نفوذ بیگانگان در ایران بیشترین سهم را در علت قحطی و مرگ‌ومیر مردم داشته است.

نقش انگلیسی‌ها در قحطی سال ۱۲۹۷ چه بود؟

در ابتدا به این نکته اشاره کنم که علاوه‌بر انگلیسی‌ها، روس‌ها و عثمانی‌ها نیز در قحطی آن دوران نقش داشته‌اند. روس‌ها بسیار فقیر بودند و سربازان موژیک که به‌عنوان نیروی نظامی به ایران می‌آمدند، جزء طبقات فقیر و گرسنه روسیه به شمار می‌رفتند. آنها سربازان وظیفه و از طبقات بسیار پایین و دهقان روسیه بودند و چون جمعیت‌شان زیاد بود و از منابع غذایی ما استفاده می‌کردند، یکی از عوامل قحطی بودند. در کتاب «انقلاب ایران» نوشته ادوارد براون اشاره شده است که سربازان روس وقتی به تبریز رسیدند، مردم از بوی تعفن و میزان گرسنگی و ضعف آنها تعجب کردند. به این سربازان در روسیه سوپ ارزن و نان خشک برای تغذیه می‌دادند و وقتی جمعیت آنها به ایران رسید، خودشان به‌نوعی از قحطی و فقر فرار کرده بودند. جمعیت این سربازان گرسنه به بیش از ۱۰۰هزار نفر می‌رسید و هیچ‌گونه آذوقه‌ای با خود همراه نداشتند. بنابراین بخشی از آذوقه کشور را آن هم در سالی کم‌بارش، این جمعیت از سربازان مصرف می‌کردند. انگلیسی‌ها نیز به‌همین منوال؛ ضمن اینکه آنها حتی تعدادشان بیشتر از روس‌ها بود. در جنگ‌جهانی دوم آنها آذوقه را می‌خریدند و همین موضوع نیز به قحطی دامن زد. در آن دوران حدود چهارهزار کامیون در کشور داشتیم که نصف‌شان دراختیار انگلیسی‌ها بود.

عثمانی‌ها نیز مانند روس‌ها بسیار فقیر و گرسنه بودند. آنها نیز از مرزهای غربی به ایران می‌آمدند و شهرها و روستاها را غارت می‌کردند.

به‌نظر شما سریال گیله‌وا تا چه حد در به‌تصویر کشیدن این بخش از تاریخ کشورمان موفق عمل کرده است؟

مردم سریال‌های قصه‌گو را دوست دارند و من فکر می‌کنم آقای عاشوری در ساخت این سریال و به‌تصویر کشیدن تاریخ موفق عمل کرده است. البته در سریال چند نکته وجود دارد که با تاریخ هماهنگ نیست. برای مثال تلفنی که میرزا کوچک‌خان از آن استفاده می‌کند، آن زمان وجود نداشت. تلفن‌های آن دوران همان‌طور که شاید در فیلم‌های سینمایی دیده باشید، به‌صورت دستی کار می‌کردند و به اپراتور وصل می‌شدند و شماره‌گیر نداشتند. طیاره‌های آن دوران همه دوباله بودند و هواپیمای تک‌بال آن زمان هنوز ساخته نشده بود و نکته دیگر اینکه تجهیزات نظامی انگلیسی‌ها در فیلم خیلی کم و قدیمی است، درحالی که آن دوران سربازان انگلیسی مسلسل داشتند و تشکیلات نظامی‌شان مفصل بود. ضمن اینکه آن دوران اغلب سربازان انگلیسی را هندی‌ها تشکیل می‌دادند، اما در سریال ما سرباز هندی در میان آنها نمی‌بینیم.

با نادیده گرفتن این نکات می‌توان نمره قبولی به سریال گیله‌وا داد. شخصا از تماشای این سریال لذت بردم و خوشحالم مردم نیز با تماشای آن با مقطعی حساس از تاریخ ایران بیشتر آشنا می‌شوند.

و صحبت پایانی...

به آقای عاشوری عزیز پیشنهاد می‌کنم فصل دوم این سریال را با کمک دوستان‌شان بسازند و من نیز ایشان را یاری خواهم کرد. من این پیشنهاد را به آقای بهروز افخمی که از دوستان خوب من هستند نیز دادم. در هر دو سریال یعنی هم میرزا کوچک‌خان و هم گیله‌وا به نقش میرزا کوچک‌خان جنگلی در بیرون راندن بیگانگان به‌خصوص انگلیسی‌ها از ایران اشاره شده است، اما قصه در جایی رها می‌شود، درحالی که می‌تواند ادامه داشته باشد و مخاطب باید بداند بعد از اتمام قصه این سریال‌ها نیز ماجرای جنگ و مبارزه با متجاوزان خارجی تا بیرون راندن کامل آنها از خاک ایران ادامه داشته است.

حمیدرضا پگاه، بازیگر:اصراری برای گزیده‌کاری ندارم

عده‌ای هنوز او را با نقش غیبی‌اش در سریال «تفنگ سرپر» به یاد می‌آورند، اما حمیدرضا پگاه بازیگری است با کارنامه‌ای جالب. او را هم در تجربه‌های سینمای مستقل دیده‌ایم، هم در فیلم‌های کارگردان‌های فیلم‌اولی و گاهی هم در مجموعه‌های تلویزیونی ظاهر شده که در یک سطح از کیفیت نبوده‌اند. حمیدرضا پگاه باوقار و خوش‌چهره است و چند نقش به‌یادماندنی هم در کارنامه دارد. به حافظه‌ که رجوع کنیم، تصویرش در «شبانه‌روز»، «چند تار مو»، «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» و «عاشق مترسک» را به خاطر خواهیم آورد. در این گفت‌وگو با این بازیگر از تجربه حضور در «گیله‌وا» صحبت کردیم.

شما بازیگر گزیده‌کاری هستید. این ویژگی را همیشه حفظ کرده‌اید و آهسته و پیوسته به مسیرتان در بازیگری ادامه می‌دهید.

من طراحی از پیش تعیین‌شده برای کارم ندارم. حتی شاید نخواهم گزیده‌کار باشم، این تصویری است که از بیرون دیده می‌شود. شرایط به‌گونه‌ای است که من کم‌کار می‌شوم، اگر پیشنهاد خوبی باشد، اگر نقش متفاوتی پیشنهاد شود و اگر پروژه‌ای ارزش ریسک کردن داشته باشد، حتما آن را می‌پذیرم. اما هرچه پیش می‌روم، شرایط برای انجام کار خوب کمتر می‌شود.

باز هم نمی‌شود این موضوع را نادیده گرفت که گزیده‌کار هستید. بعضی بازیگرها تقریبا هر پیشنهادی را می‌پذیرند، اما شما معیارهایی دارید که تلاش می‌کنید از آنها عدول نکنید.

با این تعریف شاید بشود از گزیده‌کاری حرف زد. فکر می‌کنم هر بازیگری ایده‌آلی دارد و تلاش می‌کند به آن پایبند باشد. در ضمن من از پرکاری بدم نمی‌آید. اگر شرایط به نحوی باشد که پرکار باشم، گزیده‌کاری نخواهم کرد. از بازیگری لذت می‌برم و این حرفه را دوست دارم، سعی می‌کنم به‌عنوان بازیگر، مراقبت‌های لازم را از خودم و کارنامه‌ام داشته باشم، اما همیشه به فرصت‌هایی فکر می‌کنم که از دست می‌روند. عمر می‌گذرد و شما به‌عنوان بازیگر نمی‌توانید همیشه هر نقشی را بازی کنید.

چطور شد گیله‌وا را انتخاب کردید؟ فیلمنامه و نقش چه جذابیتی برای شما داشت؟

بعد از تفنگ سرپر (امرالله احمدجو) سال‌ها بود کار تاریخی نکرده بودم. اولین جذابیت این سریال برایم همین بود؛ دوست داشتم کار تاریخی انجام دهم. قصه استناد تاریخی داشت و مقطع مهمی از تاریخ سیاسی ایران معاصر را روایت می‌کرد. شخصیت محمودخان خوب نوشته شده و جای کار داشت. مجموعه این عوامل ترغیبم کرد در گیله‌وا بازی کنم. آقای عاشوری کارگردان این پروژه درباره این موضوع سال‌ها تحقیق کرده و روی آن مسلط بود، این دانش و آگاهی برایم مهم بود.

بارزترین ویژگی شخصیتی محمودخان علاوه‌بر شجاعت و وقار، میهن‌پرستی اوست.

بله. میهن‌پرستی یکی از مضامین اصلی سریال است.

این سال‌ها بیشتر در تلویزیون کار کرده‌اید، چهره‌های زیادی از تلویزیون و سینما به سمت تئاتر رفته‌اند. شما پیشنهادی برای حضور در تئاتر داشته‌اید؟ اصلا تئاتر را دوست دارید؟

من تئاتر را خیلی دوست دارم، گاهی پیشنهادهایی داشته‌ام، اما درگیر پروژه‌ای بوده‌ام و نتوانسته‌ام روی صحنه بروم. گاهی هم پیشنهادها طوری نبوده که بتوانم کار خوبی انجام بدهم. حتما اگر پیشنهاد خوبی از حوزه تئاتر داشته باشم و شرایط فراهم باشد، درنگ نخواهم کرد و می‌پذیرم.

در سینما چطور؟ فیلمنامه‌ها و نقش‌ها مطابق سلیقه شما نیست؟

در بازیگری شما نمی‌توانید همه شرایط را مهیا کنید تا به کار خوب برسید، شرایط از بیرون به شما تحمیل می‌شود. همان‌طور که گفتم، من از نفس بازیگری لذت می‌برم. دوست دارم در سینما و تلویزیون نقش‌های خوب بازی کنم، اما وقتی پیشنهادها و شرایط همانی نیست که خروجی نهایی مثبت باشد، کم‌کار می‌شوم. من حتی بازی در فیلم‌ کوتاه را هم دوست دارم، فضای تجربی حاکم بر این فیلم‌ها، برایم جذاب است. درباره بازی در این حوزه هم مقاومتی ندارم، اگر نقش خوب باشد.

تجربه همکاری با آقای عاشوری چطور بود؟ اگر پیشنهادی داشتید می‌پذیرفت؟

بله، او به موضوع آشنا بود. درباره کاری که باید انجام می‌شد، چشم‌انداز و تصویر کلی داشت، این باعث می‌شد تعامل و ارتباط ما با ایشان ساده و سریع اتفاق بیفتد. درباره شخصیت بارها با هم صحبت کردیم، محمودخان در موقعیت‌های مختلفی گرفتار می‌شود، مهم بود که مجموع رفتارها و واکنش‌های او منطقی و قابل‌باور باشد.

بازی در نقش محمودخان توانایی و فیزیک خاصی می‌طلبیده است. مهارت‌هایی مثل سوارکاری بخشی از این توانایی است. تمرین ویژه‌ای داشتید؟

من از زمانی که بازیگری را به‌شکل جدی دنبال کردم، همیشه مراقب شرایط فیزیکی‌ام بوده‌ام. این یکی از مهارت‌هایی است که یک بازیگر باید داشته باشد. هیچ پروژه‌ای به خاطر آماده شدن بازیگر معطل نمی‌ماند و شما فرصتی برای رسیدن به فرم دلخواه بدنی ندارید. پس بهترین راه حفظ آمادگی بدنی است. برای بازی در پروژه‌ای روستایی، پرتحرک و از جنس گیله‌وا آمادگی بدنی داشتم. برای بازیگر، جذاب است که فارغ از معیارهای سریال‌ها و فیلم‌های آپارتمانی گاهی در شرایطی قرار بگیرد که کمی دشوار است، اما همین دشواری کار در دل طبیعت در گرمای تابستان، لذت بازیگری را برای من دو برابر می‌کند.

در کارهای تاریخی لباس، گریم و دکور روی کارتان تاثیر می‌گذارد؟

بازیگری مجموعه‌ای از عناصر، امکانات و پدیده‌هاست. همه اینها موثر است و به کیفیت بازی بازیگر کمک می‌کند، اما هیچ‌کدام به‌تنهایی نمی‌تواند عامل موفقیت باشد. بازیگر در لوکیشن غلط، با گریم نادرست نمی‌تواند حس درستی داشته باشد که آن را به بیننده منتقل کند. درنهایت، کار غیرقابل باور و غیرواقعی می‌شود. من فکر نمی‌کنم بازیگر بتواند ضعف‌های یک کار را برطرف کند، اگر ضعف گریم، صحنه‌آرایی، پوشش و... وجود داشته باشد، خروجی کار بازیگر هم آسیب می‌بیند و او به‌تنهایی، عامل موفقیت نمی‌تواند باشد.

در گیله‌وا بازی‌های خوبی از شما و اغلب بازیگرها دیدیم، یکی از امتیازهای مجموعه، ترکیب بازیگرهاست.

من سابقه همکاری با خانم ستاره اسکندری را داشتم و به جنس کار هم آشنا بودیم. با امیرحسین هاشمی (احمد) و حسین (مهدی زمین‌پرداز) کار نکرده بودم، اما همکاری بسیار خوبی در این پروژه داشتیم. با بهروز شعیبی دوستی داشتم، اما همبازی نشده بودیم که در گیله‌وا این فرصت پیش آمد. خوشبختانه فضای کاری خوبی بین ما حاکم بود و همه به‌دنبال ارائه یک کار باکیفیت بودند.

شما دو فیلم کوتاه هم ساخته‌اید، چرا در این سال‌ها به سمت کارگردانی نرفتید؟

من کارگردانی را هم دوست دارم، در این دو فیلم سعی کردم تجربه کنم. اگر موقعیتی پیش بیاید، خوشحال خواهم شد فیلم بسازم.

در یکی از مصاحبه‌هایتان خواندم که گفته بودید سینما به من یک نقش درجه یک بدهکار است. ویژگی‌های این نقش درجه یک چیست؟

بیشتر از اینکه به نقش درجه یک فکر کنم، به یک فیلم سینمایی خوب فکر می‌کنم. مختصات یک فیلم خوب کاملا مشخص است.

بعضی بازیگرها تصوری از نقش خاص دارند، مثلا نقش معتاد یا نقش دیوانه؛ نقش‌هایی سخت که خیلی دیده می‌شوند.

سلیقه من این‌طور نیست. من شخصیت‌ها را بیشتر از تیپ‌ها دوست دارم. بازی کردن در نقشی که درست و مستحکم نوشته شده، لذت‌بخش و هیجان‌انگیز است.

بازیگری حرفه اصلی شماست؟ هیچ شغل دیگری ندارید؟

نه متاسفانه. در همه این سال‌ها مشغول بازیگری بوده‌ام.

شما بازیگر کم‌حاشیه‌ای هستید. شاید این ویژگی تاثیر منفی و مثبتی برای شما داشته باشد. بعضی بازیگرها به خاطر حاشیه‌هایشان پرکار هستند و بیشتر دیده می‌شوند. فکر می‌کنید این اخلاق و منش شما، چقدر تاثیر منفی یا مثبت روی زندگی حرفه ای‌تان داشته؟

تصمیمی برای خیلی از چیزها نداشته‌ام، این روحیه و اخلاق من است. سعی می‌کنم متمرکز روی حرفه‌ام باشم، به دیگر همکاران و سلیقه‌های مختلف احترام می‌گذارم. فکر می‌کنم حواشی تمرکزم را برهم می‌زند و وظیفه من به‌عنوان بازیگر این است که در هر پروژه‌ای با تمام نیرو و انرژی حضور داشته باشم.

اگر باز هم نقش تاریخی به شما پیشنهاد شود و به اندازه گیله‌وا شرایط کار دشوار باشد، قبول می‌کنید؟

با کمال میل. همین دشواری‌هاست که بازیگری را لذت‌بخش می‌کند. این سختی‌ها شیرین است. گیله‌وا در تابستان و گرمای طاقت‌فرسا تصویربرداری شد، ماه‌ها درگیر این پروژه بودیم. امیدوارم بینندگان وقتی این سریال را می‌بینند، همان احساس ما را داشته باشند، با اثری سرگرم‌کننده و با کیفیت روبه‌رو شوند و از تماشای گیله‌وا لذت ببرند.

روایتی کوتاه از قحطی

عاطفه جعفری:روزنامه‌نگار/نوشتن از قطحی آن سال‌ها و بعد از جنگ جهانی شاید به همین چند سال اخیر معطوف باشد و قبل از آن خیلی چیزی درموردش نداریم و خیلی‌ها هم هنوز نمی‌دانند که چه اتفاقی در آن سال‌ها افتاده و چند نفر بر اثر قحطی جان‌شان را از دست داده‌اند و همه اینها به رسانه و بیشتر هم به مدیوم سینما و تلویزیون برمی‌گردد که به موضوعی به این مهمی نپرداخته‌اند. در قالب سینما هم اگر حرفی زده شود، شاید تعداد کمتری آن را ببینند، اما این موضوع برای دیده شدن بهتر و برای اینکه همه از آن بدانند و از آن فجایع با خبر شوند باید به تلویزیون بیاید. باید بارها از آن گفته شود.در سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ ایران با وجود اعلام بی‌طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند.

اسناد این قتل‌عام قریب به ۱۰ میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه‌بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آنها ممانعت می‌کند.اما حالا اتفاق جدیدی افتاده است، یک مینی‌سریال در‌حال پخش از شبکه سوم سیماست، سریالی که می‌خواهد روایت جدیدی را از این موضوع در بستر یک درام داستانی استفاده کند و آن را به شکل جدیدی بگوید.داستان اصلی قصه گیله‌وا، عاشقانه‌ای بین دختر ارمنی و پسر شمالی است که در بستر وقایع آن دوران و قحطی می‌گذرد و چون میرزاکوچک‌خان هم جبهه اصلی مقابله با انگلیس‌ها در شمال کشور را داشته است، برای جلوگیری از ایجاد قحطی در شمال کشور، برای همین در مقطعی به قصه ورود پیدا می‌کند و کاراکتر‌های اصلی قصه با او همراه می‌شوند.

اینکه این موضوع در بستر قصه‌ای عاشقانه روایت می‌شود برای مخاطب هم قطعا جذاب خواهد بود. نکته دیگر این سریال شاید شروع جذاب آن است که از تهران در قحطی شروع می‌شود و اعدام دو نفر که دلیل اعدام‌شان مرده‌خواری است. همه اینها را کنار هم بگذارید متوجه می‌شوید که چقدر برای شروع یک سریال تاریخی همین‌ها می‌تواند جذاب باشد. اینکه بعد از سال‌ها ساختن سریال‌های تاریخی و اشاره‌های گذرا به موضوع قحطی، حالا قرار است از این موضوع گفته شود و مردم ببینند که آن زمان استعمار پیر چه بلایی بر سر مردم آورده است.شاید ایرادی که به این سریال می‌توان گرفت همین بحث مینی‌سریال بودن آن است، موضوع به این مهمی حتما برای روایتش باید چیزهای زیادی گفت، برای اینکه پسند مردم باشد باید داستان‌های فرعی به آن اضافه شود و نکته مهم دیگر گفتن نقش انگلستان در این ارتباط است که مردم این مساله را باور کنند و بدانند واقعا آن زمان چه خبر بوده است. پرداختن به نقش انگلستان با توجه به اینکه خیلی‌ها این موضوع را نفی می‌کنند، می‌تواند بسیار موثر باشد.

آن هم با دانستن این موضوع که سریال‌های شبانه آن هم در ساعت مناسب، بیننده خودش را دارد و مردم آن را تماشا می‌کنند. پس تعداد زیاد قسمت‌ها و پرداختن به همه جوانب موضوع می‌تواند به مردم برای آگاه شدن در این موضوع کمک کند. گیله‌وا هم موضوع قحطی و هم در بخش‌هایی کوچک قیام جنگل را روایت می‌کند، البته به موضوع قیام جنگل و میرزا‌کوچک‌خان خیلی پرداخته نشده است و فقط در چند سکانس بهروز شعیبی را که در این سریال نقش میرزا‌کوچک‌خان جنگلی را ایفا می‌کند، می‌بینیم.ابتدا قرار بود گیله‌وا در قالب یک فیلم سینمایی باشد، اما بعد از صحبت‌های زیاد به این موضوع رسیدند که سریال می‌تواند جذابیت‌های بیشتری داشته باشد و مردم را از اتفاقاتی که خبر ندارند و آن سال‌ها بر سر کشور آمده است، باخبر کند. اما باز هم سریال به مینی‌سریال تبدیل شد؛ مطمئنا پرداختن به این موضوعات، در اوضاعی که فضای مجازی و رسانه‌های خارجی اخبار مختلف را پراکنده کرده و از هر راهی استفاده می‌کنند مخاطب حرف‌شان را بپذیرد، ساخت چنین سریال‌هایی برای شناخت مردم لازم و ضروری می‌شود. در کنار این کیفیت کار را هم باید در‌نظر بگیریم چه از لحاظ ساخت فیلم و چه از لحاظ بازی‌ها و چیزهای دیگر تا برای مردم باورپذیر باشد.

سیدمهدی موسوی‌تبار

  • 9
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش