پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۲۱:۲۵ - ۲۸ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۶۵۶۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

امیرحسین فتحی؛ هم ژن خوب هم پشتکار

امیرحسین فتحی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

وقتی امیرحسین فتحی در فصل اول سریال شهرزاد از داستان خارج شد خیلی ها تصور کردند کارگردان نمی خواسته این تصور شکل گیرد که نقش پررنگی به فرزند داده است. امیرحسین اما که حداقل ۱۰ سالی از سن واقعی بزرگ تر به نظر می رسد در فصل دوم به عنوان ناجی شیرین دیوان سالار به صحنه بازگشته و نقش پررنگی هم ایفا می کند و این بار از آن ادا و اطوارهای گل درشت هم کمتر خبری هست.

 

 

گفت و گوی شراره داوودی با فرزند حسن فتحی و به عبارت درست تر با بازیگر سریال شهرزاد در نقش های همایون مهتدی و صابر عبدلی که در سیزدهمین شماره از مجله الکترونیکی شهرزاد انتشار یافته از این قرار است:

 

ورود شما به سینما با فیلم «کیفر» به کارگردانی پدرتان بود. بعد از آن در «پریناز» بازی کردید. فیلمی که تا همین چند وقت قبل توقیف بود. فکر می کنید اگر پریناز همان سال ها اکران می شد، تغییری در روند بازیگری شما داشت؟ چون بین پریناز و «مزارشریف» به عنوان فیلم بعدی تان، تقریبا چهار سال فاصله افتاد.

واقعیت این است که «پریناز» همان سال هم اکران می شد، خیلی اوضاع برای من فرقی نمی کرد، چون دیگر ایران نبودم. در حقیقت من یک هفته بعد از فیلمبرداری از ایران رفتم و در این مسیر تجربه های جدیدی را به دست آوردم. این وقفه چهارساله به همین دلیل بود که در آن زمان اصلا ایران نبودم. البته وقتی برگشتم تجربه های کوچک را انجام دادم تا بین سینمایی ها شناخته و دیده شوم. به همین دلیل کارهای کوچک زیادی در این مدت انجام دادم؛ از «شاهگوش» آقای میرباقری تا «پرده نشین» بهروز شعیبی، «مزارشریف» حسن بریده و آخری هم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» فرزاد موتمن بود که بعد از فصل اول «شهرزاد» آن را کار کردم.

 

چطور شد که برای بازی در «کیفر» انتخاب شدید؟ یعنی خودتان هم دوست داشتید بازی کنید یا انتخاب پدر بود؟

واقعیت این است که در آن زمان یک سالی بود که به سینما علاقه مند شده بودم و فهمیدم که پدرم در حال ساخت فیلمی است و برای همان نقشی که من بازی کردم، تست می گرفتند. در همان زمان من هم برای تست وقت گرفتم و باری این که حاضر باشم، حتی معلم خصوصی گرفتم و خودم را آماده کرده بودم. برای تست که رفتم، اصلا پدر داخل اتاق نماند و گفت خودتان این کار را انجام دهید! در اتاق علیرضا نادری وقتی می خواست صحبت کند، نگاهش به بابا افتاد که با چشم و ابرو اشاره می کرد که «نه! نه!» که در همین لحظه آقای نادری گفتند: «نه آقای فتحی، به نظرم این همان نقشی است که من نوشتم، فقط سنش کم است، باید ببینیم در تست گریم می توانیم سن او را بالا ببریم یا نه!» که بعد از تست گریم نتیجه مثبت شد.

 

بازی برای پدر سخت است؟ همیشه پدر و مادرها بیشتر بچه خودشان را دعوا می کنند تا مثلا از بقیه زهر چشم بگیرند! پدر شما همه چنین سخت گیری برای شما نسبت به بقیه دارد؟

(با خنده) بله همین طور است! به من خیلی سخت تر از بازیگرهای دیگر می گرفتند. شاید تمام فشارهای دیگری که ممکن بود وجود داشته باشد در پلان های من برخورد می شد و دقیقا برای من همین طور بوده که من را بیشتر دعوا می کردند.

 

شما تحصیلات آکادمیک خودتان را در رشته بازیگری گذراندید، فکر می کنید این درس ها موثر هستند؟ بیشتر از این جهت که شما شرایط ورود به سینما را داشتید، اما درستان را در همین زمینه انتخاب کردید. فکر می کنید ورود به این هنر از راه تجربی بهتر است یا آکادمیک؟

من دوره های بازیگری را در موسسه کارنامه گذراندم و هم در ایران و هم در خارج از ایران، ورک شاپ های مختلفی را شرکت کرده ام. نکته ای که وجود داشت تلاش زیادی را در مدت زمانی که هنرجو بودم انجام دادم و جزو معدود هنرجوهایی بودم که خیلی تمرین می کردم. من حتی زمانی که فیلم کار می کنم، اگر ورک شاپ باشد که بدانم چیز تازه ای را در آن یاد می گیرم، حتما شرکت می کنم. چون اصل بازیگری برای من خیلی مهم است و دوست دارم به بُعد توانمند آن برسم و برای این رسیدن تلاش خودم را هم می کنم.

 

بازیگری تجربی و آکادمیک بسته به شرایطی که فرد در آن قرار دارد با هم فرق می کنند، گاهی تجربی جواب می دهد و گاهی آکادمیک. در سینمای خودمان از هر دو سبک آن داریم. اما نظر شخصی خودم و براساس تجربه هایی که داشتم، فکر می کنم بازیگری خیلی موضوع آکادمیکی نیست و من هنوز هم خودم را هنرجو می دانم. برای من بازیگری به شکلی است که هر چه بیشتر کار و تمرین می کنم، بیشتر یاد می گیرم تا این که آکادمیک بدانم و از کسی بشنوم. گاهی در تمرین ها چیزهایی را می توان یاد گرفت که ممکن است بعدها در یک ورک شاپی آن را شنید.

 

درباره «شهرزاد» و نقشی که بازی می کنید؛ نقش شما پر از رمز و راز است و تا همین چند قسمت قبل حتی اسم اصلی اش را هم نمی دانستیم! چطور شد که در این نقش بازی کردید؟

در فصل اول ورود همایون معتدی خیلی ورود جذابی نبود و براساس طراحی، بیشتر یک آدم ادا و اطواری با نگاه های توخالی بود که اتفاقا خیلی هم نچسب و سرد رفتار می کرد. این ها رکن هایی بود که با کارگردان صحبت کرده بودیم و باید به همان شکل بازی می کردم. حتی اگر در سکانسی کمی احساس در چشم ها پیدا می شد، کات می دادند و می گفتند هیچی نباید در چشم هایت باشد، به جز سکانس آخر که با حشمت حرف می زند و می گوید: «بعضی بازی ها رو آدم دوست داره که زود تموم نشه» و می رود، شاید آن سکانس تنها جایی بود که بخشی از خود واقعی صابر عبدلی را می بینیم. بقیه آن ادا و اطوارهایی بود که طراحی شده بودند و اگر فصل دوم مجموعه ساخته نشده بود، در این صورت قصه صابر عبدلی هم ناتمام می ماند و مخاطب چیزی از آن نمی دانست. اما فصل دوم ساخته شد و حالا او را در روند داستان می بینیم.

 

با این حال همچنان «صابر عبدلی» شخصیتی است که کمتر از او می دانیم!

نقشی که من بازی می کنم پر از رمز و راز است و می تواند خیلی نقش جذاب و پرچالشی باشد. درست مثل نقشی که در فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» داشتم، چون کاراکتری که آن جا بازی می کردم هم چالش برانگیز بود. من تلاشم را می کنم و امیدوارم بیننده ها از آن راضی باشند. این نقش پر از پیچیدگی است. به قدری که خود بازیگر را به اشتباه می اندازد که کدام درست است و کدام غلط! خیلی نقش سختی است و همین پیچیدگی و سختی است که آن را جذاب تر هم می کند.

 

نکته دیگر، سن شماست. شما در نقشی بازی می کنید که دست کم از سن فعلی تان ۸- ۷ سال بزرگ تر است. این روند سخت نیست؟ خودتان دوست دارید بزرگ تر از سن تان باشید؟

من این طور فکر نمی کنم. من در تنهایی و خلوت خودم نقش را در سن خودم می بینم. اما شاید به واسطه فیزیک و چهره ام کمی بیشتر از سن اصلی ام به نظر برسم. واقعیت دوست دارم نقشی که در سن خودم است را بازی کنم. در واقع اگر نقشی باشد که برایم چالش برانگیز باشد و تجربه جذابی هم باشد و بتوانم در نقش بازی کنم، حتما قبول می کنم. اما الان اولویت ام این است که در سن خودم باشم. البته فکر می کنم صابر عبدلی هم خیلی با خودم تفاوت نداشته باشد.

 

شاید تصور این باشد او ۷- ۸ سال بزرگ تر است، اما خودم فکر می کنم تفاوت سنی من با صابر عبدلی نهایت ۲- ۳ سال است.

 

موضوعی که برای من به عنوان یک جوان جذابیت دارد، این است که ما در آن دوران نبودیم و در دنیای امروز هم تقریبا انگشت اتهام به سمت مان است که اطلاعات زیادی از گذشته تاریخی کشور خود نداریم. شما برای این که به حال و هوای دهه ۳۰ نزدیک بشوید، چه کردید؟ رسیدن به نقش جوان آن دوران برای شما چطور اتفاق افتاد؟

طبیعتا وقتی انسان چیزی را نبیند، نمی تواند آن را هم بازآفرینی کند. اما به واسطه فیلم های واقعی و سینمایی، کتاب ها و عکس ها می تواند خودش را در آن موقعیت قرار دهد.

 

درباره من هم این شرایط وجود داشت و از همین ابزار استفاده کردم. البته من هر چقدر هم این کار را انجام دهم، نمی توانم کاملا به جوانی که در سال ۳۲ زندگی می کرده، برسم. به همین دلیل از نشانه هایی که در فیلمنامه وجود دارد، استفاده می کنم و با این نگاه که اگر من را در آن زمان می گذاشتند چطور بودم، جلوتر می روم. چون گاهی فکر می کنم آدم ها در زمان های مختلف رفتارهای نسبتا مشابهی از خودشان بروز می دهند و شاید فقط در گویش ها و رفتارهای فیزیکی و اجتماعی فرق کنند. به همین دلیل من سعی کردم صابر عبدلی امروزی را به سال ۳۲ ببرم و نشانه هایی که از زندگی آن زمان دارم را در نقش استفاده کنم.

 

خودتان نظرات مردم را چقدر دنبال می کنید؟

من ۹ سال است که تلاش می کنم و در این مدت کارهای کوچک، بزرگ و تئاتر را در کارنامه داشتم و یک شبه وارد سریالی به این بزرگی نشده ام که نقش خوبی مثل صابر عبدلی را داشته باشم و این برخلاف نگاه عده کمی است که فکر می کنند خیلی بدون مقدمه وارد دنیای سینما شدم. به هر حال من بذری که در این سریال کاشتم را توانستم با این سریال که محبوب شده، برداشت کنم. به همین دلیل برایم جذاب است که نظرات را بخوانم و بدانم، البته نه خیلی زیاد که وقت آدم را بگیرد.

 

امید جوان

 

 

 

 

  • 15
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش