جنگ دونالد ترامپ با رسانهها هر روز ابعاد تازهتري به خود ميگيرد؛ رئيسجمهوري ايالاتمتحده که رسانههاي آمريکايي را دروغگو، تهوعآور و فاسد ميداند، اخيرا گفته «رسانههاي جعلکننده اخبار، پسر من دونالد را سرزنش ميکنند؟» اشارهاي به افشاي ارتباطات پسر ترامپ با يک وکيل روس. در نهايت جدال ترامپ با رسانهها به کجا ميانجامد؟
سيدعلي طباطبايي، استاد دانشگاه و از مشاوران معاونت ارتباطات و اطلاعرساني دفتر رئيسجمهوری، در گفتوگو با «ديپلماسي ايراني» تحليل و پيشبينيهاي خود را بيان کرده است:
بيشتر تحليلگران روابط بينالملل رويکرد رسانهاي ترامپ را در بين رؤسايجمهوری آمريکا و در تاريخ اين کشور منحصربهفرد تلقي ميکنند. نظر شما دراينباره چيست؟
ترامپ اصولا يک رئيسجمهوري منحصربهفرد و غيرطبيعي در تاريخ سياسي آمريکاست؛ بنابراين نبايد انتظار داشت که رويکرد رسانهاي طبيعي و استانداردي داشته باشد. ترامپ اصولا خود يک شخصيت رسانهاي است اما نوع رسانهاي که براي او جذابيت دارد، رسانههاي عمومي و عامهپسند است.
او نميتواند بهعنوان رئيسجمهوري آمريکا رويکرد رسانهاي استاندارد و متناسبي داشته باشد و ازاينرو، در رفتار، گفتار و تن گفتار (Body Language) او، هيچ چيزي در سطح رفتار رسانهاي رئيسجمهوري آمريکا وجود ندارد.
به نظر من رويکرد رسانهاي ترامپ، يک سوژه مطالعاتي (Case Study) است. رفتار ترامپ آنقدر غيرطبيعي است که صحبتهايي درباره سلامت رواني او مطرح شده است. اين رفتار غيرطبيعي بيشتر از هر چيز ديگر در رويکرد رسانهاي ترامپ منعکس ميشود.
ترامپ معتقد است «رسانههاي واشنگتن، خود، بخشي از مشکل هستند.» چنين نگرشي ميتواند به بسيج فکري و سياسي دولت عليه رسانهها بينجامد؟
اگر به دوران انتخابات رياستجمهوري آمريکا و رقابت ترامپ درون حزب جمهوريخواه و همينطور بعدا با کلينتون نگاه کنيم، او از حمايت رسانهاي زيادي برخوردار نبود. درحالحاضر نيز تقريبا تمام رسانههاي اصلي آمريکا عليه ترامپ هستند و او سوژه خنده، تحليل و تمسخر آنهاست.
مقابله رودررو، بيپرده و صريح ترامپ با رسانهها موجب ميشود که در نهايت بسيج کامل رسانههاي آمريکا عليه ترامپ را شاهد باشيم. اصولا ترامپ چون خود يک شخصيت رسانهاي است و بدون کمک رسانهها به رياستجمهوري رسيده اين حس غلط را دارد که در ادامه نيز ميتواند رسانههاي آمريکا را از ميدان به در کند.
او علنا نمايندگان خبري و رسانهاي را بيادب و بيسواد مينامد و آنها را به باد تمسخر ميگيرد. ميزان درگيريهاي لفظي ترامپ با نمايندگان رسانهها آن قدر زياد بوده که تقريبا در هيچ جاي جهان وجود نداشته است. ترامپ رسانهها را بيشتر بهعنوان «پيشکار» و «خدمتکار خبري» ميبيند تا صاحبان قدرت.
حس دروني او اين است که او با پول ميتواند خبر بخرد و خبرنگار بفروشد. حس اينکه او با پول هر چه را خواسته به دست آورده به حوزه رسانهها نيز کشيده شده است. ترامپ حس ميکند رسانهها نوعي کالا هستند که ميتوان آنها را خريدوفروش کرد.
آيا رابطه ترامپ و رسانهها به ضرر دولتش خواهد بود؟ يا سياستهاي اين دو در برابر يکديگر تغيير خواهد کرد؟ يا افکار عمومي آمريکا به چنين مناقشاتي بياعتنا خواهند بود؟
با وجود قدرتمندبودن ترامپ ولي در نهايت او در برابر رسانهها سر خم خواهد کرد. اينکه ترامپ از توئيتر استفاده ميکند، بيانگر اين حس واقعي اوست که اولا به رسانهها اعتماد ندارد و ثانيا او خود ميتواند راسا رسانه باشد و نيازي به رسانهها ندارد.
اصولا حس ترامپ اين است که او خود يک رسانه است. تداوم رويارويي ترامپ با رسانهها موجب ميشود که مهمترين نقطه ضعف ترامپ يعني ارتباط با روسيه مورد توجه افراطي رسانهها قرار گيرد. ترامپ فکر ميکند اگر نقش «ترومپت» را بازي کرده و صدا ايجاد کند، رسانهها به ساز او خواهند رقصيد.
هر چند به نظر ميرسد نتيجه صداي ساز ترامپ «رقص تانگو» با رسانهها نخواهد بود و بيشتر شبيه «رقص با گرگها» است ولي واقعيت اين است که رسانهها در آمريکا به قدري قدرتمندند که ميتوانند ترامپ را به زمين بزنند.
من فکر ميکنم زماني که ترامپ از اسب سرکش رسانه به زمين بخورد، تازه متوجه قدرت رسانه ميشود؛ البته ممکن است ترامپ براي آنکه رويکرد رسانهها را نسبت به خود تضعيف، تحريف يا منحرف کند، با ايجاد يک بحران مصنوعي در خارج، بخواهد جاخالي سياسي بدهد.
اين بحران ميتواند در شرق دور و کرهشمالي، در خليجفارس و ايران يا مديترانه و سوريه ايجاد شود. ازاينرو، پيشنهاد من به مسئولان کشور عدم بازي در بازيهاي طراحيشده غيرطبيعي و مصنوعي ترامپ است. زمان مهمترين عامل تضعيف ترامپ است.
بحران رابطه ترامپ و بستگانش با روسيه، پتانسيل برکناري وي يا زمينگيرکردن وي را دارد و بايد با مداراي استراتژيک با ترامپ، بازي بزرگ را به داخل آمريکا واگذار کنيم. نتيجه سوژه ارتباط ترامپ با روسيه قاعدتا «رولت روسي» خواهد بود.
رابطه يک رئيسجمهوري آمريکا با روسيه، آن هم مخفيانه و سازماندهيشده، براي قاطبه آمريکایيها، بهويژه سياستمداران چيزي شبيه مسئله ناموسي است. اينکه نسبت به آن بيتفاوت باشند، غيرمحتمل به نظر ميرسد. ازاينرو، اگر ترامپ و ساختار سياسي آمريکا رودرروي هم، «رولت روسي» اجرا کنند، نبايد تعجب کرد.
رسانهها در آمريکا تا چه اندازه در تضعيف يا سقوط ترامپ نقشآفريني خواهند کرد؟
من بهطور کلي ترامپ را يک «سوژه ناب سياسي» ميدانم. ترامپ ظرفيت ايجاد تحولات بزرگ چه در سطح تحليل ملي و چه بينالمللي را دارد. در سطح تحليل ملي، برهمزدن تمام ساختارهاي رياستجمهوري، عرف و قوانين جامعه آمريکا و رويارویي با رسانهها در بيشترين شدت را ميتوانيم شاهد باشيم.
در سطح بينالمللي ايجاد «جنگ» يا تنشهاي پرمخاطره در سه منطقهاي که ذکر شد در قواره رفتاري ترامپ ديده ميشود. در مواجهه با ترامپ بايد حساس و هوشيار بود ولي تحريککننده رفتار نکرد.
نوع مواجهه با دولت ترامپ با نوع مواجهه با دولت اوباما بايد متفاوت باشد. دولت اوباما قابل پيشبيني بود ولي دولت ترامپ هم غيرقابل پيشبيني است و هم آسيبپذير و هم زخمي.
يک فرد غيرقابل پيشبيني، با ارتباطات غيرقابل پيشبيني، زخمي و با پتانسيل بالاي آسيبپذيري سياسي در داخل آمريکا را با «عقلانيت تام» بايد مهار کرد. اينکه ما متناسب با صداي ترومپت ترامپ، پاسخ گوييم فکر نميکنم در تراز رفتار کشور ما باشد. قدرت کشور ما آنقدر بالاست که با ساز عقلانيتمان، ترامپ به حرکات موزون بپردازد.
مايلم اينجا آخرين جمله مطلبي با عنوان صورت زخمي را که پس از انتخاب ترامپ در روزنامه شرق نوشتم دوباره بگويم و آن اينکه شايد از امروز به بعد ترامپ فرصت بيشتري داشته باشد تا ميان متن (Text)، فرامتن (Context)، ساختار (structure) و در ژرفاساختار (Deep Structure) درک بهتر و عميقتري کسب کند.
ازاينرو، من معتقدم بگذاريم آموزش و تجربهاندوزي ترامپ را متغيرهاي يادشده و ديگران انجام دهند و برعهده گيرند و سوژه او شوند، نه ما.
بهاره سلطانپور
- 16
- 6