یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۰:۰۹ - ۰۶ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۰۵۰۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

سارا خادم‌الشریعه؛ ستاره جدید شطرنج

عید تهران هیجان دیگری دارد

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,سارا خادم‌الشریعه
دختر یکی یکدانه خادم‌الشریعه، هشت ساله که بود، تنیس بازی می‌کرد؛ اما تعریف‌های دوستش او را به سوی شطرنج هل داد. خودش در خواب هم نمی‌دید روزی آن‌قدر غرق شطرنج و مهره‌هایش شود که حتی به خاطر تمرین قید مدرسه را بزند.

مدرسه نرود و تنها موقع امتحان روی نیمکت بنشیند و حتی با معدل ۱۵ پیش دانشگاهی را تمام کند. دختر خوش‌اخلاق، خیلی زود نتیجه همه صبوری‌ها و تلاشش را گرفت. آن هم با سومی در قهرمانی جهان. سارا بعد از چند سال دوباره سر سفره هفت سین کنار پدر و مادرش سال را تحویل می‌کند. با او درباره سالی که گذشت و عیدی که پیش رو دارد صحبت کردیم.

 

چه شد شطرنج باز شدی؟

وقتی دوم دبستان بودم، کلاس تنیس می‌رفتم و گیتار می‌زدم. یکی از همکلاسی‌هایم شطرنج‌بازی می‌کرد. منم خوشم آمد و رفتم شطرنج یاد بگیرم که برایم جدی شد. با مقام‌هایی که در مسابقات مختلف گرفتم، شطرنج شد همه زندگی‌ام.

 

انگار خیلی زود پله‌های ترقی را بالا رفتی؟

بله. به نسبت بقیه شطرنج‌بازان خیلی زود پیشرفت کردم. چون از وقتی استارت زدم، خیلی تمرین کردم. البته مربیان خوبی هم داشتم و حضور در مسابقات مختلف هم تاثیر زیادی روی کارم داشت. من که از سن کم شروع کردم، علاقه‌ام آن‌قدر زیاد شد که روزی شش هفت ساعت تمرین می‌کردم، بدون این که خسته شوم.

 

با این میزان تمرین، چطور به درس‌هایت می‌‌رسیدی؟

من قبل از دوره دبیرستان، همیشه شاگرد اول بودم اما در دوره دبیرستان که ریاضی فیزیک می‌خواندم، دیگر به مدرسه نمی‌رفتم و تنها برای امتحانات سر جلسه می‌نشستم. همین باعث شد لطمه بخورم و کمی نمره‌هایم پایین بیاید.

 

یعنی مدرسه نمی‌رفتی و فقط امتحان می‌دادی؟

دقیقا، به خاطر این که کتاب‌هایم را قبل از امتحانات می‌دیدم، کارم کمی سخت می‌شد و من هم با نمره‌های ناپلئونی قبول می‌شدم! شطرنج آن‌قدر برایم جدی بود که نمی‌رسیدم آن طور که دلم می‌خواهد درس بخوانم . البته سال اول دبیرستان معدلم ۱۸، ۱۹ بود؛ اما پیش دانشگاهی معدلم ۱۵ شد.

 

به خاطر این افت پدر و مادرت ناراحت نبودند؟

نه. حمایت هم می‌کردند. همین که قبول می‌شدم هم باز خوب بود. البته من قبل از امتحانات تلاش می‌کردم. پدرم در درس‌های ریاضیات و فیزیک به من کمک می‌کرد. سال سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی یک هفته قبل از امتحان معلم خصوصی داشتم تا درس بخوانم.

 

مگر چکار می‌کردی که حتی مدرسه هم نمی‌رفتی؟

من جدای از تمرینات سخت و چند ساعته در هر روز، در سال هفت هشت بار مسابقه بین‌المللی خارج از کشور داشتم که دیگر فرصت نمی‌شد مدرسه بروم.

 

و نتیجه این همه تمرین را هم گرفتی؟

قطعا. شک نکنید این همه تمرین نتیجه‌اش سومی جهان بود.

 

از آن راضی هستی؟

من هیچ‌وقت پشیمان نیستم. راضی، راضی‌ام. موفقیت‌هایم مرا برای ادامه کار مصمم‌تر می‌کند. هرچه جلوتر می‌روم، انگیزه‌ام بیشتر می‌شود تا در مسابقات مختلف حاضر شوم‌. خوشحالم شطرنج را انتخاب کرده‌ام.

 

شطرنج برایت چه جذابیتی دارد؟

شطرنج خیلی به خلاقیت و تمرکز کمک می‌کند. آن‌قدر جذاب هست که وقتی مسابقه‌ام طولانی می‌شود، اصلا متوجه گذر زمان نمی‌شوم. شطرنج تمرین صبوری است.

 

سال ۹۵ برای سارا چطور سالی بود؟

سال خیلی خوبی بود. اولین حضورم در جایزه بزرگ را تجربه کردم و بعد هم سوم جهان شدم. بعد هم تیم دختران و مردان ما در المپیاد جهانی بهترین نتیجه را گرفت. بین ۱۵۰ کشور تیم دختران یازدهم شد و تیم مردان هفدهم. من در مسابقات سریع جهانی چهارم شدم، رنک من بالا رفت و در مسابقه قهرمانی جهان در تهران هم حضور داشتم.

 

بعد از مقام سومت در قهرمانی جهان، نگاه بقیه به تو تغییر کرد؟

در مرحله اول این مسابقه، آخر شدم. ولی وقتی در جایزه بزرگ دوم شدم، برای مرحله آخر حس کردم نگاه‌ها تغییر کرده و مرا بیشتر پذیرفته‌ا‌ند. این مساله را از برخوردشان متوجه شدم. فکر می‌کنم حالا روی من حساب دیگری می‌کنند.

 

چرا در مسابقه جهانی تهران زود کنار رفتی؟

مسابقات جهانی حذفی بود و کار خیلی سخت‌‌تر. حتی قهرمان سال قبل جهان، در مرحله دوم حذف شد. شرایط مسابقه غیر‌قابل پیش‌بینی است. من هم برای این مسابقه آمادگی لازم را نداشتم چون بخوبی تدارک دیده نشده بود. این که می‌گویند مربی‌ام دستم را برای رقبایم رو کرد، اصلا درست نیست. مربی من در حذفم مقصر نبود.

 

جدای از شطرنج، تفریح دیگری هم داری؟

الان همه تفریح و کارم شطرنج است و بس. اما سال آینده برای انجام کارهای هنری و گرافیکی برنامه دارم. هرچند می‌خواهم در دانشگاه رشته تربیت بدنی بخوانم؛ چون با شطرنج مرتبط است و می‌‌تواند کمکم کند. دوست دارم کنار آن عکاسی و گرافیک را هم انجام بدهم.

 

تفریح دیگری نداری؟

گهگاه سینما می‌روم. دوست دارم در ورزش پرتحرک‌تری فعالیت کنم. تنیس را خیلی دوست دارم. چرا که فعالیت بدنی به عملکرد خوب در شطرنج کمک می‌کند.

 

بهترین خاطره از عید؟

من در چند سال اخیر، زمان تحویل سال خارج از ایران بودم. سال قبل با آتوسا پورکاشیان برای بازی در بوندس‌لیگا به آلمان رفته بودیم. مسابقه دادم، بردم و سوم شدم. سرپرست تیم ما بعد از کلی گشتن با شیرینی سنتی ایرانی ما را سورپرایز کرد که خیلی برایم عجیب بود؛ اما امسال دوست دارم بعد از چند سال، لحظه تحویل سال در ایران و کنار خانواده‌ام باشم.

 

امسال مسابقه نداری؟

امسال یک مسابقه در امارات داریم، اما من حال و هوای عید در تهران را به رفتن ترجیح می‌‌دهم. مسابقه موقع تحویل سال، احساس خوبی به من نمی‌داد. امارات نروم ۱۵ روز در خانه هستم. عید در تهران هیجان خاصی دارد. از طرفی تهران در عید دیدن دارد، شهر خلوت و هوای تمیز دارد و می‌توانم نفس بکشم.

 

بیشتر عیدی می‌دهی یا می‌گیری؟

من تا حالا همیشه عیدی گرفته‌ام. عیدی گرفتن بهتر است (با خنده). چند سالی عید در تهران نبودم، قبل از آن هم سنم خیلی کم بود؛ اما امسال فکر کنم دیگر وقتش است عیدی بدهم.

 

پس امسال هم کار هفت‌سین چیدن با توست؟

هفت‌سین را خیلی دوست دارم. تا قبل از این مادرم سفره هفت‌سین را می‌چید، حتی عیدهایی که من خارج از کشور بودم برایم در اتاقم هفت‌سین می‌گذاشت؛ اما فکر می‌کنم امسال چیدن سفره، کار خودم است.

 

در لحظه تحویل سال چه آرزویی داری؟

بجز آرزوی سلامت، آرزوهای شطرنجی دارم تا در همان سال به اهدافم برسم. خوشبختانه تا حالا به همه خواسته‌هایم رسیده‌ام. البته آرزوی سلامت و موفقیت برای همه مردم کشورم دارم.

 

امید توفیقی

 

 

jamejamonline.ir
  • 10
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش