دوشنبه ۰۸ مرداد ۱۴۰۳
۱۱:۵۶ - ۲۴ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۳۶۶۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

با ناصر هاشمی به مناسبت سالروز تولدش در روزنامه جام‌جم

بازیگران کارگران فصلی هستند

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ناصر هاشمی
یک بار بنده خدایی خیلی جدی گفت این آقای هاشمی، همه نقش‌ها را عالی بازی می‌کند، از افسانه سلطان و شبان بگیر تا سمندون و پدرسالار! اما من و شما می‌دانیم که ناصر هاشمی با توانایی در بازی، نویسندگی و کارگردانی شخصیتی مستقل از برادر بزرگ‌ترش مهدی هاشمی دارد و این را در آثار مختلف نشان داده است.

ناصر هاشمی در روز تولدش مهمان ما در جام‌جم شد، اما چون به او قول دادیم سنش را لو ندهیم، اینجا اشاره به سن و سالش نمی‌کنیم، اما در عوض همین حد تقلب می‌رسانیم که می‌توانید به صفحه ویکی‌پدیای منتسب به او مراجعه کنید و با دیدن سن واقعی‌اش و مقایسه آن با صورت و حال و هوایش، سریعا به اولین تخته مراجعه کنید و به آن بزنید!

 

خبر خوب دیگر درباره ناصر هاشمی این‌که به‌زودی فیلم «برادرم خسرو» با بازی متفاوت او و شهاب حسینی در سینماها اکران خواهد شد که نشان از شروعی دوباره برای این بازیگر دارد. هاشمی چندی قبل برای بازی در این فیلم برنده جایزه انار طلایی بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم‌های ایرانی در استرالیا شد؛ جشنواره‌ای که فاطمه معتمدآریا و شهرام مکری از داوران آن بودند.

 

روحیه نرم و منعطف

من از ترس این‌که عصبی نشوم و چهره بدی از من نشان داده نشود، کمی در این بخش زیاده‌روی کردم و از این‌ور بام افتادم. این آرامش در خانواده ما هست، آن هم به خاطر این‌که سعی می‌کنیم خودمان را از چیزهای بد دور نگه داریم، وگرنه اگر آن روی ما بالا بیاید معلوم نیست چه می‌شود! (می‌خندد) البته من متوجه شدم که خیلی‌ها این روحیه را دارند. یعنی یک آرامشی دارند اما وقتی تحت فشاری قرار می‌گیرند، خیلی بد می‌شوند و به هم می‌ریزند. ولی من سعی می‌کنم تعادلی را در رفتارم داشته باشم.

 

راز جوانی در این سن و سال

گاهی برای اطلاع از سن و سال باید به خود شخص مراجعه کرد، نه به شناسنامه. سن و سال چیزی است که در شناسنامه نوشته می‌شود و شما ممکن است پیرتر از آن باشید یا جوان‌تر. اگر چهره من جوان‌تر از سن و سالم به نظر می‌رسد، مربوط به چیزهای مختلفی می‌شود. این از طرفی می‌تواند به ژن هم مربوط باشد. از طرف دیگر فکر می‌کنم کسانی که خود را دور از اتفاقات، حوادث، فشارها و هوای آلوده تهران قرار می‌دهند و پوست صورتشان اینها را تجربه نمی‌کند، جوان‌تر از سن واقعی‌شان به نظر برسند. اگر قرار بود هر روز بیرون و مثلا به اداره‌ای بروم یا در ترافیک می‌ماندم یا در کارخانه‌ای کار می‌کردم، حتما نابود شده بودم! به نظرم هرکس باید راه‌حل‌هایی برای این مسائل پیدا کند.

 

اولین جرقه‌های علاقه به هنر

وقتی دبستان می‌رفتم، برادرانم مهدی و محمود در یک سالنی که شمالی‌ها به آن تَنَوی (سالن پذیرایی از مهمان‌ها) می‌گویند، نمایش‌نامه می‌نوشتند، اقتباس می‌کردند و آنها را برای اجرا تمرین می‌کردند. همیشه برای من سوال بود که برادرانم در آن سالن چه کار می‌کنند. بعدا فهمیدم که نمایش‌نامه می‌نویسند و کار تئاتر می‌کنند. طبیعی است که من هم کنجکاو و علاقه‌مند شدم. بعد که به تهران آمدیم، من هم شروع به تمرین و مشق نمایش‌نامه‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی کردم که همچنان ادامه دارد.

 

ضمن این‌که در چند نمایش هم که مهدی و داریوش (فرهنگ) در گروه تئاتر پیاده کارگردانی کرده بودند، بازی کردم. بعد هم که وارد دانشگاه شدم و در همین رشته ادامه تحصیل دادم. اگر برادرانم در رشته دیگری فعالیت می‌کردند، ممکن بود به راه آنها بروم یا نه، اما در این مورد تردید ندارم که به هرحال کار هنری می‌کردم و مثلا ممکن بود دنبال نقاشی بروم. از این بابت خوشحالم طوری نشد که من وارد کارهای اداری شوم. البته ما به‌صورت خانوادگی این روحیه را نداشتیم که دنبال کارهای اداری برویم.

 

برادر مهدی هاشمی بودن؛ یک حُسن با اشکالات ناخواسته!

برای من برادر مهدی بودن در فعالیت‌های هنری بی‌تردید حُسن نبود، ضدحسن بود! (می‌خندد) اما به هرحال باید این ماجرا را باز کرد؛ از قدیم‌الایام وقتی یک نفر مطرح می‌شد، این مساله خانواده او را هم تحت‌الشعاع قرار می‌داد و بالاخره بقیه آن خانواده یا برادر یا خواهر او بودند یا پسر یا دختر او. این چیزی است که همیشه حتی در جهان هم وجود دارد تا روزی که طرف بتواند طوری خودش را نشان بدهد. مساله دیگر این است که بسیاری از آدم‌ها کلی می‌بینند. من طی این سال‌ها فقط یک کارگردان را دیدم که حرف دیگری درباره ما زد، چون همیشه خیلی‌ها گفته‌اند مهدی و ناصر که عین هم‌اند. آنجا فهمیدم که چرا این کارگردان محبوب و جذاب است.

 

قرار بود در یکی از فیلم‌های این کارگردان بازی کنم، برای همین دو جلسه‌ای با هم صحبت کردیم، اما درنهایت نشد، چون سر یک سریال بودم. جلسه دوم این کارگردان به من گفت می‌دانی تفاوت‌های تو و مهدی چیست؟ برای من جالب شد. گفت قدت این‌طوری است، رنگ چشمت این‌طوری است، پیشانی و دماغ و چانه‌ات این‌طوری است. یکی یکی خصوصیات چهره‌ام را گفت. با خودم گفتم بیخود نیست این کارگردان را خیلی‌ها دوست دارند؛ آن کارگردان مسعود کیمیایی بود. اما جالب است دوستانی که سال‌ها مرا می‌شناختند، این‌طوری فکر نمی‌کردند.

 

یک بار قرار بود در یکی از پلان‌های «افسانه سلطان و شبان»، سلطان و شبان در کنار هم قرار بگیرند. آقای علیرضا مجلل گفت می‌شود لطف کنی و بیایی. من گفتم شبیه نیستیم و درنمی‌آید! گفت مگر می‌شود؟ گفتم چون خودم کمی نقاشی کار می‌کنم به آناتومی صورت آشنا هستم. گفت حالا بیا ما با گریم درست می‌کنیم. رفتم پیش آقای محتشم، طراح چهره‌پردازی تا مرا دید گفت نه، نمی‌شود. آقای شجریان گریمور (برادر استاد شجریان) مرا گریم کرد، اما بدتر شد و شباهتی اتفاق نیفتاد. داریوش (فرهنگ) هم همین نظر را داشت.

 

چند سال بعد و موقع فیلمبرداری «دو فیلم با یک بلیت» آقای امیر اثباتی تماس گرفت و گفت می‌خواهیم عکس‌هایی بگیریم که شما با هم‌ هستید. (مهدی هاشمی در آن فیلم نقش دو نفر شبیه هم را بازی می‌کرد.) گفتم نمی‌شود، گفت حالا بیا و دست‌کم یک عکس دونفره نصیبت می‌شود. خلاصه رفتیم و گریم شدیم و باز هم نشد. آن عکس هم نصیبم نشد! (می‌خندد) اگر هم از من و مهدی در «روزگار قریب» و «خانه پدری» استفاده شد و جواب داد، برای این بود که هیچ وقت کنار هم نبودیم و سکانس مشترک نداشتیم و با زوایای دوربین سعی کردند شباهت‌هایی را به وجود بیاورند. بالاخره به مرور خیلی‌ها فهمیدند که ما دونفریم و امیدوارم که روزبه‌روز تعداد آنهایی که هنوز فکر می‌کنند ما یک نفریم، کمتر هم بشود.

 

چرایی تمرکز نکردن در یک مسیر

فکر کنم در کار ما خیلی‌ها شاخه‌های مختلفی را تجربه می‌کنند، به‌ویژه آنهایی که از تئاتر می‌آیند. یعنی اگر به سابقه آنها مراجعه کنید، می‌بینید نمایش‌نامه نوشته‌اند، در تئاتر کارگردانی و بازی کرده‌اند، فیلم بازی کرده‌اند یا احیانا فیلم هم ساخته‌اند. درمجموع کم و بیش این کار را در سطح جهان می‌کنند. اینجا هم در کشور ما کمتر شغلی آنقدر پایه محکمی دارد که شما بگویید من فقط این کار را می‌کنم. باتوجه به این‌که عمر این کارها کوتاه است، به ویژه ما بازیگرها که کارگر فصلی هستیم و دائما کار نمی‌کنیم.

 

(می‌خندد) شما یک دوره بازی می‌کنید و دوره بیکاری زیاد دارید، بعد ممکن است کارگردانی کنید. شما اگر بخواهید بازی کنید، فقط باید بازی کنید، یعنی عقیده و نظری در این ایفای نقش‌ها ندارید. درحالی که ممکن است شما فکر و نگاهی داشته باشید و بخواهید کار خاصی را انجام بدهید. دراین‌صورت کار بازیگری سخت می‌شود، چون دیگران شما را آدمی به حساب می‌آورند که ممکن است از یک محدوده‌ای خارج شوید و برای کارگردان‌ها سخت باشد با شما کار کنند. این داستان‌ها هم هست. البته این مساله الان کمتر است و معمولا کارگردان‌ها و بازیگران به یک توافقی می‌رسند.

 

دلیل غیبت چندساله در سینما

کار می‌کردم، اما شاید چون پراکنده بود از آن به عنوان غیبت یاد می‌کنند. من به عنوان کارگردان برای ساخت ایده دارم، اما باید تهیه‌کننده‌ای بیاید و به جایی وصل باشد تا شرایط را برای ساخت فیلم آماده کند. من باید کار خودم را بکنم و نمی‌توانم کار او را انجام دهم. در مورد بازیگری هم به‌وفور نقش‌هایی پیشنهاد می‌شد که معمولا «آدم خوبه» بود.

 

چیزی که ممکن است شما را در بازیگری نابود کند، مثلا این یک معلم خوب است، این یک پدر مهربان است. نمی‌توان همیشه آدم خوبی بود، آن هم در جامعه‌ای که امکان عصبانیت و از دست دادن کنترل زیاد است. پس چرا بعضی آدم‌های فیلم‌های ما این‌قدر خوبند. شاید من در واقعیت باید چند بار دعوا کنم تا با پیشنهادهای دیگری در بازیگری روبه‌رو باشم. (می‌خندد) البته شاید از طرفی این مساله خوب هم باشد که نقش‌های قبلی را دیدند و دوست داشتند.

 

شروع یک دوره جدید در بازیگری

منتظر شروع یک دوره جدید در بازیگری هستم؛ با «برادرم خسرو» و «خانه دیگری» و «شکلاتی» به شکل دیگری. یک تحرکی در این نقش‌ها به‌ویژه در برادرم خسرو وجود دارد که فکر می‌کنم مرا وارد یک جریان پررمز و راز دیگری کند تا دیگر مرا به عنوان فقط آدم خوب نبینند. سال‌ها قبل خانم تهیه‌کننده‌ای مرا دید و گفت: هروقت شما را در فیلمی می‌بینم، می‌دانم حق با شماست! (می‌خندد) حالا با این فیلم‌ها دیگر حق با من نیست.

 

برادرم خسرو

یک روز کسی با من تماس گرفت، اما وقتی جواب ندادم برای من اس.ام.اس فرستاد که امیر سیدی (دستیار کارگردان) هستم و با شما کار دارم. من هم در جواب پیام او نوشتم من ناصر هاشمی هستم، اگر با مهدی کار دارید، شماره‌اش این است. بعد او اس.ام.اس فرستاد که با شما کار دارم. وقتی برای صحبت به دفتر تولید فیلم رفتم، آقای شهاب حسینی آمد و با او و کارگردان جوان و نکته بین فیلم، آقای احسان بیگلری درباره سناریو صحبت کردیم.

 

فیلم‌نامه خوبی بود و حدود سه هفته درباره نقش و کلیت کار با هم حرف زدیم. سرانجام کارگردان پذیرفت که نقش ناصر در «برادرم خسرو» را من بازی کنم، چون ابتدا مرا نمی‌شناخت و تردید داشت که نقش را من بازی کنم یا نه. اول قرار بود این نقش را علی مصفا بازی کند. بعدا با خودم گفتم چقدر خوب که بعضی‌ها نقش‌ها را رد می‌کنند، اگر همیشه این‌طور نقش‌ها را رد کنند، نقش‌های خوبی به من می‌رسد! (می‌خندد) خلاصه این‌که نظر شهاب حسینی و سعید ملکان (تهیه‌کننده) هم روی من بود و سرانجام قرار شد این نقش را بازی کنم. البته سکانس‌هایی از بازی من در این فیلم حذف شده و الان حالت مثبت و منفی شخصیت‌ها تشدید شده است.

 

درحالی‌ که نظرم این است که ما دو آدم در دو شرایط مختلف داریم و باید اینها را طبیعی بگیریم. اصلا دو آدم با شخصیت در شرایط مختلف نمی‌توانند در یک چاردیواری زندگی کنند و هرکس داستان خودش را دارد. لازم نیست حتما یکی مریض باشد و یکی سالم که بعد فکر کنیم او هم مریض است. ضمن این‌که ما برخی صحنه‌ها را دو بار و با حالت‌های مختلف گرفتیم، مثلا آنجا که من دست برادرم را به تخت می‌بندم، یک بار هم با چشمان گریان گرفتیم، چون به هرحال این شخص برادر اوست.

 

البته جالب این‌ است که تعبیرهای مختلفی از این فیلم شده و هرکس با ذهنیت خودش با قصه و شخصیت‌ها روبه‌رو می‌شود. عده‌ای، بیشتر تماشاگران عام شخصیت‌ها را مثبت و منفی می‌بینند و تماشاگران پیگیرتر سینما هم نگاه دیگری دارند. در هر صورت من از حضور در این فیلم و بازی در این نقش خوشحالم، چون این فیلم برای من موفقیت آورده است.

 

 

 

  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش