رادیکالیسم
رادیکالیسم، در لغت از کلمه رادیکس گرفته شده و در زبان لاتین به معنای ریشه است. رادیکالیسم در لغت به معنی ریشه گرایی یا بنیادگرایی است، ولی رادیکال در معنای اصطلاحی سیاسی، صفتی است که به گروه ها و افراد با جریان هایی که خواهان تغییرات مبنایی و ریشه ای و فوری در اوضاع موجود هستند اطلاق می گردد.
در اصطلاح سیاسی رادیکالیسم صرفا به فرم و قالب یعنی میل به دگرگونی های ریشه ای و بنیادین داشتن توجه می کند و درباره محتوای تاریخی – فرهنگی دگرگونی ها توجهی ندارد. بدین ترتیب رادیکال به افراد و گروه هایی با محتوا های فکری و تئوریک گوناگون گفته میشود؛ به صرف این که خواستار دگرگونی های مبنایی و زیربنایی در ساختار ها و روند های موجود سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند.
براین اساس به سوسیالیست هایی که به تغییرات ریشه ای در ساختار نظام سرمایه داری لیبرال معتقد هستنند رادیکالیست گفته میشود و به تعبیر دقیقتر می توان به آن ها سوسیالیت های رادیکال نیز گفت. همچنین میتوان لیبرالیست های مستبد تندرو و معتقد به لیبرالیسم کلاسیک و خواهان در هم شکستن ساختار اقتصاد مختلط یا بعضی از حمایت های شبه سوسیالیستی از فقیران و محرومین در لیبرال – دموکراسی ها را به عبارتی افرادی رادیکال نامید.
اصطلاح رادیکالیسم به کسانی که از موسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی باشند، اطلاق می شود. افرادی که عموماً خواستار تغییرات اجتماعی و در هم پاشیدن اوضاع حاضر و تأسیس موسسات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شایسته تری هستند.
تاریخچه رادیکالیسم
از پیشگامان رادیکالیسم میتوان به مارکس و انگلس اشاره کرد و جغرافیای رادیکال نیز متأثر از عقاید جامعه شناسانه آنان است. اصطلاح رادیکالیسم در انگلستان برای اولین بار توسط" چارلز جیمز فاکس" از رهبران خزب لیبرال به کار برده شد. فاکس لزوم" اصلاحات رادیکال" را اعلام کرد و از آن پس جناح محافظه کار حزب لیبرال بعنوان رادیکال مشهور شد که در بین آن شخصیتهایی نظیر جان استوارت میل، جوزف چیمبرلین، دیوید لوید جورج وجود داشتند. در دهه ۱۹۳۰- ۱۹۲۰ رادیکالیزم اروپایی شدیدا تحتتأثیر مارکسیسیزم و استالینیزم بود.
به رادیکال جدید نیز چپ نو می گویند که در دهه ۱۹۶۰ میلادی و در واکنش به مصرف گرایی و زندگی روزمره در دنیا سرمایه داری پدید آمد. خصوصیت چپ نو به این معنی بود که هم با کمونیسم سازمان یافته و هم علیه سرمایه داری سازمان یافته نوع آمریکایی مخالفت داشت؛ یه همین علت این دیدگاه بین روشنفکران جوامع در حال توسعه، مشروعیت بیشتری داشت. بررسی دیدگاههای مکتب رادیکالیسم نشانگر آن است که این دیدگاه بعنوان محصول ضمنی چرخش های اجتماعی هویتی عاریه ای دارد و در مکاتب فلسفی مخالف، مواردی نظیر آنارشیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم، فمنیسم، بنا به ویژگی هر یک، مؤثر بوده است و نهایتاً جغرافیای رادیکال با تأسی از تفکرات جامعه شناسانه مکاتب فوق به نوعی تأثير پذیرفته است.
اهداف رادیکالیسم
دیدگاه رادیکالیسم، اهداف مهمی نظیر مشارکت اکثر مردم، برابری اقتصادی و رشد سریع تر دارد. بدون آنکه این اهداف با یکدیگر تقابلی داشته باشند، درواقع جنبه های گوناگون یک پدیده را مطرح می کنند. اوضاع اقتصادی یک جامعه از نظر رادیکال ها باید به نحوی باشد که تمام افراد جامعه از شرایط برابر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بهره مند باشند.
رادیکالیسم سیاسی در ایران پهلوی
از نظر سیاسی، اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی( مدرنیزاسیون) از دهه ۱۳۴۰ به بعد شرایط خاصی بر جامعه ایران حکم فرما شد که این وضعیت در سطح جامعه تغییرات گسترده ای را ایجاد کند و از سال ۱۳۴۰ موجی از مخالفت های گسترده را به وجود آورد که همگی باعث نوعی رادیکالیسم سیاسی شد. عواملی که باعث به وجود آمدن رادیکالیسم سیاسی بین گروه های سیاسی اسلامی در دهه های ۴۰ و ۵۰ شد شامل ماهیّت، ساختار و عملکرد نظام سیاسی پهلوی دوم( نوسازی ناموزون) بود. اجرای سیاست هایی نظیر بی اعتنایی به مذهب و روحانیت، ترویج و تبلیغ فرهنگ غربی و موردهای دیگر سبب شد که نوعی رادیکالیسم سیاسی به وجود آید. از این رو پیدایش جنبش های اسلامی ویژگی عمده این مقطع از تاریخ معاصر ایران است.
مکتب رادیکالیسم
جغرافیای رادیکال با الهام از نظرات جامعه شناسان چپ مثل مارکس، انگلس و هگل و در تقابل با کاپیتالیسم، لیبرالیسم، داروینیسم و لامارکیسم روابط متقابل جامعه و محیط را می کاود و داعیه دار انقلاب ریشه ای در جوامع سرمایه داری برای حذف نابرابریهای فضایی است.
بررسی بسترهای شکل گیری و رشد رادیکالیسم اسلامی
یکی از عواملی که بر شکل گیری و جهت یابی تحولات و رویدادهای حوزه سیاست، مؤثر است آنست که کنشگران تصمیمات و رفتارهای سیاسی خود را برگرفته از چه منبع یا منابعی بدانند و در چارچوب قواعد آن تنظیم کنند. بدین ترتیب تفسیر و ارزیابی تحولات و رویدادهای حوزه سیاست، از این دید، به درک جهان ذهنی و ذهنیتهای کنشگران بر می گردد. با توجه به آنکه اسلام گرایان رادیکال، حوزه سیاست را تابعی از حوزه دین و بطور مشخص شریعت می خواهند، هر گونه تصمیم و رفتاری را که ریشه در شریعت نداشته باشد، غیر شرعی و چه بسا غیر اخلاقی می دانند. گروه های بنیادگرا نزدیک به دو دهه گذشته فعالیت خود را به صورت سازمان یافته در سرتاسر قاره آفریقا توسعه و گسترش دادند و در کشورهای گوناگون آفریقایی موجی از رادیکالیسم اسلامی را به نمایش گذاشتند.« بوکو حرام»، در کشور نیجریه یکی از گروه های اسلامیست که رادیکالیزه شده است.
متغیرهای داخلی نظیر فقر گسترده مناطق مسلمان نشین نسبت به مناطق مسیحی، عدم حضور مؤثر مسلمانان در عرصه سیاسی، وجود درگیری های قومی سابقه دار ، حس هویت زدایی در بین مسلمانان از طرف دولت سکولار، در کنار عوامل خارجی مثل حمایت گروههای تروریستی بین المللی، به رادیکال شدن و استفاده هر چه بیشتر بوکو حرام از خشونت، منجر شده است. برای این که خسارت جانی و مالی ناشی از فعالیت های بوکو حرام کاهش یابد به جای مبارزه، باید راه حل مواجهه را در پیش گرفت تا در کنار کاستن از شدت حملات، پیوستن نیروهای جدید به این گروه را هم کاهش داد، بدین جهت استفاده از راهبردهای سازش و اقناع میتواند در جهت توقف حملات بوکو حرام راه حلی مناسب به شمار آید.
گردآوری: بخش سیاست سرپوش
- 17
- 7