شاخص سهام رشدهای پرشتابی را طی یک سال و نیم اخیر تجربه کرده است و احتمال تداوم این رویه در ادامه نیز وجود دارد. با چنین وضعیتی کسب سود به استراتژی مشخصی نیاز نداشت و حتی معاملهگران با آگاهی کمتر نسبت به متغیرهای اثرگذار بر ارزشگذاری سهام، سود بیشتری را کسب کردند. در حالیکه این معاملهگران درکی از ریسک و اثر آن بر قیمت سهام ندارند، عدم قطعیتها و موج نقدینگی به کمک آنها آمده تا اتفاقا ناآگاهیشان از ریسکهای موجود باعث شود که سود بیشتری کسب کنند.
شاخص کل بورس تهران هفته گذشته رشد ۴ درصدی را به ثبت رساند. بزرگان بورسی که برای چندین هفته متوالی از کانون توجه بازار خارج شده بودند و کمتر اخباری از رشد قیمتی آنها شنیده میشد در هفته گذشته بار دیگر به صدر آمدند. حضور این گروهها در صدر جداول صنایع با بیشترین بازدهی شتاب صعود شاخص کل را افزایش داد. مباحث پیرامون حباب قیمتی از ماهها قبل در بورس تهران داغ شده است.
با فتح کانال ۲۵۰ هزار واحد تحلیلها پیرامون تشکیل حباب قیمتی در سهام بیش از گذشته تقویت شد و بعضا کارشناسان از احتمال تشکیل حباب قیمتی در سهام خبر میدادند. با این حال همانطور که در دوره مزبور نیز اشاره شد همچنان انگیزههای بنیادی وبازاری بسیاری برای سهام وجود دارد که میتواند سهام را در مسیر صعودی همراهی کند. گرچه سهام شرکتهایی مشاهده میشوند که بهصورت واضح در منطقه حباب قیمتی نوسان میکنند و نگرانی از وضعیت آتی قیمتی آنها وجود دارد، با این حال بهصورت کلی همچنان نمیتوان برچسب حباب قیمتی را به تمامی گروهها نسبت داد.
نکته جالبتوجه طی یک سال و نیم گذشته اینکه عمده فعالان بورس با هر سطح از آگاهی (یا عدم آگاهی) نسبت به متغیرهای اثرگذار بر ارزشگذاری سهام سودهای کلانی را کسب کردهاند. در ریشهیابی علت چنین سودهای رویایی و بدون زحمت دقیقا به عدم قطعیتهای موجود در اقتصاد کشور میرسیم.
به بیان دیگر شاید بتوان به این موضوع رسید که چرا در بازار سهام یا دیگر بازارها به تحلیل و سواد مالی بها داده نمیشود، زمانیکه امکان سود برای همه وجود دارد دیگر چه نیازی به تخصص است. با این حال این گزاره در شرایطی حاکم شده است که هیچیک از معاملهگران سوی دیگر ماجرا را ندیده و تجربه نکردهاند و بر این اساس هیچ وزنی به ریسکهای موجود در تحلیلهای خود نمیدهند. این موضوع باعث میشود که تفاوتی بین معاملهگری که ریسک بالایی را میپذیرد با معاملهگری که هیچ شناختی از ریسک ندارد، قائل نباشیم. بهصورت کلی اگر ریسک و ترسی وجود نداشته باشد نه در زمینه مالی و سرمایهگذاری بلکه در سایر موارد نیز به حضور متخصص نیاز نیست. با این شرایط این سوال مطرح میشود پس دلیل پیدایش متخصصها در حوزههای مختلف چیست؟
تحلیلکشی با «عدم قطعیت»
در هر زمینهای اگر ریسک و ترس از زیان وجود نداشته باشد دلیلی برای حضور متخصصها نیست. در علم پزشکی نیز اگر بیماران با خوردن هر دارویی مداوا شوند دیگر نیازی به تجویز متخصص وجود ندارد، در این شرایط توهم دانایی در زمینه پزشکی جامعه را فرا میگیرد و به این ترتیب در خانه تمامی خانوارهای ایرانی مقادیر زیادی دارو یافت میشود که بدون مشاوره با پزشک مصرف میشوند. در حالت دیگر اگر بیماری به عدم قطعیتهای بسیاری همراه باشد و به دلیل مشکلات موجود امکان تشخیص و درمان آن وجود نداشته باشد و بیماران از مراجعه به پزشک نتیجه نگیرند نیز احتمالا دلیلی برای مراجعه به پزشک وجود ندارد. این موضوع در حوزههای مختلف صادق است. اگر همه قادر به ساخت پل بودند دیگر دلیلی برای حضور مهندسان وجود نداشت.
اما مشاهده میشود که در زمینه درمان بیماریها یا ساخت یک پل متخصصانی وجود دارند، علت این موضوع نیز این است که دقیقا اثر نبود متخصص با فاجعههایی همراه بوده است که همگان توافق کردهاند که باید حتما متخصصان برای انجام آن حضور داشته باشند. ممکن است که در دورهای یک بیمار با خوردن یک قرص ساده مرض خود را درمان کند اما اگر یکبار این شخص با خوردن قرص اشتباه دچار مسمومیت دارویی شود و بر شدت بیماری وی افزوده شود، در ادامه از مصرف بدون مشاوره قرص خودداری خواهد کرد. این موضوع در بازارهای مالی نیز کاملا صادق است.
طی یک سال و نیم گذشته به دلایل مختلف مانند هجوم سراسیمه نقدینگی و همچنین عدم قطعیتهای موجود سودهای کلانی برای معاملهگران مختلف بهدست آمده است. بسیاری از این افراد اما معنای ریسک را برخلاف تصورشان درک نمیکنند. این افراد بعضا به تمسخر تحلیلگران میپردازند که نسبت به بعضی ریسکها هشدار میدهند و لزوم توجه به آنها را گوشزد میکنند. علت این موضوع دقیقا در عدم آگاهی این افراد ریشه دارد، تحلیلگرانی که دوره سقوط بورس در پایان سال ۹۲ و رکود سنگین تا پاییز ۹۴ را تجربه کرده باشند قطعا درک متفاوتی (آگاهی بیشتر) نسبت به ریسک دارند. تحلیلگرانی که ریزش قیمتی سهام در بورس تهران را در رکود بزرگ اقتصاد جهانی رصد نکردهاند هیچ درکی از ریزش ۶۰ درصدی قیمت سهام و آب شدن سرمایه خود ندارند.
اقتصاد «استادپرور» ایران
در ماههای گذشته به پیدایش روزافزون استاد در بازار سهام کشورمان اشاره شده بود. این استادان تنها مختص بازار سهام کشورمان نیستند و در بازارهای مختلف ردپای آنها مشاهده میشود. حتی بسیاری از افراد که خود را تاجر موفق مینامند نیز در این دسته جا میگیرند. بسیاری از تجار نسبت به وضعیت اقتصادی درک آنچنانی نداشتهاند و بدون داشتن کمترین آگاهی در زمینههای مختلف با وجود روش بسیار بد تجارتشان همچنان سرپا هستند و بعضا مشاهده میشود پیشرفت روزافزون را تجربه میکنند. علت این موضوع دقیقا به عدم قطعیتها بازمیگردد.
در عدم قطعیتها تحلیلها رنگ میبازند و تحلیلگر نمیتواند پیشبینی درستی از آینده ارائه دهد. زمانی که اقتصاد کشور طی سیکلهای زمانی متوالی تلاطم شدید را تجربه میکند امکان پیدایش استادان در بازارهای مختلف تشدید میشود. تجار در اینجا دقیقا به دلیل عدم آگاهی سود میکنند و در بازار سهام نیز دقیقا به همین دلیل بر تعداد استادان افزوده میشود. در چنین شرایطی تفاوتی میان تاجر متخصص یا تحلیلگر سهام با سایر معاملهگران وجود نخواهد داشت.
در دوره تلاطم با یک دوره تاخیر گردش موجودی انبار تاجر سود کلانی را تجربه میکند یا در بازار سهام هر سهمی که خریده میشود با موج نقدینگی رشد میکند. در چنین شرایطی تاجر بازاری یا معاملهگر سهام با این توهم مواجه میشود که دانش وی به سود اینچنینی ختم شده است و دقیقا اصل ماجرا را درک نمیکند که عدم آگاهی وی از ریسکهای موجود باعث شده که نسبت به رقبا سود بسیار بیشتری را کسب کند.
اثر تلاطمهای متوالی بر بازارها
در اقتصاد کشور ما که بهصورت متوالی تلاطم را پشت سر میگذارد،احتمال پیدایش چنین تفکری بسیار بالا میرود. بعضا این موضوع مطرح میشود که باید عملکرد افراد در میانمدت یا بلندمدت بررسی شود تا بتوان درخصوص مهارت آنها اظهارنظر کرد؛ این اعتقاد وجود دارد بسیاری از افرادی که برپایه شانس سود کردهاند در میانمدت از دوره رقابت حذف میشوند. با این حال باید گفت اگر بنا باشد دورههای تلاطم و عدم قطعیت در اقتصاد بهصورت مدوام تکرار شود دقیقا بر شدت توهم و غالب شدن تفکر افزوده میشود.
در شرایط کنونی نیز باید نسبت به آینده هشدار داد. این موضوع به معنای تشکیل حباب قیمتی در سطوح کنونی قیمت سهام نیست و اتفاقا همچنان بهانههای بازاری و بعضا بنیادی زیادی وجود دارند که احتمالا به دهان بازار شیرین باشد و سوختی برای جهش سهام ایجاد کند. همچنان احتمال رشد بدون پشتوانه قیمتی سهام به دنبال موج افزایش سرمایه از تجدید ارزیابی وجود دارد. بر این اساس، دقیقا هراس از زمانی وجود دارد که سهام رشدهای افسارگسیخته خود را ادامه دهد و تشخیص حباب از فرسخها دورتر نیز امکانپذیر باشد.
با این توضیحات باید امیدوار بود که معاملهگران نسبت به علت کسب سود طی این مدت آگاه باشند و در شرایط کنونی از حداقل مشاوره در این زمینه بهره ببرند. در این گام باید پذیرفت علت سودهای عجیب برای بسیاری از معاملهگران دقیقا ناآگاهی بوده است. برای مثال موج عدم آگاهی اثرات خود را در بازار پایه منعکس کرده است و در شرایط کنونی نیز سخت به نظر میرسد به یک معاملهگر بازار پایه این موضوع را توضیح داد که دقیقا اگر کمترین آگاهی نسبت به شرکتهای موجود در این بازار داشتند از قرار دادن بیپروای سرمایه خود در این بازار پرهیز میکردند.
اینکه در شرایط کنونی مقام ناظر فرابورس از سر ناچاری و البته با نگاهی غیرکارشناسی سعی دارد تا با محدود کردن معاملات بازار پایه به معاملهگران این بازار هشدار دهد را بیشتر میتوان تلاش برای جلوگیری از اتفاقات ناخوشایند آینده دانست. زیرا سهام با حباب سنگین سرانجام در مسیر تخلیه حباب حرکت میکند حال اینکه هر چه میزان حباب قیمتی بیشتر شده باشد میزان دردی که کل بازار سهام کشورمان از تخلیه حباب سهم یا کل بازار پایه در آینده میتوانست بکشد بسیار بیشتر بود.
بر این اساس بار دیگر باید تاکید کرد دلیل اصلی نابسامانیها در بازارهای مختلف سیاستگذاری غلط اقتصادی است. این سیاستگذاری غلط نیز به امروز و دیروز بازنمیگردد و قریب به ۵۰ سال است که سیاستگذاران به علم اقتصاد پشت کردهاند و اثرات آن در تار و پود جامعه مشاهده میشود. اینکه شخصی از روی ناآگاهی سود میکند و توهم تحلیلگری را به دوش میکشد نیز دقیقا از رویه نامناسب سیاستگذاری اقتصادی در کشور نشات میگیرد. در غیر این صورت هر روز بر تعداد استادان کارنابلد در اقتصاد کشور افزوده نمیشد.
سلیمان کرمی
- 11
- 6