۲۰ سال از مطرح شدن توسعه سیاسی در کشور ایران میگذرد. تحزب کلیدواژه نیل به توسعه سیاسی است. احزاب قصه پرغصه جامعه ایرانی است. در حالی که هم از بدو مشروطه هم از روزهای آغازین پیروزی انقلاب، احزاب بسیاری در کشور ایران، اعلام موجودیت کردند به اذعان بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و کنشگران عرصه سیاسی کشور، هنوز هیچحزب واقعی در کشور تشکیل نشده است. نداشتن مانیفست، برنامه، پشتوانهسازی و کمبودن تعداد اعضا مهمترین نقدها به احزاب ایرانی هستند. در کنار این موضوعات تعدد احزاب اصلاحطلب باعث شگفتی و نگرانی جامعه سیاسی کشور شده است. در این راستا حسین کاشفی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، به مصاحبه با «آرمان» پرداخته است.
تعریفتان از توسعه سیاسی چیست و ابزار آن را چه میدانید؟
توسعه سیاسی یعنی نیل به دموکراسی و آزادی درچارچوب قانون اساسی. هدف توسعه سیاسی این است که آحاد ملت بتوانند در چارچوب قانون اساسی نظریات خود را برای بهبود کشور ارائه دهند و با رعایت حقوق اقلیت، نظر اکثریت حاکم شود. قانون اساسی ما پیشبینی کرده که از طریق انتخاباتهای ریاستجمهوری، مجلس خبرگان، مجلس شورا و شوراهای شهر و روستا و نیز رفراندوم، دیدگاه اکثریت حاکم شود. اصلاحطلبان از ابتدا بر این باور بودند که دموکراسی و توسعه سیاسی در کشور در گرو اجرای بدون فروگذار قانون اساسی است. توسعه سیاسی، نیازمند ابزارهایی است که وجود حزب و نهادهای مدنی مهمترین ابزار آن است. فلسفه وجودی تحزب، انسجام هم اندیشان، در جهت رسیدن به اهداف کلان اقتصادی، سیاسی فرهنگی و اجتماعی است. ضرورت دارد که احزاب در مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، موضعگیری کنند، طرح کلی، هدف، چشمانداز و برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت را برای اداره کشور ارائه دهند. حزب زمانی واقعی است که هر گاه برنده انتخابات شود، پتانسیل کامل جهت اداره کشور را داشته باشد. هر جامعهای برای توسعه، به کار جمعی، ارائه نظرات کارشناسی، نگارش برنامه در سطوح مختلف، بررسی عملکرد حکام، تضارب آرا، پرورش نیروهای برجسته و مسئولیت پذیری نیاز دارد. بدون وجود حزب هیچیک از ملزومات توسعه تحقق نمییابد و توسعه کشور بدون وجود احزاب نشدنی است. افرادی در کشور هستند که اندیشه خوب و عملکرد مناسبی دارند، اما نخست، این افراد نیاز به همکاران جامعالاطراف دارد. دوم، برنامه نویسی کار یک فرد نیست. سوم، یک شخص توان آسیب شناسی جامع را ندارد. چهارم، این شخص باید در قبال همه عملکرد خود پاسخگو باشد. پنجم، این فرد نیاز به یک پشتوانه اجتماعی قدرتمند دارد. راه حل رفع همه مشکلات حزب است. اگر حزب داشته باشیم حزب به عنوان مسئول عملکرد افراد منتسب به حزب، نگارنده برنامه جامع کشور و حلقه واسط میان مردم و مسئولان ایفای نقش میکند.
سالهاست که همه کشورهای توسعهیافته دریافتهاند که برای توسعه نیاز به حزب و فرهنگ تحزب است و باید احزاب جایگاه خود را داشته باشند. حزب عالیترین جلوه گاه یکی از مطالبات جدی قانون اساسی یعنی مشارکت سیاسی مردم است. اگر کنشکران، اندیشمندان و صاحبنظران در زمینههای مختلف در قالب یک حزب قرار بگیرند و بتوانند در زمینههای گوناگون، بحث، تبادل نظر، همفکری و جمعبندی کنند و نتیجه بگیرند بهترین راه برای اداره کشور مشخص میشود. کشور در همه زمینههای سیاست، سیاست خارجی، احتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیاز به کار کارشناسی و خرد جمعی دارد و بهترین نهاد برای این مساله احزاب است. مقنن اساسی از ضرورت حزب آگاه بوده و به همین جهت در اصل ۲۶قانون اساسی بحث حزب مطرح شده است. هرچند از زمان مشروطیت که بحث تغییر ساختار حکومت و ایفای نقش مردم در حکومت مطرح شده، احزاب فراز و فرودهای خاص خود را داشتند اما همواره بحث حزب مطرح بوده است. پس از انقلاب اسلامی شکوهمند، شهید بهشتی و سایر بزرگان نهضت، نظیر مقام معظم رهبری، شهید باهنر و مرحوم آیتا... هاشمی، حزب جمهوری اسلامی را پایه گذاری کردند. حتی اگر به تاریخچه انجمنهای اسلامی اروپا در دهه ۴۰ بنگریم، نقش شهید بهشتی در شکلگیری آن تشکل هویداست.
انجمنهای اسلامی دانشجویان اعم از اصلاحطلب و اصولگرا نقش پر رنگی در توسعه کشور دارند. اگر به تاریخ ایران بنگریم همواره نقش تشکلها هویدا بوده، درست است که باید میان احزاب و تشکلها تمایز جدی قائل شد اما این تشکلها مهمترین مکان تمرین برای اکت سیاسی، مفاهمه، حرکات علمی و پرورش نیرو برای احزاب هستند. اکنون اوضاع تشکلها نسبت به ۴سال قبل بسیار بهبود یافته اما هنوز در سر آغاز مسیر قرار داریم. هرچند تشکلهای مدنی، سازماندهی و تشکیلات آنها نقش برجستهای در پیشرفت کشور دارند اما این موضوع تا مدتها مغفول مانده بود که در پی انتخابات ۱۳۷۶ پس از سالها بار دیگر شعارهایی همچون جامعه مدنی، توسعه سیاسی، فضای باز فرهنگی، سیاسی و در یک کلام اجرای بدون فروگذار قانون اساسی مطرح شد.
در دوره اصلاحات دوباره احزاب مورد عنایت جدی قرار میگیرند. هرچند پس از آن در طی هشت سال احمدینژاد، تحزب به محاق رفت اما بار روی کار آمدن دولت اعتدال دوباره مسیر مساعدتر شده است. حزب مهمترین عنصر برای توسعه همه جانبه و فردای بهتر است. در فصل سوم قانون اساسی مسئولیتهایی نظیر آگاهی بخشی و شکوفایی توانمندیهای داخلی بر عهده دولت گذاشته شده که بدون ارج نهادن به احزاب، این موضوع امری محال است. باید یک فهم عمومی در کشور به وجود بیاید و همه افرادی که دل در گرو اسلام، انقلاب، ایران و دموکراسی دارند با تمام وجود جهت استقرار تحزب اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و اعتدالی بکوشند. با رشد احزاب دیگر هزینهای به نظام وارد نمیشود و احزاب سپر بلایی برای نظام خواهند شد. دموکراسی، حاکمیت قانون، دولت قانونمدار، اخلاق مداری، برنامه محوری و رقابت سالم، نیازهای جامعه فعلی ما هستند که همه موارد بدون حضور و بروز احزاب محال هستند. هرچند عدهای احزاب را موانعی در جهت منافع ملی قلمداد میکنند اما این دیدگاه اشتباه است، چراکه احزاب مهمترین متضمن منافع ملی کشور هستند.
اما در طی سالهایی که احزاب درایران فعالیت میکنند هنوز به تعریف دقیقی نرسیدهایم. موانع چه بوده است؟
حزب یک تشکل سیاسی مردمی در سطح کشور است که مواضع و برنامه مشخص نسبت به همه مسائل ملی و محلی، مرامنامه و اساسنامه معین دارد. حزب موظف به پرورش نیرو، رعایت قانون و حفظ منافع ملی است. مسائل کلی جهتگیریهای عمومی یک حزب در مرامنامه درج میشود و مرامنامه احزاب در ایران در حکم مانیفست هستند. قانونمداری، اخلاق مداری، کارجمعی و تضمین منافع ملی، از جمله موضوعاتی هستند که در مرامنامه احزاب قید میشود و همه احزاب اصلاحطلب مرامنامه دارند.
مهمترین نکته در مقوله تحزب، برنامه داشتن است. بسیاری از احزاب هیچ برنامهای ندارند. یک حزب باید قادر باشد هنگامی که به مسند امور نشست، در همه عرصههای خرد و کلان ملی و محلی شناختی دقیق و کارشناسانه از نقاط ضعف و قوت، فرصتها و تهدیدها داشته باشد، بر آن اساس چشمانداز تبیین، هدف تعیین، نقشه راه نگارش و برنامه در همه سطوح نوشته شود و نیروهایی برای اجرای این برنامه داشته باشد.
در یک کلام یک حزب باید اینقدر قوی باشد که هرگاه به قدرت رسید بتواند کشور را اداره کند. باید هر حزب از کارشناسان، نخبگان و زبدگان هر امر در جای مناسب خود استفاده کند و بتواند با استعانت از این نیروی انسانی قوی در ذیل دفتر سیاسی، کمیسیونهای تخصصی خود را تشکیل دهد. بنده عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت هستم و این حزب تمام تلاش خود را در جهت برنامه محوری به کار بسته است. در حالی که تنها دو سال از آغاز به کار حزب میگذرد، در آستانه سومین کنگره حزب هستیم و این حزب از سرآغاز، ضمن تشخیص معضلات آتی کشور، کمیسیونهای تخصصی نظیر کمیسیون اقتصادی و محیطزیست را به وجود آورده است. آب، محیطزیست و آمایش سرزمینی از موضوعات بسیار مهم کشور هستند که در احزاب کمتر به آنها پرداخته میشود.
اما موانع تحزب در ایران، سد راه مسیر احزاب شدهاند. این موانع در دو مورد خلاصه میشوند. نخست، مشکلات برخی اصحاب قدرت با احزاب و دوم، دید منفی به حزب در جامعه. اشخاص در احزاب و تشکلها عضو میشوند، از وقت، سرمایه و انرژی خود در این مسیر هزینه میکنند و پخته میشوند، اما متاسفانه هزینه عضویت در احزاب در ایران هنوز بالاست و در بسیاری از موارد مانعی جدی بر سر راه اشتغال اشخاص محسوب میشود این موضوع در موارد دیگر هزینههای بزرگتری برای اعضا به بار میآورد. دلیل این موضوع مشخص است، برخی دولتها نظیر دولتهای نهم و دهم احزاب را رقیب جدی برای خود میپندارند. برای همین به جای استفاده از اشخاصی که در سنین جوانی خود تجارب والایی را کسب کردند، آنها را حذف میکنند که زیبنده نظام نیست. انحصارطلبان سد راه جدی برای احزاب هستند. در دوران احمدینژاد خانه احزاب تعطیل، بسیاری از احزاب منحل و برخی از احزاب عملا حذف شدند، اما در دولت یازدهم تلاش خوبی در جهت احیای احزاب صورت گرفته که امیدواریم این موضوع در دولت دوازدهم ادامه یابد. مساله دوم موضوعات فرهنگی است که باید فرهنگ خوبی در جهت احیای احزاب ساخته و نباید حزبی بودن در اذهان عمومی، یک پدیده منفی تلقی شود.
در سرآغاز مسیر احزاب، موضوع تقدم و تأخر توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی وجه افتراق دو حزب عمده اصلاحطلب شد، اما اکنون احزاب اصلاحطلب متعدد شدهاند و به نظر میرسد که بسیاری از آنها اولا با تعریف حزب فاصله زیادی دارند و در درجه دوم اختلاف میان این احزاب، صرفا در حد اختلاف میان سران اصلاحطلب است و این احزاب با هم تفاوت چندانی ندارند. شما این موضوع را تا چه اندازه درست میدانید و راهکار شما چیست؟
من بحث تقدم و تأخر توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی را صحیح نمیدانم. در دولت اصلاحات ایراد میگرفتند و میگفتند که دولت درگیر توسعه سیاسی شده و توسعه اقتصادی را فراموش کرده، درصورتی که باتوجه به شناخت خود از دولت اصلاحات و رئیس دولت وقت و سوابق خود در وزارت نفت، به صراحت عرض میکنم دولت اصلاحات بهترین عملکرد را در توسعه اقتصادی داشته است. توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی کاملا لازم و ملزوم یکدیگرند، چه در داخل کشور و چه در عرصه بینالمللی. تا توسعه سیاسی نباشد توسعه اقتصادی در کار نیست و بالعکس. اگر بخواهیم کار اقتصادی بکنیم نیازمند جذب سرمایه و در نتیجه توسعه دیپلماتیک هستیم. جذب سرمایه نیازمند امنیت و بستری برای بازگشت سرمایه است که به توسعه سیاسی نیاز دارد. توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی دو روی یک سکه هستند. به همین دلیل طرح بحث تقدم و تأخر در بحثهای توسعه سیاسی و اقتصادی نادرست است. بحث تعدد احزاب درست است. اکنون ۲۵۰ حزب داریم و ضروری است که به سرعت خود احزاب قبول کنند که حزب باید دارای برنامه باشد، نیروی باتجربه تربیت کند و معرفی کند. هرکدام از احزاب درون خود تأمل کنند که تا چه اندازه منطبق بر تعریف حزب هستند؟ تا چه اندازه توان انجام رسالتهای حزب را دارند؟
آیا میتوانند کشور را اداره کنند؟ صادقانه پاسخ دهند و اگر این پتانسیل را نداشتند جهت ادغام با احزاب همفکرشان بکوشند. تا تحزب در کشور ما جا نیفتد، کشور روی توسعه را نخواهد دید و باید خانه احزاب با برگزاری نشستهایی در زمینه کمک کند. البته سخن ما این نیست که همه احزاب یکی شوند اما احزاب همفکر و همجهت یکی شوند. برای کنگره، برنامه و... خود احزاب منصفانه درنگ کنند که تا چه اندازه، میتوان این تشکلها را حزب، اطلاق کرد. اگر برنامه نداشته باشند، نمیتوانند اسم حزب را بر تشکل خود بگذارند. همه احزاب صادقانه به این سوال پاسخ دهند که اگر فردا اداره کشور را به صورت کامل به این حزب واگذار کردیم، آیا میتوانند کشور را به خوبی اداره کنند؟ اگر پاسخ آنها منفی بود حضور این حزب مفید نیست. در چنین شرایطی ادغام احزاب ضروری است که به جای ده حزب، یک حزب مقتدر وجود داشته باشد. به نظر من باید در این زمینه کار کنیم. نگارش برنامه برای احزاب ضرورت دارد و باید قانون احزاب اصلاح شود. احزبی متشکل از فارغ التحصیلان یک دانشکده و احزابی محلی بیمعنی هستند. حزب فقط باید یک تشکل سراسری باشد.
بسیاری از کارشناسان و کنشگران معتقدند اکنون حضور جریان اصلاحات بیشتر شده، با این حال توجه چندانی به پشتوانه سازی ندارند و اگر جوانانی نیز وارد عرصه شوند، با رانت خانوادگی یا رفاقت وارد ساختار شدهاند. این نقد را تا چه حد قبول دارید؟
حزبی میتواند دارای آینده پشتوانه مردمی داشته باشد که با نسل جوان ارتباط برقرار کند. حزب بدون پشتوانه همچون گندآب است. قرار نیست که همیشه نیروهای نسل اول انقلاب در قدرت بمانند. ضرورت دارد که همه جریانهای سیاسی در جهت استقرار نظام مدیریت دانش و جایگزینی جوانان، همه تلاش خود را به کار ببندند. باید زمینه کار سیاسی از دبیرستان مهیا شود که آنها بتوانند با طی پلکان در جای مناسب خود به کار گماشته شوند. استمرار فعالیت احزاب در گرو حضور جوانان است. احزاب اصلاحطلب اندکی در مسیر پشتوانه سازی درست کوشیدند، اما تا رسیدن به مقصود، راهی دراز در پیش دارند.
- 10
- 1