دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۱:۴۴ - ۱۲ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۳۲۱۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با ستاره اسكندری به بهانه ايفای نقش در نمايش «نفر دوم»

ستاره اسكندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

گويي همين ديروز بود كه ستاره اسكندري تنديس جشنواره تئاتر فجر را به فهرست جوايزش اضافه كرد. سال ١٣٧٩ نمايش «سعادت لرزان مردمان تيره روز» نوشته عليرضا نادري و كارگرداني محسن عليخاني جايزه بهترين بازيگري را براي او به همراه آورد؛ نمايشي با مضمون اجتماعي درباره يك خانواده فرودست در جنوب شهر كه با وجود محتواي غم‌انگيز استقبال مخاطب را به دنبال داشت. مهر تاييد تماشاگر آن سال‌ها بر پيشاني نمايش تلخِ رئاليستي كه بخشي از رنجِ فقر و گوشه‌اي از دردهاي جامعه و زمانه خودش را بيان كرد.

 

خط سير هنري اسكندري از آن مقطع به بعد كاملا روشن و مشخص است؛ بازيگري كه به سادگي حضور در هر سريال، فيلم يا نمايشي را نمي‌پذيرد و دست به انتخاب مي‌زند؛ عاملي كه دنبال كردن فعاليت‌هايش را جذاب مي‌كند. اين هنرمند به تازگي با نمايش «نفر دوم» به كارگرداني مهين صدري روي صحنه رفته است. نمايش با تصوير كردن قاب‌هايي از زندگي متلاطم نسل متولد اواخر دهه پنجاه و اوايل دهه شصت شكل مي‌گيرد. نگاهي موجز به زمانه و زندگي نسلي كه شرايط سياسي خاص سال‌هاي ابتدايي انقلاب، سپس جنگ تحميلي، دوران موسوم به سازندگي، گشايش نيم بند سياسي بعد از دوم خرداد ١٣٧٦ را از سر گذراند تا به دهه ٨٠ و سرانجام به امروز رسيد. نمايش «نفر دوم» زندگي دختران جواني را به نمايش مي‌گذارد كه عشق و روياي‌شان در پيچ و خم روزگار دود شد و به آسمان رفت. مشابه همان ماجرايي كه بخشي از آن در نمايشنامه «هم‌هوايي» جاري بود.

 

بر اين اساس با اجرايي مواجه هستيم كه پيش و بيش از هرچيز حديث نفس يك يا دو نسل به شمار مي‌رود. نسل بدون عشق، نسل بي‌رويا و هميشه ملتهب. صدري در صحنه قاب عكس سالن ناظرزاده قاب‌هايي مي‌بندد و با ارايه كد‌هايي مشخص- قطعه معروف تيتراژ ابتدايي سريال سرزمين‌هاي شمالي- همه ما را روبه روي بهترين سال‌هاي عمرمان تنها مي‌گذارد، بلكه اندكي به آنچه قرار بود بشود و آنچه در نهايت شد فكر كنيم؛ بلكه! ستاره اسكندري در اين گفت‌وگو به لزوم يادآوري تاريخ معاصر اشاره مي‌كند و از همكاري‌اش با مهين صدري و الهام كردا مي‌گويد. همكاري‌اي كه شواهد نشان مي‌دهد توان رقم زدن اتفاق‌هاي تازه را دارد و تماشاي حاصل تجربه مشترك اين سه نفر در آينده نزديك چندان دور از ذهن نيست.

 

همكاري شما، الهام كردا و مهين صدري در نمايش «هم‌هوايي» به كارگرداني افسانه ماهيان تجربه خوبي رقم زد. مهين صدري اين‌بار از زاويه‌اي متفاوت دغدغه‌اي مشابه را در متن «نفر دوم» مطرح كرده است. آيا دغدغه نويسنده و خاطره همكاري خوب سابق موجب پذيرش اين نقش شد؟

مهين و الهام در نمايش «زيرزمين تا پشت بام» هم با يكديگر همكاري داشتند. پيش از آن هم همه در نمايش «هم‌هوايي» حضور داشتيم. اين جنس همكاري نشان مي‌دهد كه يك منظر مشترك وجود دارد و به همين دليل اجرا كنار اين افراد جذاب است. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه آبستن حوادث متفاوت و اتفاق‌هاي پررنگ است و همين اتفاق‌ها خواهي، نخواهي بر سرنوشت جمعيت زيادي تاثير مي‌گذارد. بحث فقط مسائل اجتماعي صرف نيست بلكه با مجموعه‌اي مواجه هستيم كه اركان گوناگون زندگي فردي و اجتماعي را تحت تاثير قرار مي‌دهد. اين نمايش براي من به مفهوم جدي در تمرين‌ها اتفاق افتاد و مهين صدري فضايي به وجود آورد كه در كنار الهام كردا و خودش ديالوگ برقرار كنيم و چيزي كه در تئاتر اهميت زيادي دارد واقعا اتفاق بيفتد. ما به معناي واقعي ديالوگ برقرار كرديم و كار حاصل شكل‌گيري همين گفت‌وگوي سه نفره بود.

 

مساله‌اي كه براي گروه جذاب بوده الزاما بايد براي تماشاگر هم جذاب باشد؟

در نمايش «نفر دوم» با يك‌جور مرور گذشته و نگاه دوباره به تاريخ معاصر مواجه هستيم. اين نگاه هميشه براي من جذاب بوده و بين مخاطبان و علاقه‌مندان نمايش هم طرفدار دارد. از سويي چنين نگاه‌هايي هميشه يك حلقه مفقوده جامعه ما به شمار آمده و با مشكل مطالعه تاريخ مواجه بوده و هستيم. بايد ببينيم چه اتفاقي رخ مي‌دهد كه حركت‌هاي اجتماعي ما هميشه شكل دايره‌اي و تكرار شونده داشته و هيچ‌وقت رو به جلو نرفته است.

 

يعني به سمتي حركت مي‌كنيم كه در نهايت به نقطه شروع بازمي‌گردد و گامي به پيش برنمي‌داريم. از طرفي من به عنوان فردي كه بازيگري برايش شغل نيست و به اصطلاح گزيده كار است هربار كه روي صحنه مي‌آيم سعي مي‌كنم به يك پرسش پاسخ بدهم. اينكه «چرا روي صحنه آمده‌ام؟» و سپس تلاش مي‌كنم دغدغه‌ام را با مخاطب در ميان بگذارم. بنابراين اگر به سوال شما بازگردم بايد بگويم اينجا دغدغه فردي مطرح نيست كه بگوييم فقط واگويه شخص نويسنده يا كارگردان اتفاق افتاده، بلكه موضوع كاملا به كليت يك جامعه ارتباط دارد. هر تماشاگري هم مي‌تواند در تابلوهاي نمايش خودش را پيدا كند و نگاهي به گذشته‌اش‌ داشته باشد.

 

واكنش تماشاگران چه بود؟

واكنش‌هاي متفاوتي ديده‌ام. بخشي از نظرها بسيار هيجاني و به دور از نگاه تحليلي- انتقادي است؛ مثلا يك نفر به بهاي بليت اعتراض داشت درحالي كه الان‌ سال‌ها است كه بهاي بليت آثار نمايشي تغيير كرده و اتفاقا بعضي نمايش‌ها براي بليت قيمت‌هاي متفاوت تعيين مي‌كنند. اين اظهارنظرها فضاي بحث جدي به وجود نمي‌آورد و من بيشتر منتظر دريافت تحليل و نقد منصفانه هستم. آنها كه تجربه دوران خاصي از تئاتر را دارند به ياد مي‌آورند كه در دوره‌اي تماشاگر با جديت بيشتري وارد سالن نمايش مي‌شد و نقد و نظر و تحليل داشت.

 

تماشاگر تئاتر آن سال‌ها بيشتر متوجه بود تماشاي نمايش و حضور در سالن چه معني دارد.

 

دقيقا، يك بخشي از تماشاگران اصلا نمي‌دانند چرا به تماشاي تئاتر مي‌روند و تصورشان اين است كه همه كارها بايد شبيه يكديگر باشد. مساله‌اي كه با نگاهي به فضاي عمومي جاري در تئاتر امروز موجب نگراني‌ مي‌شود، چون تمايل به تفكر و تمركز كنار رفته و تاكيد دارم بخشي از مخاطبان مدام در جست‌وجوي سرگرمي و تفنن هستند؛ گويا انگيزه‌اي براي دقت بيشتر وجود ندارد.

 

اگر همان سال‌هاي مورد اشاره را در نظر بگيريم به اجراي «سعادت لرزان مردمان تيره‌روز» مي‌رسيم كه اتفاقا با استقبال مواجه شد. نمايشي كه مثل «نفر دوم» دغدغه مسائل اجتماعي داشت و حضور شما در هر دو امكان طرح يك پرسش را مي‌دهد. تفاوت فضاي حاكم بر مخاطبان اين دو نمايش چقدر است؟

اصلا خط كلي مورد علاقه من در همين دو نمايش مشخص است. گرچه بعدا در آثار‌ بزرگاني مثل بهرام بيضايي يا دكتر رفيعي هم ادامه پيدا كرد و هيچ‌وقت ترك نشد. منتها ماجرا اينجا است كه به اين ترتيب در زمينه كارگرداني با چهار نگاه متفاوت به نقش وقايع در زندگي مردم مواجه هستيم. نمايش «نفر دوم» به تمركز بيشتر و دقت در پرش‌هاي زماني نمايش نياز دارد تا مخاطب متوجه شود درباره چه مقاطع تاريخي صحبت مي‌كنيم.

 

چيزي كه مي‌گويم به هيچ‌وجه گلايه از تماشاگر نيست و نبايد سوءتفاهم شود ولي دلم مي‌خواهد به مخاطب بگويم شايد بتوانيم تئاتر را به عنوان محل تمركز و دقت بيشتر در نظر بگيريم. آن‌هم در زمانه‌اي كه فضاي مجازي و سريال‌هاي ماهواره‌اي همه را احاطه كرده‌اند. فضاي به وجود آمده انسان‌ها را به سوي سطحي شدن سوق مي‌دهد و فرصتي براي تامل و تعمق نمي‌گذارد. درست در همين نقطه است كه مي‌توانيم به تئاتر طور ديگري نگاه كنيم و از آن طلب كاركرد متفاوت داشته باشيم.

 

به ويژه وقتي كميت اجراها افزايش يافته كه الزاما با كيفيت همراه نيست.

 

حالا فضايي به وجود آمده كه هر كسي كه پول داشته باشد و اراده كند نمايشي روي صحنه مي‌آورد و به اين واسطه ذائقه مخاطب نيز تغيير كرده است. البته فراموش نكنيم كه رابطه تئاتر و تماشاگر كاملا دو سويه است و قرار نيست بگوييم تماشاگر فلان نمايش را نفهميد. در واقع بسياري از تئاترهاي ما هم دچار مشكل سطحي‌نگري شده‌اند.

 

در دوره‌اي اجراي نمايش‌هاي رئاليستي به اوج رسيد و حتي در مواقعي با كارهايي مواجه بوديم كه به ناتوراليسم طعنه مي‌زد. تماشاگر هم خسته شده بود و بعضا به اين وضعيت اعتراض داشت. از اين منظر مي‌گويم كه بپرسم فقر فانتزي، روياپردازي و خيال در آثار نمايشي ما چقدر موجب فاصله گرفتن مخاطب از آثار جدي شده است؟

الان تنوع بيشتر شده و دست تماشاگر براي انتخاب باز است، بنابراين به نظر نمي‌رسد كه گرايش‌ گذشته به اجراهاي رئاليستي و ناتوراليستي تاثير چنداني بر ماجرا گذاشته باشد. بيش از هر چيز معتقدم تماشاگر امروز سرگشته است و ما با مخاطباني مواجه هستيم كه بخشي از آنها به نمايش‌هاي بزرگ و پر زرق و برق علاقه دارند، عده‌اي به دنبال تفريح و خنده هستند اما هيچ‌كدام از اين جريان‌ها و سلايق محل مشخص نمايش‌هاي مورد علاقه‌شان را پيدا نمي‌كنند. اين وضعيت نه فقط در تئاتر، بلكه در تمام اركان جامعه اپيدمي شده است.

 

يك سردرگمي عجيب به وجود آمده و شايد به همين دليل پروپاگاندا و به راه انداختن سروصداي تبليغاتي براي جذب تماشاگر در دستور كار بعضي گروه‌ها قرار گرفته است. در اين وضعيت گذر زمان تنها عاملي است كه موجب مي‌شود كه بعضي تماشاگرها و نمايش‌ها راه خودشان را پيدا كنند؛ مساله‌اي كه در سينما هم وجود دارد. البته احساس مي‌كنم امروز يك بنيان جدي در تئاتر ما دستخوش تغيير و تحول شده و اهالي تئاتر و تماشاگر هر دو به يك اندازه در اين تغيير سهم دارند.

 

اصولا تحليل اين شخصيت اهميت دارد يا تابلوهايي كه مي‌سازد؟

اين زن در دوران نوجواني عاشق مي‌شود ولي مرد داستان به جبهه مي‌رود و هرگز برنمي‌گردد. در ازدواج‌هاي مكرر و باروري‌هاي ناقص نيز سرنوشت محتومي دارد، هميشه به تغيير اميدوار است ولي اين تغييرها هيچگاه رخ نمي‌دهند. نگاه مي‌كند و مادري را مي‌بيند كه به آلزايمر مبتلا شده و پدري كه افسردگي دارد. تك تك جمله‌ها و تابلوهاي نمايش به حدي برايم واجد اهميت هستند كه خيلي وارد بحث درباره تحليل شخصيت نمي‌شوم. منظورم اين است كه هر قطعه و تابلو دوران مشخصي را يادآوري مي‌كند و اين موجب مي‌شود بعد متفاوتي از حضور كاراكتر روي صحنه برايم واجد ارزش باشد.

 

دختراني كه به دلايل گوناگون عشق‌ و آرزوي خود را از دست رفته ديدند.

 

بله پرداختن به بخشي كه معمولا در رويدادهاي تاريخ معاصر مثل جنگ و انقلاب ناديده گرفته شده‌؛ مادران هميشه منتظر يا زنان عشق از دست داده و فرزند از دست داده كه زير زاويه نگاه مردانه موجود مورد توجه قرار نگرفته‌اند. اين مضمون اميد و انتظار تغيير كه به نااميدي مي‌انجامد برايم دغدغه اصلي بود. جنس بيان ديالوگ‌هاي نوشته شده توسط مهين صدري هم دقيقا بازتاب‌دهنده چنين فضا است. چون وقتي شخصيت به گذشته و پشت سر نگاه مي‌كند، همه‌چيز را ابتر مي‌بيند و به همين دليل واژه‌ها و جمله‌ها نصف‌ونيمه ارايه مي‌شوند. اين به نوعي زيبايي‌شناسي و مشخصه كار مهين صدري است. تاكيد دارم كه نگاه زنانه شاعرانه كاملا در كار به چشم مي‌آيد.

 

اين قاب‌ها چطور قرار است از سوي تماشاگر متولد دهه ٧٠ رمزگشايي شوند؟ مثلا پخش آهنگ نوستالژيك سريال «سرزمين‌هاي شمالي» در حين اجرا به سرعت مناسبات جامعه رو به تغيير ايران در سال‌هاي سازندگي را تداعي مي‌كند، اما آيا براي جواني كه در همان دهه متولد شده معنا و كد مشابه دارد؟ اين پرسش را بايد از نويسنده بپرسم ولي شايد شما هم نظري داشته باشيد.

 

نبايد نگران برقراري اين رابطه باشيم چون افراد صاحب دغدغه و اهل مطالعه در هر نسل پيدا مي‌شوند و اين بچه‌ها با كار ارتباط برقرار مي‌كنند. بيشتر علاقه دارم تماشاگر بعد از تماشاي نمايش و خروج از سالن كمي به سال‌هايي كه گذشت فكر كند. به اين ترتيب وقتي قرار است دست به عملي بزند آن پيشينه و تجربه را در نظر مي‌گيرد و با آگاهي بيشتري گام برمي‌دارد. من هم مثل شخصيت زن نمايش اميدوارم كه اين اتفاق بيفتد.

 

شناخت و ارتباط شما با نسل‌هاي مختلف چه مي‌گويد؟ نگاه شخصيت زن نمايش همچنان در نسل جديد هم وجود دارد؟

به نظر مي‌رسد كه همين‌طور باشد. چون با مسائل بنياديني مواجه هستيم كه گذر نسل‌ها نافي يا برطرف‌كننده آنها نيست. مسائلي كه اگر امروز مورد توجه قرار نگيرند و نسبت به آنها شناخت و مطالعه نداشته باشيم، نه تنها دختران متولد سال‌هاي اخير كه دختران ٥٠ سال بعد ايران را نيز تحت تاثير قرار مي‌دهند. اين يك زنگ هشدار و اعلام خطر براي جامعه‌اي است كه نمي‌خواهد از تاريخ عبرت بگيرد. اميدوارم گارد تماشاگر براي مواجه شدن با اتفاق‌هاي جديد و تا حدي متفاوت از جريان حاكم باز باشد و پيش از تماشاي نمايش نتيجه‌گيري نكنند.

 

ماجراي عشق‌ها و اميدهاي از دست رفته

مهين صدري بعد از نگارش و كارگرداني نمايش «هم‌طناب» نمايشنامه‌هاي «هم‌هوايي» و «زيرزمين تا پشت بام» را نوشت؛ دو نمايشنامه‌اي كه توسط افسانه ماهيان روي صحنه رفت و با استقبال تماشاگران مواجه شد. صدري بعد از «هم‌طناب» تا حدي از كارگرداني فاصله گرفت كه البته ايفاي نقش در اجراهاي بين‌المللي نمايش «شنيدن» به كارگرداني اميررضا كوهستاني نيز از ديگر عوامل اين فاصله بود. اما حالا با نمايش «نفر دوم» بار ديگر كارگرداني را تجربه كرده است؛ نمايشي كه اين روزها در سالن ناظرزاده كرماني تماشاخانه ايرانشهر به صحنه رفته و تركيب الهام كردا، ستاره اسكندري و مهين صدري را كنار هم نشانده است؛ همنشيني نويسنده و بازيگراني كه اجراي خاطره‌انگيز «هم‌هوايي» را يادآور مي‌شوند.

 

اينجا، يك بار ديگر ماجراي عشق‌ها و اميدهاي از دست رفته در ميان است. مثل جريان شكل‌گيري متن و اجراي نمايش «هم‌طناب» كه به صعود و گرفتار شدن كوهنوردان ايراني در قله ماناسلو در هيماليا اختصاص داشت، صدري يك بار ديگر نشان داد با دقت تحولات جامعه را زيرنظر دارد. از سويي، شيوه نمايش مستند امكاني در اختيارش مي‌گذارد كه مساله را به شكلي اثرگذارتر روي صحنه جاري كند. صدري در تجربه جديدش چند نسل را كنار هم مي‌نشاند و از تاريخ غايب حاضر! سه دهه گذشته مي‌گويد.

 

 

 

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 11
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش