روزنامه جهان صنعت نوشت: آمارهای ترک تحصیل در مقطع ابتدایی هر روز هولناکتر میشود. دیروز «رضامراد صحرایی» وزیر آموزشوپرورش با اینکه آمار ۴ میلیون دانشآموز بازمانده از تحصیل را تکذیب کرد، اما در ادامه گفت: «آماری که تشخیص دادهایم این است که تا امروز بیش از ۲۰۰ هزار نفر در مقطع ابتدایی به مدرسه نیامدهاند.»
وی افزود: «دانشآموزان بازمانده از تحصیل برای این دولت نیستند و این دولت در حال شناسایی این دسته از دانشآموزان است که آنها را باز میگردانند. در مورد بازمانده از تحصیل چندین شیوه مختلف آمار گرفتن و آمار دادن را داریم، نخستین آمار درباره دانشآموزانی است که بعد از اتمام یک مقطع، دیگر ادامه تحصیل ندادهاند، مثلا مقطع ابتدایی را تمام کردهاند و دیگر به مدرسه نرفتهاند، اینها وارد حوزه کار نهضت سوادآموزی میشوند. یک دسته دانشآموزانی هستند که اصلا به مدرسه نیامدهاند، آموزشوپرورش بیش از همه نگران این دانشآموزان است و در مورد آنها تحقیق میکند. بر همین اساس سال گذشته بیش از ۲۰۰ هزار دانشآموز به مدرسه نیامده بودند و اطلاعات سجلی ثبت احوال و سامانه دانشآموزی عدد منفی ۲۰۰ هزار را نشان میداد که شروع به شناسایی این دانشآموزان کردیم و جمعیت بیش از ۵۰ هزار نفریشان به مدرسه بازگشتند، مابقی دلایل متعددی دارند، مثلا تعدادی از این افراد در کودکی فوت شدهاند.»
او در پایان بیشترین آمار بیسوادی را در استان سیستانوبلوچستان دانست. با این حال به عقیده جامعهشناسان چه یک دانشآموز و چه ۲۰۰ هزار باز هم زنگ خطر عدالت آموزشی به صدا در آمده است. زیرا شیوع ترک تحصیل در کودکان به خصوص مناطق کمبرخوردار آسیبهای اجتماعی زیادی را در بر خواهد داشت. دو ماه پیش «معصومه نجفیپازوکی» معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش گفت که «روند بازماندگی از تحصیل در پنجسال اخیر یکسان بوده است».
البته مرکز آمار، آمار دوسال تحصیلی قبل را طوری اعلام کرد که نشان میدهد، روند ترک تحصیل آنچنان که گفته میشود، ثابت نبوده و با افزایش همراه بوده است: «تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی، در فاصله سه دوره تحصیلی رو به افزایش بوده، چنانکه در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ تعداد بازماندگان از تحصیل در مقطع ابتدایی ۱۶۱هزار و ۸۶۷ نفر بوده که در سال تحصیلی ۱۴۰۰ – ۱۳۹۹ به ۲۱۰هزار و ۲۲۱ نفر افزایش یافته است.» حال بعد از دو ماه این آمار رسمی به ۲۰۰ هزار دانشآموز رسیده است. بنابراین همچنان آمار در حال افزایش است، اگرچه آمارهای غیررسمی بیش از اینها را اعلام میکنند.
استانهای دارای بیشترین ترکتحصیل
آنطور که قابل پیشبینی است، ۷۰درصد تارکان تحصیل مربوط به دهکهای درآمدی پایین یک تا ۵ هستند. بررسیها نشان میدهد که پنج استان سیستانوبلوچستان، خراسان رضوی، تهران، خوزسـتان و آذربایجانغربی دارای بیشترین فراوانی مطلق بازماندگان از تحصیل هستند. استانهای سیستانوبلوچستان، خراسـان رضوی، خوزستان، آذربایجانغربی و کرمان نیز به ترتیب دارای بیشــترین آمار تارکان از تحصیل در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بودهاند.
علل ترک تحصیل دانشآموزان از نگاه جامعهشناسان
جامعهشناسان درباره علل ترکتحصیل دانشآموزان تاکید دارند که عوامل اصلی فردی، خانوادگی و اجتماعی میتواند بر ترک تحصیل دانشآموزان تاثیر بگذارد. اولین نکته در این زمینه به عدم پیشرفت افراد بازمیگردد که دانشآموز ذهن فعال و پویایی ندارد. به همین دلیل نمیتواند در تحصیل پیشرفت کند و دومین مورد مربوط به عدم علاقه به آموزش در افراد است، اگرچه فضا و نحوه برخورد مدارس با دانشآموزان به تشویق یا ترک تحصیل آنها منجر میشود. سومین عامل فردی نیز کار است.
در صورتی که دانشآموزان کاری را پیدا کنند، احتمال ترک تحصیل آنها بسیار بیشتر است. چهارمین عامل در ترک تحصیل دانشآموزان خانواده است. پایین بودن سطح سواد خانوادهها میتواند بر عدم علاقه و رغبت آنها به ادامه تحصیل تاثیرگذار باشد. جامعهشناسان تاکید دارند خانوادههایی که تحصیلات بالایی دارند فرزندانشان تمایل بیشتری برای ادامه تحصیل دارند. نکته دیگر در عامل خانوادگی، مقوله آشفتگی است. در خانوادههایی که تنش و درگیری بین والدین و فرزندان آنها بسیار بیشتر است، احتمال ترک تحصیل نیز در بین آنها بیش از سایرین است. همچنین در پژوهشهایی که انجام شده میزان ترک تحصیل در خانوادههای تکسرپرست، خانوادههایی که فرزندان نانآور خانه هستند، فرزندان طلاق و خانوادههایی که سرپرست ناتنی دارند، بسیار بیشتر دیده میشود. در خانوادههای پرجمعیت یا کسانی که از نظر اقتصادی ضعیف هستند و والدین نمیتوانند نیازهای اولیه فرزندانشان را تامین کنند نیز امکان ترک تحصیل بسیار بالا است. علاوه بر عوامل فردی و خانوادگی عوامل اجتماعی نیز تاثیر بسیار زیادی بر این مقوله مهم دارند. در برخی موارد خانوادهها به علل مختلف مجبور به تغییر محل سکونت از روستا به شهر یا از شهر کوچک به شهرهای بزرگتر میشوند که این جابهجاییها اصولا در حاشیه شهرها رخ میدهد.
کارشناسان مسائل اجتماعی اظهار کردند که متاسفانه فرزندان این خانوادهها نمیتوانند در مدارس مناسب ثبتنام کنند و به سرعت جذب کار میشوند، مانند کودکان کار که به صورت غیرقانونی در شهر وجود دارند و متاسفانه در نهایت منجر به ترک تحصیل آنها میشود. در این مقوله قرار گرفتن در مسیر اعتیاد یا گروههای بزهکاری در دوران نوجوانی و جوانی از عوامل موثر بر ترک تحصیل فرزندان به شمار میرود. کودک همسری نیز میتواند یکی از آسیبهای اجتماعی این امر باشد.
افزایش آسیبهای اجتماعی
اصطلاح بازماندگی از تحصیل برای گروه سنی بین شش تا ۱۷ سال به کار میرود که یا هرگز به مدرسه نرفتهاند یا پس از گذر چند سال با ناملایمات و شرایط زندگی مجبور به ترک محل آموزش و تحصیل شدهاند. بازماندن از تحصیل به دلایل نداشتن اوراق هویتی معتبر، فقر خانواده، کمبود امکانات و نبود اماکن آموزش در مناطق محروم، ازدواج در سنین پایین و تعصبهای خانوادگی در ممانعت از حضور دختران در مدرسه رخ میدهد. پیشترها مواد مخدر در میان افراد بزرگسال به بهانه غیرواقعی تسکین دردهای پیری استعمال میشد و دغدغه نامتعارفی در میان خانوادهها نبود، اما با گذشت زمان و به خواب رفتن وجدان سوداگران این ماده افیونی، به تدریج تبلیغ مصرف آن هم در میان قشر جوان و نوجوان رو به فزونی گذاشت تا آنجا که طی دهههای اخیر، سن گرایش به مواد مخدر و مصرف آن به دوره نوجوانی و دانشآموزان رسیده است.
دانشآموزانی که گاه از جبر روزگار و گاه از ترشرویی والدین و اطرافیان به گروه همسالان پناه میبرند و در خلاء نداشتن مهارت «نه گفتن» هر آنچه در گروه همسالان گفته و شنیده میشود را میپذیرند و همراه میشوند تا کم نیاورند تا آنجا که قید درس و تحصیل را میزنند. ترک تحصیل و سرگردانی در روزهای زندگی بهترین گزینه برای سوداگران مرگ است تا تنور بازار مواد مخدر را با معتاد کردن دانشآموزان گرم کنند.
تعلیم و آموزش بخش مهمی از منشور جهانی حقوق کودکان است چراکه دانایی، مهارت و بصیرت را برای افراد به ارمغان میآورد و بازماندن از تحصیل به هر دلیلی میتواند بستری برای افزایش آسیبهای اجتماعی باشد.
کارشناسان حوزه اجتماعی معتقد هستند گاهی کودکان قربانی فرهنگ و باورهای نادرست خانوادهها بوده و از تحصیل باز میمانند که مهمترین دلیل محرومیت این بچهها از تحصیل محرومیت و فقر اقتصادی و فرهنگی خانواده است و اغلب این کودکان در شرایط طاقتفرسا و با مناسبات خارج از سنشان دست بهگریبان هستند و مجبورند زودهنگام تن به کار دهند و در شرایط غیرقانونی و با حلقهای از خطرهای در کمین دست و پنجه نرم کنند.
اگرچه چرخه معضلات در جامعه غیرقابل انکار است اما باید با بهترین برنامه شرایطی مهیا شود که کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه علمآموزی و کسب مهارت بازگردند و در این زمینه تکلیف حوزه دولت بسیار سنگین است. آنان براین باورند که کودکان بازمانده از تحصیل قربانی فقر خانواده یا معضلات دیگری هستند که خودشان توان گرهگشایی از این مشکلات را ندارند و مداخلات هدفمند و آگاهانه در حل این معضلات از سوی نهادهای حمایتی و آموزشی امری ضروری است.
کارشناسان مسائل اجتماعی کودکانی که توان تامین هزینه تحصیل را ندارند مجبور هستند برای تامین مخارج زندگی کار کنند و از درس خواندن منصرف شوند، این کودکان ممکن است در فرآیند کسب درآمد طعمه آسیب و سوءاستفادههایی شوند که به خاطر ضعف مهارت و تجربه قادر به تشخیص آن نیستند. برای جلوگیری از بازماندن کودکان از تحصیل و جلوگیری از بروز مشکلات اجتماعی در جامعه و حضور دانشآموزان در محیطهای آموزشی و تربیت نیروی انسانی کارآمد برای جامعه باید با بهرهگیری از ظرفیت سایر دستگاههای اجرایی در کنار آموزشوپرورش زمینه حضور بچهها در مدارس و محیطهای آموزشی فراهم شود.
آموزشوپرورش به عنوان گستردهترین دستگاه فرهنگی کشور و مهمترین نهاد اجتماعی، نقش تعیینکننده را در آموزش جامعهپذیری و اجتماعی کردن افراد برعهده دارد و براساس قوانین جاری کشور باید خدمات آموزشی و پرورشی برای همه در این نهاد اجتماعی یکسان و عادلانه باشد.
پیامدهای ترک تحصیل
از اولین و مهمترین پیامد ترک تحصیل نوجوانان، شکلگیری جامعهای با افراد بیسواد است، چراکه هر چه سطح سواد زنان و مردان در جامعهای بیشتر باشد، آن جامعه رفاه بیشتری نیز خواهد داشت. فرزندان تربیت یافته در جامعه با افراد با سواد با سلامت جسمانی و روانی بیشتری رشد و پرورش پیدا میکنند.
دخترانی که به اجبار یا اختیار، در سنین کم از درس خواندن دست میکشند، مجبور هستند مسوولیتهای ازدواج را برعهده بگیرند و مشغول بچهداری شوند، در حالی که میتوانستند از دوران نوجوانی و جوانی خود در جهت پرورش استعدادهایشان بهره بیشتری ببرند.
- 19
- 1