پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۱۰ - ۰۹ مهر ۱۴۰۲ کد خبر: ۱۴۰۲۰۷۰۶۵۲
صنعت و معدن

وضعیت اسفناک کارگران معدن در اصفهان/ یک کارگر: سختی کار نداریم

وضعیت اسفناک کارگران معدن در اصفهان,کارگران معدن در اصفهان
کلاهی ایمنی بر سر، رویی به رنگ خاک و دستانی که هرروز پینه‌هایش بزرگ‌تر می‌شود. کارگری در معدن سخت و مشکل است؛ سخت‌ترین و زیان‌آورترین شغل؛ اما کارگران از مزایای سخت و زیان‌آور استفاده نمی‌کنند.

روزنامه اصفهان زیبا نوشت: کلاهی ایمنی بر سر، رویی به رنگ خاک و دستانی که هرروز پینه‌هایش بزرگ‌تر می‌شود. کارگری در معدن سخت و مشکل است؛ سخت‌ترین و زیان‌آورترین شغل؛ اما کارگران از مزایای سخت و زیان‌آور استفاده نمی‌کنند.

بعضی‌هایشان ۵۰ سال را هم رد کرده‌اند؛ ولی هنوز بازنشسته نشده‌اند. می‌گویند در حقشان اجحاف شده و برخی سال‌ها کارفرما برایشان حق بیمه رد نکرده است. حق اعتراض‌کردن هم ندارند؛ چون اخراجشان می‌کنند.

کارگری در معدن علاوه بر شرایط سخت ‌کاری و دستمزد پایین، جان کارگران را هم به بازی می‌گیرد؛ چراکه معدن آبستن حوادث است. در ۳۵ کیلومتری جنوب اصفهان یکی از بزرگ‌ترین معادن سنگ قرار گرفته است.

برای تهیه گزارش به این معدن می‌رویم تا شرایط کار کارگران معدن را از نزدیک ببینیم. دیدن محیطی که کمتر کسی فرصت حضور و حس‌کردن آن را پیدا می‌کند، حسی آمیخته از دلهره و هیجان دارد.

وارد معدن می‌شویم، معدنی که تا چشم کار می‌کند پر از خاک است و سنگ. به‌محض ورودمان به معدن سراغ یکی از کارگران می‌رویم.

رحیم فقط یکی‌دو دندان جلو داشت. وقتی دهانش را باز می‌کرد، انگار یک نفر از ته یک غار تاریک با ما حرف می‌زد. صدایش آرام و چهره‌اش مشوش بود. وقتی دید سرکارگر با من همراه شده است، تلاش کرد خودش را با دستگاهی که سنگ‌ها را برش می‌داد، مشغول کند؛ گویی نه کسی را دیده و نه‌حرفی شنیده است.

جلوتر می‌روم و صدایم را بلند می‌کنم تا رحیم به حرف آید. رحیم جمله اولش را با ترس می‌گوید: «پنج روز در ماه برای دیدن خانواده‌ام کم است.» انگار از روی استیصال حرف می‌زند.

وقتی سرکارگر به او اطمینان می‌دهد که مشکلی برایش پیش نمی‌آید، درددل می‌کند: «من اهل چهارمحال‌وبختیاری هستم. ۲۵ روز در ماه در معدن کار می‌کنم و فقط پنج روز به خانه برمی‌گردم. انگار زندگی نمی‌کنم. آن‌قدر کم خانواده‌ام را می‌بینم که دچار اختلاف شده‌ایم؛ ولی کاری از دستم برنمی‌آید. سه فرزند دارم و مشکلات زندگی‌ام زیاد است.»

رحیم همین‌طور که عرق پیشانی‌اش را با آستین پاک می‌کند، ادامه می‌دهد :«کار در معدن سخت و سنگین است. اصلا هرلحظه‌اش خطر دارد؛ ولی برای اینکه خرجی خانواده‌ام را بدهم، ناچارم کار کنم و پول دربیاورم.»

همه جای این محوطه خاک است و سنگ. زمین زیر پایم به نرمی ماسه‌زار است. پاهایم در خاک فرورفته. خاک روی موها، زیر ناخن‌ها و روی پوست کارگرهای معدن را پوشانده و جذب ‌شده است.

رحیم می‌گوید وقتی با سنگ کار می‌کند و سنگ‌ها را برش می‌دهد، ماسک می‌زند؛ بعد وقتی سنگ‌ها برش داده می‌شوند با لودر حملشان می‌کنند؛ بعدازآن هم به‌صورت کوپ سنگ‌ها را می‌فرستند بیرون.

از رحیم می‌پرسم ماهیانه چقدر مزد می‌گیرد. جوابم را این‌طور می‌دهد: «از صبح تا ظهر یکسره کار می‌کنم؛ بعد یک استراحت کوتاه برای صرف ناهار دارم و بعدازآن هم کارم را شروع می‌کنم و اضافه‌کاری هم دارم. ۱۵میلیون تومان مزد ماهیانه می‌گیرم. باور کنید برای من که معدن همه زندگی‌ام شده، کم است.»

از رحیم می‌پرسم ۲۵ روزی را که باید در معدن کار کند،چطور می‌گذراند؟ سری تکان داده و آب دهانش را قورت می‌دهد و خاک‌ها را از روی آستینش می‌تکاند. می‌گوید: «ما چهار الی پنج‌نفری داخل یک اتاق زندگی می‌کنیم؛ کنارش هم داخل کانکس حمام و دستشویی هست.»

رحیم دستش را بالا می‌کند و با انگشت اشاره کانکس‌ها را نشانم می‌دهد. می‌گوید: «آنجا را می‌بینید؟ آن بالا که کانکس‌ها هستند. آنجا روزهایم را می‌گذرانم.»

رحیم آهی می‌کشد و این را هم به حرف‌هایش اضافه می‌کند: «شرایط این معدن بازهم نسبت به بقیه معدن‌ها بهتر است. باور کنید برخی معدن‌ها هستند که کارگرانش حتی سرویس‌بهداشتی هم ندارند!»

کفش‌هایم سنگین شده است. درست پشت سر من لودرها می‌روند و می‌آیند تا سنگ‌ها را جابه‌جا کنند. حالا دیگر ترس توی چشم‌های رحیم نیست. خوشبختی از نگاه رحیم این بود: «می‌خواهم بیشتر خانواده‌ام را ببینم؛ از پنج روز بیشتر.»

مثل خیلی از معدن‌های دیگر، این معدن هم آبستن حوادث تلخ بوده است. همین چند سال پیش یک مرد شوربخت کنار همین سنگ‌ها کار می‌کرده که سنگ روی پایش افتاده و فوت کرده است. تصورش هم سخت است.

صدای همسر این مرد لابد صدای زنی بوده که یک‌شب تا صبح از شنیدن تلخ‌ترین خبر همه عمرش جیغ کشیده و زار زده و بعد هم مجبور به سکوت ابدی شده است. قبل‌تر از آن‌هم سال‌ها پیش یکی از همین ماشین‌آلات داخل معدن چپ کرده و کارگر نگون‌بخت، جان به جان‌آفرین تسلیم کرده است.

زندگی داخل اتاقک با حداقل‌ترین امکانات رفاهی

برخی کارگرها چند شیفت کار می‌کنند و زمان استراحتشان را داخل اتاقک‌های پیش‌ساخته فاقد امکانات رفاهی سپری می‌کنند. می‌روم همان‌جایی که رحیم با انگشت اشاره کرد و گفت ۲۵ روز ماه را داخل اتاقک‌ها می‌خوابد و غذا می‌خورد.

اتاقک را حالا جلوی چشمانم می‌بینم. در را باز می‌کنم و اولین چیزی که به چشمم می‌آید، چند مگسی است که در هوا بالا و پایین می‌روند. چند پتوی پلنگی تاخورده کنج اتاقک قرار دارند. رویشان هم چند بالشت گذاشته‌اند. مشخص است کارگرها برای خوابیدن از آن‌ها استفاده می‌کنند.

یک فرش کوچک داخل اتاقک پهن ‌شده است و از یک پنجره کوچک هوا ردوبدل می‌شود. چند لیوان برای آب خوردن یا نوشیدن چای همراه قندان، یک دستمال‌کاغذی روی طاقچه و یک آینه کوچک و برس داخل اتاقک به چشم می‌خورد.

این بساطی است که برای کارگران معدن آماده‌شده است تا بعد از ساعت‌ها کار سخت، آرام بگیرند. اینجا همان فضایی است که رحیم و امثال رحیم شب‌ها را سر می‌کنند، از سختی‌های زندگی می‌گویند، رؤیا می‌بافند و دلشان را به ریختن چایی توی استکان‌ها و تعریف‌کردن از خاطرات سال‌های عمر رفته‌شان خوش می‌کنند.

دعوت به خوردن نان و ماست، ملموس‌ترین و صادقانه‌ترین تعارف یک کارگر بود؛ همان جمله‌ای که رحیم موقع خداحافظی گفت و تعارف زد: «برویم اتاقک و یک نان و ماست با هم بخوریم.»

کارفرما بیمه‌مان نکرد!

کارگرها پای چشم‌هایشان گود افتاده است. کمی آن‌طرف‌تر محمود را می‌بینم که سخت مشغول کار است. گهگاهی سرش را بالا می‌آورد و به انگشتان دستش نگاه می‌کند. برایم جالب است که چرا محمود هرازگاهی به انگشت‌های دستش خیره می‌شود. جلوتر می‌روم.

از او سؤال می‌کنم و محمود این‌طور جواب می‌دهد: «دو تا از ناخن‌هایم موقع کار رفته و یکی از انگشت‌هایم هم قطع‌ شده است.» غم در چشم‌های محمود نشسته است. او از جوانی در معدن کارکرده و در طول این سال‌ها چندین معدن را برای کارکردن عوض کرده است.

می‌گوید: «از سال ۶۰ تا الان در معدن کار می‌کنم. ۴۳ سال از عمرم را در معدن‌ها سپری کردم؛ ولی فقط ۲۳ سال بیمه دارم و نمی‌توانم بازنشست شوم!»

وقتی از محمود می‌پرسم چرا در این سال‌ها بیمه برایش رد نشده است؟ حرف‌هایش را این‌طور ادامه می‌دهد: «در معدن‌هایی که پیش‌تر کار می‌کردم، زمانی که بازرس اداره کار برای بازرسی می‌آمد، کارفرما به ما می‌گفت پشت سنگ‌ها قایم شوید تا بازرس شما را نبیند. کارفرما به‌هیچ‌عنوان زیر بار بیمه‌کردن ما نمی‌رفت؛ وقتی هم اعتراض می‌کردیم به ما می‌گفت با این شرایط اگر دوست دارید کار کنید؛ اگر هم دوست ندارید، کار نکنید.»

حالا عصبانیت را می‌شود در صورت برافروخته او دید. چشم‌هایش قرمز شده است و تندتند نفس می‌زند. می‌گوید که پیش‌تر کارفرما راضی نمی‌شده است برایشان سختی کار رد کند. اگر سختی کار می‌گرفتند، زودتر بازنشست می‌شدند.

از آرزوهایش می‌پرسم. لبخند می‌زند و می‌گوید: «لحظه‌شماری می‌کنم تابازنشست شوم. کارکردن در معدن سختی‌های خودش را دارد. الان باید بازنشست می‌شدم؛ ولی در حقم اجحاف شد و برایم بیمه رد نکردند!»

محمود صاحب سه فرزند است و دو سالی می‌شود که در این معدن مشغول کار است. پیش‌تر در معادن دیگری کار می‌کرده  است. او از شرایط کارش راضی نیست. از محمود درباره مزد و امکانات رفاهی که می‌گیرد، می‌پرسم.

او می‌گوید: «من ۱۱ ساعت در معدن کار می‌کنم. هشت‌میلیون و۵۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرم. کارگرهای این معدن بسته به اینکه چه مهارت‌هایی دارند، حقوق می‌گیرند. مزد من هم همین‌قدر است. امکانات رفاهی نداریم و برای استراحت باید داخل اتاقک‌ها بخوابیم که آن‌طور که بایدوشاید خوب نیستند.»

سختی کار نمی‌گیریم!

بیمه و سختی کار فقط دغدغه محمود نیست؛ بقیه کارگران معدن هم از این موضوع شاکی‌اند. جواد هم یکی از این کارگرهاست که وقتی می‌بیند محمود، رفیق و همکارش، مشغول درددل و گلایه‌کردن است، جلوتر می‌آید و سر حرف را باز می‌کند.

جواد ۵۵ سال سن دارد. ۲۶ سال است که در معدن کار می‌کند؛ ولی هنوز بازنشست نشده است؛ او هم عصبانی است؛ از اینکه حقش را نداده‌اند و برایش سختی کار رد نکرده‌اند.

جواد اهل یزدان‌شهر نجف‌آباد است. او می‌گوید: «دو سال است دنبال این هستم که سختی کار برایم رد شود؛ ولی هنوز به نتیجه نرسیده‌ام.» او از شنبه تا پنجشنبه داخل همین معدن کار می‌کند و آخر هفته برای دیدن خانواده‌اش می‌رود.

جواد می‌گوید روزانه هشت ساعت باید کار کند و بسته به اینکه اضافه‌کار هم داشته باشد، ماهیانه ۱۰ تا ۱۲میلیون تومان مزد می‌گیرد. قلب‌درد دارد و تازگی‌ها کمردرد هم کارش را سخت‌تر کرده است. اگر حقش را داده بودند، الان جواد باید بازنشست می‌شد و وقتش را کنار نوه‌هایش می‌گذراند.

خودش می‌گوید: «کارکردن در معدن مثل کارکردن در یک زیرزمین تاریک است که کسی به آنجا سرنمی‌زند و احوالی از ساکنانش نمی‌پرسد.» جواد می‌گوید از ساعت شش صبح باید یکسره در معدن کار کند و فقط یک ساعت وقت دارد ناهار بخورد و نفسی تازه کند.

بعد از ۳۶ سال کار معدن بازنشست نشدم!

کارگران معدن برای احقاق حقشان تلاش می‌کنند؛ ولی در بسیاری از موارد تلاش‌هایشان راه به جایی نبرده است و این، یعنی روزگار سیاه برای معدنچیانی که حامی و همراهی ندارند. کمی آن‌طرف‌تر یکی دیگر از کارگران معدن سلانه‌سلانه راه می‌رود. نزدیک‌تر می‌روم تا درددل‌های او را هم بشنوم.

اسمش حمید است و دلش می‌خواهد بعد از ۳۶ سال کارکردن بازنشست شود. حمید از ۱۵سالگی وارد معدن شده و کار کرده است.

آهی می‌کشد و می‌گوید: «هرچقدر سنم بالا می‌رود، ضعیف‌تر می‌شوم. الان چشمانم سیاهی می‌رود. نمی‌توانم خیلی کارها را انجام دهم. دیگر آن چابکی سابق را ندارم. ما اگر ۲۰ سال سابقه با سختی کار داشته باشیم، بازنشسته می‌شویم؛ اما در طول سال‌هایی که کار کرده‌ام، فقط ۲۳ سال سابقه بیمه برایم رد شده است. اصلا سختی کار نگرفته‌ام؛ به خاطر همین بعد از ۳۶ سال کار هنوز بازنشست نشده‌ام.»

کارگران معدن می‌توانند درخواست سختی کار دهند؟

گله‌مندی کارگران از نادیده گرفته شدن سختی کار معدن برای آن‌ها و تأمین شرایط مالی و خدماتی مناسب ازجمله بازنشستگی و حقوق و مزایای کافی باید موردتوجه مسئولان قرار گیرد.

اینکه عنوان کارگر معدن، کارگر ساده رد می‌شود و باوجود کار سخت معدن آن‌ها نمی‌توانند زودتر بازنشست شوند، دغدغه اصلی و درددل مشترک کارگران معدن است. این موضوعی است که با رئیس اداره بازرسی کار اداره‌کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان اصفهان درمیان گذاشتیم.

احسان رضایی در پاسخ به پرسش ما درباره چگونگی رسیدگی به این مشکل کارگران معدن می‌گوید: «هرگونه اختلاف بین کارگر و کارفرما باید در مراجع حل اختلاف قانون کار رفع شود. مراجع حل اختلاف شامل هیئت تشخیص است که هیئت اولیه رسیدگی به دادخواست‌ها محسوب می‌شود. در این هیئت سه نفر شامل نماینده کارگر، نماینده کارفرما و نماینده وزارت کار حضور دارند و با حضور کارگر و کارفرما در این جلسه‌ها به مشکلات رسیدگی می‌کنند؛ اگر هم روی رأی این هیئت، اعتراضی زده شود، در هیئت حل اختلاف (شامل نه نفر عضو یعنی سه نفر نماینده دولت که از اداره کار هستند، یک نفر نماینده فرمانداری شهرستان و یک نفر نماینده دادگستری شهرستان، سه نفر نماینده کارگر و سه نفر نماینده کارفرما) بررسی و رسیدگی می‌شود.»

رضایی ادامه می‌دهد: «اگر عنوان کارگر ساده موضوعی است که منجر به اختلاف بین کارگر و کارفرما شده است، کارگران باید به سامانه جامع روابط کار مراجعه کرده و دادخواستشان را ثبت کنند؛ درواقع کارگر در این سامانه شرح می‌دهد که در فلان معدن کارکرده و فلان مسئولیت را در معدن داشته، ولی کارفرما در لیست بیمه عنوان شغلی‌اش را کارگر ساده رد کرده است و درخواست می‌کند تا عنوان شغلی‌اش اصلاح شود؛ پس‌ازآن همکاران ما بسته به مدارکی که متقاضیان ارائه داده‌اند و در صورت نیاز پرونده را به تحقیق و بازرسی ارجاع می‌دهند؛ به‌این‌ترتیب بازرسان ما برای بازرسی به معدن مراجعه کرده و شرایط را بررسی می‌کنند، گزارش تحقیق می‌نویسند و نتیجه به هیئت تشخیص ارجاع داده می‌شود؛ پس‌ازآن هیئت، طرفین را دعوت می‌کند و طی برگزاری جلسه رأی صادر می‌شود. اگر به این رأی اعتراضی وارد یا رأی تجدیدنظر صادر شد، این رأی باید در سازمان تأمین اجتماعی موردبررسی قرار گیرد. این سازمان رأی قطعی را ارجاع می‌کند و  درنهایت بر اساس رأی صادرشده تمام مدتی که کارگر شغلش عنوان دیگری بوده است، اصلاح‌ می‌شود و عنوان واقعی برای کارگر درج خواهد شد.»

رئیس اداره بازرسی کار اداره‌کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان اصفهان در پاسخ به این نگرانی کارگران معدن که کارفرما در صورت اعتراض، اخراجشان می‌کند، توضیح می‌دهد: «ما ۵۰ بازرس کار و ۱۲۰هزار کارگاه فعال داریم؛ به خاطر همین بازرسی‌ها هر ده سال یک‌بار انجام می‌شود. باوجوداین تفاسیر راه‌حل اول این است که کارگران با همکاران ما در ادارات بازرسی تماس بگیرند و به‌صورت ناشناس اعلام کنند که در کارگاهی با این مشخصات کار می‌کنند؛ ولی عنوان کارگری‌شان عنوان واقعی رد نشده است. پس‌ازآن بازرسان ما به این مشکل رسیدگی می‌کنند. راه‌حل بعدی این است که به بازرسان سازمان تأمین اجتماعی مراجعه کنند تا عنوانشان اصلاح شود و راه‌حل سوم این است که کارگران زمانی که بازنشست شدند و به‌نوعی با کارفرما قطع همکاری می‌کنند، درخواست دهند تا عنوان شغلی‌شان اصلاح شود.»

رضایی خاطرنشان می‌کند: «ما آیین‌نامه سخت و زیان‌آور داریم. در این آیین‌نامه یک‌سری شغل‌ها با عنوان مشاغل سخت و زیان‌آور تعریف‌ شده است. در این ‌بین، مشاغل معدن نیز جزو مشاغل سخت و زیان‌آور به‌شمار می‌روند. کارگرانی می‌توانند برای بازنشستگی پیش از موعد مشاغل سخت و زیان‌آور درخواست دهند که شرایط بازنشستگی سخت و زیان‌آور را داشته باشند. در حالت اول وقتی کارگران ۲۰ سال متوالی در مشاغل سخت و زیان‌آور کار کرده باشند، در این صورت می‌توانند درخواست دهند تا درخواستشان بررسی شود و بازنشسته شوند. در حالت دوم، یعنی وقتی بین سابقه کارگران فاصله افتاده باشد و ۲۰ سال پشت‌سرهم کار سخت و زیان‌آور نکرده باشند، در این صورت این کارگران باید ۲۵ سال سابقه سخت و زیان‌آور داشته باشند. در این صورت می‌توانند درخواست دهند تا بررسی شود.»

او اذعان می‌کند: «کارگران می‌توانند برای این درخواست به سایت اداره کار مراجعه کنند و فرم مشاغل سخت و زیان‌آور را پر کنند. درنهایت درخواست متقاضیان ارجاع داده می‌شود و کارشناس بهداشت به محل کار کارگر مراجعه می‌کند و سوابق پزشکی و شغلی کارگران را بررسی می‌کند و با استانداردهایی که تعریف‌ شده است، مطابقت می‌دهد. اگر شرایط کاری کارگرانی که درخواست داده‌اند با استانداردهای تعریف‌شده مطابقت نداشته باشد، مشاغل آن‌ها جزو سخت و زیان‌آور تلقی می‌شود و در این صورت کارشناس گزارش این مسئله را می‌نویسد و به کمیته بدوی سخت و زیان‌آور که شامل افرادی همچون معاون روابط کار، معاون بهداشت، نماینده کارگر، نماینده کارفرما و نماینده سازمان تأمین اجتماعی است، ارجاع می‌دهد؛ البته که رأی این کمیته بدوی قابلیت اعتراض دارد؛ در این صورت وارد کمیته تجدیدنظر و بعدازآن هم به دیوان عدالت اداری ارجاع داده می‌شود. درنهایت شغل کارگر بررسی می‌شود و اگر مورد تأیید قرار گیرد که شغل کارگر جزو مشاغل سخت و زیان‌آور به‌شمار می‌رود، فرم موردنظر به سازمان تأمین اجتماعی ارسال خواهد شد. در پایان، این سازمان هم حق بیمه‌ای را که برای مشاغل سخت و زیان‌آور است، محاسبه کرده و کارفرما پرداخت می‌کند و کارگر نیز بازنشسته می‌شود.»

  • 15
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش