به گزارش هفته نامه چلچراغ، از این منظر سال ۹۵ با هنرمندان خوب تا نکرد. خیلی از بزرگان هنر این سرزمین، عید امسال در کنار خانواده شان به پای سفره هفت سین نمی نشینند. یکی از این بزرگان که جایشان تا همیشه در کنار مردم این سرزمین خالی است، استاد داوود رشیدی نازنین است. به همراه حسن معجونی، حمید پورآذری و محمد عاقبتی، در اولین عیدی که خانواده رشیدی، استاد را در کنار خود ندارند، به منزل اشان رفتیم تا با بیان خاطرات و صحبت هایی پیرامون استاد، سعی کنیم حداقل برای لحظاتی در کنار خانواده رشیدی، جای استاد خالی نباشد.
وقتی به استاد داوود رشیدی نه به عنوان یک دوست و به عنوان یک هنرمند نگاه می کنید، چه ویژگی بارزی از او را در آثارش به یاد می آورید؟
حسن معجونی: داوود رشیدی یکی از هنرمندانی بود که متن های عجیبی را انتخاب می کرد. در نسل تئاتری های هم دوره داوود رشیدی هیچ کس به اندازه داوود رشیدی با سلیقه دست به انتخاب متن نمی زد. او متن های کاملا به روز را انتخاب می کرد و به نظر من این ویژگی برجسته این هنرمند بود. من اکثر انتخاب های داوود رشیدی در متن را می پسندیدم. خیلی از هم دوره ای های داوود رشیدی انتخاب هایی دارند که من اصلا نمی پسندم، اما رشیدی به طور کلی انسان به روزی بود. به نظر می رسید رشیدی آدم جوانی است که مدام در حال کسب اطلاعات تازه است و خودش را به روز می کند.
احترام برومند: حسن معجونی یک تجربه همکاری با داوود رشیدی داشت و خاطرم است که داوود از او خیلی راضی بود. من با حسن معجونی موافقم که می گوید داوود رشیدی متن های خاصی را انتخاب می کرد. اصولا هم نسل های او این گونه نبودند و به دنبال متن های کلاسیک بودند.
تجربه همکاری با پدرتان به عنوان کارگردان چگونه بود؟ هیچ وقت به مشکلی برنخوردید؟
لیلی رشیدی: من در برخی از آثار پدرم بازی کردم. آخرین باری که در نمایشی از پدرم بازی کردم، نمایش «منهای دو» بود. پیش از این هم سال ها قبل در نمایش های دیگری مثل «پیروزی در شیکاگو» بازی کردم، هم خیلی جوان بودم و هم نقش کوچکی بر عهده داشتم. پدرم در کار خیلی خوش اخلاق نبود و بسیار سخت گیری می کرد و حساسیت زیادی داشت. حتی یادم است می خواست من را از گروه اخراج کند. اصولا پدرم بر آن چیزی که فکر می کرد، ایستادگی می کرد.
حمید پورآذری: من افتخار همکاری با داوود رشیدی را نداشتم، اما در دیدارهایی که با او داشتم، مهم ترین ویژگی او شوخ طبعی بود. وقتی عکس اجراهای داوود رشیدی را می بینم، مشخص است که او از نسل خودش جلوتر بوده. حدود ۴۸ سال پیش هنرمندی مثل او از خارج کشور آمده و وضعیت را درک کرده. کاری که انجام داده، اتفاق کمی نبوده. او حتی از زمان اکنون هم جلوتر بوده.
احترام برومند: زمانی که «پیروزی در شیکاگو» توسط داوود رشیدی کارگردانی شد، خیلی از مسئولان وقت نتوانستند تاب بیاورند و نمایش را پیش از موعد، از صحنه برداشتند. این نمایش با توجه به تعداد اجرا بسیار پرفروش شد و حتی خاطرم است یک شب هم سالن خالی نبود. در آن دوران دو سانس اجرا رفتن رسم نبود، اما بعضی از روزها نمایش دو سانش اجرا می شد.
محمد عاقبتی: برای هر کسی داوود رشیدی می تواند وجه مشخص و بارزی داشته باشد. اصولا انسان های بزرگ و الگوها این گونه هستند. چیزی که واقعا خودم حس کرده و دیده ام، این بود که رشیدی وقتی برای پروژه ها و کارهایش تقریبا از ساعت ۹ در دفتر حضور داشت، لا به لای کارهایش، تماس های زیادی با مسئولان داشت و برای حل مشکلات هم صنفی های خود، به خصوص پیش کسوت ها تلاش می کرد. او واقعا پی گیر مشکلات دیگران بود. او برای خودش چیزی درخواست نمی کرد، اما برای دیگران واقعا تلاش می کرد. دوستان اطرافش متوجه تلاش های او بودند و می دیدند که چقدر سخاوتمندانه برای کمک به دیگران دغدغه داشت.
من خاطرم است برای نمایش کودکی که لیلی رشیدی هم در آن بازی می کرد، داوود رشیدی کل بلیت های یک شب از اجرا را خرید و به موسسه خیریه کودکان بی سرپرست کمک کرد تا بچه ها تئاتر را تماشا کردند و با بچه ها هم عکس گرفتند و هم صحبت کردند و دوست هم نداشتند راجع به این مسائل صحبت شود. این وجه انسانی و حمایت گر در شخصیت رشیدی بود. امیدوارم بتوانم از این منش الگوبرداری کنم.
در میان هنرمندان از نسل آقای رشیدی و همکارانشان به عنوان نسل تکرارنشدنی نام برده می شود. فکر می کنید واقعا مثل این نسل تکرار نمی شود؟
احترام برومند: من فکر می کنم همین جوانانی که امروز در تئاتر کار می کنند، می توانند جای خالی نسل داوود رشیدی را پر کنند. اتفاقا وقتی به رشیدی می گفتند نسل شما تکرار نمی شود، می گفت این خیلی تعارف است و نسلی که امروز کار می کند، از ما بهتر است. او عقیده داشت از نسل قبل از خودش بهتر بود و امروزی ها هم از نسل او بهتر هستند. حس می کنم در حال حاضر علاقه مندان و پیروهای نسل رشیدی کم نیستند.
پورآذری: به نظرم نسل رشیدی هم چنان هست و ادامه دارد. ما می بینیم راه یک هنرمند توسط هنرمندی بعدی ادامه می یابد. اگر تفکر رشیدی نبود و بر نمی گشت به کشور و کار نمی کرد، نسل امروز تئاتر وجود نداشت. ما دنباله رو یک جریانی هستیم که تا امروز ادامه یافته است و بعد از ما هم عده ای دنباله همین جریان را می گیرند.
واقعا فکر می کنید هنوز در تئاتر ما جریان سازی وجود دارد؟
حسن معجونی: من به این دلیل که چند دوره داور جشنواره تئاتر دانشجویی بودم، می دانم که جوانان بسیار خلاقی حضور دارند. این جشنواره با جشنواره فجر قابل قیاس نیست و می توان به جشنواره فجر جشنواره ای فسیل شده گفت که هیچ اتفاقی در آن نمی افتد و کسالت بار است. در حالی که در جشنواره دانشجویی جوانان بسیار خوبی حضور دارد و جانی نگرانی نیست و اگر بگوییم بعد از ما همه چیز مرده، احمق های عجیب و غریبی خواهیم بود! نسل بعد از ما بسیار بهتر است.
احترام برومند: صددرصد نسل ها همین طور که به جول می روند، از نسل قبلی جلوتر هستند و داوود رشیدی این عقیده را هم در تئاتر و هم در سینما داشت.
محمد عاقبتی: ما اتفاقا باید مراقب باشیم. به این دلیل که هر چه نسل جدید روی کار می آید، کارها نوآورانه تر می شود و حال و هوای هیجان انگیزی با خودشان می آورند و باید از آن ها عقب نمانیم و فکر می کنم جوانان واقعا خوب کار می کنند. همه جای دنیا این گونه است و الگوهای هنرمندان در نسل های بعدی تکرار می شود. آمریکایی ها به این تکرارها خیلی هم علاقه دارند و فکر می کنم خیلی هم خوب است.
بعضی از هنرمندان می گویند که بهار برایشان با دیگر فصل ها تفاوتی ندارد و حتی حوصله عیددیدنی و رسم و رسوم عید را ندارند. بهار و رسم و رسوم عید برای شما چگونه است؟
حسن معجونی: من اصولا شادی عید و چنین رسم هایی را دوست دارم. این که همیشه یک بهانه تکراری برای از نو شروع کردن وجود دارد، از ویژگی های نوروز است و من خیلی دوستش دارم؛ این که مثلا یک باره تصمیم می گیریم از عید و سال جدید نوع دیگری زندگی کنیم، یا یک برنامه تازه ای می ریزیم. من ماه اسفند را هم دوست دارم. همه در این مدت تلاش می کنند زودتر این روزها بگذرد و برای من اما دقیقا مهم همین روزهاست که همه می خواهند زوتر بگذرد.
آدم ها دوست دراند این روزها بگذرد تا عید برسد، اما من دقیقا دوست دارم همین روزها را زندگی کنم. اواخر هر فصل که جس و حال فصل دیگر را دارد، برایم جالب است. از بچگی خاطرات عجیبی در این روزها دارم. تصویر کوچه ها و یخ بستن برف ها و صدای آبی که از زیر برف ها رد می شد، انعکاس خاصی داشت. مادرم می گفت این صدا برای باد گرمی است که برف ها را پوک می کند و من عاشق آن صدای آب بودم.
احترام برومند: داوود رشیدی هم عید را خیلی دوست داشت. خاطرم است که برای من، همیشه عیدی های خوبی می خرید. به هر حال امسال دیگر داوود نیست و ما عید در کنار هم نیستیم. در سال که گذشت، هنرمندان زیادی از دست رفتند. جعفر والی هم از بزرگان تئاتر بود که دیگر بین ما نیست.
ما خانواده متوسطی بودیم و عید خیلی ساده برگزار می شد. مادرم در مجمعه ای هفت سین می چید و برای سال تحویل سفره می انداختیم و حتی سبزه را نمی خریدیم و خودمان سبز می کردیم، تخم مرغ رنگ می کردیم و... وقتی با داوود ازدواج کردم، خانواده داوود کمی بیشتر از نظر کمیت به هفت سین اهمیت می دادند و هفت سین مفصلی می چیدند و عیددیدنی داشتند. اکثرا عید نوروز به مسافرت می رفتیم، البته قبل از انقلاب که من کار می کردم، نمی توانستیم سفر برویم و سر کار بودم. یک هفته بعد از عید چند روز مرخصی داشتم و سفر می رفتیم. ما عادت داشتیم همه خواهر و برادرها کنار هم جمع شویم و خیلی خوش می گذشت.
حمید پورآذری: عید و نوشدن و امید به این را که بالاخره همه چیز بهتر خواهدشد، دوست دارم. عید و سال نو با خودش امید می آورد. گاهی هم که همه چیز بر وفق مراد ما نمی شود، آخر سال می گوییم عجب سال گندی بود. یک نکته جالب برای من این است که احترام برومند درواقع بخشی از خاطره کودکی ماست و پای تلویزیون می نشستیم و اجرای شما را می دیدیم.
محمد عاقبتی: نکته هیجان انگیز سال نو برای من شادی همگانی در این ایام است. حتی غم ها در آن روزها در بستر شادی غرق می شود. این حس را هیچ فضایی نمی تواند ایجاد کند.
لیلی رشیدی: انتظار برای هر چیزی به طور کلی خوب است. فکر می کنم عید هم مثل شنبه هر هفته است، ولی با فاصله طولانی تر و تغییر خیلی چیزها. همین نکته جذاب است. من خیلی فکر نمی کنم که با آمدن عید چه کاری می کنم. مثل یک شروع و رسیدن به چیزی است که منتظر آن هستی. مثل گلدان هایی که به اتاق می آوریم و هوا که گرم می شود، دوباره به حیاط بر می گردانیم. شوق خاصی در عید وجود دارد که دوست دارم.
آیا در سال ۹۶ تغییری در روند کاری یا زندگی خود ایجاد خواهیدکرد؟
حسن معجونی: البته بهار امسال برای من متفاوت است. من چهار نمایشم را در سال ۹۶ تکرار می کنم، یعنی برنامه ها همه تکراری است. فکر می کنم در سال جدید، سال ۹۵ را بازپخش می کنم! واقعا تصمیم گرفته ام به طور کلی بازیگری را کنار بگذارم. بین زندگی در رشت و بازیگری، من رشت را انتخاب می کنم. اصولا بازیگری دغدغه من نبوده که خیلی بخواهم برایش دست و پا بزنم.
حمید آذری: من هم شاید امسال از کارهایم کم کنم. وقتی می بینیم بزرگان ما مثل داوود رشیدی هم شرایط کارکردن خیلی خوبی برایشان فراهم نیست، واقعا ما چه انتظاری می توانیم داشته باشیم؟! استاد رشیدی واقعا در این سال های اخیر باید بیش از این کار می کرد و اگر وضعیت بهتر بود، حتما این طور می شد. این بی مهری ها، انگیزه ها را می گیرد.
احترام برومند: دورانی از عمر ما با تنگ نظری و قضاوت غلط از دست رفت. رشیدی بعد از انقلاب سنی نزدیک به ۵۰ هم نداشت. این دوران اوج کار هنرمند است. در همان دوران خاطرم است کاری در تئاتر شهر روی صحنه برد و آن قدر اذیت شد که کار را نیمه رها کرد.
رشیدی می گفت وسط اجرا یک بار یک بشکه پرت کردند روی صحنه و او خیلی اذیت شد. من و دکتر غلامحسن ساعدی در صف بلیت بودیم و می شنیدیم یکی از هنرمندان که الان هم شخص شناخته شده ای است، در صف به دیگری می گفت این چه انقلابی بود؟! باز هم که داوود رشیدی تئاتر بازی می کند! این جمله را هیچ وقت از یاد نبردم. این آدم تازه از جنس ما بود، واقعا از دیگران چه توقعی می توان داشت؟!
بعد از آن از ۵۸ تا ۶۹ داوود کار نکرد، تا این که «پیروزی در شیکاگو» را به صحنه برد. هر دوی ما در آن زمان از تلویزیون اخراج شده بودیم و داوود با بازی در فیلم و سریال روزگار می گذارند.
محمد عاقبتی: من هم امسال تصمیم دارم برای بزرگ سالان دیگر کاری نکنم. بیشتر برای سنین نوجوانان برنامه هایی دارم و با لیلی رشیدی هم کارهایی خواهم کرد.
احترام برومند: امسال برای ما سال شلوغی بود. به این دلیل که داوود رشیدی درگذشت، ما مدام بازدید داشتیم. فکر می کنم قطعا عید مسافرتی نمی رویم. به این دلیل که عید اول بدون داوود است، عده ای به دیدن ما می آیند. بعد از عید لیلی نمایش «اسم» را در رشت اجرا می کند و من هم با بچه ها به رشت می روم. من کلا عاشق گیلانم.
حمید پورآذری: من لازم می دانم اعتراف کنم برای من و خیلی دیگر حفاظت و پرستاری شما از داوود رشیدی بسیار عجیب بود ما تا آخرین روزها هیچ تصویری از بیماری در استاد رشیدی ندیدیم.
احترام برومند: من فکر می کنم حق این هنرمندان است که با همان تصویری که مردم از آن ها دارند، به یاد آورده شوند. امسال ۲۵ تیر، تولد داوود با دوستان و همکاران او به خوبی برگزار شد و خاطرم است تا یک بامداد داوود رشیدی خیلی سرحال با همه عکس انداخت و هیچ کس حتی فکر هم نمی کرد که او ناخوش است. البته در این مدت همه به ما کمک کردند تا در روزهایی که او زنده بود، ما مسیر بیماری داوود را با ناله نگذرانیم. وقتی داوود فوت کرد، تاسف به جای خود برای ما وجود داشته و دارد، اما شکوه و بزرگداشت مراسم داوود رشیدی برای ما، جای خوشحالی داشت.
الهه حاجی زاده و سید مهدی احمدپناه
- 11
- 1