پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۵۵ - ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۲۳۸۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

ثریا قاسمی:

اصلا من جایزه را می‌خواهم چه کار کنم!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ثریا قاسمی

 برنده سیمرغ بلورین نقش مکمل زن می‌گوید هیچ دعوت رسمی از او به مراسم اختتامیه نشده است. وی افزود: من همانقدر برای مسئولین جشنواره بی‌اهمیت بودم که آنها برای من. اصلا من جایزه را می‌خواهم چه کار کنم!

بعد از گذشت دو روز از اختتامیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حواشی و حرف و حدیث‌ها درباره این رخداد سالانه سینمایی ادامه دارد. ثریا قاسمی بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون که نیازی به معرفی ندارد هم که امسال برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم سینمایی «ویلایی‌ها» شد از جمله چهره‌هایی است که از برگزاری این دوره از جشنواره دل خوشی ندارد.این بازیگر پیشکسوت هنگام اختتامیه برای دریافت جایزه‌اش در سالن حضور نداشت و همین بهانه‌ای شد تا با ایشان درباره غیبت‌شان در مراسم پایانی جشنواره امسال گفتگویی کنیم و گلایه‌هایشان را بشنویم.

بخشی از گفتگو با ثریا قاسمی را در ادامه می خوانید:

* من از جشنواره و نتایج‌اش خبر چندانی ندارم و دوستان اطرافم به من گفتند چه اتفاق‌هایی افتاده و حتی آنها به من گفتند که جایزه گرفتم.

* ثریا قاسمی در پاسخ به این سوال که یعنی خودتان در جریان جایزه‌ای که قرار بود به شما اهدا شود نبودید؟ گفت: خیر، چیزی به من اعلام نشده بود.

من اصلا از این جایزه اطلاع نداشتم که بخواهم به این مراسم بیایم، قاعدتا باید اینطور می‌بود که زنگ می‌زدند و اطلاع می‌دادند اما این اتفاق نیفتاد.

 * فکر می‌کنم چنین رفتاری جزو آداب دعوت‌های رسمی است که باید به آنها اهمیت داد. وقتی چنین رفتاری صورت نمی‌گیرد طبیعی است که من هم پیگیر نمی‌شوم و حالا هم از هیچ چیز اطلاع ندارم. البته ممکن است یک دعوتنامه‌ای به دفتر تهیه‌کننده فرستاده باشند ولی این مسئله به شخص من ربطی ندارد. وقتی ما می‌خواهیم یک فرد به خصوص را به جایی یا حتی منزل‌مان دعوت کنیم از خود شخص رسما دعوت به عمل می‌آوریم. این کار را حتی با یک تلفن هم می‌توان انجام داد و به نظرم پیش پا افتاده ترین حالت ممکن است. حالا ممکن بود من باز هم نروم و نتوانم در مراسم شرکت داشته باشم اما فکر می‌کنم اصول و قاعده چیزی غیر از این رفتار را می‌طلبید.

* من همانقدر برای مسئولین جشنواره بی‌اهمیت بودم که آنها برای من. اصلا من جایزه را می‌خواهم چه کار کنم! بهتر است به جای همه این تشریفات و برو و بیاهای تجملاتی که این همه آدم ۶ ماه یا یکسال از وقت شان را برای ده روز صرف می‌کنند که آدم‌ها بیایند فیلم ببینند و بعد هم به چهار نفر سیمرغ بدهند، فکری برای ساماندهی وضعیت نا به‌ سامان هنرمندان بیکار و بیمار بکنند. به جای این کارها بیایند چاره‌ای برای حال افرادی که عمرشان را برای صنعت سینما تلف کردند بیندیشند. از فیلمبردار، کارگردان و صدابردار و بچه‌های فنی و سناریست‌ها بگیرید تا هنرپیشه‌ها خیلی‌ها بیکار هستند، چاره‌ای برای آنها بیندیشید. این همه هزینه را اگر بخواهند بین کسانی که شرایط مناسبی ندارند تقسیم کنند خیلی اتفاق بهتری خواهد افتاد، لااقل امورات آنها می‌گذرد. وگرنه جشنواره برای من چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد.

* اهدای جایزه به من اصلا برایم شیرین نبود. واقعیت این است که گرفتن یا نگرفتن این جایزه اصلا برای من فرقی نمی‌کند. من کارم را در تابستانی بسیار گرم انجام دادم و به تنها چیزی که فکر نمی کردم جایزه بود. این مسائل برای ما دیگر اهمیتی ندارد، این جایزه‌ها برای جوانها که می‌آیند و می‌خواهند مطرح شوند مهم است. شاید آنها از اینکه جایزه بگیرند خوشحال شوند و فکر کنند چیزی تغییر می‌کند اما برای من این صحبت‌ها و جایزه‌ها و سیمرغ‌ها مهم نیست. الان دیگر هیچ چیزی برای من خوشحال‌کننده نیست و طعم شیرینی ندارد، نمی‌توانم دروغ هم بگویم، این مسائل دیگر برای من خیلی دور است.

* من همیشه دور از این قضایا و این حاشیه‌ها و مسائل هستم و اصلا هم دوست ندارم خودم را وارد این جور ماجراها کنم. من نه از کسی گله دارم و نه از کسی طلبکارم، به هیچ کس کاری ندارم و کسی هم به من کاری ندارد. من به فعالیت خودم مشغول هستم و به قول معروف سرم به کار و زندگی خودم است، آن طرف هم عده‌ای جشنواره راه می‌اندازند. پس این قضایا برای من اهمیتی ندارد. کسی نمی‌دانست حسن جوهرچی تا آخرین لحظه چطور زندگی می‌کند، بعد می‌روند برای تشییع‌ جنازه‌اش. پس باید بگوییم برای ما دیگر هیچ چیز مهم نیست چون تا وقتی زنده هستیم کسی به فکر هیچ موضوعی نیست اما بعدش همه یادت می‌افتند. پس حالا هم دیگر چیزی برای من اهمیت ندارد.

baharnews.ir
  • 10
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش