
سرپوش آموزشی - کار خوب داشتن این روزها آرزوی خیلی از جوانهاست؛ جوانهایی که درس میخوانند و دوست دارند آینده خوبی داشته باشند، اما سالهاست که اشتغال به یک معضل جدی تبدیل شده است. بچهها از دوران دبیرستان که تصمیم به انتخاب رشته میگیرند، مدام در این فکر هستند که چه رشتهای میتواند بازار کار بهتری داشته باشد و این فکر جدا از رضایت شغلی احتمالی آنها در آینده است. با همین تفکر خیلیها رشتههایی را انتخاب میکنند که بازار کار خوبی دارد؛
بهعنوان مثال بسیاری میگویند برای حسابداری همیشه بازار کار وجود دارد و اگر این رشته را بخوانید بههیچوجه بیکار نخواهید ماند، اما این گفتهها چندان هم موثق نیست؛ کافی است با فارغالتحصیلان رشته حسابداری حرف بزنید تا متوجه شوید چه دل پرخونی از بازار کار این رشته دارند. سهیل چهار سال حسابداری خوانده، اما حتی یک روز هم در رشته خودش کار نکرده است. او میگوید: «وقت انتخاب رشته خیلیها تشویقم کردند که حسابداری بخوانم و عقیده داشتند هر شرکت و دفتری بالاخره به یک حسابدار نیاز دارد. من هم قبول کردم و با اینکه علاقه چندانی نداشتم این رشته را خواندم، اما بازار کار وضعیت دیگری داشت.
نتیجه هم این شد که بعد از فارغالتحصیلی شغلهای زیادی را تجربه کردم بهجز حسابداری. البته از این موضوع ناراحت نیستم، چون علاقهای هم به این رشته نداشتم و با این انگیزه که در آینده بیکار نباشم و پول خوبی به دست بیاورم آن را خواندم. به نظرم بازار کار قابل پیشبینی نیست و موقع انتخاب رشته نباید به این حرفها اهمیت داد.» سهیل نماد دانشجویانی است که بیشتر از درس خواندن، دغدغه آینده کاری خود را دارند. حرفهای او، حرفهای باقی دانشجوها هم هست.
این کشور به هر شغلی نیاز دارد، اما واقعیت جامعه چیز دیگری را نشان میدهد. بنا بر گزارش «باشگاه خبرنگاران» از میان ۱۲میلیون و ۱۳۸ هزار تحصیلکرده ایرانی، تنها پنج میلیون و ۳۴۶ هزار نفر از نظر اقتصادی شاغل محسوب میشوند. جالب اینکه وقتی نرخ بیکاری رشتههای مختلف اعلام میشود، اعداد با آنچه تا به حال در ذهن داشتید متفاوت است؛ بهطور مثال نرخ بیکاری رشته کامپیوتر از همه بالاتر است، این در حالی است که تا چند سال پیش این رشته بازار کار خوبی داشت و مثل رشته حسابداری گفته میشد که هر شرکتی به یک مهندس کامپیوتر نیاز دارد. نکته بعدی این است که رشته دامپزشکی کمترین درصد بیکاری را دارد و بعد از آن رشته علوم تربیتی و تربیت معلم قرار دارند. البته دلایل عمدهای برای این مسئله مطرح میشود.
امیر نعمتی، جامعهشناس در این باره میگوید: «جامعه ما بیشتر از هر جای دیگر تحت تأثیر مد قرار میگیرد و این را میتوان در همه زمینهها دید. شاید خندهدار باشد، اما حتی یک چیز کوچک مثل دمنوش خوردن هم در جامعه ما مد میشود و بهیکباره تقاضا برای این کالا بالا میرود.
درباره رشتههای دانشگاهی هم همین است؛ یک زمانی مهندسی کامپیوتر خواندن مد شده و تقاضا برای آن بالا رفته بود. به این ترتیب تعداد مهندسان این رشته روز به روز بیشتر و بازار کار آن اشباع شد. با چنین روندی طبیعی است که فارغ التحصیلان امروزی با مشکل مواجه شوند و بعد از مدتی نرخ بیکاری این رشته بالا برود؛ در صورتی که رشته دامپزشکی همیشه متقاضیان محدودی داشته است. در جامعه ما هنوز هم نگهداری حیوانات پذیرفته نشده و این یعنی رشته دامپزشکی طرفداران محدودی داشته است.
طبیعی است وقتی کسی در این رشته درس میخواند بهراحتی در حوزه تحصیلیاش کار پیدا میکند. درباره رشتههای تربیت معلم و علوم تربیتی هم ماجرا به همین منوال است. از وقتی به یاد داریم معلمها از میزان درآمد و شرایط کاری خود شکایت داشتند؛ در نتیجه موقع انتخاب رشته کمتر کسی سراغ این رشته میرود. بااینحال کسانی که علوم تربیتی را انتخاب میکنند میتوانند شغلی داشته باشند و از بیکاری نجات پیدا کنند. با همه این حرفها باید توجه کرد که صرف داشتن یک شغل به معنای رضایت از آن نیست.
اینکه فردی جزو جمعیت بیکار نباشد، ضامن آن نیست که از شغل و درآمد خود راضی باشد و آن کار را با لذت انجام دهد. متأسفانه امروز در جامعه وضعیت بهگونهای شده که مردم ما به تب راضی میشوند و داشتن یک شغل را مزیت میدانند. بااینحال باید دید کسانی که شغل مرتبط با رشتهشان را دارند و کمترین نرخ بیکاری را هم به خود اختصاص میدهند از شغل خود راضی هستند یا خیر.
- 12
- 7