میگویند خشمگین شدهایم. میگویند تحملمان پایین آمده و زود جوش میآوریم. مثل بشکه باروتی که فقط یک جرقه لازم داریم؛ یک ثانیه و بعد انفجار!
آمارهای رسمی و حتی مشاهدات خودمان هم همین را میگوید؛ دعواهایی که در کوچه و خیابان و دانشگاه و باشگاه و حتی در توئیتر و اینستاگرام میبینیم؛ از دعوای لفظی تا زد و خورد و خون و خونریزی. آن زمانهایی که همه چیز روی اعصاب است و دنبال چیزی یا کسی میگردید تا همه حرصتان را سرش خالی کنید. حرص نمره بد، جواب منفی، کاری که پیدا نکردهاید یا کاری که از دست دادهاید، بحث و جدل با پدر و مادر سر سؤال و جوابهایشان و خیلی چیزهای دیگر. شاید هم برعکس، بگویید که مقابل این همه فشار و سختی این روزها خیلی هم صبور و آرام هستید!
مقصر پول است
اگر پایتختنشین باشید که محال است هفتهای را بدون دیدن دعواهایی از این دست بگذرانید. سر جای پارک، تصادفهای کوچک و بزرگ، بین دستفروشها، سر جای بساط و هر موضوع دیگری که میتواند صداها را ببرد بالا و گاهی برسد به گلاویز شدن و سر و صورتی خونین. خیلی وقتها حداقل یک طرف این دعواها جوانان هستند و بعد مسنترها سعی میکنند آرامشان کنند و سر هم تکان میدهند که ای بابا صبر و تحمل جوانهای این دوره و زمانه کم شده و...
برای همین چیزهاست که به نظر بسیاری از مردم جوانها عصبانیتر، خشنتر و دعواییتر از آنهایی هستند که جوانیشان در دهههای ۵۰ و ۶۰ و قبلترش گذشته است. حالا به نظر خود جوانها چقدر این تصور درست است؟ بعضیهایشان میگویند اشتباه نیست و بعضی درست برعکس فکر میکنند.
امیرحسین ایستاده کنار دکه روزنامهفروشی و با گوشیاش بازی میکند. اخمهایش توی هم است و صورتش بداخلاق. وقتی هم قبول میکند باهم حرف بزنیم اخمهایش باز نمیشود اما برخلاف صورت بداخلاقش میگوید که دعوایی و عصبانی نیست. حتی یادش نمیآید آخرین بار چه زمانی دعوا کرده: «شاید با خانمم دعوا کرده باشم اما در خیابان نه، عادت ندارم. اگر هم جر و بحثی پیش بیاید سعی میکنم از طرف خودم فیصلهاش بدهم.»
مهمترین دلیلش برای اینکه دعوا نکند این است که به دردسرش نمیارزد و عاقلانه نیست اما بالاخره سر یک چیزهایی ممکن است عصبانی شود. مثلاً اگر کسی به او فحش بدهد. میپرسم به نظرش جوانها الان عصبانیترند؟ میگوید: «آره. توی خیابان و بینشان زیاد دعوا میبینم، حداقل ۳،۴ تا در هفته. بیشتر هم سر پول است. واقعیتش این است که الان از لحاظ اقتصادی همه جوانها وضعشان خراب است. پول هم که نباشد اعصاب خراب است.»
بحث پول و مشکلات مالی و دردسرهای اقتصادی که این روزها بیشتر هم شده خیلیهایشان مطرح میکنند. اینکه این مشکلات باعث شده عصبانیتر باشند و دعواییتر.
مثل وحید که میگوید: «زندگی سختتر شده و به جوانها هم مثل بقیه فشار میآید. دوست دارند همه چیز را راحت به دست بیاورند و وقتی برعکس برایشان سخت میشود، عصبانی میشوند. به نظر من جوانهای امروز عصبانیترند.»
با شلوار و گرمکن نارنجی فسفری و ساکی که روی دوشش انداخته مشخص است که از باشگاه ورزشی آمده. آرام میرود سمت بالای خیابان. میگوید عجله دارد و قول میگیرد سؤالهایم زیاد نباشد و طول نکشد. در بازار کار میکند و به قول معروف بازاری است. در کارش زیاد دعوا میبیند اما با اینکه از زیاد بودن دعوا در محل کارش میگوید و اینکه تقریباً هر هفته دعوا میبیند خودش آخرین بار چند روز پیش با پدر و مادرش دعوایش شده. چون سؤالی پرسیده بودند که اذیتش کرده. حرفها، سؤالها و به قول خودشان گیر دادنهای خانواده از آن چیزهایی است که میشود عامل عصبانیت و دعوای خیلی از جوانها. بعد هم داد و فریاد است و از خانه بیرون زدن و قهر.
ناکامی و هزار خشم
مسیح دانشجو و خوابگاهی است و در خوابگاه و بین آنهایی که باهم یک جا زندگی میکنند زیاد دعوا میبیند.خودش میگوید آرام است و چهرهاش هم همین را میگوید. با آرامش و خیلی منطقی حرف میزند. مثلاً برای دلایل عصبانیت هم سن و سالهایش میگوید: «به نظر من الان جوانها سرکشتر و مغرورتر شدهاند تا خشمگین و این باعث بروز خشم میشود چون ضربههای روحی میخورند و خشمشان افزایش پیدا میکند.»
حرفهای مسیح را دکتر مجید صفارینیا روانشناس اجتماعی و رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی تا حدودی تأیید میکند. او معتقد است جوانها امروز خشمگینتر و عصبانیترند و این احساسات دلایل مختلفی دارد: «ناکامی جوانها در موقعیتهای مختلف زیاد است. مثلاً شغل خوب، دانشگاه خوب، ازدواج و... را به دست نمیآورند و وقتی هم نیازهای روانی و اجتماعی یک جوان به شکست منتهی میشود پرخاشگر میشود. از طرفی انتظارات و توقعات جوانان به تبع تحصیل کردن و زندگی شهرنشینی بالا رفته و تابآوری و تحمل پایین آمده و سریع شروع میکنند به پرخاشگری. عوامل محیطی مثل ازدحام هم مؤثر است و کسانی که در شهرهای شلوغ زندگی میکنند آستانه تحمل پایینتری دارند.»
لباس سربازی تنشان است و تند تند راه میروند. وقتی میایستند یکی میگوید زیاد عصبانی نیست و حرف نمیزند اما مبین تا موضوع را میشنود سریع حرف میزند و میگوید: «بله زیاد عصبانی میشوم. آخرین بارش هم همین الان بود چون بیمارستان بودم و بهم مرخصی استعلاجی ندادند.» میگویم عصبانی که میشوی واکنشت تند است؟ میگوید: «آره. الان مثلاً میخواستم بروم خانه و دیگر برنگردم پادگان. به دوستم گفتم دیگر نمیروم.»
با وجود این شاخ و شانه کشیدن خودش میگوید که قبلاً دعواهایش با بد و بیراه و داد و فریاد بود اما الان که سرباز است دست و بالش بسته شده و مجبور است خشمش را بریزد در خودش و عوضش سردرد بگیرد. انگار همه ماجرا سر سربازی است: «بیرون از سربازی حالمان خوب است و مشکلی نداریم که برایش عصبانی شویم. مشکل اصلی سربازی است!»
براساس آنچه سازمان پزشکی قانونی اعلام کرده تا آبان امسال ۴۱۶ هزار و ۷۹۹ پرونده نزاع به پزشکی قانونی کشور ارجاع شده که نسبت به پارسال ۶/۶ درصد بیشتر شده است. شاید بشود گفت این آمار نشان میدهد الکی به نظرمان نمیآید دعوا در کوچه و خیابان بیشتر شده است. درست است که آماری از دعوای جوانها نداریم یا ارائه نمیشود اما جوانها خودشان میگویند به مسائل جامعه حساسند و این باعث میشود خسته شوند و عصبانیتر و خشمگینتر.
حنانه کلاه گذاشته روی سرش و کاپشن بلند پوشیده. خیلی حواسش به اطرافش نیست. برای همین وقتی دست تکان میدهم که با او حرف بزنم، اول متوجه نمیشود و بعد هدفون را از گوشش درمیآورد و میایستد گوشه پیادهرو برای حرف زدن. میپرسم زیاد عصبانی میشوی؟ میگوید: «زیاد که نه ولی بالاخره پیش میآید. بیشتر هم سر مسائل مربوط به جامعه است. آخرین بار هم به دلیل مشکلات صنفی دانشگاه عصبانی شدم.»
به نظر او هم جوانهای این دوره و زمانه یعنی هم سن و سالهایش عصبانیتر از قدیمیها هستند: «دوستانم هم مثل خودم زیاد خشمگین و دعوایی نیستند اما میشود گفت کاسه صبر جوانها الان پرتر است. لازم نیست مسأله خیلی بزرگی رخ بدهد تا عصبانی شوند و شاید یک چیز کوچک هم آنها را بهم بریزد. به خاطر اینکه ما نسبت به جوانهای دورههای قبل با مسائل بیشتری سر و کله میزنیم و دغدغههایمان بیشتر است. درگیریهای سطح جامعه هم الان زیاد است و باعث میشود تحملمان کم باشد.»
اما برخلاف حنانه و آن چند نفر دیگر زهرا فکر میکند که زیاد هم عصبانی نیستند: «میزان عصبانیت فرقی نکرده است. دنیای هرکسی فرق دارد و جوانهای دورههای قبل در زمان خودشان یک چیزهایی داشتند و ما الان چیزهایی مثل گوشی داریم و با اینها هرکسی در هر دورهای که زندگی میکند و با وسایل و امکاناتی که دارد رفتارهایش متفاوت میشود.»
اما نیلوفر که همراه زهراست به نظرش جوانها خشمگینترند. یک دلیل جالب هم برایش دارد: «یکی از دلایلش گوشی است. سرشان مدام در گوشی است و این روی مغزشان تأثیر میگذارد چون از دنیای واقعی دور میشوند و وقتی میخواهند از دنیای مجازی بیرون بیایند عصبی میشوند.»
مدلهای پرخاشگر
در دانشگاه، محل کار و خیابان که هیچ، چقدر در رسانهها و اخبار خشم و دعوا میبینید؟ واقعیت این است که حجم زیادی از اخبار روزمره مربوط به همین چیزهاست. از اخبار حوادث گرفته تا خبرهای بحث و جدل چهرهها و سیاستمداران و...
همان چیزی که دکتر صفارینیا به آن میگوید مدلهایی که میتوانند آموزش پرخاشگری بدهند: «وقتی رسانه، پرخاشگری نشان بدهد یا مدلهای اجتماعی مثل سیاستمداران پرخاشگر باشند روی مردم اثر میگذارد. نماینده مجلسی که پرخاش میکند، میتواند این را به دیگران یاد بدهد.»
خشمی که میتواند آسیب بزند. آسیبهایی که همه تقریباً از آن خبر دارند؛ ناراحتی قلبی، مشکلات کبدی و گوارشی، دردهای عضلانی و... اما بیشتر این جوانهایی که با آنها صحبت کردم و در این گزارش حرفهایشان را خواندید میگفتند سعی میکنند در عصبانیت خشمشان را فروبخورند و چیزی بروز ندهند. شاید این طوری کسی را آزار ندهید اما خودتان آزار میبینید و این اصلاً اسمش کنترل خشم نیست. به گفته رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی، اگر کنترل خشم را آموزش داده باشیم و جوانها بتوانند با کارهایی مثل نفس عمیق کشیدن خودشان را آرام کنند یعنی خشمشان را مدیریت کردهاند اما اگر فقط خشم را فروبخورید نتیجهاش میشود افسردگی یا مشکلات روانتنی یعنی بیماریهایی مثل مشکلات و حملههای قلبی و سکته مغزی، میگرن، آسم، اگزما، کولیت و زخم معده...
مدیریت خشم به جای فروخوردن آن یکی از آن مهارتهای زندگی است که بلد نیستیم. مثل خیلی دیگر از مهارتهای زندگی که هیچ وقت جایی در کتابهای درسیمان نداشتند و کسی برای اینکه به ما یاد بدهد وقت نگذاشت. ما خشمگین شدیم بدون اینکه بدانیم باید با این بشکه باروت چه کنیم؟
یگانه خدامی
- 11
- 3