پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۴۲ - ۰۹ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۱۰۵۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

بازیگری که به‌جای گل زدن، بیشتر پاس می‌دهد

ابتدا پیشنهاد بازی در «محله گل و بلبل» را رد اما بعدا تصمیم خود را عوض کردم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,امیر نوری
امیر نوری وقتی سن و سال کمتری داشت، در آثار کودک بازی می‌کرد و حالا بعد از چند سال دوری از این ژانر، در «محله گل و بلبل» جلوی دوربین رفته است.

به گزارش خبر آنلاین، امیر نوری بازیگر جوان سینما و تلویزیون از فصل اول «محله گل و بلبل» همراه گروه سازنده این مجموعه بوده است و در فصل دوم هم حضور دارد. او در سری اول این سریال، نقش گلفروش محله را داشت اما با تغییراتی که قصه پیدا کرد، در سری دوم این سریال، سوپرمارکت دارد و حضورش هم در قصه بیشتر شده است.

 

نوری می‌گوید از اینکه در یک کار کودک بازی کرده، خوشحال است اما توقع دارد بزرگترها کار کودک را از نگاه خودشان نبینند و قضاوت نکنند. بازیگر سریال «یادداشت‌های کودکی» می‌گوید «محله گل و بلبل» برای بچه‌هاست و آن را باید از نگاه کودک نگاه کرد. با او درباره حضورش در این برنامه که به صورت ویژه در تعطیلات نوروزی روی آنتن رفته است، گفتگو کرده‌ایم.

 

تغییراتی در «محله گل و بلبل ۲» اتفاق افتاده و نقش شما هم از گلفروشی به سوپرمارکتی تغییر کرده است، چرا این اتفاق افتاد؟

با وجود اینکه کار ما در مجموعه «محله گل و بلبل» تیمی است اما هر اتفاقی می‌افتد تصمیم نویسنده کار آقای محمد علیپور است. البته تصمیم‌ها را از قبل به بچه‌ها اعلام می‌کنند و ما هم در جریان قرار می‌گیریم. درباره این تغییری که شما اشاره کردید هم از قبل با هم صحبت کردیم و ایشان گفتند می‌خواهم این اتفاق بیفتد و و من هم خوشم آمد و استقبال کردم.

 

به نظرتان این تغییر به نفع‌تان بوده؟

بله، شاید از این جهت که گلفروشی خیلی جای کار نداشت، بهتر شده است. تا سالگرد ازدواج یا عروسی و عزا نباشد، کسی خیلی سراغ گلفروشی نمی‌رود. ولی سر و کار همه با سوپرمارکت یا بقالی در طول روز خیلی بیشتر است. بعد از این تغییر، برای خود آقای علیپور هم در نوشتن متن‌ها اتفاق مثبت‌تری افتاد و باعث شد تا راحت‌تر بتوانند بقیه شخصیت‌های قصه را وارد ماجرا کنند و به محیط جدید که همان سوپرمارکت است، بیاورند.

 

به نظر می‌رسد از این جهت که حضور تصویری‌تان هم جلوی دوربین پررنگ شد، اتفاق خوبی است؟

به نظرم این تغییر در کل مثبت است، هم در روند قصه و فیلمنامه و هم برای بازی خودم. ولی من حداقل در این مجموعه خیلی دنبال پررنگ بودن نبودم، این برنامه به هر حال برنامه عمو پورنگ است و قرار است عمو پورنگ حضوری پررنگ تر داشته باشد. به همین خاطر در سکانس‌هایی که حضور دارم هم سعی کردم خیلی حرکات اضافه‌ای نداشته باشم و به قول معروف تلاش می‌کنم بیشتر پاس بدهم تا اینکه خودم بخواهم گل بزنم. البته در قسمت‌هایی که برای شخص خودم نوشته شده است، تمام انرژی‌ام را می‌گذارم تا آنچه را که شایسته این مجموعه و مخاطب است، ارائه دهم.

 

منظورتان این است که چون این مجموعه، کاری پربازیگر است، همه آن اندازه‌ای که باید، دیده نمی‌شوند؟

به هر حال این مجموعه یک کار پر بازیگر است و فیلمنامه‌نویش باید قصه را بین همه شخصیت‌ها با توجه به اقتضای قصه تقسیم یا به نوعی مدیریت کند. تا الان هم این قضیه به نظرم به شکل خوبی اتفاق افتاده است و من هم به عنوان بازیگر این مجموعه سعی کردم حریم را حفظ کنم و در جایی خودم را نشان بدهم که به روند قصه کمک کند تا اینکه بخواهم بیشتر خودم را به نمایش بگذارم.

 

چه طور شد که بعد از سال‌ها دوباره در یک کار کودک بازی کردید؟

من قبلا کار کودک بازی کرده بودم اما همانطور که گفتید آن موقع کم سن و سال تر بودم. اما وقتی سری اول این کار به من پیشنهاد شد، اول خیلی راغب نبودم. چند وقت بعدش به همراه دوستانم برای سرزدن و عیادت از معلولان به یکی از مراکز رفته بودیم که یکی از بچه‌های آن مرکز، شعر یک سریال کودک که من در آن بازی کرده بودم و سال ۷۷ پخش می‌شد را خواند. من در آن سریال که اسمش «سلام کوچولو» بود، با آقای ارژنگ امیرفضلی بازی می‌کردم و خدابیامرز آقای رضا ژیان هم کارگردانش بودند. اسم نقش من هم چیتی یا چیتی کوچولو بود. شاید باورتان نشود اما من خودم آن سریال را خیلی یادم نبود ولی وقتی دیدم یک کارکودک اینقدر در ذهن‌ها می‌ماند، تصمیم گرفتم دوباره در این ژانر فعالیت کنم.

 

چرا در این سال‌ها دیگر در این ژانر بازی نکردید؟ پیشنها نبود یا کارها را دوست نداشتید؟

ناگفته نماند که همیشه دوست داشتم کار کودک بازی کنم چون خود من هم وقتی در بچگی‌هایم هر کاری را دیده ام، یادم مانده است. قلقلی، آقای قناد یا کلاه قرمزی را همیشه می‌دیدم و حالا هم در ذهنم حک شده‌اند. اما از اینکه حالا بخواهم در کار کودک بازی کنم، کمی ترس داشتم و ترسم هم از این بود که بزرگترها این برنامه را نگاه می‌کنند و با اینکه می‌دانند این برنامه برای گروه سنی کودک است آن را با برنامه‌های دیگر مقایسه می‌کنند یا از نگاه خودشان آن را قضاوت می‌کنند.

 

حتی شاید پیش خودشان بگویند این حرکات چقدر لوس بازی است که مثلا من بازیگر در این برنامه شعر می‌خوانم یا مثلا چقدر صدایش بی نمک است و این حرف‌ها. اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که این برنامه یا هر برنامه دیگری در ژانر کودک با همه ویژگی‌هایش برای کودک است و بزرگترها نباید با نگاه خودشان این برنامه‌ها را ببینند. مثلا «کلاه و قرمزی و پسرخاله‌» را بچه‌ها شاید کمتر دوست داشته باشند، اما من بزرگتر دوست دارم چون حرف‌ها و تیکه‌هایشان به درد آدم بزرگ‌ها می‌خورد. اما «محله گل و بلبل» شاید خیلی مناسب بزرگتر‌هایی که می‌خواهند یک سریال را دنبال کنند، نخورد.

 

پس بیشتر به خاطر قضاوت‌ها از این فضا دور ماندید؟

بله، البته اگر ما بخواهیم دهن بین باشیم، آن‌وقت باید کارهایی کنیم که برای بزرگترها هم جالب باشد ولی آن موقع آن قشری که کار به اسم آنها و برای آنهاست، یعنی کودکان آنطور که باید از این سریال لذت نمی‌برند. وقتی بازی در کار کودک را می‌پذیرم، سعی می‌کنم رسالت کار را حفظ و برای بچه‌ها کار کنم.

 

از بازخوردهای «محله گل و بلبل» راضی هستید؟

بله، خدا را شکر، تا قبل از این کار جالب بود که خیلی اوقات پدر و مادرها که من را در خیابان می‌دیدند، می‌گفتند بیا بچه‌مان می‌خواهد با تو عکس بگیرد اما سن آن بچه اصلا به زمانی که من کار کودک می‌کردم قد نمی‌داد اما حالا از وقتی در «محله گل و بلبل» بازی می‌کنم، خود بچه‌ها من را می‌شناسند و به یاد می‌آورند.

 

 

  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش