شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳
۱۵:۴۰ - ۱۷ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۵۰۴۳
سایر حوزه های اجتماعی

گذشت ٥ برادر از خون ٢ بِرار

گذشت از خون چند برادر,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
از خون گذشتند تا خانواده دیگری داغدار نشود. رضایت دادند تا پایانی باشد بر اختلاف دامنه‌دار دو طایفه.

به گزارش روزنامه شهروند، باید دو برادر از طایفه گوران قصاص می‌شدند. جرمشان قتل دو برادر از خانواده مولانی بود؛ قتل با سلاح گرم. دعوا و درگیری بر سر آب بود؛ حق‌آبه روستای «گردشیلان» در ارتفاعات آذربایجان غربی؛ اختلافی قدیمی که در نهایت هم به کشته‌شدن دو برادر انجامید.

نخستین روز از آخرین ماه تابستان سال گذشته بود که این غائله به‌پا شد. درگیری‌ای که شاید می‌شد جور دیگری حل و فصلش کرد. آن روز قرار بود این اختلاف با حضور کارشناسان و ریش‌سفیدان منطقه ختم به‌خیر شود؛ سهم آب هر خانواده معلوم شود و این درگیری قدیمی به پایان برسد اما هیچ‌کدام از آنها نشد و درگیری شروع شد. اولش زد و خورد بود و مشت و لگد اما بعد از دقایقی کار بالا گرفت و برادران خانواده گوران با اسلحه و چاقو حمله کردند. طاهر و محمد کشته شدند تا دعوای دو خانواده بوی خون بگیرد. آتش اختلاف شعله‌ورتر از قبل شد. هر لحظه بیم آن می‌رفت که خون دیگری ریخته شود و خانواده‌های بیشتری داغدار شوند اما گذشت و رضایت پدر دو برادر کشته شده همه چیز را تغییر داد. پدری که داغ دو پسر دیده بود و با این همه راضی نشد تا جان افراد بیشتری گرفته شود. او رضایت داد، البته با موافقت سایر اعضای خانواده؛ مخصوصاً پسرهایش، چون می‌دانست صلح بدون رضایت آنها چندان دوامی ندارد. در نهایت هم خانواده مولانی هفته گذشته از قصاص دو برادر قاتل گذشت.

عثمان برادر محمد و طاهر است؛ یکی از افرادی که برای برقراری این صلح و آشتی خیلی تلاش کرد و در نهایت هم موفق شد. «شهروند» با عثمان درباره جزئیات حادثه و چگونگی آزادی دو برادر گفت‌وگو کرده است که می‌خوانید:

گذشت از خون دو برادر خیلی سخت است؟

خیلی؛ شاید اگر کسی دو سال پیش این سوال را از من می‌پرسید، می‌گفتم نباید خیلی سخت گرفت اما الان می‌فهمم که چقدر دشوار است.

اما به هر حال شما این کار بزرگ را انجام دادید.

فقط من نبودم. پدرم هم به این صلح و گذشت راضی بود. البته بقیه برادرهایم هم راضی شدند. ولی خب، سخت بود. من بعد از آن حادثه به این فکر بودم، اما در فرهنگ خانوادگی ما، پدر حرف آخر را می‌زند. به همین دلیل هم من جرأت بیان کردن آن را نداشتم تا این‌که یک روز پدرم موضوع را با من در میان گذاشت. بعد هم با پشتیبانی او بقیه خانواده را راضی کردیم.

چرا برای این کار پیشقدم شدی؟

من عاشق بِرارهایم بودم. طاهر و محمد را دوست داشتم. به‌خصوص محمد خیلی جوان بود، تازه دو ماه بود که خدمتش تمام شده بود. کوچک‌ترین برارمان بود. هنوز هم صحنه‌های آن روز و ناله‌های محمد و پیکر بی‌جان طاهر جلوی چشمم است. هیچ وقت هم فراموش نمی‌کنم، اما با قصاص چیزی برای ما تغییر نمی‌کرد، به‌جز این‌که یک خانواده دیگر هم داغدار می‌شد. با مرگ طاهر و محمد پشت من شکست. نمی‌خواستم برارهای آنها هم مثل من شوند.

محمد و طاهر چند ساله بودند؟

طاهر از من بزرگ‌تر بود. حدود ٣٦‌سال داشت، محمد اما ٢٠ سالش تازه تمام شده بود. خیلی جوان بود. پسر خوبی بود، همه محمد را دوست داشتند. ما هفت برار بودیم و محمد آخرین پسر خانواده بود.

اختلاف شما با خانواده گوران از کی شروع شد؟

از سال‌ها قبل. من متولد روستای «گردشیلان» هستم. این روستای ماست. خانه ما روی تپه بلندی قرار داشت. آنجا سال‌ها جنگ بود و نیروهای نظامی ایران آن‌جا را از ما خریداری کردند. درگیری هم زیاد بود و ما هم به روستای «ربط» رفتیم و آن‌جا ساکن شدیم، اما در «گردشیلان» زمین و باغ داشتیم. تا این‌که حدود ١٠ سال قبل باغ را آباد کردیم؛ باغ سیب و گردو و مشکل ما از همان‌جا شروع شد. بین زمین ما و گوران‌ها جوی آبی است. ما همراه دو خانواده دیگر از آن آب سهم داریم، اما آنها سهم ما را نمی‌دادند. سر همین موضوع اختلاف ما شروع شد.

چرا شکایت نکردید؟

شکایت کردیم. واسطه فرستادیم، اما آنها نه به قانون اهمیت می‌دادند و نه حرف ریش‌سفیدها را قبول می‌کردند. حتی دادگاه چندبار به نفع ما رأی داد. اصلاً آن روز هم که طاهر و محمد کشته شدند، کارشناسان رسمی دادگستری برای تعیین حق‌آبه به «گردشیلان» آمده بودند. همان‌جا نزدیک جوی آب درگیری شروع شد و کار به تفنگ و خونریزی کشید.

آن روز چه اتفاقی افتاد؟

شهریورماه سال ٩٧ بود که من همراه با چندتا از بِرارهایم در «ربط» بودیم، اما طاهر و محمد چون ازدواج نکرده بودند، همراه پدر در «گردشیلان» بودند. ما آن‌جا خانه‌باغی داریم. قرار بود دو کارشناس از ارومیه و سه نفر هم از مهاباد به آن‌جا بیایند و میزان حق‌آبه را تعیین کنند. آب چشمه هم امسال خیلی زیاد شده بود. آن‌قدر بود که کل زمین‌ها روستا را سیراب کند. کارشناسان می‌خواستند سرچشمه را ببینند. خب، این موضوع به نفع آنها (گوران‌ها) نبود. طاهر آن روز میهمان هم داشت. عده‌ای از دوستان و اقوامش خانه او بودند. اصلاً نمی‌خواست برود، کاش نرفته بود، اما بابا تنها بود. بالاخره پدرم همراه طاهر و محمد به آن‌جا رفتند. کارشناسان هم آمدند. عمر و انور و عثمان هم از طرف آنها آمده بودند. قرار بود به طرف سرچشمه بروند که دعوا شروع شد. جلوی چشم کارشناسان دادگستری پدرم و طاهر را کتک زدند. محمد تلفنی موضوع را به ما اطلاع داد و من هم همراه بقیه بِرارهایم از «ربط» به «گردشیلان» رفتیم.

طاهر و محمد همان موقع به قتل رسیدند؟

نه، وقتی ما رسیدیم، طاهر و محمد فقط زخمی بودند. لباس‌هایشان پاره شده بود. پدرم هم سر و وضع آشفته‌ای داشت. البته بابا سعی داشت ما را آرام کند. طاهر چشمش ورم کرده بود. پدرم به ما گفت هیچ کاری نکنیم تامامورهای پاسگاه برسند، اما طاهر گوشی و مدارکش را در همان محل درگیری گم کرده بود. برای پیدا کردن آنها رفت، من چندبار به او گفتم نرو، اما گوش نداد. محمد و دو تا دیگر از برارهایم همراه طاهر رفتند. بعد هم پدرم از من خواست دنبال آنها بروم. از خانه‌باغ ما تا جایی که آنها با هم درگیر شده بودند، حدود ١٠ دقیقه فاصله است. نزدیک آنها شده بودم که صدای گلوله بلند شد. در جا خشکم زد. کوه‌های روبه‌رو را نگاه کردم. آنها با اسلحه بودند.

چند گلوله دیگر هم شلیک شد. طاهر ناله می‌کرد. محمد با صدای بلند کمک می‌خواست. واقعاً وحشتناک بود. وقتی بالای سر طاهر رسیدم، تمام کرده بود. محمد هم چاقو خورده بود، یعنی من پارگی روی پایش را دیدم، اما بعداً فهمیدم که یک گلوله هم به شکمش خورده بود. دو برادر دیگر هم زخمی شده بودند. تا آمبولانس رسید و آنها را به مهاباد رساندیم، محمد هم تمام کرد. لحظات خیلی سختی بود. غم از دست دادن برار سنگین است. آن روزها فقط از خدا می‌خواستم که دو برار دیگر زنده بمانند. خدا را شکر که آنها الان زنده هستند.

مشخص شد که گلوله را چه کسی شلیک کرده است؟

عثمان، عمر و انور؛ آنها هم سه برادر بودند. هر سه متهم و فراری. البته عثمان دستگیر شد، اما دو تای دیگر متواری بودند. حالا هم که ما رضایت دادیم. ما هم خیلی راحت می‌توانستیم از آنها انتقام بگیریم. مثل خودشان رفتار کنیم تا قانون آنها را مجازات کند، اما باید یک جایی جلوی خونریزی را گرفت.

بعد از رضایت آنها را از نزدیک دیدید؟

نه، فقط از خانواده و اقوامشان خواستم که جلوی چشم ما نباشند. آنها حتی زمین و باغ و ملکشان را هم ول کردند. از حق آبشان هم گذشتند، اما همه اینها جای طاهر و محمد را نمی‌گیرد.

  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش