یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۸:۱۳ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۴۲۱۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

یک فنجان چای با شبنم فرشادجو و مونا فرجاد:

روزی، روزگاری که تئاتر هم دستش به دهانش می رسید

شبنم فرشادجو و مونا فرجاد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

چندی پیش در گزارشی به تاثیر حضور چهره های تلویزیونی و سینمایی روی صحنه تئاتر پرداختیم و در این گزارش بزرگان تئاتر و اهالی صحنه از دکتر قطب الدین صادقی، میکائیل شهرستانی گرفته تا بازیگرانی نظیر کاوه خداشناس که این روزها نمایشی را روی صحنه دارند در این باره صحبت کردند.

 

نظرات متفاوت نشان از آن داشت که همه اهالی تئاتر البته با این رونق اقتصادی سالهای اخیر موافق و خشنود هستند اما این طور نیست که همگی از سپردن نبض صحنه به چهره های شناخته شده تلویزیون و سینما راضی باشند. به هر حال بخش عمده ای از اوضاع نابسامان تئاتر در ۱۰ ـ ۱۵ سال اخیر مرتبط می شد به ضعف اقتصادی این هنر مادر که حتی در حد گذران زندگی هم نمی توانست خانواده اش را پشتیبانی کند. با رونق تئاتر که دلایل مختلفی داشت جریان اقتصادی نمایش در تهران به یک وضعیت متوسط و گذران زندگی تبدیل شد تا خانواده تئاتر نیز در کنار هنر متبوع و مورد علاقه شان در امرار معاش زندگی با خللی مواجه نشوند. در روزهایی که حال تئاتر خوب است و سالن های خصوصی در کنار سالن های قدیمی شهر، نوبت های طولانی مدت به خواستاران دیدن اجرای نمایش می دهند و چهره ها نیز به حضور روی صحنه نمایش روی خوش نشان داده اند باید این مسئله را به فال نیک گرفت و قبول کرد هنر تئاتر با کمترین محدودیت در ارائه مسائل روز جامعه (سیاسی و اقتصادی) کمتر در ارائه برخی مسائل این پتانسیل را دارد تا به ارتقاء فرهنگ جامعه کمک دو چندان کند.

 

شبنم فرشادجو و مونا فرجاد دو بازیگر فعال تلویزیون و تئاتر پس از افطار مهمان یک فنجان چای بانی فیلم شدند تا وضعیت موفق تئاتر در این سالها را با روزهای نامساعدش به لحاظ اقتصادی مورد تحلیل قرار دهیم. آنها که اخیراً در یک اجرای مشترک نمایش «هملت» را روی صحنه تئاتر شهر داشتند این روزها جدا از اندیشه ها و برنامه های تئاتری شان در عرصه تصویر نیز فعالیت هایی دارند. شبنم فرشادجو بازیگر سریال «میوه ممنوعه» که این روزها مشغول بازی در سریال «گسل» است و مونا فرجاد هم پس از سریال «آرام می گیریم» بازی در یک فیلم سینمایی را پشت سر گذاشته که در ذیل از زبان خودش به حال و احوال این روزهایش پرداخته است. حاصل این گپ و گفت را در ذیل می خوانید:

 

 

قبل از اینکه وارد فاز اصلی گفت و گو بشویم از این روزها بگویید که چه می کنید و چه خبر؟

شبنم فرشادجو: من سر سریال آقای بذرافشان هستم.

 

گسل؟

فرشادجو: بله دقیقاً،‌ بله نقش خواهر بیژن امکانیان را بازی می کنم. سریال بسیار خوبی است و با دوستان بسیار خوبی در این مجموعه همراه هستم. سریال را خیلی دوست دارم. کم پیش می آید سریالی را بخوانم و خیلی دوست داشته باشم. واقعاً فیلمنامه را که می خوانم می خندم. مدام با خودم می گویم واقعاً همه سکانس هایی که می گیریم پخش می شود.

 

از نقش و ویژگی های کاراکتر هم تا جایی که می شود بگو!

فرشادجو: ببینید کافی است یک مقدار توضیح بدهم تا کل نقش لو برود. (می خندد)

 

مونا فرجاد: شبنم خیلی نمی تواند خودش را کنترل کند. اجازه بدهید از نقش نگوید! (می خندد)

 

فرشادجو: آره واقعاً… چون کاراکتر تاثیر گذاری روی داستان است و مجبور می شوم قصه را لو بدهم. آقای بذرافشان بسیار کارگردان خوب و کاربلدی است که چون خودش این کار را نوشته بر روی جنس طنز سریال اشراف کامل دارد. روابط آدم ها در این سریال بسیار پیچیده و قوی است و انصافاً آقای بذرافشان با توضیح کامل هر سکانس با جزئیات ما را جلوی دوربین می فرستد. خودش هم بسیار طناز است و واقعاً کار با ایشان بسیار خوش می گذرد.

 

گویا قرار است یک نمایش را هم کارگردانی کنی؟ 

فرشادجو: بله یکی از نوشته های آقای بیضایی را که پر از بازیگر خانم است قرار است کار کنم. انشاء‌الله که آن کار هم خوب باشد چون همه تیم از بازیگر گرفته تا طراح صحنه و موسیقی و… خانم ها هستند. تیم اسکواش را هم که داریم.

 

و پیشنهادی برای سینما و تلویزیون؟

فرشادجو: نه فعلاً بحث جدی ندارم.

 

و اما مونا فرجاد به جز نمایشی که روی صحنه داشت…

فرجاد: ما تا ۱۵ اسفند مشغول تصویربرداری سریال بودیم. هم زمان سر فیلم «ماهور» هم بودم که با هم تمام شد. «ماهور» یک داستان مربوط به اوایل جنگ دارد. فیلم بسیار سختی بود در جنوب، در شرایط آب و هوایی بسیار نامساعد کار کردیم. مردم اهواز و کلاً جنوب بسیار مظلوم هستند که در آن شرایط خاص زندگی می کنند. تهیه کننده این کار مرحوم آخوندی عزیز و آقای جلالی بودند و انصافاً در شرایط بسیار ویژه ای آن کار ساخته شد. فکر می کنم ۹۴ ـ ۹۵ جلسه فیلمبرداری کار طول کشید. خبر دارم که فیلم بسیار خوبی هم شده، امیدوارم با استقبال روبرو شود.

 

شما چرا کمتر تلویزیون کار می کنید؟

فرشادجو: خب باید پیشنهاد بشود.

 

فرجاد: خب شما که در جریان تولیدات و البته پیشنهادات هستید.

 

فرشادجو: بعد از کار آقای مدیری فکر کردم اگر به سراغ طنز بروم در این گونه حتماً کلیشه می شوم. گفتم مدتی صبر کنم و ببینم شاید شرایط بهتری حاصل شود. به دنبال یک نقش خاص و متفاوت در تلویزیون هستم. دوست ندارم به سمتی بروم که دیگر این نمایش هملت را هم نتوانم بازی کنم. دوست ندارم مخاطب من در تئاتر تحت الشعاع سریال هایی که بازی می کنم قرار بگیرد. ۲۰ سال سابقه کار تئاتر من نمی خواهم تحت الشعاع یک کار ضعیف تلویزیونی قرار بگیرد. ولی آقای مدیری را خیلی دوست دارم. مهران مدیری واقعاً‌ کارش را بلد است و بازیگر از کار برای کارگردانی مثل مهران مدیری واقعاً لذت می برد. مهران مدیری جایگاه خودش را دارد و هر نوع پیشنهاد کاری داشته باشد می روم و با افتخار برایش بازی می کنم.

 

شما از آن دست بازیگرانی هستید که در طول تمام این سالها به سمت تلویزیون آمدید اما تئاتر را از دست ندادید و در واقع سابقه شما بر می گردد به روزهای نداری و بی پولی تئاتر…

فرشادجو: بله دقیقاً…

 

به همین دلیل در تلویزیون سخت انتخاب می کنید؟

فرشادجو: بله من سخت قبول می کنم. من ترجیح می دهم بیشتر به مسافرت بروم تا سر کاری که برایم جذاب نیست و اصولاً متوسط است بروم و بازی کنم.

 

و شما بعد از تئاتر «هملت» چه می کنید؟

فرجاد: این روزها مشغول نگارش یک فیلمنامه هستم که اجازه بدهید بعداً در مورد آن صحبت کنیم. یک فیلم کوتاه ساخته ام…

 

فرشادجو: که خیلی خوب شده…

 

فرجاد: ممنونم. ولی خودم را راضی نکرده است به دنبال ساخت یک فیلم دیگر هستم. خیلی از دوستان فیلم کوتاه مرا دیدند و دوست داشتند و این به من اعتماد به نفس داد تا به ساخت فیلم نگاه جدی تری داشته باشم.

 

سالها پیش که اوضاع اقتصادی تئاتر مناسب هم بود بسیاری از اهالی تئاتر حضور چهره های تلویزیونی را بر نمی تابیدند و در تریبون های خصوصی و عمومی نسبت به آن نقد و چرا داشتند سالها گذشت ورق برگشت و حضور چهره های سینما و تلویزیون به رونق تئاتر انجامید. طوریکه سالن های خصوصی مفصلی راه اندازی شد، تئاتری ها به لحاظ مالی به جایگاه خوبی رسیدند و امروز باید گفت چهره ها نقش بسیار مهمی در جایگاه موفق تئاتر به لحاظ جلب مخاطب و پر شدن سالن ها دارند و این مسئله با اعتراض هم روبرو نیست…

فرشادجو: از من هم آن زمان خیلی سوال می کردند… وای از روزهای نداری گفتید، من با دکتر رفیعی عزیز کار کردم. ۶۰ هزار تومان دستمزد گرفتم و رفتم آن را کفش خریدم. سال ۷۸ بود، یادم نمی رود…

 

تازه نمایش دکتر رفیعی (عروس خون) تماشاگر داشت و حتماً از سوی مرکز آن زمان حمایت می شد…

فرشادجو: بله دقیقاً…

 

این روزها حضور بازیگران چهره و حتی معمولی تلویزیون و سینما حال و احوال تئاتر را تا حدود زیادی تغییر داده و این مسئله با یک رضایت نسبی دو سویه از سوی اهالی تئاتر مواجه است…

فرشادجو: یک زمانی حتی با ما قرارداد هم می بستند. با توجه به تیپی که مرکز مشخص کرده بود بد نبود اما تاپ هم نبود. تئاتر از یک جا مسیر خود را پیدا کرد. رضا حداد تئاتر خصوصی را راه انداخت، مهناز افشار را آورد، روناک یونسی را آورد، هانیه توسلی را دعوت کرد، حمایت شان کرد، سالن داشت،‌ تماشاگر خوب داشت و البته تبلیغات را هم بلد بود و می دانست باید چگونه کار کند. اما آن زمان دستمزدی که به مهناز داد هم اندازه دستمزد ما بود. می خواهم بگویم مهناز هم با این روحیه وارد شد اینگونه نبود که با دستمزد نجومی مهناز افشار آمده باشد، روناک یونسی با من یک صحنه بازی داشت واقعاً دستش می لرزید. اما من کمکش کردم و به او اعتماد به نفس دادم و او هم کم کم درخشید. ما به هم کمک می کردیم و این کمک به تئاتر بود. یادم می آید آقای فراهانی آن زمان گارد داشتند که اینجا مقدس است و… من همیشه این سوال را داشتم که چرا باید این موضع گرفته شود. مگر وقتی من اولین پلان را جلوی مهناز افشار بازی کردم مرا کمک نکرد؟ برای من ایستاد تا نقش من هم در بیاید، خب من هم در تئاتر به مهناز کمک می کنم! از مهناز مثال می زنم چون رفیقم است. این چلنج آن زمان وجود داشت اما من هرگز با این مسئله مشکل نداشتم و برای من این سوال وجود داشت که چرا باید این محدودیت برای بازیگران وجود داشته باشد. تا وقتیکه پژمان جمشیدی که او هم از دوستان من است به تئاتر آمد.

 

دیگر گارد گرفتی؟

فرشادجو: اولین نفر که گارد گرفت من بودم. حتی دعوا داشتم که تو حق نداری وارد تئاتر بشوی، تماشاگران تو با بوق سوار وانت می شوند می آیند تالار حافظ، تو داری حق من را که هملت کار می کنم، می خوری! پژمان خیلی باهوش است، او فهمید، فهمید که باید برود کلاس سمندریان، باید برود و یاد بگیرد. کلاس بیان برود. او رفت یاد گرفت، الان هم در حال آموختن است. یادم هست آن زمان متن مرا هم حفظ بود. جلوتر از من،‌ من خودم از مخالفیتش بودم اما در ادامه کار به جایی رسید که حتی پیشنهادش را هم به دوستانم می دادم. رویا تیموریان هم سر سریال «دیوار به دیوار» همین فکر را می کرد اما در ادامه سر سریال گفت وای این پسر چه پدیده ای است و… خب پژمان یک استثنا بود ولی این گارد گرفتن کلاً اشتباه است.

 

فرجاد: البته این گارد از سوی سینمایی ها و تلویزیونی ها هم بود. یعنی آنها هم خیلی استقبال نمی کردند از حضور تئاتری ها جلوی دوربین…

 

فرشادجو: بله می شنیدم که می گفتند شما به سینما نیایید چون بازی شما «اور اکت» است. من تئاتر خصوصی را با استار سینما آغاز کردم و همیشه با این گارد مخالف بودم. من معتقدم ما به اندازه کافی از بیرون می کشیم حداقل خودمان با خودمان اینگونه رفتار نکنیم.

 

فرجاد: این گارد گرفتن و این فرق گذاشتن در نهایت به ضرر خودمان تمام می شود. شک نکنید در پایان این ما هستیم که متضرر می شویم از تجربه کردن های بیشتر که قطعاً به نفع تئاتر و تلویزیون خواهد بود.

 

فرشادجو: من معتقدم ما باید در کنار هم باشیم. به هم کمک کنیم. بلد نیست خب به جای انتقاد بی دلیل، یادش بدهیم.

 

فرجاد: من فکر می کنم بخش عمده ای از این دعوا به دستمزدها مربوط می شود.

 

بله قطعاً چهره های سینما و تلویزیون با دستمزد تئاتری حاضر نیستند وارد این گود شوند؟

فرجاد: قطعاً همین طور است. آقای حداد آمدند و به خانم افشار دستمزد تئاتری دادند این ماجرا قطعاً تکرار نخواهد شد.

 

البته قبلاً بحث دستمزد نبود. چندین سال پیش موضوع عرق اهالی تئاتر بود به صحنه نمایش…

فرشادجو: بله همین طور است.

 

فرجاد: اما الان ماجرا کمی فرق دارد. دوستان معتقدند شمایی که در تلویزیون اینقدر می گیری نباید در تئاتر هم انتظار همین مبلغ را داشته باشی!

 

فرشادجو: در صورتیکه در تئاتر واقعاً دوستان دستمزد تئاتری می گیرند. من دوستان خودم را مثال می زنم. آنها واقعاً با اعداد و ارقامی پایین می ‌آیند و تئاتر کار می کنند. نمونه اش همین پژمان که چون دوست خودم هست و ناراحت نمی شود از او نام می برم.

 

فرجاد: من بارها شنیده ام که دوستان تئاتری به این قصه معترض هستند و این اشتباه است. این گارد رو من روزگاری در سینما هم از بازیگران سینما می دیدم ولی امروز ماجرا فرق می کند. این روزها ما شاهد این هستیم که بسیاری از سوپراستارهای سینما (حالا نه عنوان کسی که پولساز است به عنوان یک بازیگر تاپ) تئاتر خوانده اند و کارشان را در بازیگری با تئاتر شروع کردند. احمد مهرانفر، پانته آ پناهی ها، امیر جعفری و… این دوستان ریشه تئاتری دارند اما امروز در سینما و تلویزیون می درخشند.

 

به حسادت ها می توانم اشاره کنم به نظرتان؟؟

فرجاد: بله بسیار زیاد موافقم، متاسفم که بگویم حسادت یکی از اولین دلایل این ماجرا است که خودمان به هم رحم نمی کنیم.

 

روزگاری دگتر رفیعی از محمدرضا فروتن برای نمایش رومئو و ژولیت استفاده کرد، نمایشی که مرحوم فتحی هم در آن درخشید و…

فرشادجو: آن نمایش فروخت اما اثر موفقی نبود.

 

فرجاد: یک نمایش دیگر هم در تالار وحدت کار شد که یک خانم جوان آن را کارگردانی می کرد، نیکی کریمی درکنار تئاتری هایی مثل سیامک صفری و…

 

یادم می آید آن زمان از مهدی فتحی از حضور استارهای سینما در تئاتر سوال کردم…

فرشادجو: چه جالب!

 

معتقد بود حضور بازیگران در سینما و تئاتر ممنوع نیست، هیچ اشکالی ندارد که سینمایی ها هم به تئاتر بیایند به شرط آنکه دوستان خودشان را برسانند.

فرجاد: واقعاً برخی از بازیگران تلویزیونی که در تئاتر موفق نیستند، باید بتوانند خودشان را برسانند.

 

فرشادجو: بازیگرانی بودند که در سینما موفق بودند اما در تئاتر نه و البته برعکس…

 

می خواهم برسم به اینکه به نظرتان چه اتفاقی افتاد که بعد از آن سالها امروز این مراوده موفق جواب داده است؟ روزگار تئاتر از این رو به آن رو شده است؟ اقتصاد تئاتر به استقلال رسیده است؟ سطح فرهنگ مردم بالاتر رفته؟ پز تئاتر دیدن افزایش پیدا کرده؟ تبلیغات یا…؟

فرشادجو: من فکر می کنم آن زمان تازه کیفیت کارها بهتر از الان بود. شما نمی توانید تئاتر امروز را با نمایش های آن زمان مقایسه کنی! الان فقط نمایش ها به هر بهانه ای روی صحنه می رود! کیفیت نمایش سالهای ۷۰ ـ ۸۰ با ۹۰ اصلاً قابل قیاس نیست! نمایش های آن زمان برای من نوستالژی است. من هنوز کوروش نریمانی را که می بینم دلم برای شب های آوینیون تنگ می شود! ولی الان جای نمایش هایی از آن دست واقعاً خالی است! اما اوضاع نمایش به لحاظ تماشاگر بهتر شده است راست می گویی!

 

فرجاد: من فکر می کنم عمده دلیل این مسئله بر می گردد به تبلیغات، فضای مجازی و تبلیغات صبح تا شب هم به مخاطب سینما کمک کرد و هم به تماشاگر تئاتر…

 

فرشادجو: موافقم جالب است به این مسئله تا حالا دقت نکرده بودم.

 

فرجاد: اینستاگرام و تلگرام واقعاً کمک کرده است به تماشاگر تئاتر، هر چند آثار به لحاظ کیفی افت داشته اند. یادم می آید آقای مجید جعفری نمایش «بیا تا گل برافشانیم» را کار کردند بعد از ۸ ماه تمرین ۱۵ اجرا رفتند و جلوی کار را گرفتند هر چند کیفیت آن کار بسیار بالا بود. امروز کیفیت کارها تا حد زیادی پایین آمده است. این روزها ۳۰ روز ـ ۲۰ روز باور کنید ۱۵ روز تمرین می کنند و نماش را روی صحنه می برند. مگر می شود!! الان چیزی به اسم تمرین وجود ندارد به همین دلیل است کیفیت کارها پایین آمده است. تعداد کارها زیاد شده اما کیفیت کارها نه…

 

فرشادجو: من دارم به این نکته فکر می کنم چرا؟ واقعاً تبلیغات تا این حد موثر است.

 

فرجاد: تبلیغات حرف اول را در دنیای بیزینس می زند. برند موفق آدیداس وقتی می خواست فعالیت حرفه ای اش را آغاز کند از یک میلیارد کل در نظر گرفته بود مثلاً هزینه ای که ۹۰۰ میلیون آن را به تبلیغات اختصاص داد.

 

جایگاه فرهنگی تئاتر و ارتقاء سطح فرهنگ جامعه را در این مسئله موثر بدانیم یا خیر؟ (هر دو مکث می کنند و به هم نگاه می کنند)

فرجاد: پز روشنفکری هست! امشب بریم تئاتر، عکس بگیریم و بگذاریم در صفحه اینستاگرام… البته این پز ۸ ـ ۱۰ سال دیگر می شود فرهنگ و تاثیر خودش را می گذارد اما الان من معتقدم بیشتر پز روشنفکری است.

 

فرشادجو: اما الان که فکر می کنم می بینم همان بحث تبلیغات به شدت کولاک می کند.

 

روزی اوضاع و احوال مالی اهالی تئاتر در حد گذران متوسط زندگی هم نبود اما امروز می توان خدا را شکر کرد که اوضاع از قمر در عقرب فاصله دارد…

فرشادجو: بله چون پول در می آورد.

 

فرجاد: واقعاً غم نان باعث می شد که بسیاری از تئاتری ها سر برخی کارهای ضعیف تلویزیونی و یکی دو سکانس بازی کنند…

 

فرشادجو: یادم می آید آن زمان ما سر یک تئاتر بودیم مهدی مظلومی قرار شد سریال «بانکی ها» را بسازد. آقای آئیش انتخاب بازیگر بودند. همه ما را توبیخ کردند که چرا بازیگران خوب تئاتر می روند سراغ سریال های ضعیف تلویزیون، آن کار در نیامد و خوب هم نشد.

 

آن زمان یک قرارداد خوب بسته بودم و قرار بود ۶ ـ ۷ ماه هم سر کار باشم. تئاتر هم کار می کردم اما زندگی ام نمی چرخید.

 

البته امیر جعفری با «بدون شرح» مهدی مظلومی کشف شد و…

فرشادجو: بله و احمد مهرانفر که با من در آن سریال مظلومی (بانکی ها) نقش خواهر و برادر داشتیم. باور کنید زمانیکه کلاس آقای سمندریان می رفتم به دنبال بازیگر شدن بودم نه دیده شدن، می توانستم بروم کلاس های آقای تارخ مثل خیلی از دوستان و به سینما فکر کنم. اما دوست داشتم شبیه سوسن تسلیمی بازیگر شوم نه یک استار سینمایی که شاید مدتی استار باشد و بعدش نه…

 

و اما حضور چهره های تلویزیونی موثر بر اوضاع و حضور تماشاگر تئاتر…

فرجاد: حتماً در بحث گیشه تاثیرگذار است. مردم دوست دارند. قطعاً رونق تئاتر به حضور چهره های تلویزیون و سینمایی در تئاتر مرتبط است. کافی است ۱۰ درصد از فالوورهای یک بازیگر بیایند و نمایش را ببینند، نمایش می فروشد.

 

اگر اوضاع و احوال تئاتر مساعد بشود و از این که هست هم بهتر شود قبول دارید خیلی از اهالی تئاتر حاضر نیستند تن به بازی در هر کار تلویزیونی ضعیفی بدهند؟

فرجاد: دقیقاً همین طور است.

 

فرشادجو: یادم هست به یکی از دوستان تئاتری با سابقه در حالی که قرار بود نمایشی را روی صحنه ببرد، نگارش یک سریال با مبلغ متوسط پیشنهاد شد او کار تئاتر را رها کرد و به سراغ آن کار تلویزیونی رفت. خب مجبور بود چون پسر بزرگ داشت، خرج داشت زندگی داشت و… خیلی از ماها مجبوریم به خاطر معاش در کارهای مختلف بازی کنیم، اگر به من بابت تئاتر حقوق ماهیانه می دادند بدون شک خیلی از پیشنهاداتم را کار نمی کردم. خودم را متعهد گروه می دانستم و در انتظار یک کار تئاتر خوب یک کار ضعیف در مدیوم های دیگر نمی پذیرفتم. البته باید بگویم در تئاتر این روزها یک رفتار نادرست هم دیده می شود که باید از طریق «بانی فیلم» به آن اشاره کنیم. تئاترهایی که من بازی کردم را دوستان باز تولید می کنند، یک تماس با من نمی گیرند و این خیلی بد است!

 

دوست بازیگرم زنگ بزن بگو خانم فرشادجو من دارم به جای شما می روم سر صحنه کاری که شما دو سال برایش زحمت کشیدید در جریان باشید! این بی اخلاقی است باید جلوی آن گرفته شود. نباید این رفتار اپیدمی شود.

فرجاد: متاسفم که این اتفاق رخ می دهد و ما خودمان را به آن راه می زنیم.

 

حرف آخر:

فرشادجو: امیدوارم در ادامه سال بتوانم به آنچه مدنظرم هست دست پیدا کنم و اوضاع و احوال تلویزیون و سینما هم مناسب تر از قبل باشد. خدا را شکر می کنم که اوضاع و احوال تئاتر این روزها مناسب است و خیلی ها علاقه مندند که در این عرصه فعالیت کنند.

 

فرجاد: من هم امیدوارم حال و هوای تئاتر آنقدر خوب باشد که همه اهالی تئاتر بتوانند از این حرفه ارتزاق کنند و آرامش داشته باشند.

 

 

 

 

 

 

banifilm.ir
  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش