ولی بازارگردانی چیست و بازارگردانی حقیقی چطور است؟ برای درک بهتر شیوه عملکرد یک بازارگردان حرفه ای، از یک مثال بهره می بریم. یکی از مصادیق بارز و تقریباً منطبق بر فعالیت بازارگردانی، فعالیت صرافان در بازار ارز است.
بازارگردانی در بازار صرافی
صرافان در هر روز و در هر لحظه و به گونه همزمان دو مظنه خرید و فروش را با فاصله ای اندک به مشتریان خود پیشنهاد می دهند. وظیفه صراف حفظ نقدشوندگی ارزهای مختلف است. معمولاً هر صراف با هماهنگی سایر صرافان و به ویژه صرافان بانک های دولتی و در یک شبکه داخلی بزرگ، در هر موقع ، نرخ تعادلی ارز را انتخاب نموده و نسبت به عرضه قیمت های خرید و فروش ( نرخ خرید و فروش ) خود اقدام می کند.
مستقل از اینکه امروز قیمت ۲۵ هزار تومانی دلار درست است یا اشتباه و فردا قيمت آن بسوی ۲۰ هزار تومان کاهش یا بسوی ۳۰ هزار تومان افزایش پیدا خواهد کرد یا نه، یک صراف حرفه ای، امروز دلار را به قيمت ۲۴۹۰۰ تومان می خرد و با قیمت ۲۵۱۰۰ تومان می فروشد و اگر طی روز احساس کند که حجم عرضه بر تقاضا پیشی گرفته است و فعالان بازار در قیمت های پیشنهادی وی، در حال فروش دلار به صراف هستند، وی قیمت خود را اندکی پایین آورده و کار خود را در مرز ۲۴۵۰۰ تومان و با اعلام مظنه های ۲۴۴۰۰ تومان برای خرید و ۲۴۶۰۰ تومان برای فروش ادامه می دهد.
یک صراف حرفه ای هیچگاه به واسطه دریافت اخبار تهدیدآمیز یا تحلیل هایی مبنی بر اینکه دلار به زودی ۳۰ هزار تومان خواهد شد، فروش ارز را متوقف نمی کند و همین طور در صورت دریافت اخباری مبنی بر سقوط حتمی دلار در آینده نزدیک و رسیدن آن به مرز ۲۰ یا ۱۵ هزار تومان، خرید خود را نیز متوقف نمی کند. این اخبار و تحلیل ها فقط سبب خواهند شد تا صراف قیمت میانه و تعادلی خود را متناسب با فشار عرضه یا تقاضای بازار به طرف نرخ های پایین یا بالا سوق دهد. در واقع یک صراف بر مبنای اخبار رسیده، رفتار بازار را پیش بینی کرده و در صورت اینکه نتیجه تحلیل و پیش بینی وی افزایش عرضه در بازار باشد، نرخ خرید و فروش خود را به صورت توامان پایین می آورد. یک صراف می داند که با اعلام مظنه خرید ۲۴۴۰۰ تومان و مظنه فروش ۲۴۶۰۰ تومان برای دلاری که چندی پیش و در مرز ۲۴۹۰۰ تومان خریداری کرده است ، در حال زیان کردن است، اما او کار خود را ادامه می دهد زیرا تابع هدف یک صراف، کسب سود از نوسانات نیست، بلکه هدفش انجام حجم بالاتری از خرید و فروش دلار است و او سود خود را در انجام معامله با حجم بالا به دست می آورد. بارها مشاهده شده است که یک صراف با حجم سرمایه یک میلیون دلاری، طی یک روز و با خرید و فروش های متعدد، حتی بیش از ۸ میلیون دلار را خریدو فروش کرده است ! پس پایین خریدن و بالا فروختن و کسب سود از آن، نه تنها خطا نیست، بلکه مصداق بارز« کار درست» است.
در دنیای صرافی، هرچه فاصله نرخ های خرید و فروش بیشتر باشد، باعث افزایش سود صراف خواهد شد. به عنوان مثال صرافی که دلار را بین دو نرخ ۲۴۵۰۰ تومان و ۲۵۵۰۰ تومان خرید و فروش می کند( بازارگردانی می کند)، سود بیشتری در هر معامله در مقایسه با صرافی که بین دو نرخ ۲۴۹۰۰ تومان و ۲۵۱۰۰ تومان عمل می کند به دست می آورد. ولی یک صراف حرفه ای هیچ گاه در شرایط عادی این کار را نمی کند، زیرا آگاه است که در صورت افزایش فاصله نرخ خرید و فروش ، خیلی از افراد تمایلی به معامله با وی پیدا نمی کنند و به سراغ صراف دیگری میروند و همین مسئله سبب کاهش شدید حجم معاملات وی خواهد شد.
هرچه فاصله نرخ های پیشنهادی یک صراف( دامنه مظنه) کوچک تر باشد، حجم معاملات وی در مقایسه با سایر صراف ها بیشتر خواهد شد و همین مسئله باعث می شود با افزایش گردش معاملات، سود نهایی وی بیشتر از صراف های دیگر باشد. در عمل و در جایی که تعداد صرافی ها خیلی زیاد باشد، رقابت بین صرافی ها باعث می شود که فاصله نرخ های خرید و فروش در کمینه ترین حالت ممکن قرار بگیرند. اگر به کشورهای دیگر سفر کرده باشید حتما متوجه شده اید که فاصله نرخ های خرید و فروش ارز در صرافی های داخل شهرها، بسیار به هم نزدیک است اما مثلا در یک پاساژ که فقط یک صرافی وجود دارد ، این فاصله بیشتر می شود! مساله وقتی جالب تر می شود که شما به فرودگاه مراجعه کنید. فاصله نرخ خرید و فروش ارز در صرافی های فرودگاه به مراتب بالاتر از سطح شهر است! زیرا از یک طرف، آنجا رقابت کمتری بین صراف ها وجود دارد و از طرف دیگر به دلیل اجبار مسافر به تبدیل ارز، وی مجبور به قبول نرخ های پیشنهادی صراف است.
پس فاصله نرخ های خرید و فروش پیشنهادی صراف ها، تابع فضای رقابتی در بازار صرافی است.
وظیفه یک صراف، تبدیل ارز با کم ترین هزینه است. یک صراف نه تنها هیچگاه به دنبال کسب سود از نوسانات قیمت ارز نیست، بلکه حتی علاقه مند به رشد قیمت ارز نیز نیست! زیرا می داند افزایش نسبی نرخ ارز ممکن است سبب کاهش حجم معاملات وی بشود. زیرا به صورت طبیعی با افزایش قیمت هر کالایی از جمله ارز، تقاضا برای آن به صورت نسبی کاهش می یابد و این کاهش تقاضا به معنای کاهش حجم معاملات در بازار آن کالا خواهد بود.( البته شرایط استثنایی را که در آن مردم با اطلاعات و تحلیل های نادرست به یک بازار هجوم برده و با هجوم خود باعث رشد توامان قیمت و افزایش حجم معاملات میشوند ، باید به صورت جداگانه تحلیل کنیم. زیرا در این موارد عموما به علت بروز شوک های اقتصادی، مردم نگران رشد بیشتر قیمت ها بوده و با مشاهده رشدهای نخست و با هدف اینکه از رشدهای بعدی جا نمانند، تقاضای خرید خود را در بازار افزایش می دهند.)
بدین ترتیب یک صراف با توجه به اینکه از محل معاملات و افزایش حجم آن سود می کند، همیشه علاقه مند است تا بازار در شرایطی باقی بماند که حجم معاملات به صورت بلندمدت در سطح بالایی بماند و برای اینکه همواره بتواند پاسخگوی مشتریان خود باشد، هیچ گاه همه دلار خود را نمی فروشد و هیچ گاه نیز همه ریال های خود را به دلار تبدیل نمی کند، بلکه همواره موجودی ریال و دلار خود را در یک تعادل نسبی نگاه می دارد، برای این که سود صراف از همان فاصله اندک ۲۰۰ تومانی خرید و فروش دلار یا هر ارز دیگری تامین می شود. البته این را نیز می دانیم که گاهی اوقات و در شرایط بحرانی و نوسانی شدید که صراف قادر به تخمین روند بازار نباشد، صرفا با افزایش دامنه مظنه و مثلا تعیین دامنه مظنه ۲۰۰۰ تومانی و اعلام مظنه خرید ۲۳هزار تومانی در مقابل مظنه فروش ۲۵هزار تومانی، این افزایش ریسک را به مخاطبان و سایر فعالان بازار اعلام می کند. نکته مهم اینجاست که یک صراف حرفه ای، هیچ گاه بازار را ترک نکرده و هیچ گاه نیز در بازار یک طرفه حاضر نمی شود! بلکه همواره و در هر شرایطی، دو مظنه متفاوت برای خرید و فروش ارز خود اعلام می کند. یک صراف هیچ وقت وارد تحلیل ارزش ذاتی قیمت ارزها نمی شود چون نه تخصص آنرا دارد و نه اصولا ارزشیابی و محاسبه ارزش ذاتی ارز را وظیفه خود می داند.
بازارگردانی در بازار سکه و طلا
در بازار طلا و سکه هم وضع کاملاً مشابه بازار ارز در صرافی هاست. در این بخش قصد داریم به بازار طلا از منظر دیگری هم بنگریم.
سال ها پیش و در هنگامی که تلاطمات بازار طلا بسیار زیاد شده بود، از یک طلا فروش درباره کار و کاسبی اش پرسیدم. وی بیان کرد از اتفاق این نوسانات، به علت تعدد تغییر جهت صعودی و نزولی، به نفع این صنف نیست! زیرا این نوسانات سنگین که طی آن عده جدیدی وارد بازار شده و اقدام به خرید و فروش طلا و سکه می کنند، سبب افزایش بیشتر نوسانات شده و بازار را از تعادل خارج می کنند و منجر به زیان طلافروشان می شوند ! وقتی علت را از وی جویا شدم، پاسخ داد که:سنگ محک عملکرد یک طلا فروش در پایان هر سال، میزان تغییرات موجودی طلای در اختیار وی است نه ارزش ریالی آنها! طلا فروشی که در ابتدای سال ۱۰ کیلو طلا در اختیار داشته است، و این مقدار در پایان سال به ۱۱ کیلو رسیده است، سود کرده است حتی اگر قیمت طلا نصف شده باشد. اما اگر میزان طلای در اختیار وی در پایان سال به ۹ کیلو برسد، ولو اینکه قیمت طلا دو برابر هم شده باشد، این طلا فروش، زیان کرده است و در شرایط نوسانی شدید، معمولاً برخی از طلافروشان – با این تعبیر- دچار زیان می شوند.
یک بازارگردان حرفه ای نیز در بازار سهام بدون توجه به ارزش ذاتی سهام در اختیار خود، باید تلاش کند تا ضمن متعادل نگه داشتن انباره« سهام- وجه» نقد خود، همواره و با خرید و فروش های پرتکرار، ضمن نقد نگه داشتن بازار، اندازه انباره خود را نیز بزرگ تر کند و این به معنای افزایش تعداد سهام و افزایش وجه نقد ناشی از سود عملیات بازارگردانی است. البته در بورس، به طور طبیعی اوراق بهاداری که نقد شونده تر است، به همین واسطه ارزش بیشتری نیز از بازار دریافت می کند و گاهی مشاهده می شود که بازار حتی تا یک واحد، P/ E بالاتری را به آن سهم در مقایسه با سهام مشابه اختصاص می دهد.( در بازار سکه طلا نیز، قطعات کوچک تر سکه های طلا به دلیل قیمت پایین تر، حجم معاملات بالاتری دارند و به همین دلیل نیز قیمت نسبی آنها با توجه به وزن طلای موجود در آنها به طور نسبی بین ۵درصد تا ۳۰درصد بالاتر است!)
به نظر میرسد در بازار سرمایه نیز باید با ادبیاتی مشابه به دنبال هر دو هدف فوق –مشابه بازار صرافی و بازار طلافروشان- باشیم و بازارگردانی را به شیوه ای انجام دهیم که از یک طرف، نقد شوندگی اوراق بهادار افزایش یابد و از طرف دیگر بازارگردانان اوراق بهادار در بازار بورس( همچون صرافان و طلا فروشان) سود کنند.
نقدشوندگی و هزینه معاملاتی
منظور از نقدشوندگی، وضعیتی است که مشتریان یک بازار( سرمایه گذاران بازار سهام) همواره و در هر لحظه قادر باشند هر دارایی یا هر اوراق بهاداری را با هزینه معاملاتی اندک بخرند یا بفروشند. منظور از هزینه معاملاتی، مجموع فاصله قیمتی عرضه و تقاضا( دامنه مظنه یا دامنک) و سایر کارمزدها، سود قانونی، مالیات ارزش افزوده و مالیات نقل و انتقالی است که در هنگام معامله از طرفین معامله اخذ می شود و کوچک بودن این هزینه معاملاتی یکی از مصادیق ارزیابی کارآیی بازارهاست. در بازار ارز، تنها هزینه معاملاتی، فاصله نرخ خرید و فروش است. در بازار سکه طلا هم وضع به همین صورت است. اما در بازار طلا، سود طلافروشان و مالیات ارزش افزوده بعنوان هزینه های معاملاتی بر هر معامله ای تحمیل می شوند. در بازار سهام، مالیات نقل و انتقال و همچنین کارمزد کارگزاران، علاوه بر دامنه مظنه، سبب افزایش هزینه معاملاتی می شود. در بین عوامل مؤثر بر هزینه معاملاتی، دامنک یا دامنه مظنه یا همان فاصله قیمتی عرضه و تقاضا Bid- Ask spread، بزرگ ترین نقش را دارد که انتظار میرود با فعالیت درست بازارگردانان، این بخش از هزینه معاملاتی، کاهش یابد.
در بازار سهام هزینه های قانونی( شامل کارمزد کارگزار و مالیات) کمتر از ۵/ ۱درصد است، اما دامنه مظنه گاهی اوقات تا بیش از ۲درصد هم میرسد و این در حالیست که اگر خریدار یا فروشنده ای قصد داشته باشد اوراق بهاداری را در حجم بالا بخرد یا بفروشد، این هزینه گاهی به ۱۰درصد هم می رسد ! بنابراین نه تنها در یک بازار نقد نباید شاهد صف های خرید و فروش باشیم، بلکه با حضور بازارگردان باید همواره شاهد فاصله مظنه های خرید و فروش اندک برای هر ورقه بهادار باشیم و این هدف حاصل نمی شود، مگر با حضور بازارگردانان حرفه ای در بازار اوراق بهادار که با تعیین بهینه سه پارامتر دامنه مظنه، دامنه نوسان و سفارش انباشته، این وظیفه را به خوبی انجام دهند. وظیفه اصلی بازارگردان، کاهش مجموع هزینه های معاملاتی است.
- 14
- 3