به گزارش عصر ایران، هر چند در رأس نظام جمهوری اسلامی، مقام رهبری قرار دارد، اما «رییس» جمهوری اسلامی ایران به عنوان همتای عالی ترین مقامات رسمی دیگر کشورها و در کنار سران، در نشست مجمع عمومی شرکت میکند. البته همۀ کشورها دراین سطح حاضر نمیشوند.
در ایران نیز تا قبل از روی کار آمدن محمود احمدینژاد و از سال ۱۳۸۴ به این سو مرسوم نبود که رییس جمهوری هر سال روانه نیویورک شود.
چندان که سید محمد خاتمی دو بار شرکت کرد و البته یک نوبت با پذیرش پیشنهاد او برای نامگذاری سال به عنوان «گفت و گوی تمدن ها» مرتبط بود و هاشمی رفسنجانی در طول ۸ سال ریاست جمهوری (از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) هیچ گاه نرفت و همواره وزیر خارجه -علی اکبر ولایتی- شرکت می کرد.
در دهۀ ۶۰ نیز رییس جمهوری وقت- آیتالله خامنهای- تنها یکبار در اجلاس سران شرکت کردند و چون با حمله به کشتی ۸۰۰ تُنی ایران - اجر در ۳۰ شهریور ۱۳۶۶ همزمان شد به نظر می رسید بخش هایی از نطق ایشان متناسب با این اتفاق تغییر یافته باشد.
عمر ریاست جمهوری محمد علی رجایی کوتاه تر از آن بود که در این جایگاه نیز به سازمان ملل برود هرچند در آغاز نخست وزیری و همزمان با شروع جنگ و نه در پایان شهریور که نزدیک به نیمۀ مهرماه به سازمان ملل رفت و البته نه در مجمع که در شورای امنیت سازمان ملل سخنرانی کرد. او نشسته بود و متن را می خواند و بهزاد نبوی در غیاب وزیر امور خارجه کنار او ایستاده بود. سفر نخست وزیر به جای رییس جمهوری (بنیصدر) به خاطر این بود که جنگ درگرفته و رییس جمهوری فرماندۀ کل قوا بود و حضور او در این مقام در کشور ضرورت داشت.
همان نطقی که رجایی این گونه شروع می کند: «قرآن کریم، مسلمانان را از سخن گفتن با صدای بلند نهی کرده مگر هنگامی که به آنان ظلم شده باشد و من امروز ناگزیرم با شما با صدای بلند سخن بگویم چون ظلم بزرگی به ما شده و عراقی ها به خاک ما حمله کرده اند.»
چنان که گفته شد نیویورک اما با احمدی نژاد برای جمهوری اسلامی جدی تر شد. هر سال می رفت و شمار بیشتری را هم با خود می بُرد و از سه موضوع به غایت لذت می برد:
نخست دیدن آنچه تا کنون ندیده بود. توصیف او از ساختمان ها و نوع استقبال و اتومبیل های مشکی بزرگ، خصوصا در دو سال اول در یادها مانده است.
دوم: توجه رسانه های خارجی به او و مصاحبه پشت مصاحبه. گفت و گوهایی که قبل از شروع سفر و در تهران آغاز می شد. ۸ سال پیش در چنین روزهایی خبرنگار آسوشیتدپرس دربارۀ وضعیت دو رقیب او در سال ۸۸ پرسید و از او خواست دربارۀ میرحسین موسوی و مهدی کروبی که که از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در حصر بودند توضیح دهد و احمدی نژاد در ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ این گونه پاسخ داد: «من چنین خبرهایی را دنبال نمی کنم. من کارهای زیادی دارم که باید انجام بدهم. ضمن این که قوه قضاییه ما مستقل از دولت است و قاضی را دولت تعیین نمی کند.»
یک روز بعد البته دو آمریکایی که به ۸ سال زندان محکوم شده بودند آزاد شدند.
وجه سوم اما سخنرانی هایی بود که باورهای غربی ها را به چالش می کشید. از انکار هولوکاست یا نسل کُشی یهودیان در جنگ جهانگیر دوم تا تشکیک در اصالت واقعۀ ۱۱ سپتامبر.
با این حال نام محمودینژاد در ردیف سخنرانان جنجال برانگیز در تاریخ سازمان ملل ثبت نشده است چرا که در نطق ها رفتار خارج از عرف انجام نداد یا الفاظ نامتعارف به کار نبرد و آنچه دربارۀ هولوکاست یا ۱۱ سپتامبر گفت هم کنایه آمیز بود نه موهن یا آن که مستقیم کسی و حکومتی را نشانه رود.
۶نطق جنجالی تاریخ سازمان ملل را می توان این گونه برشمرد و یادآور شد:
۱. کفش خروشچف
ردیف نخست نطق های جنجالی را باید به «نیکیتا خروشچف» رهبر وقت اتحاد شوروی اختصاص داد که در واکنش به همهمۀ هیأت فیلی پینی - در اعتراض به سیاست های شوروی - کفش خود را درآورد و بسیارمحکم به تریبون کوبید تا سالن را آرام کند.
۲. حملۀ کاسترو به کندی
فیدل کاسترو رهبر کوبا که تازه به قدرت رسیده و جوان بود در نطقی ۴ ساعت و نیمه به تندی به جان. اف. کندی رییس جمهوری وقت ایالات متحده حمله کرد. در حالی که کندی در زمرۀ رهبران محبوب جهان به حساب می آمد. کاسترو گفت: «اگر بی سواد و ابله و کند ذهن نبودی می دانستی برای انقلاب برپا کردن نمی توان زمین داران را علیه کارگران بسیج کرد.»
به کار گیری تعابیری چون «کُند ذهن و بی شعور» برای رییس جمهوری آمریکا بسیار سر و صدا کرد و حالا بیشتر روشن می شود که چرا احمدی نژاد به رغم لحن متفاوت در این سیاهه قرار نمی گیرد. چون به صراحت انگشت اشاره را جانب کسی نمی گرفت. حال آن که خروشچف با کفش به تریبون کوبید تا فیلیپینی ها را آرام کند و کاسترو مستقیماً کندی را ابله توصیف کرد.
۳. اورتگا و ریگان
در سال ۱۹۸۷ و پس از حمایت صریح رونالد ریگان رییس جمهوری وقت ایالات متحده از مخالفان در نیکاراگوآ، دانیل اورتگا رهبر این کشور در نطق خود گفت: « جای رمبو در سازمان ملل نیست. در فیلم های سینمایی است.» هر چند ریگان، سابقۀ بازی در فیلمهای سینمایی را داشت اما توصیف او با عنوان «رمبو» با عرف دیپلماتیک سازگار نبود و از این رو در ردیف نطقهای جنجالی قرار میگیرد. چندی بعد البته اورتگا قدرت را در انتخابات واگذار کرد و از ۲۰۰۶ که به قدرت بازگشته ادبیات انقلابی و تهاجمی را کنار گذاشته است.
۴. بوش علیه کاسترو
در سال ۲۰۰۶ جرج بوش در نطق خود و با اشارات دست از فیدل کاسترو رهبر کوبا به عنوان «دیکتاتور بی رحم» یاد کرد. کاسترو اما با همه انتقادها در میان رهبران جهان محترم بود و به همین خاطر این رفتار توهین میزبان به میهمان تلقی شد وبحث ضرورت انتقال مقر سازمان ملل از آمریکا به جایی دیگر نیز مطرح شد.
۵. چاوز و شیطان
باز در همان سال ۲۰۰۶ هوگو چاوز رهبر ونزوئلا در پاسخ به اهانت های جرج بوش به فیدل کاسترو گفت: « من تو را شیطان خطاب می کنم.»
بعدتر که باراک اوباما به قدرت رسید از چاوز رفتار جالبی سر زد. قبل از آن که نطق خود را شروع کند چند بار تریبون را بو کرد و گفت: پارسال اینجا بوی باروت می داد. امسال دیگر بوی باروت نمی دهد.
منظور او جنگ طلبی جرج بوش و تغییر سیاست ها با آمدن اوباما بود.
۶. قذافی و منشور
معمر قذافی تا اجلاس ۶۴ در اجلاس شرکت نمی کرد اما در این سال حاضر شد و در نطق خود منشور سازمان ملل را پاره کرد. به رهبران کشورهای اسلامی هم خرده گرفت که چرا طالبان را به رسمیت نمی شناسند؟ این در حالی بود که طالبان تحت حمایت عربستان بودند و قذافی با آنان میانه ای نداشت.
سال ها بعد و در اوج درگیری ها در لیبی وقتی به کریستین امان پور گفت « من مسؤولیتی ندارم و وقتی مسؤولیتی ندارم و نه پادشاهم و نه رییس جمهوری چگونه از من می پرسید چرا از قدرت کنار نمی روم؟» خبرنگار آمریکایی – ایرانی بی درنگ یادآور شد: « اگر رهبر این حکومت نیستید پس چرا در نشست سران سازمان ملل شرکت می کنید که همه رییس یا نمایندۀ حکومت کشور خود هستند؟»
بر این اساس همچنان نطق های جنجالی محدود به ۶ نام است: خروشچف، کاسترو، اورتگا، جرج بوش،هوگو چاوز و معمر قذافی و هر چند در سال های اخیر بنیامین نتانیاهو نیز کوشید با نمایش نقاشی هایی و طرح اتهاماتی خود را جنجالی نشان دهد اما آن قدر که رفتارهای آنان در یادها مانده نتانیاهو در کانون توجه نبوده است و در مرورهای تاریخی از او یاد نمی شود.
مهرداد خدیر
- 17
- 1