امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «توزیع کاندوم در نماز جمعه!» نوشت:
فردا یکشنبه، ۱۰ آذر و یکم دسامبر، روز جهانی ایدز است و تقریبا همهی کشورها کمابیش برای اطلاعرسانی به مردم در این زمینه، برنامههایی دارند. در برخی از نقاط ترکیه نیز این برنامهها در حال اجراست. جالبترینش شاید دانشگاه خاورمیانه (ÖDTÜ) در آنکارا باشد (یکی از بهترین دانشگاههای ترکیه). چون امروز و فردا دانشگاهها و ادارات ترکیه تعطیلاند، بنابراین آنها دو روز زودتر به استقبال این روز رفته و دیروز جمعه، برنامهها و نشستهایی در این زمینه برگزار کرده و به شرکتکنندگان و همچنین دانشجویانی که در کتابخانه، سالن غذاخوری و… بودند، یک کاندوم بهطور نمادین هدیه دادند. اما برای ما شگفتانگیز است بدانیم که پس از نماز جمعهی دیروز در این دانشگاه، به نمازگزاران هم کاندومی داده شد (در ترکیه برخلاف ایران که نمازجمعه در هر شهر تنها در یک نقطه برگزار میشود، در هر محله و دانشگاه و حتی ادارات بزرگ هم نماز جمعه بهصورت جداگانه برگزار میشود).
البته نمیخواهم بگویم همه جای ترکیه اینگونه است. این رفتار در جاهای دیگر ترکیه ممکن بود واکنش منفی در پی داشته باشد؛ اما تا همین جا هم تفاوت دو کشور اسلامی در برخورد با مسائل اجتماعی را نشان میدهد.
برای نمونه، امروز آقای رئیسی، معاون وزیر بهداشت ایران دربارهی مشکلات اطلاعرسانی در زمینهی ایدز گفته: «گاهی هنگامی که قصد انجام مباحث آموزشی را داریم، بلافاصله از برخی نهادها نامهای به دست من میرسد که ما را محکوم به ترویج فحشا میکند».
اینگونه فشارها نه تنها نهادهای مسوول، بلکه تک تکِ ما را هم خواسته و ناخواسته وادار به خودسانسوری میکند (همین که نگارنده نیم ساعت داشت فکر میکرد واژهی «کاندوم» را در این متن بنویسد یا واژهای دیگر به جایش به کار بگیرد، خودش نشان میدهد چقدر نگرانی در این زمینهها داریم). اما نه ایدز و نه دیگر مسائل اجتماعی، این فشارها و سانسورها سرشان نمیشود. وقتی بیایند هم نگران این نیستند که فلان نهاد و فلان مسوول آنرا محکوم میکند یا نه. اتفاقا آنجایی که بیشتر سانسورشان کنند را بیشتر دوست دارند و همانجا بهتر وارد میشوند.
همین یک ماه پیش بود که خبر ابتلای نزدیک به ۳۰ هممیهنمان در روستای چنار محمودی در استان چهارمحال و بختیاری، حتی در رسانههای برونمرزی هم پخش شد. بر پایهی روایت وزارت بهداشت، یکی از اهالی دارای ویروس اچآیدی در بدنش بوده و به دلیل تزریق مواد مخدر با سرنگ مشترک توسط او و دیگر معتادان روستا (که شوربختانه شمارشان هم زیاد بود)، این ویروس در روستا منتشر شد (بر پایهی دیدگاه کارشناسان، این روایت پذیرفتنی است. ضمن اینکه برادر بهورز آن روستا که خودش جامعهشناس است نیز، همین روایت را میگوید. هرچند اهالی عصبانی روستا، خانهشان را به آتش کشیدند). با این همه نمیتوان وزارت بهداشت و بهطور کلی دولت و حاکمیت را از آنچه در این روستا رخ داد، تبرئه کرد. آگاهیرسانی که سانسور میشود و وزارتی که زیر بار این فشارها، از انجام وظیفهاش سرباز میزند، گناهکار است.
به همین ترتیب، بقیهی مسائل اجتماعی ایران هم که زیر فشارهای افراد و نهادهای رسمی و غیر رسمی، مسوول و غیرمسوول، زیر خاکستر پنهان میشوند، دیر یا زود همچون روستای چنار محمودی بیرون میزنند. شاید در این میان و در شرایطی که نهادهای متولی خواسته و ناخواسته شانه از زیر بار مسوولیت خالی میکنند، کاری که از دست ما برمیآید، آگاهیرسانی است. به گمانم پدر و مادرها کم کم باید داستانِ آوردنِ نوزاد از بیمارستان، از آسمان، از خاله فرشته و… را کنار بگذارند و پیش از آنکه دیگران به بچههایشان این چیزها را یاد بدهند، خودشان در حد و فهم کودکانه آنان را با واقعیت روبرو کنند (دستکم چندین کتاب دربارهی توضیح مسائل جنسی به کودکان در ایران منتشر شده که میتواند راهنمای خوبی برای پدر و مادرها باشد).
بهطور کلی در شرایطی که هر مسالهی اجتماعی یا کتمان میشود و یا اگر هم پذیرفته شود، انگشت اتهام به سوی خود مردم نشانه میرود، به گمانم خود مردم هم باید آگاهیشان و راههای مقابله با آن مسائل را فرا بگیرند؛ باشد که روزی دستگاههای مسوول هم به دور از دخالت افراد و نهادهای غیرمسوول، وظایفشان را به خوبی به انجام رسانند.
- 10
- 8
هوشنگ
۱۳۹۸/۹/۲۶ - ۱۰:۵۱
Permalink