به تازگی عکسهای تاسفباری از کمکداور بازی صنعتنفت آبادان و پیکانتهران که در سیام شهریورماه، بهخاطر پرتاب سنگ و اشیا از سوی تماشاگرنماهای حاضر در ورزشگاه تختی آبادان، بهشکل ناراحتکنندهای مصدوم شده بود، در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. یک بازیِ جنجالی که پایانی نداشت و به دلیل پرتاب سنگ و اشیا از سوی تماشاگرنماهای صنعت نفت، پس از دوبار وقفه و ورود طرفدارانِ این تیم به زمین، به تشخیصِ «موعود بنیادیفر» داورِ مسابقه، نیمهتمام رهــا شد.
سنگپراکنی، دادن دشنام دستهجمعی به بازیکنان و طرفداران تیم مقابل و حتی داور، پرتاب اشیا و تخریب اموال عمومی، آتش زدنِ صندلیهای ورزشگاه و آسیب رساندن به اتوبوسهای ورزشگاه و... نه اتفاق تازهای در فوتبال دنیاست، نه پدیده جدیدی در فوتبال کشورمان. سالهاست «وندالیسم» یا «هولیگانیسم»ِ فوتبالی، اصطلاح آشنایی بین جامعهشناسان و اهالی فوتبال است و به کسانی گفته میشود که در ظاهر طرفدار یک تیم و تماشاگرِ یک مسابقه فوتبالی هستند اما در واقع عدهای جامعهستیزند که به واسطه خشم عمیق تحتتاثیر ناکامیهای پیاپی تیم، عقاید نژادپرستانه، اعتراضات اجتماعی و... قبل و حین و بعد از یک مسابقه، به شکلهای مختلف آشوب راه میاندازند و گاهی این آشوبها به فاجعه منجــر میشود.
فاجعه ورزشگاه «هیسلِ» بروکسل، در بازی میان تیمهای یوونتوس و لیورپول در جام باشگاههای اروپا ۱۹۸۵ که به واسطه درگیری میانِ هولیگانهای دوتیم شکل گرفت و طیِ آن، ۳۹ نفر کشته شدند یا نابینا شدنِ یک سرباز نظاموظیفه در بازی سپاهان - پرسپولیس در لیگ برتر فوتبال ایران ۸۷-۸۶ در اصفهان، بر اثر پرتاب موادمحترقه توسط تماشاگرنماها، برخی از این فجایع است. در این میان، به شکل خاص بازی های پرسپولیس در اهواز، یا بازی تیم های شمالی با هم در چند سال اخیر پرحاشیه بوده است. نمونه آخر آن بازی سپیدرود و ملوان است.
اما به رغم قابل پیش بینی بودن این اتفاقات در ورزشگاه های خاص، هنوز تمهیدی برای این مشکلات اندیشیده نشده است. شاید در اولین واکنش، برخی معتقد باشند باید چنین تماشاگرانی را با محرومیت از تماشای بازی، تنبیه کرد؛ اما در ادامه، درمییابیم بخش زیادی از هیجان و زیباییِ یک مسابقه فوتبال به حضور تماشاگران وابسته است و کشورهای دیگرِ دنیا که سالها قبل با پدیده هولیگانیسم فوتبالی، به شکلِ جدی و خطرناکی دست و پنجه نرم میکردند، به واسطه تمهیداتِ سادهای مثل فروش بلیت بازی به شکلِ اینترنتی با مشخص کردن صندلی هر تماشاگر (و نه حضوری و با کلی معطلی که نتیجهاش خستگی و فرسودگی و خشم تماشاگر است) و ایجاد باشگاههای هواداری و ثبت مشخصات و صدور کارت برای طرفداران و البته فرهنگسازی، به گونه ای مشکل را حل کردهاند که تماشاگران در چندقدمیِ زمین بازی و بازیکنان هستند اما مشکلی پیش نمیآید.
پرونده امروز زندگیسلام، سعی دارد به بهانه اتفاقات تلخ بازی صنعت نفت و پیکان، به ریشه های کلی این ماجرا بپردازد. پس در قالب دو یادداشت، سعی کردهایم ریشه این رفتارها را، هم تحلیل کنیم و هم راهحل ارائه بدهیم.
پشتپرده هایی که در نهایت به سنگپراکنیِ تماشاگر منجــر میشود
قرارمان شادی بود، نه زخم زدن ...
سید مصطفی صابری/ فوتبال ورزش شگفت انگیزی است؛ در اصل چیزی بیشتر از یک ورزش است و پیوند عجیبی با زندگی دارد. گره خوردن فوتبال با زندگی ما، تاثیر موفقیت ها و ناکامی های تیم مورد علاقه روی زندگی فردی و اجتماعی، غرور ملی و گاهی هویت شهری قابل بررسی است. اما آن چه که این روزها زخم جدی بر چهره زیبای فوتبال کشور ایجاد کرده، خشونت روی سکوهاست. وقتی در برنامه ۹۰ کمین یک عده تماشاگرنما برای سنگ زدن به شیشه اتوبوس حامل هواداران سپیدرود را دیدم، از خودم پرسیدم فوتبال عین زندگی است اما چرا برای عده ای بالاتر از زندگی شده و حاضرند برای فوتبال، جان دیگری، عزت نفس خود، کرامت انسانی و وجهه شهرشان را زیر پا بگذارند؟ کاش این قدر فوتبال جدی نمی شد.کاش می شد موفقیت، شادی، هویت جمعی و حس تعلق به شهر و ... را در چیزهای دیگر هم جست وجو کرد.
کاش کمبودها آن قدر جدی نبود تا همه مسئولیت ها به گردن فوتبال نیفتد. در این بین رسانه ها، مقامات شهری و از همه بیشتر باشگاه های فوتبال نقش مهمی دارند. به طور مثال نمی شود از چند وقت قبل بازی های حساس، رسانه های دیداری و مکتوب و به خصوص کانال های تلگرامی و پیج های اینستاگرامی هواداری، روی حساسیت و اهمیت و جذابیت بازی زوم کنند و بعد انتظار داشته باشیم تعداد کمی تماشاگر هیجان زده که ساعتها پشت در معطل بوده و در ورزشگاه از حداقل ها محروم اند، با سوت اشتباه داور واکنش نابهنجار نداشته باشند.
بعد هم که رفتار همان عده کم می شود زمینه واکنش تماشاگران مقابل و در ادامه پای توهین به شهر و قومیت وسط می آید و همه علیه یکدیگر می شوند و نتیجه اش می شود سرهایی که برای هیچ شکسته و خون هایی که ریخته شده. در این میان، نمی شود نقش برخی مسئولان را نادیده گرفت؛ کسانی که برای خوشایند مردم فلان شهر، قول های عجیب می دهند، کُری های نامناسب می خوانند و هیجان غیرمعقولی به فضای فوتبال تزریق می کنند. از آن طرف لیدرهایی داریم که فکر می کنند باید با هر سوت داور کل ورزشگاه را تحریک کنند تا در موقعیت بعدی دست و دل او بلرزد.
بازیکنانی داریم که از فوتبال فقط پول حرفه ای اش را می شناسند. هر چند از ورزشکارانی که با قلیان و قهوه خانه انس دارند، بعید نیست برای خوشایند سکوها، نیمکت خودی و سرمربی و به خصوص لیدرهای دوآتشه، بعد از هر توپ لو دادن داور را متهم و سپس اعتراض کنند و بعد از بازی با مصاحبه های شان جو را خراب کنند؛ مدیران عامل، مالکان و سرمربی ها هم هر کدام به شکل دیگری.
در این زمینه گفتنی زیاد است و در این فرصت، جای مفصلتر نوشتن درباره آن نیست. البته آن چه گفته شد فقط و فقط مربوط به بازی نفت آبادان و پیکان نیست، بخشی از پشت پرده فوتبالی است که با هر اتفاق زشت در آن، همه انگشت ها فقط به سمت کسی است که سنگ را پرتاب کرده است و تمام کسانی که با جوسازی بی دلیل، به التهاب بازی ها دامن می زنند، نادیده گرفته می شوند.
یادداشتشفاهی یک جامعهشناس در تحلیل رفتار خشن تماشاگرنماها
واکنشهایی از سرِ خشم و خستگی
امیرمحمدیان خراسانی(جامعهشناس)، «رابرت مرتن» یکی از مشهورترین جامعه شناسان جهان می گوید: «هنگامی که شما اهداف و ارزش های اجتماعی را پذیرفته اید (مثلا برنده شدن در بازی) اما وسایل مشروع دستیابی به آن را نمی پذیرید (مانند رقابت سالم و جوانمردانه در زمین بازی) و وسایل جایگزینی انتخاب می کنید (مانند بازی خشن یا رشوه به داور و ...) در حال نوآوری هستید. اما این نوآوری، خود می تواند واجد بار ارزشی مثبت یا منفی باشد.» با این مقدمه، به بررسی و تحلیل دلایل رفتارهای غیرانسانی در ورزشگاه ها و آن چه برخی تماشاگران بازیِ صنعتنفت آبادان و پیکان تهران مرتکب شدند، مانند پرتاب سنگ و اشیا که جان یک انسان را تهدید می کند، از زاویه جامعهشناختی میپردازیم.
سرخوردگی یا خشونت؟
اگر در جامعه ای به دستاوردها بدون بررسی راه رسیدن به آن ها پاداش داده شود (مثلا اگر پولدار شدن حاصل رانت یا فساد خانوادگی باشد و در نهایت تشخص به بار آورد) افراد جامعه ممکن است به شکل و درجههای مختلف، دست از پایبندی به ارزش های درونی و اجتماعی خویش بکشند و با سوار شدن بر این موج، به اصطلاح همرنگ جماعت شوند. همچنین اگر به مواردی چون صبر، تحمل و حمایت آدمها، پاسخ های مقتضی داده نشود نیز احساس سرخوردگی می کنند. عده ای بعد از سرخوردگی، انزوا را ترجیح می دهند و عده ای خشونت و شورش و آشوب را.
خطرِ احساسات منفیِ تلنبارشده
خشونت ابراز شده از سوی اشخاص در متن اجتماع، فارغ از ریشه های روان شناختی آن که ممکن است در نظام شخصیتی و روان رنجوری فرد ریشه داشته باشد، در بستر روان شناسی اجتماعی قابل طرح است. چرا که ممکن است برخی افراد احساس محرومیت نسبی کنند، مثلا در مقایسه زندگی خود با دیگران احساس می کنند از مزایای مادی زندگی برخوردار نیستند و این موضوع به انباشت احساسات منفی در وجود آن ها منجر می شود. سپس این احساسات منفی تلنبار شده را در موقعیتی دیگر به سمت شخصی دیگر گسیل می دارند و ناخودآگاه خود را تخلیه می کنند که نوعی فرافکنی است؛ البته خشونت اجتماعی اظهار شده می تواند ریشه در نابرابری های اجتماعی، مهیا نبودن بستر مناسب برای تخلیه هیجانات و در دسترس نبودن امکانات رفاهی داشته باشد.
وقتی با داور همذاتپنداری نمیکنیم
هنگامی که حس همذات پنداری با شخصی، مثلا داور یک مسابقه کم باشد و در یک تفسیر اشتباه، او را مسبب شکست تیم مورد علاقه خود بدانیم و این شکست را ناشی از اشتباهات آگاهانه و عامدانه او تشخیص دهیم، مطابق با این تشخیص خویش عمل می کنیم و دست به عملی تلافیجویانه می زنیم تا خشم خود را اظهار کنیم.
همه ما باید یاد بگیریم که مسئولیت شکست ها را به گردن دیگری نیندازیم. احتمالا شما هم دیده اید که بعد از هر بازی، همه بازیکنان تیم شکست خورده و مربی شان بدون هیچ توضیحی، این شکست را به گردن داور می اندازند.هنگامی که در تمامی سطوح از پذیرفتن مسئولیت اشتباهات و اعمال خویش دست می کشیم و دیگران را مقصر می دانیم، الگویی در جامعه شکل می گیرد که انگشت اتهامش را همیشه به سمت افراد دیگر می گیرد.
هر شکستی شایسته سرزنش نیست
برخی افراد در خانواده و مدرسه و جامعه، در معرض اجتماعی شدن ناقص قرار گرفته اند و هنجارهای اجتماعی و ارزش های اخلاقی به خوبی در وجود آن ها ریشه ندوانده یا از محبت بی بهره و در معرض خشونت بوده اند. به همین خاطر در بزرگ سالی آن چه را تجربه کرده اند، بازتولید می کنند و در معرض نمایش قرار می دهند. اجتماعی شدن ناقص علاوه بر محرومیت از محبت و توجه، ناشی از آموزش نادرست در مدرسه و خانه و مشاهده ارتباطات انسانی خشونت آمیز است. علاوه بر آن از تناقضات ساختاری جامعه نیز نشئت می گیرد.
مانند زمانی که به شخص می آموزیم دروغ و ریاکاری بد است ولی او در متن واقعیت اجتماعی، می بیند خیلی از افراد دروغ می گویند. ما باید بیاموزیم که خود را جای دیگری قرار دهیم و همدلانه به موضوعات نگاه کنیم. پیروزی به هر قیمت، شایسته پاداش نیست و هر شکستی نیز شایسته سرزنش نیست. ارزشهای اخلاقی نیز با نصیحت و موعظه در وجود افراد نهادینه نمی شوند، بلکه علاوه بر آموزش طولانی مدت باید با تناقضات جاری اجتماعی نیز مبارزه کرد.
وقتی در انتخاب دوست دقت نمی کنیم
هنگامی که افراد زمان بیشتری را با اشخاص معینی می گذرانند و ارتباط نزدیکی با آن ها برقرار می کنند، بیشتر در معرض الگوبرداری از رفتارهای آن ها هستند. این الگوبرداری اگر درباره رفتارهای خشن باشد منجر به این می شود که هنگامی که دوستان شما به سمت بیگناهی سنگ پرتاب می کنند، شما هم بدون چون و چرا تبعیت می کنید و این کار را انجام می دهید و تکرار میکنید. پس مراقب دوستان خود و الگوبرداری های خویش باشیم.
سخنی با تماشاگران
اگر به ورزشگاه می روید، موقعیت را میدان جنگ تصور نکنید و بازیکنان را دشمنان یکدیگر و داوران را زندان بان و شکنجه گر ندانید. بلکه مسابقه را تجلی برخورد مهارت ها برای شکل گیری اوقاتی لذت بخش برای خود و دیگران به شمار آورید. افراد داخل زمین همگی انسان هستند مانند شما. آن ها از خطا بری نیستند و ممکن است اشتباه کنند. قضاوت درباره اشتباه آن ها با شما نیست، بلکه باید همیشه آن ها را سهوی بدانید. ابراز خشونت کلامی و غیر کلامی، شخصیت شما را خرد می کند نه دیگری را.
ارزش و اعتبار خودتان را پایین می آورید و با این کار هیچ فایده ای نصیب خود و تیم محبوب تان نمی شود. خشم کوتاه و بی اهمیت شما در ورزشگاه می تواند به فاجعه ای جبران ناپذیر مانند کور شدن یک فرد یا حتی مرگ او منجر شود. این موضوع مصداق «یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی» است. قهرمان بودن خود را با مقاومت در برابر وسوسه انجام کارهای خشن و اوباش گرایانه اثبات کنید.
آذر صدارت
- 12
- 4