بعضی ها می گویند راز محبوبیت و موفقیت مارلون براندویی که بعد از همفری بوگارت سینما را جادو کرد، حضور با تیشرت راحت و خودمانی اش بود. حتی خود بوگارت هم این موضوع را اعتراف کرده است که: «یک عمر با کت و شلوار و کراوات در پی تسخیر دنیا بودم، اما مارلون براندو با یک زیرپوش ساده یک شبه این کار را کرد.»
بعد از نسل همفری بوگارت، پیتر لوری، فرد مک موری و ادوارد جی. رابیسون و خیلی های دیگر که بارها و بارها در کت و شلوارهای خاکستری رنگ شان دل مردها و زن های بسیاری را برده بودند، مارلون براندوی جوان با آن بازوهای ورزیده ای که از زیرپوش ساده اش بیرون زده بود، یکمرتبه صحنه را قاپید و به نام خود زد. باورتان می شود؟ همفری بوگارت عاشق پیشه ای که یک تنه با آن کت و شلوار و کروات و بارانی بلندش «کازابلانکا» را از پاریس هم عاشقانه تر کرده بود، حالا دیگر باید کنار می رفت و جایش را به یک جوان تیشرت پوش و شر و شور می داد!
لابد باید از خودمان بپرسیم واقعا در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت میلادی سینما و مخاطبانش از ریخت مردانی با شمایل نوآرگون (مردانی افسرده در زندگی و شکست خورده و ناموفق مقابل زن ها) دلزده شده بودند؟ یا اصلا نسل نوی مخاطبان به جای حضور این گونه مردان افسرده – که با سیگاری آویزان از گوشه لب های شان در کت و شلوارهای یکدست و خسته کننده، زیر نور مهتاب، خیابان های باران زده را بالا پایین و شبگردی می کردند – مردهایی سرزنده با اندامی ورزیده را که در روابط شان با زن ها هم موفق و خوش شانس بودند، بیشتر می پسندیدند؟
یعنی واقعا همان اعتراف نهایی بوگارت کار را تمام کرده بود؟ و مارلون براندوی جوان که روحی رام نشدنی و جاه طلب داشت، یک شبه جای تمامی نسل کت و شلوارپوش را گرفته بود؟ براندویی که بیشتر از یک زیرپوش بود؛ جوانی قدبلند، فارغ التحصیل از آکادمی بازیگری استلا آدلر بود.
یاد گرفته بود همواره همان خلق و خوی معترض و سرکش خود را بازی کند و همین یک فن بازیگری برایش کافی بود تا از پیشکسوتان «متد اکتینگ» به حساب بیاید و بازیگرانی چون جیمز دین، مونتگومری کلیفت و سال ها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو دنباله روی سبک او شدند و متد اکتینگ را در سینمای آمریکا ثبت کنند.
حالت خودمانی و راحت مارلون خوش شانس جلوی دوربین سروصدا کرد، طوری که درست در سال ۲۰۱۵ استیون رایلی مستندی به نام «به من گوش کن مارلون» را نویسندگی، کارگردانی و تدوین کرد؛ مستندی که یک شاهکار از آب درآمد و همواره محبوب ترین و موثق ترین مستندی به شمار می رود که از یک بازیگر تا به حال ساخته شده است. بازیگری کژوال براندو که به کت و تنگ و ترش مردان نسل قبل از خود پشت کرد، جنبشی نو در سینمای آمریکا به راه انداخت و بازیگری را از حالت «تیپیکال» به «کاراکتر» بازی کردن سوق داد.
عده ای علت اصرار همفری بوگارت به کت و شلوارپوشی را چیزی فراتر از نسل او می دانند و معتقدند قد کوتاه بوگارت باعث شده بود در کت و شلوار احساس امنیت بیشتری کند؛ آن قدر که حتی خیال کند او را بلندتر از حالت معمول نشان می دهد! البته او در یکی از مصاحبه هایش و به طرفداری از ژست همیشگی اش گفته بود: «این یک ژست نیست، من دیوانه بازیگری هستم.
زندگی برای من در یک چمدان خلاصه می شود. تنها با همین یک دست لباس.» اصلا برایم دور از تصور نیست که بعد گفتن این جمله پشت تریبون، او به کت و شلوار راه راه خاکستری رنگش اشاره کند و با چشمانی گریان ادامه دهد: «این کت و شلوار ورساچی را مانند جانم دوست دارم.»
شاید باورتان نشود اما مارلون براندو با تصویر مردان سبک نوآر کاری کرد که دیگر هرگز نمی توانم در حالت عادی تصویر همفری نوگارت با آن ابروهای بالا انداخته و چشمان نافذ و مرموز را به عنوان شخصیتی مجزا و جاندار باور کنم! و به محض دیدن تصویر بوگارت در کت و شلوار اتفاقا خوش دوختش عرق می ریزم و پلک چشم راستم شروع می کند به پریدن و زیر لب می گویم: «یعنی راست راستی بوگارت یک عمر در آن کت و شلوارها همه ما را گول می زد؟»
هفته نامه کرگدن - سحر سرمست
- 9
- 4