به همين بهانه روزنامه صبا با الهه حصاري برنده جایزه بهترین نقش اول زن از جشنواره اوراسیا قزاقستان به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
الهه حصاري را پيش از اين همیشه در پرده سينما ديده بوديم چرا در اين سالها کار در تلويزيون را تجربه نكرده بودي؟
در اينكه من بهشدت از ابتداي ورودم به اين حرفه محو پرده عجيبوغريب و دوست داشتني سينما بودم شكي نيست و دوست داشتم در عرصه سينما فعاليت كنم اما از طرفي هم بسيار به مديوم تلويزيون، بهخاطر مخاطبان گسترده آن علاقهمند بودم. البته اين را هم بايد بگويم كه در طول سالها فعاليتم فيلمنامه سريالي را دريافت نكردم كه بتوانم خودم را براي بازي در آن مجاب كنم. نميگويم فيلمنامههاي بسياري به من پيشنهاد شد اما بههرحال وقتي در اين عرصه فعاليت ميكني با پيشنهاداتي در هر مديومي چه سينما و چه تلويزيون مواجه ميشوي، اما تا قبل از سريال «هشتونيم دقيقه» نقشهايي كه به من پيشنهاد شد چيزي نبود كه بخواهم براي ورودم به تلويزيون - مديوم مقدسي كه مخاطبان زيادي دارد- آن را انتخاب كنم. هميشه دغدغه بازي در تلويزيون را داشتم و زمان تحويل سال ٩٥ از خدا خواستم كه امسال در يك اثر خوب تلويزيوني بازي كنم. هر سال بهصورت مشخص هدفگذاري ميكنم و از خدا ميخواهم به آن آرزو برسم و خدا را شكر، هيچوقت خواستههايم بيجواب نمانده است و هميشه و همهجا اين را گفتهام، در هر جايگاهي که هستم نميگويم جايگاه خاص و بزرگي بوده اما خواست و لطف خدا است.
فكر ميكني «هشتونيم دقيقه» برای ورودت به این مدیوم- بهقول خودت مقدس- انتخاب درستي بود و اصلا چه جايگاهي در تلويزيون دارد؟
در ابتدا اين را بگويم، بسيار خوشحالم كه اولين تجربه تلويزيونيام با شهرام شاهحسيني رقم خورد، كارگرداني كه سينما و ميزانسن را بهخوبي ميشناسد و از لحاظ فكري بسيار به هم نزديك هستيم، از آنجايي كه براي اولينبار قاب تلويزيون را تجربه ميكردم خيلي مرا ترسانده بودند كه شايد عوامل يك سريال بخواهند كار خوبي بسازند اما فشردگي در روند توليد باعث ميشود از كيفيت اثر كاسته شود. با شروع «هشتونيم دقيقه» و ساير سريالهايي كه در حال توليد است فكر ميكنم تلويزيون بازگشتي به دوران طلايي خودش دارد و مردم از سمت سريالهاي نامناسب شبكههايي كه نميخواهم نامش را به زبان بياورم برخواهند گشت.
چرا «هشتونيم دقيقه» و شخصيت يلدا را براي اولين تجربه تلويزيونيات انتخاب كردي؟
يكي از دلايل انتخاب شخصيت يلدا تفاوتهاي او با ساير كاراكترهايي بود كه تا به امروز بازي كرده بودم.بيشتر نقشهايم در سينما بجز «بيتابي بيتا» به شخصيت خودم نزديك بود؛ اين درحالي است كه هر بازيگري دوست دارد جاي شخصيتهايي بازي كند كه از خودش فاصله داشته باشد و براي رسيدن به آن تلاش كند. يلدا از همان شخصيتهايي است كه در ابتدا شايد مخاطب احساس ميكند با يك دخترخوب شهرستاني كه براي كلاس كنكور به تهران آمده مواجه شده اما اين شخصيت پر از گره، نوسان و تغييرات است و اينكه يلدا يك عشق خالص و مقدس در دلش داشت و همين او را براي من جذاب كرد.
گفتي يلدا از خودت فاصله دارد، سعي كردي چگونه او را هضم كني؟
من بهعنوان يك بازيگر بايد اول يلدا و تمام خواستههايش را در خودم حل كنم و اتفاقاتي كه براي او در روند داستان ميافتد را بپذيرم تا بتوانم يلدا را بازي كنم. اگر من نسبت به شخصيتي گارد داشته باشم مطمئنا نميتوانم آن را بهخوبي ايفا كنم و اين مسئله ضربهزننده ميشود.
تماشاگر در اولين برخوردها با يلدا، دختري را ميبيند كه ميان عشق به شخصيت فرزين و عشق به خواهرش يكتا كه از قضا فرزين و يكتا مقابل يكديگرند قرار دارد، گره زندگي يلدا به همين مسئله بسنده ميشود يا نه؟
نميخواهم داستان را بگويم اما در ادامه اين گرهها و نوسانات در شخصيت يلدا، فرزين و كاراكترهاي ديگر بيشتر ميشود و مخاطب شاهد اتفاقات غافلگيركنندهاي خواهد بود.
نزديك به دو هفته از پخش اين مجموعه گذشته است؛ تا امروز بازخوردها چگونه بود؟
اطرافيان كه هميشه لطف دارند و با تعريف و تمجيدهايشان انرژيهاي مثبت به من ميدهند اما خوشبختانه اهل فن هم اظهار رضايت كردند و ترسي كه در ابتدا نه از تلويزيون بلكه از انتخاب اين شخصيت براي بازي داشتم امروز برايم رفع شده و خدا را شكر ميكنم كه انتخاب درستي كردم و خيالم از اين بابت راحت شده است. اميدوارم همانطور كه از شب اول بازخوردهاي خوب از مخاطبان گرفتم اين روند ادامهدار باشد. سريال «هشتونيم دقيقه» يك ملودرام خانوادگي تلخ است اما اين تلخي از همان روزي كه فيلمنامه را خواندم برايم جذابيت داشت، چرا كه اتفاقات آن همان وقايعي است كه براي مردم جامعه رخ داده و دور از زندگي عادي ما نيست به همين دليل فكر ميكنم مخاطب ميتواند با آن ارتباط خوبي برقرار كند.
فارغ از اينكه «هشتونيم دقيقه» اولين تجربه تو در تلويزيون است، براي كارنامه كاريات چه جايگاهي دارد؟
سريال«هشتونيم دقيقه» براي من يك تجربه بسيار جذاب و دوست داشتني بود چرا كه در تجربههاي سينمايي نهايت ٤٠ روز در يك پروژه فعاليت ميكني و بعد همه چيز تمام ميشود و تو بايد بهعنوان يك بازيگر آنقدر باهوش و باسرعت عمل باشي كه بتواني از بازيگران مقابل، كارگردان و عوامل پشت صحنه آموزهاي را ياد بگيري اما در تلويزيون بهخصوص سريال «هشتونيم دقيقه» من توانستم از اين گروه خوب كه در راس آن شهرام شاهحسيني و بهروز مفيد بودند، چيزهاي بسياري ياد بگيرم. به جرات اين را ميگويم كه شهرام شاهحسيني بسيار به من آموخت. هميشه از زبان اساتيدم شنيدهام كه بازيگر بايد هر روز ياد بگيرد و اين سريال براي من يك كلاس درس عملي خوب بود. در شرايطي كه اين سريال، اولين تجربه تلويزيونيام بهحساب ميآيد حضور در كنار گروهي كه با وجود سختيها اينقدر همدل و دلسوزانه كار ميكردند براي من يك اتفاق خوب است.
تو با خواندن فيلمنامه نهايي بازي در«هشتونيم دقيقه» را قبول كردي؟
نه، وقتي كار به من پيشنهاد شد و قبول كردم فقط چند قسمت از فيلمنامه حاضر بود.
از مديوم سينما آمدي؛ جايي كه فيلمنامه كامل است و بعد كار كليد ميخورد اما در تلويزيون چنين اتفاقي مرسوم نيست و معمولا در روند توليد فيلمنامه تكميل ميشود، اين تفاوت ميان اين دو مديوم تو را نترساند يا دغدغه پايانبندي سريال و كموكيف نقشت را نداشتي؟
دقيقا همين دغدغه و ترس در من وجود داشت اما شهرام شاهحسيني و بابك كايدان كه بازنويسي نهايي فيلمنامه را بر عهده داشت، خيال من را راحت كردند؛ البته اين را هم بايد بگويم كه در ابتدا، فرجام داستان و اتفاقاتي كه براي شخصيت يلدا پيش ميآيد را ميدانستم و اصلا بيخبر نبودم چرا كه پایه اصلی قصه نوشته شده و فقط بازنويسي آن مانده بود كه خوشبختانه در روند بازنويسي اتفاقات بهتري هم براي فيلمنامه افتاد. من به آقاي شاهحسيني اعتماد كردم و همواره در طول كار از بابك كايدان، نه تنها در مورد شخصيت يلدا كه روند كلي داستان پرسوجو ميكردم چرا كه بايد كل داستان خوب باشد تا شخصيت من هم جلوه كند .
سريالي يا بهتر بگويم، نقشي در يك سريال تلويزيوني بوده كه دوست داشته باشي آن را بازي كني اما نصيبت نشده باشد؟
نه. البته سريالهايي بودند كه در سالهاي قديم ساخته شده و دوست داشتم در آنها حضور داشته باشم .
اگر بخواهي بهعنوان يك بازيگر كه در پروژه «هشتونيم دقيقه» فعاليت داشته يا حتي يك بيننده نقطه قوت و ضعفي به اين سريال نسبت بدهي، آن چه چيزي است؟
چون يكي از عوامل اين كار هستم و بهعنوان اولين تجربهام در تلويزيون تعصب شديدي به آن دارم و معتقدم براي ساخت اين سريال بسيار زحمت كشيده شده و برخلاف بسیاری از كارها اصلا در هيچ شرايطي با اين جمله مواجه نشدم كه اين پلان را بگيريم و برويم، نميتوانم نقطهضعفي پيدا كنم يا حتي به آن فكر كنم. شايد خيلي جاهطلبانه و خودخواهانه باشد اما من بهعنوان يكي از بازيگران اين كار از طرفداران پروپا قرص آن هم هستم.
از نقطه ضعف بگذريم، نقطه قوت چطور؟
به نظرم اولين نقطه قوت اين سريال نوع ميزانسنها و دكوپاژ آن است. نميخواهم سينما و تلويزيون را از هم جدا كنم اما بهطور كلي يك فيلم بايد قصه و همينطور قهرمان داشته باشد تا آن قهرمان جذابيتهايي را ايجاد كند و اتفاقاتي را رقم بزند كه بيننده با آن ارتباط بگيرد. اين نكته چه در مورد اثري سينمايي و چه در مورد سريال صدق ميكند. بهنظرم از ديگر نقاط قوت «هشتونيم دقيقه» وقوع اتفاقاتي بود كه تماشاگر فكر آن را هم نميكرد مثل مرگ امير با بازي پژمان بازغي، همچنين نوع ديالوگگويي در اين سريال بسيار عاميانه و دلنشين بود و از اصطلاحات روزمره به بهترين شکل بهره گرفته شد. از آنجايي هم كه كار تدوين شده را نديده بودم وقتي چند شب پيش سكانس پيامكزدن فرزين و يلدا را ديدم تماشاي اينسرتهايي كه گرفته شده بود بدون كوچكترين ديالوگي برايم بسيار جذابيت داشت همين توجه به جزئيات و راحت نگذشتن آقاي شاهحسيني از كنار اين نكات، كار را جذابتر كرده است.
به عنوان سوال آخر، چند سال پيش حاشيههايي برای تو بهوجود آمد و از اين حكايت داشت كه الهه حصاري در ازاي پرداخت هزينهاي درچند فيلم سينمايي بازي كرده؛ در آن زمان جوابي از تو نشنيديم اما امروز كه داري در قابي با مخاطب ميليوني ديده ميشوي پاسخي به آن حاشيهها و اينكه از كجا و چرا شروع شد نميدهي؟
خدا را شكر مدتها است كه ديگر از این دست حواشي به گوشم نميخورد اما شايد اينجا تريبون خوبي باشد براي اينكه با پاسخ به آن، اين مسئله را برای همیشه پايان بدهم. خيلي صادقانه بگويم من درحالحاضر در مديومي كار ميكنم كه پولم را گرفتم و بازي ميكنم و بهعنوان يك بازيگر، جايگاهي را پلهپله و با كمك خدا پيدا كردم و خودم از آن رضايت دارم. ولي در جواب اين حواشي بايد بگويم من كه با نقشهاي كوچك در سينما فعاليتم را آغاز كردم و نزديك به چهار سال صبر كردم حتي در فيلمهايي چون «انتهاي خيابان هشتم» تنها با تكسكانسي، به دليل ورود به اين عرصه بازي كردم و بعد از مدتها در فيلمي مثل «بيتابي بيتا» به نقش يك و بازي مقابل حامد بهداد رسيدم، چطور ممكن است اين شرايط را متحمل شوم وقتي توانايي آن را داشته باشم كه با تقبل هزينه در فيلمي بازي كنم؟ اگر اينگونه كه برخي دوستان ميگفتند باشد خب چرا من در همان كار اول يا دوم نقش اول يك فيلم خوب را نگرفتم و چرا چهار سال صبر و تلاش كردم تا در «قاعده تصادف» انتخاب شوم يا با بهرام رادان همبازي بشوم.
اوايل اين حرفها برايم بسيار دردناك بود اما وقتي به اين فكر ميكردم كه چرا بايد اين حواشي اذيتم كند وقتي حقيقت ندارد، اهميت قضيه برايم كمتر شد. اما فكر ميكنم اين حواشي از آنجايي شروع شد كه من در كنار حامد بهداد در «بيتابي بيتا» دیده شدم به دليل اينكه در آن زمان من تازه وارد سينما شده بودم و اگر بازيگر ديگري كه درجه پاييني نسبت به حامد بهداد داشت در آن كار بازي ميكرد اين فيلم ديده نميشد چرا كه در آن روزها مردم به بهانه بازيگر راهي سينما ميشدند اما بهداد آمد و اين اثر ديده شد ومن هميشه از او تشكر ميكنم. ضمن اينكه اين را هم بگويم اگر كسي در ازاي تقبل هزينهاي در فيلمي بازي كند همانطور كه در تمام دنيا مرسوم است، هيچ ايرادي ندارد.
- 14
- 1