تابستان سال گذشته در اواسط فینال ۵ هزار متر رقابتهای قهرمانی اروپا در استادیوم المپیک برلین بود که یاکوب ۱۷ ساله با برادر بزرگترش هنریک دست داد و بعد از آن به سمت خط پایان و کسب مدال طلا تاخت.
در سال ۲۰۱۷ دیگر برادر آنها فیلیپ - جوانتر از هنریک و مسنتر از یاکوب - درست پس از عبور از خط پایان در ورزشگاه المپیک لندن نقش بر زمین شد، چون به اولین ورزشکار اروپایی تبدیل شد که بعد از ۱۴ سال مدال طلای دوی ۱۵۰۰ متر را کسب میکند. همین چند ماه پیش، هنریک شیرجهای بلند و دراماتیک زد و تلاش کرد که مدال نقره رقابتهای قهرمانی داخل سالن اروپا در گلاسکو را از کریس اوهاره بریتانیایی برباید در حالی که یاکوب یک بار دیگر طلا را از آن خود کرد. در فیلمی که بیش از یک دهه پیش گرفته شده، یک دوربین فیلمبرداری لرزان تصویربرداری خود را با صحنهای از سه برادر «اینگبریگستن» آغاز میکند.
در سمت چپ تصویر هنریک، در سمت راست فیلیپ و در مرکز، مسنترین فرد در میان ۷ فرزند خانواده یعنی کریستوفر، دور یک میز نشستهاند. این نوجوانان که لباسهای دو و میدانی مشابه به تن داشتند، فیلم یک مسابقه در رده جوانان که در آن کریستوفر هشتم شده بود را بازبینی میکردند. یک صدا از داخل صفحه نمایش میگفت: «بگذارید به اطلاعتان برسانیم که در اسلو چه اتفاقی افتاد. بگذارید با کریستوفر آغاز کنیم.»
کریستوفر در حالی که با اخم به لنز دوربین نگاه میکند، جواب میدهد «نه». همان صدا دوباره میگوید: «تلاش خوبی بود. تو هیچ هدف بزرگی نداشتی، داشتی؟ داشتی؟»
و کریستوفر با اخم و ناراحتی بیشتر جواب میدهد: «نه، نه». آن صدا دوباره از پسرها میپرسد که اهدافشان را برای رویداد بعدی بگویند و بعد از آنکه برادرانش حرفهایشان را زدند، از کریستوفر پرسید «و تو؟» و هنریک پاسخش را اینگونه داد: «ما تلاش میکنیم که آخر نشویم.»
کریستوفر فریاد میزند: «من آخر نمیشوم» در حالی که با آرنج به پای برادرش میزد. این تصویری از ساختن تحسینبرانگیزترین سلسله خانوادگی دو و میدانی اروپا است. عنوان قهرمانی دوی ۱۵۰۰ متر که یاکوب سال ۲۰۱۸ در برلین کسب کرد، از فیلیپ به او رسیده بود، کسی که دو سال قبلتر از آن در آمستردام این عنوان را برده بود. خود او هم جانشین هنریک شده بود که سال ۲۰۱۲ در هلسینکی روی سکوی نخست ایستاده بود؛ و هر سه آنها این هفته در رقابتهای قهرمانی جهان در دوحه هستند، جایی که یاکوب و فیلیپ مدعیان جدی قهرمانی دوی ۱۵۰۰ متر هستند و هنریک به آنها در دوی ۵ هزار متر ملحق میشود.
به اینکه این موفقیت ورزشی در این خانواده از کجا نشأت میگیرد کمتر پرداخته شده است. قطعاً بزرگ شدن در «سندنس» شهر کوچکی در نروژ با حدود ۷۵ هزار نفر جمعیت رو به دریای شمال، در روحیه رقابتطلبی برادران جوان اینگبریگستن مؤثر بوده است.
کریستوفر، هنریک و فیلیپ در کنار مارتین جوانتر و یاکوب با یکدیگر برای سوار و پیاده شدن از ماشین مسابقه میگذاشتند، زمانی که هیچ خبری از رقابت روی دوچرخه، اسکی، استخر یا پیست دو و میدانی نبود. خواهر ۱۳ ساله آنها اینگرید حالا دارد به عنوان یک دو و میدانیکار تمرین میکند.
ویلیام یکی دیگر از برادران اینگبریگستن هنوز به طور جدی وارد دوران حرفهای نشده است اما او فقط ۵ سال سن دارد. سنت خانوادگی ورزش حرفهای در میان اینگبریگستنها اما ریشه در نسلهای قبلی هم دارد. پدر آنها گرت که در یک خانه محقر فقیرانه بزرگ شده است، یک مدیر لجستیکی است. مادرشان تونه صاحب دو سالن آرایشی است.
گرت به BBC میگوید: «من علاقه خاصی به ورزش ندارم. ما یک خانواده معمولی با کلی بچه هستیم. ما کلی از وقتمان را بیرون از خانه صرف اسکی، پیادهروی، کوهنوردی و دیگر تمرینات ورزشی میکردیم اما این موفقیتها همگی اتفاقی بودند. ما هرگز از این تمرینات هدفی را دنبال نمیکردیم.» همه چیز اما تغییر کرد. با جدیتر شدن رقابتطلبی پسرانش، گرت هم بیشتر از قبل درگیر مسائل ورزشی شد. او حالا، مدیر برنامه، مربی و مدیر است که برنامه کاری پسرانش را تعیین میکند، مسئول رسیدگی به قراردادهای تجاری آنها است و بر تمرینات سخت و نفسگیر آنها نظارت دارد. او میگوید: «شاید دلیلش این باشد که من نگاه سختگیرانهتری به محیط پیرامونم دارم. پسرها سراغ من میآیند و میگویند «من میخواهم قهرمان اروپا شوم»؛ من هم میگویم «میخواهم به تو کمک کنم، میتوانم به تو کمک کنم اما باید هر کاری که میگویم را انجام بدهی».
اگر این کارها را انجام ندهید نمیتوانید شانسی برای موفقیت داشته باشید. هدف نهایی من دیدن موفقیت این پسرهاست و رساندن آنها به اهدافشان. اگر آنها به هدفهایشان برسند، من هم به هدفم رسیدهام. من با والدینم فرق دارم. من بسیار متوقع و سختگیر هستم. و این هم نوعی قرارداد بین من و پسرها برای کمک کردن به آنها به بهترین شکل ممکن برای رساندن آنها به بهترین شرایط است اما آنها باید در تمام روزهای سال به حرف من گوش کنند.» با قبول این توافق، هنریک، فیلیپ و یاکوب خودشان را تماماً وقف دو و میدانی کردهاند.
فیلیپ روزهایی را به یاد میآورد که یک پسر هشت ساله بود و صبحهای زود از خواب بیدار میشد تا یک ساعت اسکی روی چمن تمرین کند و بعد از آن برای رفتن به مدرسه آماده شود. هنریک هم روزهایی را به یاد دارد که پدرش عصرها برای او جلسات تمرینی را علاوه بر جلسات صبحگاهی ترتیب میداد. پدرش موافق بود اما به آنها گفته بود که به معلمانشان چیزی درباره این تمرینات نگویند مگر اینکه آنها نگران شوند پدرشان دارد بیش از اندازه به آنها فشار میآورد. الان دیگر چیزی درباره تعهد خانوادگی اینگبریگستنها از کسی مخفی نیست. ماه سپتامبر هر سال، گرت یک برنامه تمرینی برای ۱۲ ماه بعدی فرزندانش میچیند تا وضعیت آنها را برای شرکت در مسابقات پیش رو ارتقا دهد. به عنوان بخشی از یک پیشنهاد برای جذب اسپانسر برای تأمین هزینههای تمرینات و مسابقات برادران اینگبریگستن، گرت بر بیمیلی پسرانش غلبه کرد و به تلویزیون نروژ اجازه داد که درباره آنها یک مستند بسازد.
در این مستند مشخص میشود که تصمیمات گرت همیشه هم به مذاق خانواده اینگبریگستن خوش نیامده و گاهی اوقات باعث ایجاد تنش در خانواده شده است. در یک صحنه ناخوشایند از این مستند، فیلیپ، گرت را به داشتن رفتار دیکتاتورگونه متهم میکند. در صحنهای دیگر، کریستوفر بزرگترین پسر خانواده میخواهد قید حرفه دو و میدانی را برای ورود به رشته اقتصاد و تشکیل خانواده خودش بزند و تصمیم والدینش را به خاطر آوردن یک فرزند دیگر که با او ۲۵ سال تفاوت سنی دارد، احمقانه مینامد. او در آن صحنه میگوید: «من فکر میکنم که آنها به جای اینکه روی رابطهشان با فرزندان قبلی کار کنند به فکر آوردن بچههای جدید هستند.»
برای گرت اما این چیزها مهم نبود. او در یک بخش از این مستند میگوید: «من دوست ندارم یک مرد عصبانی باشم. من میخواهم یک پدر باشم اما اگر یک مرد عصبانی برای آنها رویاهایشان را محقق میکند، من حاضرم این فداکاری را انجام دهم.»
گرت اما اولین پدری نیست که با موفقیتهای فرزندانش عجین شده است.
آندره آغاسی، مرسی پیرس و خواهران ویلیامز جزو ستارههای تنیس هستند که زیر نظر پدران سلطهجو به اوج رسیدند اما همیشه کار کردن زیر نظر چنین شخصیتهایی احتمال ریسک هم دارد. به عنوان طرفداران ورزشهای موتوری به طور کلی و لوئیس همیلتون، راننده انگلیسی تیم فرمول یک مرسدس، سه برادر خانواده اینگبریگستن، فیلیپ، هنریک و یاکوب احتمالاً داستان تبدیل شدن قهرمان ۵ دوره رقابتهای فرمول یک و پدرش آنتونی را میدانند. همیلتون بعد از آنکه پدرش مسیر رسیدن او به اوج را نشانش داد، او را که مدیربرنامههایش بود، در سال ۲۰۱۰ اخراج کرد. آنها نزدیک به دو سال به زحمت با یکدیگر حرف میزدند اما رابطهشان به تدریج بهتر شد و راننده مرسدس در ماه جولای امسال گفت که رابطهاش با پدرش در بهترین حالت ممکن بوده است.
حالا سؤال این است که آیا موفقیتهای درخشان برادران اینگبریگستن هم حاصل رفتارها و سختگیریهای گرت است؟ چقدر از موفقیتهای آنها ناشی از استعداد خودشان است و چقدر از آنها نتیجه فرهنگی خانوادهای است که در آن رشد کردند؟ پاسخ به این سؤال کار آسانی نیست. در واقع برای این سؤال نمیشود یک پاسخ پیدا کرد.
فیلیپ میگوید: «او همیشه پدر من خواهد بود. شما نمیتوانید این واقعیت را کتمان کنید. او به ما چیزهایی بیشتر از یک مربی میدهد چون پدرمان هم هست و همیشه از من میخواهد که بهترین تلاشم را انجام دهم و قلباً خواهان موفقیت من است.»
پسرانی که سریع میدوند و رابطههایی که محکمتر میشوند. گرت که یک کتاب با عنوان «چطور یک قهرمان جهان را پرورش دهیم» نوشته، امیدوار خواهد بود که رویاهایش در دوحه و فراتر از آن محقق شوند.
- 11
- 2