دولتها همواره خود را خدمتگزار مردم میدانند و ادعا کردهاند که هدفشان هموار کردن مسیر سعادت مردم است. اما برخلاف این ادعا، اغلب راههای سعادت مردم را مسدود میکنند. دولت سیزدهم نیز به همین منوال از روزی که سکان پاستور را در دست گرفت سوار بر موجی شد که از ناکارآمدی دولت قبل در تحقق وعدهها و عمل به تعهداتش شکل گرفته بود و وعده دادند با رفتن بانیان وضع موجود، با حل و فصل مشکلات داخلی و زنده کردن دوباره مذاکرات برجام، بهشت موعود را برای مردم به ارمغان خواهند آورد. اما این روزها و در حالی که آرام آرام به یک سالگی دولت نزدیک میشویم، نهتنها خبری از برجام و توافق نیست که تورم همچنان اقتصاد را اسیر خود کرده و اقدامات اخیر دولت با عنوان دهان پرکن جراحی اقتصادی، اندک رمق باقیمانده در تن جامعه را هم میگیرد.
امروزه منافع ملی کشورها در چارچوب تعامل سازنده و موثر با سایر کشورها و مناطق دنیا و ایجاد توازن در مناسبات سیاسی و اقتصادی از طریق بهکارگیری دیپلماسی فعال اقتصادی به دست میآید. دیپلماسی اقتصادی به مفهوم اهمیت یافتن مناسبات اقتصادی در روابط خارجی، یکی از ابزارهای مهم برای پیشبرد اهداف بلندمدت رشد و توسعه اقتصادی کشورهاست. این موضوع بهویژه در فرآیند جهانی شدن اقتصاد، اهمیتی دوچندان یافته است. در این میان نقش دستگاه دیپلماسی در پیشبرد روابط اقتصادی خارجی دارای اهمیت فراوانی است. اقتصاددانان معتقدند توسعه فرآیندی منفک و جدا از سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی نیست بلکه لازم است همزمان با اجرای برنامههای توسعه، دیپلماسی اقتصادی نیز بهگونهای هماهنگ با دگرگونیهای اقتصادی تغییر یابد و در تامل با نظام بینالملل، زمینه توفیق توسعه برونگرا و عناصر آن را فراهم کند. دولت ابراهیم رییسی بیش از هر دولت دیگری این ادعا را مطرح کرده که مسائل اقتصادی و معیشت مردم را به برجام گره نمیزند، اما با گذشت ۱۰ ماه از عمر دولت واقعیتهای جامعه ثابت کرده که اقتصاد و اصطلاحا نان مردم بیش از هر چیزی به برجام گره خورده است.
امروزه مردم بیشتر از گذشته متوجه شدهاند که دیپلماسی و توقف مذاکرات برجام تا چه اندازه بر معیشتشان سنگینی میکند. تردیدی وجود ندارد که برجام همیشه جزئی از اولویت دولتها بوده است، اما مسالهای که وجود دارد ملاحظات داخلی دولتهای مختلف در مورد برجام است.
دولت روحانی با وعده کاهش تحریمها و توافق هستهای سر کار آمد و توانست این توافق را به سرانجام برساند، اما خاستگاه سیاسی رییسی جریان اصولگرایی است. جریان اصولگرایی در سالهای اخیر بهطور مشخص با برجام مخالف بوده و آن را به عنوان امتیازدهی دولت روحانی به غربیها میدانستند. اگر رییسی بخواهد به همان توافقی که دولت روحانی دنبال میکرد دست پیدا کند در این صورت ممکن است پایگاه سیاسی خود را تضعیف کند. بنابراین رییسی سعی میکند به نحوی این توافق را پیش ببرد که بتواند میان طرفداران سیاسی خود آن را یک پیروزی جلوه دهد. اقتصاد، سیاست و فرهنگ، ارگانیسمهای زنده نیستند بلکه صرفا حوزههای نهادی هستند که با نهادهای بازار، دولت و جامعه سر و کار دارند؛ نهادها را نمیتوان جراحی کرد بلکه شاید در بهترین شرایط بتوان مبتنی بر قواعد، آن را تنظیم کرد. مساله اصلی در نظم اقتصاد سیاسی کشور بلاتکلیفی در نسبت میان نهادهای دولت، بازار و جامعه و کارکردهای آنهاست و این با تغییرات جزئی در توزیع منابع که به آن نام جراحی دادهاند قابل حل نخواهد بود. بلاتکلیفی میان نهادهای دولت، بازار و جامعه باعث شده است که نظم اقتصاد سیاسی، نه لیبرالی باشد، نه سوسیالیستی و نه کمونیستی و در عین حال ترکیبی از همه آنها نیز باشد. آنجا که بحث مداخله دولت در بازار و جامعه است از نظامهای کمونیستی و توتالیتری چپتر است و آنجا که موضوع تولید کالاهای عمومی و ارائه خدمات مطرح باشد از سرمایهداریهای نئولیبرال هم راستتر است.
اگر کار ویژه دولت، توسعه و رفاه شهروندان است پس سیاستگذاری داخلی و خارجیاش باید در همین راستا باشد. در سلسلهمراتب منزلتهای نقشی باید کسانی بیشترین سهم و بالاترین جایگاهها را داشته باشند که برای توسعه و رفاه شهروندان بیشترین تخصص و کارآمدی را دارند نه کسانی که با صدای بلندتری فقط شعار میدهند. اهداف غایی سیاست خارجی باید در راستای توسعه و رفاه شهروندان و منافع ملی نیز در قالب مخرج مشترک منافع آحاد جامعه تعریف شود نه مبارزه با استکبار به هزینه عمومی که نسبتی با منافع شهروندان ندارد؛ که در این صورت نیز باید دیپلماتهای تکنوکرات و متخصص در قالب سیاست خارجی توسعهگرا به کار گرفته شود. حاکمیت و دولت باید بپذیرند که بدون جراحی در سیاست خارجی جراحی اقتصادی ممکن نخواهد بود. تا همین جای کار مشخص شده که سیاستگذاری خارجی از سیاستگذاری اقتصادی منفک نیست، بلکه اینها ابعاد گوناگون از یک نظم واحد هستند. دولت ایران مثل تمام دولتهای رانتیر چون تهدید نارضایتی عمومی را کمخطرتر از تهدید ناشی از ناامیدی حامیان و نزدیکان ارزیابی کرده است؛ برای همین به اصطلاح جراحی را از ناتوانترین اقشار آغاز کرده است. گفتمان سیاستخارجی باید مبتنی بر تنشزدایی، تعامل و تفاهم با دنیا باشد که لازمه این کار احیای برجام و پذیرش KATF است. باید بپذیریم که ایران و آمریکا علاقهمند به توافق هستند و به آن نیاز دارند. ایران به دلیل خاص خودش نیازمند آزاد کردن پولهای بلوکهشده و فروش نفت است و همچنین ابراهیم رییسی به دنبال افزایش محبوبیت خود در این روزهای پراسترس است.
در طرف مقابل هم بایدن علاقهمند است که حضور نظامی آمریکا در منطقه را کاهش دهد و برجام به انجام این پروژه کمکهای زیادی خواهد کرد. درست است که برجام تاثیرگذار است، اما فراموش نکنیم که این تاثیرگذاری بیشتر حالت ذهنی و روانی دارد. واقعیت امر این است که حتی اگر امروز هم برجام احیا شود نباید انتظار داشته باشیم که مشکلات اقتصادیمان سریع حل شود. باید ببینیم این رفتوآمدهای دیپلماتیکی که انجام میشود میتواند بنبست را بشکند یا خیر. چه در قالب احیای برجام، چه در برابر فرمول کاهش تنش توصیهای که میتوان کرد، این است که یک سیاستمدار یا یک دیپلمات باید در شرایط سخت همواره به فکر یافتن راههای جایگزین باشد. هرچند گفتن این حرف آسان است و در عمل واقعا محدودیتهای زیادی برای همه سیاستمداران وجود دارد، اما هنر یک دیپلمات و سیاستمدار این است که در شرایط سخت و پیچیده بتواند راهحلی پیدا کند. اقتصاد، فرمانپذیر نیست بلکه سیاستپذیر است. اگر سیاستها را درست اجرا کنید میتوانید تعدیلش کنید. حرکتهای اقتصادی در همه دنیا با سیاستهای صحیح اتفاق میافتد. یکی از اینها سیاست سرمایهگذاری خارجی است. بنابراین جراحی اقتصادی بدون درآمد و سرمایهگذاری که مستلزم تنشزدایی است امکانپذیر نخواهد بود و یک دیپلماسی اقتصادی قوی میخواهد. بنابراین جراحی اقتصادی با یک عدد مشخص یارانه تحقق پیدا نخواهد کرد، مگر اینکه سطح درآمدها افزایش پیدا کند.
نویسنده: مجید سلیمیبروجنی
- 18
- 3