یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۴:۰۱ - ۱۸ آبان ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۸۰۰۵۶۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ماه چهره خلیلی و یک پیشنهاد وسوسه کننده!

ماجرای پیوستن هنرمندان ایرانی به شبکه جم ماجرایی بود که از یکی دو سال پیش سر زبان ها افتاد و تا امروز هم ادامه داشت. کارگردان ها و بازیگران ریز و درشت زیادی در این چند وقت اخیر در رابطه با پیشنهادهای ارسال شده از طرف شبکه جم حرف زدند.

هفته نامه همشهری  - ماجرای پیوستن هنرمندان ایرانی به شبکه جم ماجرایی بود که از یکی دو سال پیش سر زبان ها افتاد و تا امروز هم ادامه داشت.کارگردان ها و بازیگران ریز و درشت زیادی در این چند وقت اخیر در رابطه با پیشنهادهای ارسال شده از طرف شبکه جم حرف زدند.

عده ای پیشنهاد داشتند و رفتند و خیلی ها هم پیشنهادها را قبول نکردند. کوروش تهامی، شهره سلطانی، پرستو صالحی و «ماه چهره خلیلی» جزو بازیگران مطرح تلویزیون بودند که در این مدت از جم پیشنهاد داشتند ولی نخواستند پای شان به این شبکه باز شود و با وجود این که بعضی از آنها اخیرا کم کار شده بودند، بی خیالِ سفر به ترکیه شدند.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ماه چهره خلیلی

شما چه زمانی از جم پیشنهاد داشتید؟

- یک بار حدود دو سال پیش برای یک پروژه در شبکه جم به من پیشنهاد شد.

 

همان زمانی که این مدل پیشنهادها روی بورس بود؟

- بله. یادم هست آن زمان از طریق وایبر از شماره ای ناشناس با پیش شماره خارجی برای من یک پیغام آمد. من حتی نمی دانستم پیش شماره ترکیه است چون در آنجا هیچ کسی را ندارم. در آن پیام برای من نوشته بودند پیشنهادی برای کار دارند؛ در همین حد؛ دیگر ننوشته بودند این پیشنهاد برای کجاست و صرفا از من برای مکالمه تلفنی و صحبت کردن در مورد کار، زمان خواسته بودند.

 

یعنی تا همین حد امنیتی؟ بعد قرار شد با شما صحبت کنند؟

- خب. من فکر کردم یک پیشنهاد کاری است. مثل مابقی کارها و یک تایمی را با آنها هماهنگ کردم. دفعه دوم هم باز از طریق وایبر زنگ زدند و گفتند از شبکه جم هستیم و یک کار مشترک با ایران و با مجوز می خواهیم بسازیم.

 

شما نمی دانستید جم کار مشترک با ایران نمی سازد؟

- راستش من شبکه جم را فقط به حرف می شناختم چون ماهواره ندارم و اصلا این شبکه ها را نمی شناسم و نمی دانستم این شبکه فقط در ترکیه است یا با ایران هم همکاری می کند.

 

بعد از این تماس چه اتفاقی افتاد؟

- بعد قرار شد سناریو برای من ایمیل کنند. گفتند پروژه ای صد قسمتی دارند و هفت، هشت قسمتش آماد ه است. من هم گفتم خب، یک فیلمنامه است دیگر، می خوانم. وقتی شروع کردم به خواندن، همانطور که جلو رفتم، دیدم این داستان داستانی نیست که در ایران قابل ساخت باشد. توضیحات سناریو را که می خواندم، با خودم می گفتم این صحنه را چطور می خواهند بسازند. این چطور محصول مشترکی است؟ سه قسمت خواندم و دیدم واقعا امکان ندارد این سریال در ایران ساخته شود.

 

 

نتیجه فیلمنامه خوانی را از شما نپرسیدند؟

- چرا بعد از چند روز با من تماس گرفتند و گفتند چه شد؟ من گفتم نمی دانم این را چطور می خواهید با این داستان و روابط عجیب و غریب بسازید. سناریوتان مشکل دارد. به من گفتند که ما با بازیگران بزرگ صحبت کردیم. اسم عده ای بازیگر را گفتند که آن موقع در ایران بودند و بعضی های شان هنوز هم هستند و گفتند اینها قبول کردند در پروژه باشند .

 

فکر می کنید مهمترین چیزی که جلوی شما را گرفت تا به این شبکه نروید چه بود؟

- آن موقع هنوز خیلی از این بازیگران نرفته بودند و صدای رفتن بازیگران مثل این چند وقت اخیر درنیامده بود. من با خودم فکر می کردم آنجا شاید برای کسی که کارش در اینجا دیده نشده، گزینه خوبی است و ممکن است دیده شود ولی برای من هیچ ارزش افزوده ای ندارد.

 

البته نتیجه فیلم و سریال های جم اصلا مورد استقبال قرار نگرفت.

- بله، حالا من که به دلیل مشغله زیاد ماهواره ندارم و اصلا نمی رسم کارها را ببینم ولی شنیدم که سریال های جم زیاد هم کیفیت نداشتند و کارهای جذابی از آب درنیامد. هر کاری اگر خوب باشد حتما نام عوامل آن بر سر زبان ها می افتاد، حتی این سریال هایی که بازیگران قدیمی ایران هم در آن بازی کردند، هیچ کدام واکنش های مثبتی از طرف مردم در پی نداشت.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ماه چهره خلیلی

خب چرا بعضی از بازیگران تلویزیون خودمان این پیشنهادها را قبول کردند؟

- به نظرم اشتباه کردند. یک بازیگر باید درست فکر کند و تصمیم بگیرد که پایش را یک جای محکم بگذارد. قبل از این که آدم هیجان زده شود و تصمیم عجولانه بگیرد و در راهی قدم بگذارد که راه بازگشتی ندارد، باید فکر کند. آنها با آن ۴۰۰ میلیون تومان دارند تو را می خرند و تو هیچ وقت به ایران برنمی گردی.

 

  

یعنی شبکه جم جای محکمی برای پا گذاشتن نبود؟

- یک شبکه ترکیه ای اگر می توانست خودش سریال های خوبی تولید کند، حتما این کار را می کرد. آنها با استفاده از سوژه های همیشگی که دارند و رابطه های نامشروع و خانواده های بی در و پیگیری که به تصویر می کشند، همه کارهای شان را می سازند. اگر خودشان در تولید سریال آثار خوبی داشتند، آدم می توانست روی شبکه جم حساب باز کند. جایی که خودش با زبان خودش می گوید سریال هایش آثار هنری شاخصی نیستند، چرا باید فکر کرد که یک سریال ایرانی با کیفیت می سازد؟! اگر یک بازیگر عاقلانه فکر کند هیچ وقت چنین تصمیمی نمی گیرد.

 

این که یک بازیگر با وجود حضور در فیلم و سریال های مطرح داخلی سر از جم در می آورد، خراب کردن کارنامه هنری خودش نیست؟

- به نظرم هست. مثلا فکر کنید من در این سال ها در ایران پنج سریال تاریخی الف ویژه بازی کردم. الان بیایم و زحمات ده ساله ام را در کارهایی مثل «مختارنامه» و «در چشم باد» با شرایط خیلی سخت گذشته، خراب کنم و پشت کنم به همه اینها و بگویم این دوره هم تمام شد و حالا دوره جدیدی را شروع می کنم. یک بازیگر نباید جایگاهش را از دست بدهد چون این مسائل اصلا فروختنی نیست، چه ۴۰۰ میلیون تومان چه چهار میلیارد.

 

یعنی خود بازیگر بیشتر از همه ضرر می کند؟

- بله. تمام آن دوره و جایگاه را از دست می دهد و مردم هم او را از یاد می برند. الان در چنین شرایطی که ماه محرم است و مختارنامه پخش می شود، من نگاه می کنم و می گویم کار درستی انجام دادم. دیگر چرا فرار کنم و از ایران بروم و پل های پشت سرم را خراب کنم؟ کجا می توانم در اثری با این کیفیت بازی کنم؟ الان در خود ایران هم سریال هایی در سطح «در چشم باد»، «کلاه پهلوی» و «مختارنامه» ساخته نمی شود. حیف است که آدم اصالت خودش را دور بریزد.

 

یک طرف این ماجرا بازیگران هستند و طرف دیگر شبکه جم که روی این بازیگران دست گذاشت. فک رمی کنید این شبکه چه نقشی در این میان داشت؟

- شبکه جم خیلی راحت می توانست از بازیگران ترکی که به زبان فارسی تسلط خوبی دارند استفاده کند یا از نابازیگران ایرانی که در ترکیه معلق هستند؛ از آنهایی که تکلیف شان مشخص نیست و معلوم نیست دنبال ویزای کدام کشور اروپایی بودند که در ترکیه ماندند. ولی وقتی در خودش می بیند که می تواند چنین هزینه ای کند که بازیگران بنام را پای کار بیاورد، حتما این کار را می کند چون به فکر خودش است.

 

  

یعنی هیچ کاری با آینده کاری بازیگران نداشته؟

- نه، اصلا فکر بازیگر را نکرده. به نظرم بازیگران باید به فکر خودشان می بودند. هر کسی که به فکر خودش و آینده اش بود در این میان ضرر نهمی کرد.

 

گروه دیگری که ضرر کردند سازندگان فیلم ها و سریال هایی بودند که از این بازیگران در کارهای شان استفاده کردند. از همه جا بی خبر، به خاطر این بازیگران، به کار آنها لطمه خورد.

- البته به نظر من این تصمیم کاملا غلطی است که در مورد این فیلم ها می گیرند. واقعا آن تهیه کننده و کارگردان در این مینان چه تقصیری دارند؟ یک بازیگر در زمانی تعهد داده و آن کار را به نحو احسن بازی کرده و حالا تصمیمش در مورد زندگی اش تغییر کرده و از کشور خارج شده؛ این چه ارتباطی دارد به زحمتی که دیگران پای فیلم کشیدند و هزینه ای که آنها کردند و خواب هایی که برای فیلم شان دیدند؟ به نظرم نباید این طور باشد.

 

فکر کردید اگر شما می رفتید چه بلایی سر سریال هایی که بازی کردید می آمد؟

- نمی دانم؛ یعنی اگر من آدمی بودم که چنین پیشنهادی را قبول می کردم و می رفتم، آن وقت هر سال محرم می خواستند به جای مختارنامه چه چیزی پخش کنند؟ محرم بدون مختار مگر می شود؟ یا مثلا می خواستند سکانس های ماه چهره خلیلی را دربیاورند؛ آن وقت قصه خانواده مختار و عمر سعد به هم می ریخت. به نظرم این روش اصلا درست نیست.

 

از حواشی و اتفاقات جدیدی که برای این شبکه رخ داده با خبر هستید؟

- راستش نه زیاد. من فقط یک تیتر کوچک درباره مشکلات جدید بازیگران مان در روزنامه ها دیدم و فرصت نشد. نفهمیدم ماجرا چیست.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ماه چهره خلیلی

  

با هیچ کدام از بازیگرانی که به جم رفتند، ارتباط ندارید؟

- نه. اصلا از قبل هم هیچ کدام را نمی شناختم چون با هیچ کدام از آنها کار نکرده بودم. فقط این اواخر وقتی عکس و خبر آقای هرمز سیرتی را که درباره رفتن شان منتشر شد را دیدم، گفتم من در فیلم «رنج و سرمستی» با این آقا کار کرده ام.

 

با اتفاقات جدیدی که برای شبکه جم رخ داده، فکر می کنید اوضاع برای بازیگرانی که ترک وطن کردند و به آن شبکه رفتند، چطور خواهد شد؟

- این را هم در نظر بگیرید که خیلی از کسانی که رفتند، آدم های فعالی در ایران نبودند. شاید مشکل مشترک در مورد این بازیگران باشد. اگر آنها در اینجا خوب کار می کردند و پیشنهاد کاری داشتند، ماندنی می شدند.

************************************

آیا پیشنهاد مالی جم آنقدر اغوا کننده بوده که بازیگران را به مهاجرات ترغیب کند

ماجرای پولِ گنده!

یکی از مهم ترین فاکتورهایی که موجب شد عده ای از بازیگران به حضور در شبکه جم ترغیب شوند، پیشنهاد مالی نسبتا قابل توجه و همچنین عقد قرارداد سالانه با آنها بود؛ نکته ای که موجب می شد بازیگران برای مهاجرت به این شبکه وسوسه شوند. البته بسته پیشنهادی آنها فقط به همین یکی دو مورد محدود نمی شد و آپشن های دیگری هم داشت که ماه چهره خلیلی به شکل مفصل درباره آنها حرف زده است.

 

پیشنهاد مالی این دوستان برای حضور شما در شبکه جم چطور بود؟

- راستش چیزی دیگری که به جز سناریو من را بیشتر به شک انداخت، پیشنهاد مالی آنها بود که یک مقدار عجیب و غریب به نظر می رسید.

 

پیشنهاد وسوسه انگیزی بود؟

- به من گفتند پروژه سه ساله است. ما هزینه های رفته و برگشت شما به ایران و هزینه محل زندگی را به شما می دهیم. خودرو در اختیارتان می گذاریم و خرج های دیگرتان را ساپورت می کنیم. آنها گفتند برای سه سال قرارداد ۴۰۰ میلیون تومانی با من می بندند. شاید الان این رقم در مقابل دستمزد بازیگران عدد خیلی زیادی نباشد اما دو سال پیش این رقم و خدمات کنارش خیلی نجومی محسوب می شد.

 

  

فقط راجع به همین پروژه با شما صحبت کردند یا پیشنهاد برای حضور در کارهای دیگر هم به شما دادند؟

- اتفاقا یکی از نکات پیشنهادشان این بود که گارانتی کارهای بعدی با آنها نیست. مسئله ای را هم مطرح کردند و آن این بود که اگر آمدی اینجا و خودت را بستی، بستی ولی اگر نتوانی، ما ضمانت نمی کنیم. با زبان بی زبانی گفتند بعد از این کار همه چیز دست خودت است. من یادم هست آن موقع تازه ازدواج کرده بودم و این مسئله را هم به آنها گفتم و اعلام کردم که نمی توانم بیایم ولی آنها گفتند ما مشکلی نداریم، با همسرتان بیایید، خانواده تان را نیز ساپورت می کنیم.

 

به نظر، پیشنهاد مالی خیلی خوبی می آمد، چرا قبول نکردید به ترکیه بروید؟

- خب وقتی دیدم بدون این که من تمایلی به سناریو داشته باشم این اصرارها بیشتر شد، برایم سوالات زیادی پیش آمد و به این نتیجه رسیدم که این پیشنهاد اصلا خوب نیست.

 

از چه نظر؟

- ببین این پیشنهاد شاید برای یک بازیگری که اینجا برایش راه ها بسته است، کار خوبی ندارد و شاید اصلا نخواهد در این کشور زندگی کند، پیشنهاد خوبی باشد ولی داستان من کلا فرق می کرد. من انگلیس زندگی می کردم وخودم آمدم ایران. اگر می خواستم در کشور دیگری کار کنم، همان انگلیس می ماندم یا فوقش از این جا، به جایی که خانواده ام زندگی می کنند، بر می گشتم؛ اصلا چه نیازی بود به ترکیه بروم؟

 

 

  • 14
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش