كمتر اتفاق ميافتد كه كسي در حوزه سياستورزي بين اكثر نحلهها محبوب باشد. اولين امام جمعه تهران اما اين ويژگي را داشت. شايد عمده محبوبيت وي ناشي از تساهل و روادارياي بود كه نسبت به دگرانديشان داشت. اگر همين يك نكته از طالقاني مورد عنايت قرار گيرد و بسط داده شود، خيلي از مشكلات سياسي و حتي اجتماعي امروز ميتواند حل شود. چه بسيار كساني كه در آبشخور فكري با طالقاني همسو، اما در نتيجه و عمل بسيار متفاوت با آن مرحوم هستند. كساني كه كوچكترين نقد و حتي حيات مخالف را نميتوانند پذيرا باشند. به همين دليل است كه بازخواني تفكرات وي بسيار حائز اهميت است. زندهياد محمد بستهنگار، از اعضاي سابق جبهه ملي ايران و داماد آيتالله طالقاني بود.
او يكي از همراهان آيتالله طالقاني، مهندس بازرگان، دكتر سحابي و مهندس سحابي در تبعيد نيروهاي ملي- مذهبي در سال ١٣٤٤ از تهران به برازجان بود. مرحوم مهندس سحابي در خاطراتش از سفر تبعيد مينويسد: «به ياد دارم در طول اين راه پرپيچوخم آقاي بستهنگار مدام زمزمه ميكرد: نحن اساري آلمحمد».
تبعيديان سال بعد به تهران و زندان قصر منتقل ميشوند. در زندان قصر، محمد بستهنگار در واكنش به اهانت يك افسر نگهبان به او سيلي ميزند و به زندان ديگري منتقل ميشود. محمد بستهنگار، در روزهاي انقلاب همراه با نهضت آزادي در بسياري از فعاليتهاي انقلابي حاضر ميشد. اما پس از اينكه دولت موقت توسط مهندس بازرگان تشكيل شد و بسياري از همراهان او وارد دولت شدند، از ورود به حكومت و دولت اجتناب كرد و از سال ۱۳۵۸ فعاليت سياسي خود را مستقل از هر گروه رسمي آغاز كرد.
بستهنگار تنها داماد آيتالله طالقاني نبود، بلكه همفكر و همرزم او نيز بود و به همين مناسبت در ايام حيات او براي بازخواني تفكرات آيتالله طالقاني به سراغ او رفتيم. زندهياد بستهنگار بسيار منصفانه از آيتالله صحبت ميكرد. هر فضيلت اخلاقي و سياسي كه از ايشان نقل ميكند با مثالهاي فراواني همراه بود. وقتي هم كه صحبت از نقطه ضعف مرحوم طالقاني شد با صراحت تمام بحث ميكرد.
از نظر شما مرحوم طالقاني در كدام نحله فكري قرار داشتند؟ منظورم اين است كه ايشان را ميتوان نو انديش ديني خواند يا روشنفكر ديني؟
در ابتدا بايد به تفاوتهاي اين دو اشاره شود. تا سالهاي اخير اين دو مفهوم در كنار هم و به يك معني به كار برده ميشد. اما از حدود ١٥ سال پيش اين بحث پيش آمد كه چه اختلافي بين روشنفكر ديني و نوانديشديني وجود دارد؟ بعد از طرح اين سوال صاحبنظران و از جمله مرحوم مهندس سحابي بيان كردند كه؛ روشنفكران ديني آن طيف افرادي هستند كه «بله» (اوكي) عقل را از دين گرفتند و در اين چارچوب حركت ميكنند. اما نوانديشان ديني علاوه بر بله گرفتن از عقل، بله وحي را هم لازم دارند.
اين دسته از انديشمندان به عقلانيت بها ميدهند، ولي صرف عقلاني بودن آن كفايت نميكند و گزارههاي عقلاني را در دين بايد پيدا كنند. اين اختلافي است كه بين روشنفكريديني و نوانديشيديني وجود دارد. به نظر من آيتالله طالقاني را در هم زمره روشنفكران ديني ميتوان بر شمرد و هم در زمره نوانديشان. با توجه به اينكه ايشان از همان سال ١٣١٨ كه از حوزه بيرون ميآمدند، به اين نتيجه رسيدند كه حوزه به تنهايي نميتواند جوابگوي مسائل باشد. به دنبال اين رفتند كه جوابهاي خود را از جاي ديگري پيدا كنند. به همين دليل به سراغ قرآن، سيره پيامبر(ص) و همچنين ائمه(ع) و.. رفتند.
منظورتان از اينكه «بله» وحي را هم نوانديشان ديني بايد بگيرند، چيست؟
به عنوان مثال خود مرحوم طالقاني. ايشان تمام زندگي، كار و در كل همهچيزشان با قرآن آميخته شده بود يا تفسيري كه ايشان از قرآن ميكرد با همه تفاسير متفاوت بود. تفسيرهاي آن زمان يا عرفاني بود يا فلسفي و يا روايي. اما تفسير ايشان از درونش ميجوشيد. البته در مطالعه به تفسيرهاي ديگر هم رجوع ميكردند.
آيتالله طالقاني در فعاليتهاي سياسيشان و در كل سياستورزيشان از چه كسي الگو ميگرفتند؟ الگويشان در زندگي ثابت بود؟ بعدها تغييري نكرد؟
ايشان الگوي ثابتي از تفكر قرآني داشت. همانطور كه گفتم، ضمن توجه به قرآن به تاريخ و به خصوص تاريخ صدر اسلام هم توجه ويژهاي داشتند. بعد از اين و در تاريخ معاصر توجه ويژهاي به سيد جمالالدين اسد آبادي داشتند. كتاب مرحوم ميرزاي ناييني كه در مباني آزادي و اين دست مسائل است از جمله كتابهايي است كه تاثير زيادي بر ايشان داشت. همچنين از رهبري دكتر مصدق حمايت ميكرد و اين حمايت تا پايان عمر ادامه داشت. آيتالله طالقاني رابطه تعاملي هم با دكتر سحابي و مهندس بازرگان داشت كه تا پايان عمرشان ادامه داشت. تاثير اين رابطهها در زندگي ايشان هم ديده ميشد. به عنوان مثال اختلافاتي كه با فداييان اسلام و مرحوم نواب بر سر سياستهاي دكتر مصدق داشتند.
نواب اصرار بر اين داشت كه مصدق مشروبفروشيها را تعطيل كند، زنها را از وزارتخانهها اخراج كند و بقيه قضايا. اما مرحوم طالقاني به مباني دين توجه داشتند. به اينكه استثمار را ريشه كن كنند. به اينكه اختلاف طبقاتي وحشتناكي وجود دارد. بر همين اساس كتاب اسلام و مالكيت را مينويسد. كتابي كه تا آن زمان رسم نبود؛ كسي در باب اقتصاد در اسلام سخني نگفته بود. كل آقاياني كه به مرجعيت ميرسيدند به نوشتن يك رساله بسنده ميكردند. يا بعد از كودتاي بيست و هشتمرداد كتاب «تنبيهالامه و تنزيهالمله»را تصحيح و منتشر ميكند. اين كتاب مباني مشروطيت، آزادي و مساوات را با مباني ديني مورد بررسي قرار ميدهد. بر اساس همين ايشان به دكتر مصدق كه عليه استثمار قيام كرده است اقبال نشان ميدهد. چرا كه كار ايشان را مانند كار پيامبران ميدانست كه عليه بتهاي زمانه قيام كردند.
پس ميتوان گفت از همان ابتدايي كه ايشان وارد فعاليت ميشوند الگوهاي ثابتي دارند. چرا كه معيار مشخصي داشتند و به افرادي كه عليه استبداد و استثمار قيام ميكردند توجه نشان ميدادند. حتي در روزهاي آخر عمرشان و در ملاقاتي كه با سفير كوبا داشتند گفتند، هرجايي كه مبارزه عليه استبداد و استثمار باشد يك حركت اسلامي است. از همين رو در حين اينكه با نواب رابطه دوستانه داشت، به لحاظ سياسي خط و مشي متفاوتي از وي داشت و از دكتر مصدق حمايت ميكرد يا بعد از آخرين آزاديشان در سال پنجاه و هفت رهبري امام (ره) را از آن رو قبول ميكند كه امام دست روي دردهاي مردم گذاشته است و مردم هم امام را منتخب كردهاند و اينچنين نبوده كه از بالا منصوب شوند.
آيتالله طالقاني چه ويژگياي داشتند كه افراد از همه گروهها و به خصوص جوانترها جذب ايشان ميشدند؟
خوب همه گروهها تبلور انديشه خود را در سيماي طالقاني يافت ميكردند و هم اينكه طالقاني با همه گروهها حشر و نشر داشت. از مهندس بازرگان و دكتر سحابي تا انجمن اسلامي و غيره. رابطه هم يك رابطه تعاملي بود. بر خلاف اكثر روحانيون كه در يك رابطه يك طرفه با مخاطب تماس دارند. و معمولا از بالاي منبر سخنراني ميكنند و ديگران بايد گوش دهند. ايشان با همه مخاطبان حشر و نشر داشت، دردهايشان را ميشنيد و گفتوگو ميكرد. ضمن اينكه در چارچوب خودش حركت ميكرد.
ايشان چه ربط و نسبتي با گروههاي سياسي آن زمان داشتند؟ مثلا با حزب توده كه در شعار عدالت اجتماعي با آيتالله طالقاني همسو بودند؟
بعد از كودتاي ٢٨ مرداد، ايشان در نهضت مقاومت ملي شروع به همكاري كرد. نهضت مقاومت ملي مركب از گروههاي مختلف سياسي بود كه در زمان كودتا سركوب شده بودند. بعد از آن و در سال ١٣٣٩ كه فضا نسبتا باز شد ايشان از موسسين جبهه ملي بودند. بعد در سال ١٣٤٠ هم نهضت آزادي را تشكيل دادند. در ١٥ خرداد كه محاكمه شدند و به زندان افتادند با همه گروهها در آنجا ارتباط داشتند.
در سال ١٣٤٤، ١٨نفر را به برازجان تبعيد كردند. من، مهندس بازرگان و آيتالله طالقاني هم جزو اين ١٨ نفر بوديم. آنجا براي اولين بار با افسران حزب توده و برخي ديگر از كمونيستها آشنا شديم. از جمله صفر قهرماني. بعد از ٨ماه كه ما را به تهران بازگرداندند اين افسران حزب توده هم با ما بودند. در زندان شماره ٤ كه آنجا بوديم، ايشان ارتباط تعاملي با افسران و اعضاي حزب توده داشتند. حتي بعضي از اين افراد ميگفتند كه طالقاني ٥٠سال جلوتر از ما فكر ميكند.در شماره اخير مجله ايران فردا هم آقاي عمويي گفتوگويي در رابطه با مرحوم طالقاني داشتهاند. در آن مصاحبه آقاي عمويي از رابطه چپها با مرحوم طالقاني مفصل سخن گفته است.
از لحاظ ايدئولوژيك هم استناد ميكردند به سوره ٢١ آل عمران. ترجمه اين آيه شريف اين است كه؛ «همانا كساني كه به آيات خدا كفر ميورزند و پيامبران را به ناحق ميكشند و از مردم كساني را كه امر به قسط و عدل ميكنند به قتل ميرسانند، آنها را به عذابي دردناك بشارت ده. » آيتالله طالقاني در رابطه با اين آيه بيان ميكردند كه قرآن كساني را كه افراد برپا كننده قسط را به قتل ميرسانند به عذابي بزرگ وعده داده و با قاتلين پيامبران در يك رديف آورده است.
ايشان تاكيد بر اين داشتند كه در اين آيه گفته شده مردمي كه آمرين به قسط هستند و نه تنها مسلمان. ممكن است كه آمرين به قسط از تفكرات ديگر باشند يا دعوت پيامبران را نشنيده باشند يا اگر شنيدهاند به ذهنشان نرسيده كه بپذيرند. اين را مرحوم طالقاني هم در تفسير قرآن بيان كرده و هم در بعد از انقلاب و در سالگرد ٣٠ تير دوباره بيان كردند. در اواخر سال ٥٧ و اوايل سال ٥٨ كه مساله كردستان پيش ميآيد و ايشان به سنندج ميرود. طي گفتوگوهايي كه ميكنند قرار بر انتخابات شوراها ميشود. سه نفر از يازده نفر انتخاب شده از ماركسيستها هستند، اما ايشان به آن انتخابات صحه ميگذارد. اين اتفاق در تاريخ فقه تشيع بينظير است. فقط در زمان مشروطيت و در مقابل اقدامات شيخ فضلالله نوري، مرحوم ناييني بيان كردند كه هركدام از اقليتهاي ديني يك نماينده در مجلس داشته باشند.
رابطه ايشان با امام خميني از كي آغاز شد و نوع روابط با ايشان چگونه بود؟
ايشان وقتي از زندان آزاد شدند امام خميني در پاريس بودند. ايشان رهبري امام خميني را پذيرفته بودند و در عين حال نظراتي بيان ميكردند و امام هم نظريات ايشان را ميپذيرفتند. به عنوان نمونه بعد از انقلاب و صحبتهايي كه در باب حجاب ميشد، آيتالله طالقاني بيان كردند كه حجاب به عنوان يك ارزش در اسلام پذيرفته شده است اما كسي را نبايد مجبور به اين كار كرد. امام خميني هم به اين صحبت آيتالله طالقاني صحه گذاشتند و اين را در روزنامه كيهان در روزهاي ٢١-١٩ اسفند ميتوان ديد يا در مورد مشكلات جامعه كه امام از ايشان نظر خواست، مرحوم طالقاني نظريه شوراها را بيان كردند و همچنين در رابطه با برپايي نماز جمعه هم توسط مرحوم آيتالله منتظري به امام پيغام ميدهند و امام هم ميگويند خود آيتالله طالقاني كه اين فكر (برگزاري نمازجمعه) را مطرح كردهاند، خود مسوول برگزارياش شوند.
نظريه شوراهايي كه مطرح ميكردند چگونه بود؟ مرادشان از شورا چه بود؟
اين شوراهايي كه الان وجود دارد اصلا شباهتي با آنچه مد نظر مرحوم طالقاني بود ندارد. در نظريه ايشان شورا از پايينترين سطح تشكيل ميشود و با سطوح بالاتر خود ارتباط دارند مثلا از شوراي ده كه متشكل از دهقانان، مالكان و ... هست آغاز ميشود تا به شهرستانها برسد و تا اينكه به پارلمان برسد. آيتالله طالقاني عدهاي از اساتيد را مامور تهيه آيين نامه براي شوراها كردند. بعد از آن و در هنگامي كه نظريه شوراها را در قم خدمت امام مطرح كردند، امام ميگويند خود اين كار را به دست بگير. اگر آيين نامه اجرا ميشد شبكه پيچيدهاي از دخالت مردم و يك دموكراسي نهادينه شده به وجود ميآمد. نه آن موقع به اين آيين نامه عمل شد و نه الان اجرا ميشود.
مثلا در تهران ٣٠ نفر انتخابات ميشوند تا مسائل شهر را حل كنند. در حالي كه مسائل شمال و جنوب يا شرق و غرب تهران با يكديگر متفاوت است. حتي در همين خيابان تجريش، مشكلات آن با مشكلات بازار متفاوت است. در حالي كه اين دو موازي هم قرار گرفتهاند. مرحوم طالقاني معتقد بود هر محلهاي مشكلات خود را حل كند. نماينده اين محلات نماينده شوراها شوند و همينطور تا بالا ادامه داشته باشد و يك شبكه پيچيده تشكيل شود. بعدها و در زمان خاتمي هم كه شوراها تشكيل شد آن چيزي كه مد نظر مرحوم طالقاني بود، اجرا نشد.
چه كساني را مامور تدوين آيين نامه كرده بودند؟
مرحوم كاتوزيان كه از قضا امروز هم، مجلس ختمشان است از افراد اصلي بودند. به غير از ايشان، دكتر پيمان، آقاي مجتهد شبستري، دكتر لاهيجي، علي اصغر حاج سيد جوادي و آقاي احمدزاده مامور تهيه آيين نامه شدند. البته بيش از همه دكتر كاتوزيان وقت روي آن گذاشتند.
با نگاهي به كارنامه آيتالله طالقاني، آيا انتقادي به ايشان داريد؟
ايشان در كار سيستماتيك ضعيف عمل كردند. مثلا پايگاههايي كه در زمان حيات ايشان داشتند و مردم با مراجعه به آنجا مشكلاتشان را مطرح ميكردند و بعد از وفاتشان از بين رفت. بر عكس مهندس بازرگان كه در كار سيستماتيك بسيار قوي عمل ميكردند.نهضت آزادي و انجمن مهندسيني كه ايشان تشكيل دادند بعد از فوتشان هم برپا بود يا كانونهايي مثل شركت انتشار كه باقي ماند. اما آيتالله طالقاني نهادسازي نكرد. اگر اين كار را انجام ميداد بعد از خودشان اين نهادها باقي ميماند. مثلا مسجد هدايت كه پايگاه ايشان بود بعد از فوت، تحت اختيار سازمان مساجد تهران و بسيج قرار ميگيرد. مانند مرحوم ميناچي كه در رابطه با حسينيه ارشاد اين كار را انجام نداد و بعد از فوت ايشان معلوم نيست چه كسي اينجا را اداره ميكند. به هر حال تمام پايگاههايي كه آيتالله طالقاني داشتند قائم به شخص ايشان بود و به همين دليل بعد از فوتشان برپا نماند.
الان وضعيت ميراث ايشان چگونه است؟ تفكر طالقاني هنوز ادامه دارد يا به تاريخ پيوسته است؟
عرض شود كه به ما ايراد ميكردند كه طالقاني مجتهد بود يا نبود؟ درجه اجتهاد داشت يا نداشت؟ گفتم يك مرجع كه فوت ميكند مجلس ختمي براي وي ميگيرند و تمام. در صورتي كه بعد از ٣٥ سال جوانان همچنان به سوي طالقاني ميآيند و مسائل جديد مطرح ميشود.
از ميان طالقاني قرآنپژوه، طالقاني سياستورز و سيره طالقاني كدام يك امروز بيشتر طرفدار دارد؟
قرآن پژوه و مفسر قرآن بهتر از ايشان وجود دارد. سياست ورز بهتر از ايشان وجود داشته است. ولي طالقاني منش منحصر به فردي داشت كه او را برجسته ميكرد. چيزي كه استنباط ميكرد، همان عملش بود.
علي وراميني
- 10
- 5