پروفسور اکبر مانوسی، دکترای مدیریت و اقتصاد بینالملل و رییس انجمن دولتی و بازرگانی کانادا و ایران است. او که استادی کرسی MBA را در کالج کارلتون اتاوا در اختیار دارد، در جریان سفر به ایران با حضور در دفتر روزنامه «جهان صنعت» به پرسشهای خبرنگاران این روزنامه پاسخ داد.
در گفتوگوی پیش رو نه فقط اوضاع اقتصادی و تحولات اقتصاد سیاسی کشورمان بررسی شده بلکه نگاهی تحلیلی به دیپلماسی ایران و چالشهایی که پیشروی سیاست خارجی ایران قرار دارد شده است. مشروح این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
در دولت روحانی به واسطه برجام، نوید داده شده بود که روابط بینالمللی ایران بهبود خواهد یافت اما در عمل شاهد تغییر خاصی نبودیم چرا؟
ایران در زمان تحریمها دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشته و نه تنها از جنبههای اقتصادی بلکه از ابعاد فرهنگی نیز ضررهای جبرانناپذیری را به خود دیده است زیرا به واسطه بسته بودن درهای اقتصادی دنیا روی کشور و عدم دسترسی کافی به بازارهای دنیا، مجبور شدیم از راههای دیگری وارد بازی اقتصاد شویم که در نتیجه منجر به افزایش میزان فساد در فعالیتهای اقتصادی ایران شد.
حال حتی اگر در برجام موفق شویم به اهداف جهانیخود دست یابیم اما در هر صورت مدت زمانی که در زیر سایه تحریمها قرار داشتیم، باعث شد تا اقتصاد کشور لطمههای بسیاری ببیند که جبران آن به سادگی میسر نخواهد بود؛ از جمله راههایی که ناچارا برای فروش نفت در این دوران به کار گرفته میشد، طبقه خاصی را به مسیری هدایت میکرد که راه سالمی به شمار نمیرفت. همچنین دیدیم که در این بازه زمانی تعداد بانکها و موسسات مالی و اعتباری ما بیشتر شد و به تبع آن میزان پولشویی افزایش یافت.
بنابراین مشکل اصلی ما در واقع ضررهای فرهنگی است که خود موجب آن شدهایم و البته تحریمها نیز بر آن تاثیرگذار بوده است.
به نظر شما در این راهی که پیش روی اقتصاد ایران است تا چه اندازه سیاستهای داخلی تاثیرگذار است؟
باید توجه داشت که انتظارات مردم بیش از آن چیزی بوده که به دست آوردهاند؛ هرچند شرایط ایران شرایط خاصی است و کسانی که از بیرون بر آن فشار میآورند که قدرتهای بزرگی هم در پشت آنها قرار گرفتهاند، تمامشدنی نیست اما باید سعی کنیم در ابتدا مشکلات داخلی خود را حل کنیم و در قدم اول نیاز است تا بانک مرکزی و نظام بانکی ایران را اصلاح کنیم. امروزه مساله اعتبار از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و اگر اعتبار از بین برود نمیتوان جای آن را به هیچوجه پر کرد؛ هرچند با اعتبار میتوان پول به دست آورد ولی با پول نمیتوان اعتبار خرید. بنابراین لازم است در وهله اول به دنبال کسب اعتبار در مجامع بینالمللی باشیم.
در شرایط انزوای سیاسی- اقتصادی که هماکنون برای ما ایجاد شده در نخستین قدم باید به دنبال تعامل با دنیا باشیم و اگر با دیدگاه سختگیرانه به دنیا نگاه کنیم، آنها نیز متقابلا با ما برخورد مطلوبی نخواهند داشت. امروزه منافع اقتصادی است که به طور گستردهای کشورها را به هم نزدیک میکند و مسایل فرهنگی، اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و... تحت تاثیر مسایل اقتصادی قرار گرفتهاند.
در کشورهای بزرگ دنیا اقتصاد حاکم بر سیاست است و این کارگزاران اقتصادی هستند که تصمیمگیرنده اصلی به شمار میروند و سیاستمداران در زیرچتر اقتصاد میتوانند اهداف خود را به پیش برانند. ما اگر نتوانیم در خانه خود مسایل اقتصادی را حلوفصل کنیم در فضای کلان نیز موفق نخواهیم بود؛ لذا اگر قصد داریم روابط خود را با بانکهای خارجی بهبود بخشیم در ابتدا باید وضعیت داخلی کشور از جمله وضعیت بانک مرکزی و شبکه بانکی خود را مورد اصلاح و بازنگری قرار دهیم.
اما در اقتصاد ایران سیاست حرف اول را میزند و تمام سیاستگذاریهای پولی و بانکی از جانب دولت اتخاذ میشود، چه راهی برای خروج از مشکل وجود دارد؟
به اعتقاد من سیستم بانک مرکزی ایران درست نیست و سیستمی که هماکنون وجود دارد در دست دولت بوده و انتصابی است و سیاستهای اقتصادی کشور در اختیار شخصی قرار دارد که توسط دولت انتخاب میشود. ضروری است که سیاستهای پولی و مالی بانک مرکزی در اختیار مردم باشد و به ایجاد اشتغال و راهاندازی کارخانههای تولیدی کمک کند، ضمن اینکه با پخش مناسب پول در جامعه از بروز تورم جلوگیری کند.
در سالهای گذشته از منظر اقتصادی تعداد اقلیتی، وارد طبقه ثروتمند شدهاند و تعداد اکثریتی از نظر مالی ضعیفتر شدهاند که باعث فقیرتر شدن طبقه متوسط جامعه شده است. حال چاره مقابله با این امر کاهش تعداد اقلیت افراد ثروتمند و تقویت قدرت مالی طبقه متوسط جامعه است؛ زیرا این قشر متوسط جامعه است که چرخ اقتصاد را میچرخاند، کارخانهها را میگرداند و تولید ملی و اشتغال را افزایش میدهد.
در این راه بدون شک ما نمیتوانیم کشوری باشیم که در بلندمدت تنها به یک نعمت خدادادی به اسم نفت وابسته بمانیم و تمام فعالیتهای خود را حول آن انجام دهیم. ما باید به دنیای جدید و علوم پیشرفته وارد شویم، زیرا امروزه دیگر کمپانیهای بزرگی مثل جنرالموتورز و فورد نقشآفرینی گذشته را ندارند و شرکتهایی همچون مایکروسافت، گوگل و آمازون هستند که در دنیا حرف اول را میزنند.
باید توجه داشت که اگرچه تاحدودی نوسانات قیمت نفت بر اقتصاد دنیا اثرگذار است اما امروزه نقش آن کمرنگتر شده و دنیا، تبدیل به دنیای تکنولوژیهای پیشرفته شده است. در این میان کشورها تنها از طریق تکنولوژی میتوانند به حیات خود ادامه دهند، ضمن اینکه باید در راه کاهش فساد و افزایش شفافیت اقتصاد خود حرکت کنند. به طور مثال کشوری مانند نیجریه که دارای منابع نفتی فراوانی است و در اوپک نیز عضویت دارد اما به واسطه فساد اقتصادی و دولتی گستردهای که دارد، باعث شده تا هیچ کشوری حاضر به همکاری با آن نباشد.
باید توجه داشت که کشور ما برای پیشرفت در ابتدا باید اشتغال ایجاد کند و این امر نه در اشتغال دولتی بلکه در فضای اشتغال مولد و تولید ملی باید شکل گیرد؛ برای دستیابی به این موهم، باید کارخانههای کشور فعالیت کنند و برای رسیدن به این هدف نیز به ارز نیاز خواهیم داشت در حالی که ما هماکنون در بسیاری از کسبوکارهای خود در حال واسطهگری هستیم و تنها تعداد کمی از این قاعده مستثنی هستند.
واسطهگری ایجاد اشتغال نمیکند و درآمد ملی را افزایش نمیدهد و تنها عده کمی در این میان سود میبرند که در نتیجه نمیتوان آن را اقتصادی پویا نامید.
در دنیای امروز کشورهایی که دارای اقتصاد پیشرفته هستند به دنبال مسایل ایدئولوژیک دیگر کشورها نیستند و تنها از بعد اقتصادی روابط بینالمللی خود را تنظیم میکنند در حالی که ما در ایران، نقصان ارتباط بینالمللی داریم و با دنیا کار نمیکنیم و تصورمان این است که دنیا تنها محدود به همین منطقهای میشود که در آن قرار گرفتهایم.
با این تفاسیر و با ادامه روند کنونی، چه چشماندازی برای ایران در زمینه همکاریهای پولی، مالی و بانکی بینالمللی وجود دارد؟
بنده تصور میکنم که ما در کشورمان با غرب مشکل داریم و اگر بخواهیم با جهان ارتباط داشته باشیم و روابط خود را در سطح بینالملل توسعه دهیم، در حداقل حالت ممکن باید روابط خود را با کشورهایی از جمله کانادا بهبود بخشیم؛ در کنار اروپا و آمریکا، بهترین بانکهای دنیا در کانادا قرار دارند و حتی در اقتصادیترین شهرهای دنیا از جمله نیویورک و لندن، از مدیران برجسته کانادایی استفاده میشود. برای مثال هماکنون رییس کل بانک مرکزی لندن یک شخص کانادایی است که پیش از این رییس کل بانک مرکزی در کانادا بوده است.
اما در مورد سوال شما در زمینه چشمانداز کشور در روابط بینالملل، باید گفت که نمیتوان دستاوردی را به رایگان به دست آورد و باید برای آن زحمت کشید و در قدم اول باید وضعیت اقتصاد را بهبود بخشید. اعتقاد دارم یکی از پیششرطهای اصلی توسعه و رشد اقتصاد، استقلال بانک مرکزی است و این نهاد سیاستگذار نباید زیر سلطه قدرتهای سیاسی قرار گیرد.
برای مثال در کانادا، رییس کل بانک مرکزی توسط مقامات سیاسی تعیین نمیشود و یک گروه خبره از بانکداران هستند که بهترین و لایقترین فرد را بر سر کار میگذارند و با وی همکاری میکنند. رییس کل بانک مرکزی کانادا از نخستوزیر این کشور نیز دارای قدرت بیشتری است.
به همین دلیل میتوان گفت مسایل پولی و مالی باید در بستری قرار گیرند که دارای استقلال بوده و تابع هیچ قدرت سیاسی نباشد. ما باید در درجه اول منافع ملی را دنبال کنیم و نه مسایل جناحی را. همچنین در این بین ضروری است تا تامین رفاه مردم را به شکل جدی در نظر داشته باشیم.
مردم ما نگرانیهای زیادی از جمله از دست دادن شغل و وخیم شدن اوضاع معیشتی خود دارند؛ در جامعه باید شادی را گسترش دهیم و مردم را از این دست نگرانیها و غمها دور کنیم. همچنین در جامعه باید به زنها بهای بیشتری برای شرکت در امور داده شود. در جامعه ما زنها حضور چشمگیری ندارند و این امر مطلوبی نیست؛ در حالی که نیمی از جمعیت ایران را زنها تشکیل میدهند.
ما باید در جهان اقتصاد قدم برداریم ولیکن متاسفانه افرادی که از ایران در عرصههای جهانی اقتصاد حاضر میشوند، ضعیف ظاهر میشوند؛ باید در این مسیر ظرفیتهای ارتباطی بینالمللی خود را تقویت کنیم، زیرا دنیای امروز دنیای ارتباطات است و نباید در این راه با کسانی ارتباط برقرار کنیم که تنها به دنبال سوءاستفاده از کشور ما هستند.
در این میان جذب سرمایهگذاری خارجی در اولویت قرار دارد. با توجه به اینکه ما برای چاههای نفتی خود ۲۵۰ میلیارد دلار احتیاج داریم و با رقمهای پنج یا ده میلیاردی نمیتوان قدم خاصی برداشت. برای حل این مساله باید شرکتهای قوی را به ایران بیاوریم و آنها را در کشور مشغول کنیم.
کسانی که در کار سرمایهگذاری نفت هستند، میدانند که صنعت نفت بسیار پر خرج است و نیازمند هزینههای میلیاردی است و در حال حاضر تعداد بسیار زیادی از متخصصان و مهندسان نفتی در کشورهای مختلف وجود دارند که میتوانند در بازار ایران به کار گرفته شوند. من اعتقاد دارم کانادا گزینه مناسبی برای مراودات تجاری و اقتصادی است و با توجه به سرمایههای فراوانی که در آنجا وجود دارد و تعداد قریب به ۴۰۰ هزار نفری ایرانیان مقیم این کشور، میتوان برای گسترش روابط اقتصادی در کانادا اقدام کرد.
زمانی که ما با چنین منابع و نیروهایی ارتباط نداریم، طبیعی است که تمایلی برای ورود به ایران از سوی آنها وجود ندارد و در نتیجه در کشورهایی همچون عربستان به کار گرفته میشوند. بنابراین ما باید گفتمان و ارتباط اقتصادی خود را تقویت کنیم و ضعفهای خود را از بین ببریم. همچنین یکی از مهمترین معضلات و مسایل ما این است که استفاده مفیدی از نیروهای تحصیلکرده و جوان کشور در مقاطع بالا نمیشود و در این مورد باید نگرش خود را تغییر دهیم.
در مورد موضوع شفافیت و اعتماد که به آن اشاره کردید، وضعیت ایران برای FATF را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به اینکه ایران هماکنون در لیست خاکستری قرار گرفته و از لیست سیاه خارج شده است، آیا امیدی برای بهبود اوضاع پولشویی و فساد در کشور وجود دارد؟
امید شرط لازم برای موفقیت است اما کافی نیست. زمانی این امر کفایت پیدا میکند که بتوان امید را تداوم بخشید و آن را به عرصه عمل وارد کرد. ما باید در رفتارهای خود تجدیدنظر کنیم و به سمت شفافیت حرکت کنیم، حتی با رنگ خاکستری هم نمیتوان کار کرد. باید سعی کرد در کنار ایدئولوژیهای سیاسی خود به دنبال همکاریهای اقتصادی با کشورهای بزرگ جهان باشیم.
ما باید دیدگاههای اقتصادی خود را بازتر و روشنتر کنیم و بدانیم که این اقتصاد است که میتواند به مردم ما کمک کند و مردم جامعه با شعار سیر نمیشوند. زمانی که جامعه ناخوش باشد، این ناخوشی گریبانگیر تمام آحاد مردم از جمله قشر ثروتمند نیز خواهد شد و نمیتوان اقشار ضعیف و قوی جامعه را از یکدیگر
منفک دانست.
ما باید وارد معرکه جهانی اقتصاد شویم و تا زمانی که وارد این معرکه نشویم نمیتوانیم قدم از قدم برداریم؛ کشور ما باید در شرایط بحرانی در کنار شرایط صلح، دوستهای مناسبی برای پشتیبانی و همکاریهای اقتصادی و سیاسی پیدا کند لذا بسط روابط اقتصادی در کنار مساله دیپلماسی سیاسی از اهمیت بالایی برخوردار است.
سیاستهای دولت در خصوص نرخ ارز را چگونه ارزیابی میکنید و با توجه به اینکه در دولت روحانی تلاش شد تا نوسانات نرخ ارز که از دولت قبل به ارث رسیده بود مهار و از طریق سیاستهای دستوری قیمت آن پایین نگه داشته شود. در صورتی که هماکنون نرخ دلار از مرز ۴۲۰۰ تومان هم گذشته و همین نرخ نیز بر اساس نرخ تورم رسمی پتانسیل صعود قیمت را دارد. حال با توجه به سیاستهای دستوری دولت و بانک مرکزی چه انتظاری میتوان از قیمت دلار در آینده داشت و به نظر شما نرخ اصلی آن در چه محدودهای است؟
بنده دو سال گذشته که دلار در محدوده ۳۲۰۰ تومان بود مصاحبهای داشتم و در آن زمان همین سوال از من پرسیده شد. صراحتا در آن زمان اعلام کردم که دلار در عرض دو سال آینده به مرز پنج هزار تومان خواهد رسید؛ این داستان خیلی ساده است.
با احترامی که برای آقای روحانی قائل هستم اما این نکته را اعلام کردم که در دوران انتخابات، دولت یازدهم تلاش کرد تا قیمت دلار را به هر قیمتی که شده حفظ و از صعود آن جلوگیری کند. یعنی در دوره انتخابات آرامش خوبی بر بازار حاکم بود اما پایدار نبود.
در اقتصاد ضربالمثلی وجود دارد تحت این عنوان که: «اگر به یک طوطی دو کلمه «عرضه» و «تقاضا» را بیاموزید، حال یک اقتصاددان خواهید داشت!» یعنی این مسیر عرضه و تقاضا در بازار است که تعیینکننده قیمت خواهد بود؛ زمانی که عرضه کاهش یابد، اگر تقاضا ثابت بماند قیمت بالا میرود، همچنین اگر تقاضا بالا رود و عرضه ثابت بماند نیز همین اتفاق رخ خواهد داد.
بنابراین میتوان گفت نوع اتخاذ سیاستهای کشور ما در اقتصاد اشتباه بوده و نمیتوان با اقدامات دستوری به کنترل قیمتها در بازار پرداخت.
اگر واقعا قصد داریم برجام را آنگونه که در ذهنیت جامعه ایران جا افتاده مبنی بر اینکه میخواهیم با دنیا تعامل داشته باشیم، سرمایه و ماشینآلات را وارد کشور کنیم، مراودات تجاری خود را توسعه دهیم و اشتغال ایجاد کنیم، اجرا کنیم، در وهله اول نیاز به ارز خارجی داریم و باید ارزهای رایج دنیا را وارد معاملات اقتصادی خود با کشورهای جهان کنیم. لذا نیاز به ارز خارجی بیشتر خواهد شد و به نظر میرسد در شرایط کنونی عرضه آن در کشور پاسخگوی این نیاز نیست.
در واقع حتی اگر برجام آنگونه که انتظار میرود دنبال شود به دلیل کمبود منابع ارزی با مشکل مواجه خواهیم شد. حتی برای استفاده از چاههای نفت خود نیاز به دلار داریم و پرسشی که مطرح میشود این است که این منابع از چه محلی تامین خواهد شد؟
در مورد چشمانداز قیمت دلار در ایران نیز باید توجه داشت که عوامل متعددی در این زمینه دخیلاند از جمله انتظارات و تفکرات معاملهگران بازار ارز؛ واسطهگران و صرافیان در این میان نقش مهمی دارند و دولت باید قادر به کنترل آنها باشد. همچنین در مورد اینکه نرخ واقعی دلار هماکنون چقدر است باید به نیاز چرخ اقتصاد رجوع کرد و بر همین اساس قیمت را تخمین زد. اگر در عرضه ارز به بازار دچار ناتوانی شویم طبیعتا قیمتها روند صعودی پیدا خواهند کرد، زیرا هرچه تقاضا بیشتر شود قیمت نیز بالاتر خواهد رفت.
زمانی که بودجههای دولت را بر اساس آمار و ارقام غیرواقعی دلار و نفت تنظیم میکنیم طبیعتا با مشکل مواجه خواهیم شد. زیرا در دنیای امروز، تنها کشور ما تعیینکننده قیمت نفت نیست و بازارهای دیگری بر قیمتها تاثیر میگذارند. از سوی دیگر نیاز دنیا به نفت با ورود تکنولوژیها و منابع جدید رفتهرفته کاهش خواهد یافت که در نتیجه میتواند باعث کاهش قیمت نفت در بلندمدت شود.
اعتقاد دارم که نباید اقتصاد خود را تکمحصولی مدیریت کنیم و تنها به نفت اتکا داشته باشیم. باید توجه داشت که نفت یک سند خارجی و غیربومی است، زیرا فناوری استخراج و تبدیل آن در دست کشورهای دیگر است و بازار فروش آن نیز در اختیار همان کشورها قرار دارد و نه کشور ما. گفتنی است مجموع افرادی که در ایران در بخش نفت اشتغال دارند رقم بسیار اندکی بوده و شاید از ۳۰۰ هزار نفر تجاوز نکند.
ما باید به صنایع اشتغالزا و مولد به ویژه در بخشهای روستایی توجه کنیم. از جمله صنعت قالیبافی که بر اساس تخمینها هفت تا هشت میلیون نفر در روستاها در این بخش فعالیت میکنند. یعنی اشتغال برای جوانان روستایی ما از این طریق ایجاد شده و از آنجا که صنعتی بومی به شمار میرود، با گسترش آن میتوان سطح بالایی از اشتغال ایجاد کرد اما در حال حاضر به آن توجهی نمیشود.
باید بررسی شود که در دنیا چه محصولاتی بازار مناسبی دارند و ما از ظرفیتهای خود در آن بازارها بهرهبرداری کنیم و با توجه به آن اشتغال ایجاد کنیم؛ اما در حال حاضر مساله اشتغال در کشور ما مغفول مانده و تنها به کنترل تورم توجه میشود و سیاستهای اقتصادی صرفا بر پایه آن برنامهریزی و اجرا میشوند.
لذا باید روی ایجاد اشتغال مولد و تاثیرگذار تمرکز کنیم زیرا اشتغال در جامعه حرف اول را میزند و این یک حرمت الهی و حق مردم است که کار کنند و ثمره فعالیت خود را بر سر سفرههای خود بیاورند.
کمی هم به روابط خارجی کشور بپردازیم. ایران و کانادا پس از انقلاب روابط شکنندهای داشتند، پس از روی کار آمدن جاستین ترودو امید به بهبود روابط ایران و کانادا افزایش یافت اما با گذشت دو سال از روی کار آمدن ایشان، هنوز کانادا در ایران سفارت ندارد، به نظر شما میتوان نسبت به آینده رابطه تهران- اتاوا امیدوار بود؟
اطلاعات ایران در حد وزارت امور خارجه درباره کانادا خیلی کم است. ایران در گذشته روابط خوبی با کانادا داشت، کانادا کشور متخاصمی نیست، کشور نظامی نیست، کلیت کانادا در مسایل سیاسی بر مبنای محبت و دوستی است.
هارپر در شرایطی در کانادا روی کار آمد که بوش در آمریکا، بلر در انگلیس و هاروارد در استرالیا بر سر قدرت بودند. مجموعهای از سختگیرهای آن زمان بودند. هارپر فردی سرسخت بود که با مسلمانان رابطه خوبی نداشت اما با اسراییل رابطه خیلی خوبی داشت، در واقع دوران استیون هارپر برای کانادا هم روزهای خوبی نبود. در دوره هارپر روابط ایران و کانادا به دلایلی قطع شد، در همان دوره به هارپر نامه نوشتم که قطع کردن رابطه با ایران کار درستی نیست و در پایان نامه اشاره کردم که جایزه نوبل را برای جنگ نمیدهند بلکه برای صلح میدهند. پس از پایان دوره هارپر، ترودو روی کار آمد. او یکی از سران خوشنام جهان است.
بزرگترین مشکل ایران در رابطه با کانادا این است که مسوولانی که در هر دوره روی کار میآیند، به خوبی این کشور را نمیشناسند در ایران دولتی روی کار آمده که یا در چین هستند یا در فرانسه یا اروپا، در واقع سرگرم این کشورها شدهاند و پس از برجام هم از آنجا که فکر میکنند با یک قدرت بزرگتر کنار آمدهاند، دیگر کاری به دیگر کشورها و به قول معروف کوچکترها مانند کانادا ندارند.
یکی از اصولیترین دلایل کمرنگ بودن رابطه ایران و کانادا، فقدان لابی در کاناداست و به همین دلیل ارزش اقتصادی چندانی هم وجود ندارد که بتوان تاثیر آن را به خوبی منعکس کرد. ایرانیهایی که در کانادا حضور دارند متحد نیستند و فاقد نفوذ سیاسی لازم برای بهبود رابطه هستند. در نتیجه با شرایط موجود افق روشنی در رابطه با این کشور نمیتوان متصور بود و رابطهای فرسایشی خواهد بود چراکه منفعتی برای هیچکدام نخواهد داشت. شاید به توافقات در زمینههای موردی برسند اما در ماهیت کلی که اقتصاد است نمیتوان امیدوار بود چراکه اقتصاد سیاست را شکل میدهد.
گفته میشود رویدادهایی مانند بالا رفتن از دیوار سفارت و مسایل اینچنینی تصویر مطلوبی را از ایران به جهان نشان نمیدهد، گرچه اگر بحث ناامنی باشد، در مصر که یک کشور نظامی است و مردم برای مطالبه حقشان به خیابانها میریزند، این مسایل وجود ندارد، در واقع میتوان گفت مساله امنیت بهانه است.
ایران در کانادا مظلوم واقع شده با این جمعیتی که در کانادا حضور دارند اما صدایی از آنها به گوش نمیرسد.
من اینجا نیامدهام که از طرف کانادا صحبت کنم. ایران برای من در اولویت است، کانادا کشور صلحدوستی است و من تمام تلاشم را برای برقراری ارتباط بهتر به کار خواهم گرفت. ایران هم باید درهای خود را به روی جهان باز کند. من محافظهکارانه خوشبین هستم.
نظرتان درباره همسویی کانادا و آمریکا در قبال ایران چیست؟
روابط اقتصادی کانادا و ایران بسیار گسترده است. جاستین ترودو علاقهای به ترامپ ندارد و تصورات اشتباهی درباره این کشور وجود دارد. هر هفته تعداد قابلتوجهی مهاجر آمریکایی به دلایل مختلف از قبیل تحصیل و اشتغال وارد کانادا میشوند. یکی از کارهای بزرگ جاستین ترودو مبارزه با تبعیض و نابرابری است. در پارلمان کانادا ۱۵ وزیر زن وجود دارد، یک خانم اهل سومالی وزیر مهاجرت کاناداست یا اینکه یک خانم افغان وزیر دموکراسی کاناداست، تمام این کارهای ترودو پیام دارد و آن، نشان دادن تصویر بهتری از کانادا به جهان است، اگر دنبالهرو ترامپ بود، هرگز این اقدامات را انجام نمیداد. او فردی مستقل است و سیاستهایش هم نتیجه استقلال اوست. سالانه نزدیک به ۲۵ تا ۳۰ هزار مهاجر سوری را میپذیرد و به آنها اسکان و شغل میدهد در صورتی که در اروپا آنها را از خود میراند، بیانصافی است که ترودو را دنبالهرو ترامپ بدانیم.
نظرتان درباره همسویی اروپا و آمریکا بر سر ایران چیست؟
اقتصاد آمریکا، اقتصاد بزرگی است که اروپا به گرد پای آمریکا هم نمیرسد. سرمایه نظامی و دفاعی آمریکا در برابر اروپا و حتی روسیه بسیار هنگفت است، با توجه به سرمایه اقتصادی عظیم خود کشوری زورگو هم در عرصه سیاسی بهشمار میرود، ترامپ تنها رییسجمهور آمریکاست که پیشینه سیاسی ندارد، در واقع شومن است. او آمریکا را به صورت یک کارگاه میبیند و فقط مسایل اقتصادی برای او مهم است، ترامپ که در برابر عربستان جبهه میگرفت اما به ریاض رفت و رقص شمشیر هم کرد.
تمام این رفتارها به این دلیل است که او آمریکا را به عنوان یک بنگاه اقتصادی میبیند و میگوید «اول آمریکا». در مقابل اروپا این یکهتازیهای آمریکا را دوست ندارد اما قدرت تقابل با این کشور را هم ندارد و اگر پای انتخاب در میان باشد کاملا واضح است که اروپا، آمریکا را انتخاب میکند. با توجه به قدرت اقتصادی آمریکا و همچنین زورگویی به راحتی بانکهای اروپا را تعطیل میکند تا با ایران معامله نکنند.
من بر این باورم که با وجود اینکه برجام اتفاق مثبتی بود، اما اروپا به سمتی میرود که منافعش تامین میشود. آن اندازه که فرانسه به لبنان اهمیت میدهد، به ایران اهمیت نمیدهد، چراکه لبنان مستعمره فرانسه بوده و این کشور را جزو منافع خود میداند، ایران برای فرانسه منافعی ندارد که بخواهد از آن دفاع کند، در نتیجه منافع اروپا از لحاظ اقتصادی در آمریکا ثمربخش است، با وجود اینکه منافعی هم در خاورمیانه دارد اما آمریکا فرصت بزرگتری برای این کشور است.
برد اقدامات ترامپ علیه ایران میتواند بر سرنوشت برجام تاثیرگذار باشد؟
ترامپ خطر بزرگی برای ایران بهشمار میرود. ایران باید تعامل بینالمللی خود را در جهان افزایش دهد، همانطور که قوای نظامی خود را گسترش میدهیم، قوه اقتصادی خود را هم افزایش داده و با باز کردن درها به روی جهان، موجب سرمایهگذاری بیشتر در کشور شویم. منطقه خاورمیانه پرآشوبترین و در عین حال ثروتمندترین منطقه در جهان است اما بحرانهای موجود مانع پیشرفت اقتصادی میشود. ما باید شرکای اقتصادی بیشتری را در اروپا جذب کنیم.
الهه بیگی
- 23
- 3