من معلم و من شهروند طبقه متوسط زیرخط فقر، برای من میانسال متاثر از گذشته و امیدوار به آینده چهار سال گذشت، نه خیلی خوب، نه خیلی بد، برای شما اما... به نظر انگار نه انگار که چهار سال پیش در میادین انتخابات پر از امید و نشاط به میدان کارزار انتخاباتی آمدید و با شاهکلیدی در دست که به قول خودتان نشانی بود از امید به کَرم پروردگار و حمایت و همراهی مردمی که خود چشم امیدشان به شما بود، چقدر دویدید، چانهزنی کردید، فاصله کشورهای همجوار شمالی و شرقی و آسیای میانه و آن طرفتر اروپا، آمریکا، نیویورک و سازمان ملل انگار کوچه پس کوچههای تهران بود با چشم برهم زدنی از شهری به شهر دیگر، از کشوری به کشوری، از این میز مذاکره به آن یکی، سخنرانی و کنفرانس و بازهم چانهزنیهای سیاسی... و گفتمانتان همانی بود که همیشه بر آن تاکید داشتید و همواره با همان سیمای کاریزماتیک از تدبیر گفتید، از عقلانیت، اعتدال، وحدت ملی، مصالح ملی، کار فراجناحی، سیاست خارجه فراجناحی و در داخل و منطقه واژگان دیگری بود که بر زبان میآمد، از اسلام گفتید، از وحدت کشورهای مسلمان و منطقه، وحدت شیعه و سنی و... خسته نباشید آقای روحانی.
صحبتهای قبل از انتخاباتتان نشان از این داشت که خیلی خوشبین بودید، لابد به این دلیل که عمق فاجعه را هنوز لمس نکرده بودید، اما بعد از انتخابات با مستقرشدن در پاستور حقایق بیش از پیش بر شما آشکار شد. باید به مردم میگفتید به آن عده از جمعیتی که خوشبینانه و بدون نگاه و درک کارشناسانه فکر میکردند مشکلات یک شبه حل خواهد شد و... خواص اما میدانستند که این سطح از رکود و تورم و بیکاری در داخل و با شرایط بینالمللی که در آن قرار گرفتهایم کار یک ماه و یک سال نیست و چه خوب که همان ابتدا با صداقت تمام عنوان کردید: «مشکلات را نمیشود یک دفعه حل کرد و باید با برنامهریزی در این زمینه حرکت کرد و این دولت عصای موسی به دست ندارد و ید بیضایی هم ندارد.» از شما جز این انتظار نمیرفت. حقیقت هم همین بود. خداوند رحمان پیامبرانش را از زمین فراخوانده و بشریت را با مجموعه تعالیم آسمانی که کاملترین و جامعترینشان قرآن کریم است باقی گذاشته تا بشر بگردد و راه کمال را بجوید و بپوید و البته خداوند دانا و حکیم است.
خواستهها از دولتها همیشه زیاد است و متنوع، شما نیز همچون هر دولت منتخب دیگری خواستهها را شنیدید و تا به امروز ادامه دارد و آینده نیز. انتظاراتی که سالیان سال روی هم تلمبار شده بود حالا یکی بعد از دیگری از زاویهای قد علم میکرد و آنطرفتر منتقدانی بودند که انگار سوگند خورده بودند تحت هر شرایطی منتقد باقی بمانند و البته که خداوند رحمان و رحیم است، اما شما به کلید که نه دسته کلیدی احتیاج داشتید و شاید هم در کنارش جعبه ابزار و لابد استادانی لایق و کاردان.
خسته نباشید آقای رئیسجمهور. با این همه در طول تمام این چهار سال از امید گفتید و اینکه «در برابر دیگران لبخند میزنیم تا لبخند بر لبان ملتمان بنشیند؛ ما عاشق هیچکسی نیستیم، عاشق کشور خودمانیم».
چه کسی از روحانی انتظار معجزه داشت؟!
چهکسی از روحانی انتظار معجزه داشت؟! روحانی موسی پیامبر نبود که با عصایش (کلید) بر زمین بزند و همه چیز حل شود و ایرانمان گلستان و پلی از ایران به پیرامون زمین کشیده شود و ما را با تمام دنیا مرتبط کند! بیایید واقعبین باشیم. نگاه احساساتی داشتن و گرفتن تصمیماتی که متاثر از هیجانات آنی و زودگذر است، یعنی تکرار مکرر تاریخی که همیشه با آزمایش و خطا همراه بوده است!
با این همه فکر میکنم انتظار معجزه داشتن یعنی اینکه ما از عمق فاجعه خبر نداشتیم. یعنی مطالعه نکرده بودیم. یعنی در انتخابات قبل هم احساساتی عمل کرده بودیم. وانگهی ما عادت کردهایم به اینکه وقتی همه چیز مهیا میشود، از خودمان سوال نکنیم که چه شخص یا اشخاصی این شرایط آسان را فراهم کردهاند، اما تا کوچکترین ضعفی میبینیم خیلی سریع واکنش نشان میدهیم.
روحانی رابین هود نبود و نیست و نخواهد بود. پیچیدگیهای دنیای امروز خلق شخصیتهایی افسانهای همه فنحریف را منحصر به پرده نقرهای سینماها کرده و در دنیای واقعی قابل رویت نیست و امکان تحققش وجود ندارد.
روحانی اما کشورش را میشناسد، مردمش را، مشکلاتشان را لمس کرده، باور دارد و با دانستن تمام حقیقت پا در میدان عمل گذاشته، زندگی و آرامشش را کف دستش گرفته و برای رسیدن به اهداف و آرزوهای ملتش احتیاج به تعامل داخلی و بینالمللی دارد.
بیاییم از اشتباهات گذشته درس بگیریم. قهرکردن با روحانی یعنی تکرار اشتباه سال ۸۴ و شاید انتخاب احمدینژادی دیگر و آنوقت باید ۵۰ سال دیگر به عقب برگردیم و چهار یا هشت سال دیگر خونِ دل بخوریم و تنها نظارهگر باشیم و تازه بعد از سپریشدن این زمان مجدداً دنبال شخصیتی همچون روحانی بگردیم و با شور و شوق دوبارهای انتخابش کنیم و انتظار داشته باشیم که بیاید و تمام اشتباهات دوره قبل را در یک چشم بهمزدن پاک کند و مسیر را جهت یک زندگی راحت و بیدغدغه فراهم کند.
افرادی که مردم را دعوت به عدم حضور در انتخابات میکنند، مرتکب اشتباه تاریخی بزرگی میشوند و خبر از عالم واقعیت ندارند و هیچگونه شناختی از فضای سیاسی دنیای امروز چه در سطح داخل و چه در نظام بینالملل ندارند.
اگر تمام این چهار سال پرتنش گذشته را گام به گام با روحانی همراه شویم، برنامه و عملکردهایش را تعقیب کنیم، میبینیم روحانی تمام این چهار سال چاله چولههای هشت سال گذشته را پرمیکرد و تعجبم از آقای رئیسی است که در مناظره آخر، روحانی را خطاب قرار میدهند که چرا برای جواب دادن برمیگردند به گذشته؟ آقای رئیسی درخت امروز ریشه در دیروز و حتی گذشتههای دورتر دارد. مسائل داخل هیچ مملکتی خزه بیریشه چندماهه نیست بلکه درخت تناوری است که ریشه در سالهای دور دارد و بار و برش بستگی به چگونگی عملکرد و عملآوری و کشت و پرورش باغبانان پیشین دارد، صد البته.
و اما انتظارات، انتظارات غیرواقعی نیستند، موهوم و خیالی نیستند، نابجا و نابحق نیستند، حاصل خلق لحظههای زودگذر و ناشی از هیجانهای روزمره نیستند، انتظارات کاملاً واقعی و ملموس هستند، چون ریشه در انواع کمبودها، نداشتهها، نبودهها و نکردهها دارند که بر مردم تحمیل شده. باید واقعبین باشیم و برای حل مشکلات و جوابگویی به انتظاراتمان شرایط زمانی و مکانی را لحاظ کرده و کمی صبورتر باشیم.
تاریخ نشان داده جهان (نظام بینالملل) خمیری نیست که منتظر باشد یک نفر بیاید و هر طور که میخواهد وَرزَش بدهد. در دنیای پیچیده امروز که عصر ارتباطات و فراتکنولوژی است که دست انسان را گرفته و به ناکجاآباد میبردش و برای سیاستمداران عصر گفتگو و لبخندهای رودرروی رسانهها از یک طرف و عصر لابیگریهای پنهانی از سوی دیگر است.
در چنین دنیایی خانه باید آرام باشد، سکان را باید به دست کسی سپرد که بَلدِ راه باشد، صاحب اندیشهای بلند، دارای گفتمان جمعی و اعتدالی، گفتمانی که در عین حال با دنیای امروز و سیاستهای بلندمدت و آنی همخوانی داشته باشد و صد البته منظورم این نیست که همه این دغلبازیها را بَلد باشد و بهکار ببندد، بلکه بشناسد و در زمان مناسب مهارش کند و خانه، خانواده، جامعه، کشور، منطقه، قارهاش و جهانش را به سمت مطلوب هدایت کند، به سمت شرایط پایدار، برابر و مانا. کسی که مردمش را، اقلیتها و افکار متنوع و گاهاً متفاوت را، باور کند، تاب بیاورد، مدیر باشد، مدبر باشد، اهل سازش باشد، اهل گفتگو و در عین حال مرد عمل.
مشکلات اجتماعی دنیای امروز مثل مرض طاعون میماند، یا نه، چرا راه دوری برویم، مثل همین بیماری ایدزی که سال به سال سایهاش روی سر ما بیشتر سنگینی میکند و فاصلهاش را از ما کم و کمتر میکند. اگر یکی گرفتارش بشود دیگران برای همیشه در جزیره امن خود باقی نمیمانند؛ به دلیل پیوستگی زندگی فردی و اجتماعی افراد که به سان شبکههای تو در تو به هم مرتبط هستند، اگر نفعی باشد به همه میرسد و بالطبع ضررش نیز متوجه همه خواهد بود.
امروز به سرم زد در داخل جمعیتی که قرارگرفته بودم یک حساب سرانگشتی از انتخابات داشته باشم، ببینم در چه شرایطی هستند بیآنکه قصد دفاع یا تبلیغ برای نامزد خاصی را داشته باشم (چراکه در آن شرایط خاص تبلیغ را بهدور از شعور اجتماعی و بینش عقلانی میدیدم).
اما چرا حسن روحانی
فعالیتهای روحانی از ابتدای تبلیغات ریاستجمهوری ۹۶ تا به امروز و نیز تمام تلاشها و عملکردهایشان در دوره قبل، در موقعیتی که سکاندار کشتی پرتلاطمی بود که از احمدینژاد گرفته بود، نشان داده که میتواند مرد بحران باشد و نیز زمانی که آژیر خطر قطع میشود همچنان بهعنوان یک ناخدای کارکشته و کاربلد با تدبیر و طمانینهای که خاص خودش است کشتی را در مسیر درستی قرار داده و هدایت کند. اما تمام اینها دال بر این نیست که روحانی اشتباه نمیکند، نه، روحانی که معصوم نیست، او هم یک انسان است. تاریخ نشان داده هر زمان که ملتها به دولتی ایمان صددرصدی پیدا کرده و او را بیش از حد بردهاند از بدنه چنین سیستمی دیکتاتوری بزرگی سر بر آورده که ملتش را خورده است و نیز ملل دیگر را! روحانی یک آدم است مثل همه ما، از طرفی با همین نیازمندیها، شرایط و روزمرگیها و خواستهها، اما بهدلیل مطالعات، تجربیات و پرورش عزتنفس و سیر سلوکی که در خود در پیش گرفته از ما فاصله میگیرد، یک قدم از ما بالاتر میایستد، چشمانداز بیشتری را میبیند، افق دیدش گستردهتر میشود، افتادهتر است، فاضلتر است و من از جهتی نظر به اجماع عزیزان و بزرگانی دارم که بارها و بارها به ملت و مردمشان تجربه پس دادهاند و از خویش و خواستههایشان گذشتهاند تا ملتی به خواستههایش برسد.
روحانی اما باید به یاد داشته باشد که کوچکترین خطایی در مسیر حرکتش در بستره زمان و مکان میتواند صدمات جبرانناپذیری را در پی داشته باشد واقعیتی که خود نیز در مناظرات بر آن تاکید میورزد و این واقعیت برکسی پوشیده نیست که افراد هر قدر دایره وظایف و مسئولیتهایشان در شعاع کوچکتری باشد اشتباهاتشان نیز در همان شعاع بازتاب پیدا میکند، اما رئیس دولت کشوری به گستره سرزمینش و در محدوده زمانی که میتواند حال و آینده را دربرگیرد شعاع عملکردش بازتاب گستردهتری دارد. رئیسجمهور با عملکرد نادرستش میتواند پنبه ریسیده ملتی را که بعد از سالهای سال تلاش و همت و حمیت ملتی به دست آمده یک باره پنبه کند، پس روحانی یا هر رئیس دولتی که در راس هرم قدرت ایستاده به واقع روی طناب باریکی گام برمیدارد و باید سعی کند لغزشهایش را به حداقل برساند. چیدمان این هرم سالهای سال طول کشیده و تمام ملت با تمام خواستهها و آرزوها و مهمتر نیازهایشان در بدنه و پایه هرم قرارگرفتهاند. با جایگذاری نادرست حتی یک جز از اجزای هرم در راس چه بسا تمام هرم مثل آواری فرو بریزد و مسلماً بیشترین خسارت متوجه اقشار ضعیف و فقیر جامعه است که در پایه قرارگرفتهاند.
آقای روحانی اگر بخواهد عملکردهایش در روز تصدی ریاستجمهوری با حرفهایشان در دوره انتخابات برابری کند باید در سیستم اداری و سازمانی خود در ارتباط با افراد و گروههایی که با او عمل میکنند یا مجری طرحها و برنامههای او هستند دو اقدام درست را در عملکردش مدنظر قرار دهد. اول اینکه افرادی را انتخاب کند که تحت هیچ شرایطی منافع ملی و مردمی را فدای منافع فردی خود نکنند و به بیتالمال چشم طمع نداشته باشند و به فرصتهایی که در اختیارشان قرار میگیرد بهعنوان ابزار قدرت نگاه نکنند، بلکه این فرصتها را جهت ارائه هر چه بهتر و بیشتر وظایفشان مدنظر قرار دهند و شایستگیهای مردم و سرزمینشان را آنگونه که هست، بالا ببینند.
از طرف دیگر سیستم و شبکه رابطی که این افراد و تشکلهای اداری را در چارچوب وظایف سازمانی به هم مرتبط میکنند باید دارای یک ساختار نظاممند، تعریفپذیر، مرئی و شفاف باشد که اجازه هیچگونه فساد اداری و سازمانی به افراد و گروهها داده نشود.
دو مورد اشاره شده در بالا کار خیلی بزرگی است؛ آنقدر بزرگ که هیچ رئیس دولتی در هیچ کجای دنیا هر قدر هم که مدیر و مدبر و کارکشته باشد، به تنهایی از پسش برنمیآید. برای رسیدن به این اهداف همه مسئولان، همه آحاد جامعه باید دست از بداخلاقی و بیاخلاقی بردارند، مسئولیتها باید به افرادی سپرده شود که هم تخصص لازم برای آن کار را داشته باشند و هم اشتیاق آن کار را. تنها تمایل به انجام کار کافی نیست و تخصص هم اگر با اشتیاق و عشق به آن کار همراه نباشد، نمیتواند راهساز باشد، چراکه اشتیاق ذوق لازم برای بروز خلاقیت را در افراد ایجاد میکند و بدون اشتیاق فرد به مثابه ماشینی است که از خلاقیتی که از مدیران و مسئولان انتظار میرود در شرایط حساس کاری و خصوصاً شرایط بحرانی از خود بروز دهند، بیبهره خواهد بود.
اینکه من به شخصه بهعنوان فردی از آحاد جامعه در جایگاه یک مسئول هماکنون صاحب چند خانه و ویلا و ماشین و اموال منقول و غیرمنقول دیگر باشم در حالیکه میدانم میلیونها آدم در کشورم هستند که از حداقل درآمد لازم برای رفع مایحتاج روزانهشان برخوردار نیستند که جوابگوی شکم گرسنه زن و فرزندشان باشند، این یعنی سقوط اخلاق انسانی. اینکه من بهعنوان یک مسئول میتوانم حقوق نجومی داشته باشم در حالیکه بهتر از هرکس دیگری میدانم که میلیونها کارگر روزمزد در جامعه هستند که در شرکتها، موسسات، کارخانهها و... از حداقل حقوق برخوردار نیستند و چه بسا که ماهها هیچ حقوقی دریافت نکرده باشند یعنی اوج فساد در جامعه، اوج بیاخلاقی، یعنی من از اخلاق ایرانی، انسانی و اسلامی فاصله نجومی دارم!
بیاییم به این بچهها که انقلاب ما را به چشم ندیدهاند، نشان بدهیم که انقلابیها چه ایدهآلهایی داشتند، چگونه زندگی میکردند و چه ارزان جانشان را در کف دستشان میگرفتند و برای همنوعشان جان برکف به میدان میرفتند و مهندسین و متخصصان و تحصیلکردههایش برای اینکه منیتها را از خود دور کنند، میرفتند در روستاها کار میکردند و... بیاییم به بچهها بگوییم آنها افسانه نبود، مال کتابهای قصه نبود. همه اینها قسمتی از تاریخ مملکتمان بود، واقعی و ملموس. بیاییم این ملت را دوباره احیا کنیم، این سرزمین را دوباره بسازیم؛ بدون کینه، بدون خشونت، باهمدلی، همراهی، برادری و برابری.
یکی از واقعیتهای قشنگ دیده شده در مناظرات اخیر این بود که تمام کاندیداها از انتقاد استقبال کردند و گفتند باید به مخالفان اجازه داد تا حرفهایشان را بزنند، چراکه متفقالقول بودند که انتقاد میتواند سازنده باشد؛ بسیار امیدوارکننده است. در جامعهای که رهبری انقلاب هم میگوید مردم میتوانند من را نقد کنند غیر از این هم انتظار نمیرود، مگر نه اینکه اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه ما پیرو دینی هستیم که پیامبرش وقتی مردی از پشتبام خانهاش مدام به آزار و اذیت رسول خدا(ص) میپرداخت مقابله بهمثل نمیکردند و همانطور که همه ما داستانش را میدانیم در غیبت فرد، احوالش را جویا شدند و وقتی دانستند که مریض است به عیادتش رفتند یا رفتار علی (ع) که وقتی به ضرب شمشیر ابن ملجم در بستر شهادت قرار گرفت آنگونه به فرزندانش وصیت کرد...!
من گیلانیام و دارم از گیلان سخن میگویم. از گیلان سرسبز و خرمی که زیبایی بکر طبیعتش هر روز چشمهای پرطمع و سیریناپذیر زیادی را متوجه استان من میکند و برای این است که جنگلهایش در حال تخریب، کوههایش در حال محو شدن، خاکش بهسرعت در حال فرسایش و آبش آلوده و... مردمش محروم و تازه چه فرقی میکند که کجایی باشم و از کجا بگویم مگر نه اینکه همه جای ایران سرای من است و درگیر با تمام این مشکلاتی که از آنها نام بردم، یا به قلم نیامد! ایران ما چشم به راه رئیسجمهوری است که از این آب و خاک و مردمش دفاع کند.
ما چهار سال پیش به آقای روحانی رای دادیم. چهار سال سپری شد و بهعنوان یک معلم هنوز زیرخط فقر زندگی میکنم و بسیاری از خواستههایمان بر زمین مانده و حرفها و اما و اگرها در بزرگترین نهاد و تشکیلات سازمانی و اداری یعنی آموزش و پرورش ما هر روز بیشتر و بیشتر میشود. فرامین یکی پس از دیگری از بالا بر ما دیکته میشود. در طول سالیانِ سالی که به تجربه و بهعینه دیدهام هر روز قانونی و تغییرات سوری در سیستم اداری و تشکیلات کلاس، کتاب، درس و... و این قصه همچنان سر درازی دارد. اما با وجود تمام این مشکلات رای من به آقای روحانی است با وجود تمام خواستههایی که هنوز بر زمین مانده و مشکلاتی که مردم ما هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنند. باورم بر این است که روحانی باید راهی را که شروع کرده ادامه دهد و بهتر از هر کس دیگری توان مدیریتی و شایستگی آن را دارد که بار این مسئولیت عظیم را بر دوش بکشد، باشد که ما هم همراهش باشیم با امید به فردایی بهتر در پناه ایزدمنان پیگیر اهدافمان باشیم.
از شمال تا جنوب، شهر و روستا، دانشگاه و حوزه، کارخانه و بازار و هر سازمان و نهاد و حتی خانه به خانه مردم میدانند که مشکلات زیادی داریم. این مشکلات برای همه ملموس است، اما راهحلها نباید غیرکارشناسانه، رویایی و به دور از واقعیت باشد. نمیتوانیم گوش ملت را با جملات شیرین پُر کنیم و بگوییم صبح فردای انتخابات که از خواب بیدار شدند دنیای دیگری را شاهد خواهند بود و زندگی طلایی دیگری را تجربه خواهند کرد، به قولی سنگ بزرگ علامت نزدن است. سازندگی حرکت مستمر و تلاش مداومی را طلب میکند که باید برای آن برنامه و طرح مشخصی ارائه شود و در راستای آن برنامه و برای رسیدن به اهداف معین گام برداشت. شعاردادن و زمان انتخابات سنگ فقرا و مستضعفان را به سینه کوبیدن و جنجال گونه از ملت مظلوم دفاع کردن اهانت به شعور مردمی است که واقعیتها را ورای این شعارها بهخوبی میبینند و تا پوست و استخوان لمسش میکنند. این ملت که یک شبه به این وضعیت اقتصادی نرسیده و درست است که فقیریم ولی خوب میدانیم که با حلوا حلواکردن دهانمان شیرین نخواهد شد.
و اکنون طرف سخنم با رایهای خاکستری و خاموش است. نمیتوان بر تمام این جریانات شاهد بود و نمیتوان خطر را بیخ گوش خود احساس کرد و همچنان خاموش ماند؛ خاموشی گناه است بر خود و بر همنوع. همه ما وظیفه داریم برای رسیدن به اهداف اقتصادی، زیستمحیطی، فرهنگی و... انتخاب درستی داشته باشیم تا دوباره مجبور به عقبگرد نشویم تا حرکت ما مصداق روشن «یک گام به جلو و چندگام به عقب» نباشد. برای رسیدن به شرایط مطلوب باید گامبهگام قدم برداریم، اما گامهایمان را محکم و با یقین برداریم. ما نه شرایط پرواز را داریم و نه جهش، ولی میتوانیم گام بهگام و متکی به اندیشه و با در نظرگرفتن افق دورتری به جلو حرکت کنیم. شما ملتی که در انتخابات قبل با حفظ متانت و با شجاعت تمام مسیر درست را شناسایی کردید و در آن راه، گام برداشتید این راه هنوز به انتها نرسیده، رفیق نیمه راه نباشید، شکیبا باشید برای انتخاب بهترین راهها و رسیدن به اهداف متعالی خصوصاً زمانی که چالشهای زیادی در مسیر است که بهخوبی از آن آگاه هستید به فردایی بیندیشید که از خودتان خجالتزده نباشید. فردا دیر است برای پشیمانی. شما با برگشتن از نیمه راه تجربههای تلخ و سختی را برای ملت رقم میزنید. نگاهتان به جلو باشد و به آینده بهتری بیندیشید آیندهای که لایق سرزمینمان است و ملتی که ریشه در تمدن چند هزار ساله دارد.
ما دولت آقای حسن روحانی را انتخاب میکنیم و همچنان پیگیر مطالباتمان هستیم و خواهیم بود. این حق طبیعی هر ملتی است و ما هم خوشبختانه براساس قانون نظام جمهوری اسلامی از این حق قانونی برخوردار هستیم و تمام نامزدها بیشتر از هر زمان دیگری در زمان انتخابات و مناظرهها بر این حق و حقوق ملت انگشت گذاشتند و از آن دفاع کردند. روز ۲۹ اردیبهشت ۹۶ روز خانهنشینی نیست، زمان تماشاگری نیست، بلکه زمان حرکت است، زمان واردشدن در صحنه و ایفای نقش خود بهعنوان یک شهروند صاحباندیشه و مسئولیت.
و مگر نه اینکه روحانی خود در آخرین جملات مناظره گفت:«مردم ایران تصمیمتان را بگیرید، در انتخابات شرکت کنید، باید از ایران حفاظت و حراست کنیم. نباید بگذاریم سفره مردم ایران از این کوچکتر شود...»
بیایید در میانه بهاری که زمین در حال شکفتن و زادن است بهاری دیگر خلق کنیم. بهاری که میوهاش گفتمان اعتدال و عقلانیت باشد و این گفتمان در اندیشه، ارزشها و منشهایمان نهادینه شود و ریشه بدواند، چراکه به قول سعدی
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
باشد که در سایه این همدلی و همراهی و مهری که نسبت به هم در دلهایمان میپرورانیم به ایرانی آبادتر بیندیشیم، به فردایی پُر از امید، نشاط و به جایگاه مطلوب و شایستهای که حق این ملت است و این سرزمین.
بلندآوازه باد نامت سرزمین من، رودهایت همیشه جاری، دریاچههایت پرآب، کوههایت پابرجا، دشتها و جلگههایت خرم، جنگلهایت همیشه سبز، آسمانت آبیتر از آبی... مانا باشی سرزمین من.
و جانکلام؛ شیرینترین سخن و شکرخند مناظره شعر آخری بود که آقایهاشمی طباء بهدرستی و بجا قرائت کردند:
آباد باشای ایران
آزاد باشای ایران
از ما فرزندان خود
دلشاد باشای ایران
- 11
- 2