محمدرضا درگی، بازیکن سابق تیم ملی بسکتبال و باشگاه مهرام بعد از چهارسال سکوتش را شکست و حرفهای دردناکی از شرایط زندگیاش گفت. بازیکنی که با دو متر و ١٤ سانتیمتر قد نه در بسکتبال به حق و حقوقش رسید و نه میتواند به غیر از این ورزش کار دیگری انجام دهد! میگوید فضای شهری و خودروها و اتوبوسها و هر آنچه برای افرادی با قد عادی ساخته شده، متناسب با قد و قواره امثال او نیست، به همین دلیل تنها کاری که میتواند انجام دهد، بازیکردن در تیم های بسکتبال است. اما واقعیت این است که او چهار سال پیش در جریان یک مصدومیت ساده و روند درمانی اشتباه کمکم از دنیای بسکتبال حذف شد و حالا در حالی که همسرش به سرطان مبتلا شده و همه زندگیاش را برای هزینههای درمانش فروخته، نه میتواند بسکتبال بازی کند، نه حق و حقوق قراردادش را بگیرد. او مدتهاست که با کمک فدراسیون بسکتبال به دنبال گرفتن پول قراردادش است و میگوید هنوز هم شکایتش به نتیجه نرسیده، اما قصه کامل زندگیاش حرفها و درددلهای قابل تاملی دارد؛ برای آنها که میخوانند!
به خاطر قدتان بسکتبالیست شدید یا بعد از اینکه این ورزش را شروع کردید قدتان به ٢ متر و ١٤ سانتیمتر رسید؟
بسکتبال بیشتر از ٣، ٤درصد در رشد قد تأثیر ندارد، بقیهاش ژنتیک است. من ژنتیکی قد بلند هستم.(میخندد) ١٥ ساله بودم که یکی از دوستان دوران دبیرستانم به من گفت چرا بسکتبالیست نمیشوی؟ گفتم خیلی دوست دارم ولی نمیدانم باید از کجا شروع کنم. بعد او یک مربی بسکتبال به نام آقای نگهداری در تیم دنا را به من معرفی کرد و از همان موقع وارد دنیای ورزش بسکتبال شدم.
آقای درگی از نوجوانی بسکتبال بازی میکنید، اما ظاهرا ٤سال پیش به دلیل مصدومیت پایتان کمتر در عرصه این ورزش حضور دارید. از مصدومیت و کمرنگ شدنتان در ورزش بسکتبال بگویید.
٤سال پیش برای تیم شهرداری کاشان بازی میکردم که در یکی از مسابقات مچ پایم آسیب جدی دید! جالب است که آن موقع درحالیکه با ٢ متر و ١٤ سانتیمتر قد و ١٣٠ کیلو وزن نمیتوانستم روی پاهایم بایستم به جای اینکه همراهم بیایند و درمانم را پیگیری کنند، مرا با این شرایط و درحالیکه فقط یک عصا به من داده بودند جلوی در بیمارستان پیاده کردند و گفتند برو کارهایت را انجام بده! متاسفانه پزشکان هم آسیب پایم را درست تشخیص ندادند و همین باعث شد که مشکل پایم جدیتر شود.
چه اتفاقی برای پایتان افتاده بود که پزشکان درست تشخیص نداده بودند؟
پزشکان تشخیص داده بودند مچ پایم شکسته است اما پایم هر روز به جای بهبود پیدا کردن، بدتر میشد. وقتی در باشگاه مهرام بازی میکردم پزشکهای زیادی را میشناختم و برای همین به تهران آمدم و به یکی از پزشکان معتبری که از قبل میشناختم مراجعه کردم. ایشان هم گفتند مچ پایت دچار شکستگی نشده و درواقع له شده است. بعد با مدارکی که داشتم به کاشان برگشتم و به پزشکان آنجا گفتم که پای من نشکسته و میگویند به دلیل ضربه و فشار له شده است! برایم فیزیوتراپی تجویز کردند که میتوانم بگویم همان چند جلسه فیزیوتراپی یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیام بود!
چرا؟
وضع پایم هر روز بدتر از دیروز میشد و با این حال پزشک خودم در تهران گفته بود که تا ٤ ماه نباید بسکتبال بازی کنی تا مچ پایت کاملا خوب شود! ولی بعد از ٣ ماه تیممان یک مسابقه داشت و پزشکان و فیزیوتراپم گفتند بهبود پیدا کردی و میتوانی بازی کنی و تبعا مسئولان تیم هم که این را شنیدند برای این مسابقه من را بازی دادند. از همان روز به بعد بود که دوباره دچار درد شدید شدم و آسیب پایم بدتر شد.
ظاهرا مسئولان باشگاهت نامه داده بودند که تو به حرف آنها گوش ندادی و برای درمان به پزشک خودت مراجعه کردی.
بله وقتی ماجرا علنی شد و فهمیدند که چه اشتباهاتی در حقم کردند، نامه نوشتند تا این اتفاق را به من نسبت دهند و بگویند سرخود از پزشک خانگی استفاده کردم! در صورتی که من فقط برای تشخیص دردم به پزشک خودم مراجعه کرده بودم. او حتی به من تمرینهایی هم داده بود که انجام دهم، اما چون مسئولان تیم به من گفتند که ما خودمان پزشک داریم حتی تمریناتی که یک پزشک معتبر به من داده بود را هم انجام ندادم! همین هم شد که مشکلم بدتر شد.
بنابراین ماجرای دور ماندن و کمرنگ شدنتان در ورزش بسکتبال از یک مصدومیت شروع شد.
بله، جالب بود روزی که از من برای بازی در تیم شهرداری کاشان دعوت شد تلفنم مدام زنگ میخورد و پیگیر نقل و انتقالم به تیمشان بودند! آنسال خیلی پیشنهاد بازی در تیمهای مختلف را داشتم حتی تیمهای خارجی! ولی این تیم آنقدر پیگیر من بود و وعده دادند که تصمیم گرفتم برای آنها بازی کنم. اما زندگی و آیندهام را سر یک مصدومیت نابود کردند!
حق و حقوق و پاداشهایتان را گرفتید؟
آنسال فقط پول بسکتبالیستهای تیم شهرداری کاشان را ندادند! درحالیکه تیم فوتبالشان با اینکه در لیگ دستههای پایین افتاد باز هم به هر کدام از بازیکنانش ١٢٠میلیون تومان پرداخت کردند. ما چه گناهی کردیم که بسکتبالیست شدیم، فوتبالیست نشدیم؟! ما هم زندگی داریم، زن و بچه و خانواده و خرج زندگی داریم. باور کنید من پاداشها را هم نمیخواهم همان پول قراردادم را کامل بدهند. البته نهتنها پول من، بلکه پول هیچکدام از بازیکنهایشان را هم ندادند.
هزینههای درمانتان را چطور؟
حتی یک ریال هم نپرداختند!
خودتان این ماجرا و مشکلاتی که باعث شدند در این چندسال به اجبار از دنیای بسکتبال دور بمانید را پیگیری کردید؟ منظورم این است که به دنبال حق و حقوقتان رفتهاید.
راستش آن موقع رئیس فدراسیون آقای مشحون بودند و تا یک جایی پیگیری کردند و درنهایت گفتند گرفتن حکم یکسال و نیم تا دوسال زمان میبرد! ولی رئیس فدراسیون عوض شده و الان دوباره با رئیس فدراسیون کنونی آقای طباطبایی صحبت کردم و ایشان با جدیت پیگیر کار من هستند. اما بههرحال فدراسیون هم تا یک جایی میتواند جلو برود؛ این شهرداری است که باید جوابگو باشد اما متاسفانه زور هر کسی به آنها نمیرسد!
این اتفاقها ٤سال پیش برای شما افتاد. چرا همان موقع موضوع را رسانهای نکردید؟
من آدم صبوری هستم؛ اصلا کلا بسکتبالیستها هیچوقت دنبال هیاهو و جنجال نیستند. من هم در این مدت شکایتم را کرده بودم و از طریق فدراسیون پیگیری میکردم. خیلی صبر کردم و دنبال جوابی از تیمم بودم، اما درنهایت به این نتیجه رسیدم که به قول معروف دارند من را سر میگردانند. برای همین مجبور شدم موضوع را رسانهای کنم.
بعد از رسانهای شدن ماجرا کسی از مسئولان سراغتان آمد؟
نه، فقط فدراسیون است که حمایتم میکند و پیگیر کارهایم است.
الان بعد از ٤سال وضع پایتان چطور است؟ خوب شده یا هنوز هم نمیتوانید مثل سابق بازی کنید؟
نه، آسیب پایم کاملا خوب نشد، چون در همین دوران همسرم مبتلا به سرطان غدد لنفاوی شد و من هرچه که داشتم را باید برای درمان او خرج میکردم. برای همین چون باشگاه حق و حقوقم را نداده بود و من هم کار دیگری جز بسکتبال بلد نیستم، دیگر پولی نداشتم که آن را صرف درمان پایم کنم. الان هم در تیمی که بازی میکنم نهایتا ٣ ،٤ دقیقه به زمین میروم، چون بهخاطر مصدومیت ماندگاری که روی پایم ماند، بیشتر از این زمان نمیتوانم داخل زمین بازی کنم.
این دوره بحرانی از مصدومیت پای خودتان تا کمرنگ شدن در ورزش بسکتبال و همزمان شدنش با بیماری همسرتان را چطور پشت سر گذاشتید؟
دوران سختی بود. همسرم باردار بود که متوجه شدیم به سرطان غدد لنفاوی مبتلاست و به خاطر اینکه جفتشان(همسر و فرزندم) را نگه داریم، نه میتوانستیم او را شیمیدرمانی و نه از داروهای معمولیتر استفاده کنیم. هزینه درمانهای خاص هم خیلی هنگفت بود. مثلا یک آمپول حدود ١٥میلیون بود و شما حساب کنید ورزشکاری که حق و حقوقش را ندادهاند، چطور میتواند این هزینههای درمانی را بپردازد!
در این دوران کسی از مسئولان به سراغتان نیامد تا کمکی کند؟
نه اینقدر دور افتاده بودم که کمتر کسی میدانست من چطور گذران زندگی میکنم. البته بههرحال در این مدت تیم مهرام و آقای مهندس گنجی کمکهای خیلی زیادی به من کردند، ولی بههرحال همه اطرافیان آدم هم تا یک حدی میتوانند کمک کنند.
با این همه خرج و مخارج، منبع درآمد دیگری جز بسکتبال داشتید؟
من ذاتا برای بسکتبال ساخته شدم و به خاطر قدم طبیعتا نمیتوانم هر کاری انجام دهم. مثلا یکسری از آدمها بیکار که میشوند، مسافرکشی میکنند، اما من به خاطر قدم بیشتر از نیمساعت نمیتوانم پشت فرمان خودرو بنشینم!
الان وضع همسرتان چطور است؟
خدا را شکر از آن بحران عظیم رد شدیم؛ بحرانی که من در آن هم پدر بودم، هم همسر و هم پرستار.
از این بحث خارج شویم؛ معمولا افرادی که فیزیکشان با یک فرد عادی متفاوت است، مشکلات خاص خودشان را دارند، دردسرهای قد بلند چیست؟
بالاخره بیشتر دردسر افرادی که قدشان به اندازه من بلند است برمیگردد به حضورمان در اجتماع و شهر و امکاناتی که برای ما ساخته نشده است. برای سوار شدن در تاکسی و اتوبوس و مترو همیشه مشکل دارم، چون همهشان برای آدمهایی با قد عادی ساخته شدهاند، نه برای آدمی با قد ٢ متر و ١٤ سانتیمتر!
رانندگی میکنید؟
راستش به خاطر هزینههای درمان همسرم همه چیزم را فروختم، ولی کلا نمیتوانم پشت فرمان هر خودرویی بنشینم. آن هم با خودروهایی که در ایران تولید میکنند؛ کمر درد و پا دردم بدتر میشود.
چه خودرویی در ایران اندازه قد شماست و میتوانید راحتتر پشت آن بنشینید؟
پژو ٤٠٥ و پژو پارس. خودروی خارجی هم بدهند، سوار میشوم! (میخندد)
چه کارهایی را به خاطر قدت نمیتوانی انجام دهی؟
خیلی از کارهایی که مردم عادی انجام میدهند را ما واقعا نمیتوانیم انجام دهیم. ضمن اینکه همه افراد قد بلند مثل من مشکل کمردرد دارند، ولی خب چه میشود کرد؟! چارهای نیست! (میخندد)
برای خرید لباس و کفش و اینها مشکلی ندارید؟ لباس متناسب با سایز و قد شما در بازار پیدا میشود؟
بله، هست، ولی ٢، ٣ برابر یک آدم عادی باید پول بدهیم! چون بههرحال پارچه بیشتری بردهاند! (میخندد) مثلا یک تیشرت اگر برای آدمهایی با سایز عادی ١٠ هزار تومان است، سایز ما ٤٠هزار تومانیاش پیدا میشود.
خودتان از قدتان راضی هستید؟
بله، خدا را شکر. خدا بیشترش کند! (میخندد) ولی واقعا چرا ناراضی باشم؟! من همیشه خدا را برای همه داشتههایم شکر میکنم.
درس هم خواندهاید؟
بله، من لیسانس تربیتبدنی دارم.
الان منبع درآمدتان از کجاست؟
برای دلخوشی خودم به بچهها آموزش بسکتبال میدهم، چون واقعا با این هزینههای زندگی نمیشود به این پول که فقط هزینه اجاره سالن را کفاف میدهد، بگویم منبع درآمد.
به نظر شما بسکتبال، ورزش ثروتمندی است یا نه همه ورزشکاران وضعشان چندان تعریفی ندارد؟
اکثر تیمهای باشگاهی بسکتبال در ایران وضعشان همین است و فقط شاید چند تیم باشند که به نسبت بقیه به بازیکنانشان پول بهتری میدهند.
با همه خوبیها و بدیهایی که در این ورزش تجربه کردهاید؛ آینده بسکتبال را چطور میبینید؟
آینده بسکتبال با حضور رئیس فدراسیون و کادر جدیدشان قطعا خیلی خوب است، البته باز هم به شرط اینکه بسکتبالیستها حمایت شوند. یک موقعی ما ٢٠، ٢٥ تا تیم در ایران داشتیم و زمانی که والیبال تیم دهم آسیا بود، ما قهرمان آسیا بودیم. چه اتفاقی افتاد که الان وضع بسکتبال چندان خوب نیست؟! وضع اقتصادی روی تیمهای بسکتبال تاثیر گذاشت و افراد دلسوزی نبودند که از این ورزش حمایت کنند. تیمهای خصوصی به خاطر همین وضع اقتصادی کنار کشیدهاند. نباید بسکتبالیستها را دلسرد کرد.
- 12
- 6