سال ۱۳۹۲ وقتی حسن روحانی کابینهاش را تشکیل میداد، کسی در صلاحیت محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه تردید نداشت. با سابقه زیاد در امور دیپلماتیک و وزارت خارجه، تسلط به زبان انگلیسی و آشنایی با مسائل بینالملل، ظریف را بهترین گزینه برای تصدی اصلیترین امور دیپلماتیک کرد. لذا با آغاز دولت یازدهم به کابینه دولت روحانی پیوست و با رای اعتماد از مجلس، سکان هدایت دستگاه دیپلماسی را به عهده گرفت. ورود او به دستگاه دیپلماسی با مذاکرات برای حل مساله هستهای همزمان شد.
تلاش او نیز در این مذاکرات نفسگیر برای حل بحران هستهای نتیجه داد. به این ترتیب او نزدیک به سه سال نفر اول کابینه بود.
همین نبوغ و درخشش سبب شد که رسانهها از او تصویری بسازند که گویا نماد عقلانیت ایرانی است. آن سالها تصویر ظریف روی جلد مجلهها و سالنامهها بود و البته همه جای دیگر. مهمترین شخصیت سال لقب گرفت و جزو محبوبترینها و البته مغبوضترینها نیز شد.
در این میان برخی از جریانهای همسوی دولت او را موثرترین شخصیت حلقه نیویورک برای ترمیم روابط ایران با غرب و نماد تعامل با جهان دانسته و در مقابل جریانهای مخالف دولت و دلواپسان نیز او را معمار بزرگ ننگنامه برجام، نماد سازش و جاده صافکن نفوذ غرب به کشور قلمداد کردند.
برخیها نیز شروع کردند به گمانهزنی پیرامون آینده سیاسیاش و اینکه او کاندیدای مناسبی برای ریاستجمهوری در دوران پس از حسن روحانی است. اما گویا آنها برآورد دقیقی از مختصات سیاسی ایران نداشتند و خودش با دست خودش از رهگذر فایل صوتی موسوم به «ظریف گیت» در همین اواخر به عمر سیاسی خود پایان داد.
حالا با آغاز دولت سیزدهم، مذاکراتی که از سوی ظریف و عراقچی انجام میگرفت، از سوی دولت رییسی و علی باقریکنی و تیم کاریاش به انجام میرسد و صدالبته که در شرایط حاضر خبرهای خوبی هم به گوش میرسد.
در این ارتباط روزنامه «جمهوری اسلامی» قویا تیتر زد که: اعلام توافق برجامی نزدیک است. همین دو روز پیش میخائیل الیانوف یعنی همان دوست راهبردیمان و رفیق فابریک تیم مذاکره ما نیز گفته است که تا توافق در وین، فقط پنج دقیقه باقی است و فاصله داریم.
وقتی تریبونی چون روزنامه «جمهوری اسلامی» چنین تیتری را در صفحه اول خود بولد کرده است و وقتی هم به حصول در نتیجه طی پنج دقیقه مطمئن است، به معنای آن است که مذاکرات طبق انتظارات طرفین معطوف به نتیجه شده و دیپلماتها در دور آخر و در بازگشت به پایتختها، مفاد آن را به سمع و نظر مقامات تراز اول و حاکمیت رساندهاند. به این ترتیب، پوست مذاکرات برجام در وین به دمش رسیده و فقط مانده است که تاریخ رسمیاش اعلام شود.
حال اگرچه نتیجهمحور بودن مذاکرات وین یک اتفاق مناسب و رویداد مبتنی بر عقلانیت است و به مبتکرانش باید جایزه نوبل داد، اما پرسش این است که چرا برجام ظریف و عراقچی همانند ترکمنچای ننگین بوده ولی برجام امیر عبداللهیان و باقریکنی «عزیز و مقدس» شده و چیزی نمانده است که آن را همانند نبرد قادیسه و نهاوند، فتحالفتوح و در نهایت آن را میوه درخت شجره طیبه بدانند؟
اینکه چرا دیگر کسی شعار «ای آنکه مذاکره شعارت؛ استخر فرح در انتظارت» را در سخنرانیهای عمومی روی دست نمیگیرد و نمیخواهد با مشت، دهان مذاکرهکنندگان را خرد کند؟ اینکه چرا دیگر کسی نیست که برجام را مانند عهدنامه ترکمنچای ننگین و آن را دادن باج به کدخدا بداند؟ اینکه چرا دیگر کسی نیست که باقریکنی و اعضای مذاکرهکننده را نفوذی و مجرای نفوذ و جاده صاف غرب در کشور بداند؟ و اینکه چرا با شروع مذاکرات در دولت رییسی، بازار کاسبی برای تحریم کساد شده است؟ این دست از موارد در حکم پرسشهایی است که درخور نظر و تامل است و باید به آنها پاسخ گفت.
به نظر میرسد که پرسشها فوق یک پاسخ بیشتر ندارد و آن این است که اصولگرایان یا همان «نابرجامیان» هم میدانستند که برجام اگرچه نمیتواند مانند عصای موسی معجزه کند، اما قطعا ممد حیات اقتصاد ایران خواهد بود. منتها مشکل کار آنها آنجا بود که اصولگرایان و محافظهکاران دوست داشتند چنین فتحالفتوحی به پای کارنامه آنها نوشته شود.
البته با سمت و سوها و جهتگیریهایی که هماینک در برخی موارد از سوی اصولگرایان دیده و مشاهده میشود، قابل پیشبینی است که به خاطر چگونگی مذاکره علی باقریکنی بابت برجام، دو یا چند واحد درسی برای دانشکدههای روابط خارجی و دانشجویان علوم سیاسی در نظر بگیرند و چه بسا شاید این دو یا چند واحد درسی بتواند جای درس تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم را بگیرد، زیرا باورها بر این است که همه مشکلات ما زیر سر درسهایی از جنس تاریخ اندیشه به ویژه تاریخ اندیشه سیاسی غرب است.
جان کلام اینکه یخ مذاکرات در حال آب شدن است و خبرهای خوبی در راه است و تمام نگاهها به وین دوخته شده است.
قطعا آب شدن یخ مذاکرات میتواند سرآغاز تحولات و گشایشهایی در حیطههای اقتصادی شود و نباید به برجام از منظر جناحی و سیاسی و سلیقهای نگاه کرد.
در سطحی دیگر انتظار آن است که اصولگرایان مذاکرهکنندگان را واداده و غربگرا ندانند و نگویند که غرب میخواهد از شما سواری مجانی بگیرد و کشورتان را غارت کند و غرب را جای انقلاب اسلامی شما بگذارد.
بگذارید و اجازه دهید هم چرخ اقتصاد، چرخ معیشت، چرخ آرامش روانی و چرخ آب و نان مردم بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها.
یادمان باشد که با مفاهمه در وین میتوان به یک حال خوش و خوب رسید و یادمان باشد که فقط با اقتصاد و حال خوش و خوب است که میتوان از افزایش جمعیت، فرزندآوری و مسائل دیگر سخن گفت. منتظر بمانید، شماره معکوس برای پایان مناقشه آغاز شده است.
دکتر صلاحالدین هرسنی
- 16
- 6
کاربر مهمان
۱۴۰۰/۱۱/۲۲ - ۱۹:۵۸
Permalink