دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۱:۱۲ - ۱۶ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۴۲۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با ریما رامین‌فر، بازیگر نقش هما در سریال پایتخت

ریما رامین فر,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

شاید ریما رامین‌فر را بیشتر با تلویزیون و سریال «پایتخت» بشناسیم، اما او یکی از بازیگران، نویسندگان و کارگردانان بنام تئاتر است که حالا هرازگاهی به تئاتر هم می‌آید و این روزها در نمایش «آن سوی آینه»، نوشته فلوریان زلر و کار علی سرابی، هر شب ساعت ٢٠:٣٠ در تالار شهرزاد بازی می‌کند.

 

در این نمایش درباره دوستی و طلاق دو زوج یک موقعیت کمدی شکل می‌گیرد. ریما رامین‌فر به «شرق» گفت که در ایام سال نوی ٩٧ نیز مجموعه پایتخت که از اردیبهشت تا مهر ٩٦ بازی کرده‌اند، پخش خواهد شد و این‌بار نسبت به سری‌های قبل‌تر بیشتر تلاش کرده‌اند و امیدوار است که این تلاش با رضایت بیشتر مخاطبان همراه شود. با او درباره تئاتر و کمدی آن سوی آینه گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

  آیا می‌شود گفت که ریما رامین‌فر خیلی از تئاتر که خانه اصلی‌اش است، دور افتاده؟

اصولا خیلی کار نمی‌کنم، حتی در سینما و تلویزیون هم کم کار می‌کنم و اگر برای تلویزیون در پایتخت بازی می‌کنم، یکباره تصمیم می‌گیرم تا مدتی کار نکنم و ترجیح می‌دهم کم کار کنم و کارهایی را هم انجام می‌دهم که قابلیت‌هایی داشته باشند وگرنه هرگز برای کارکردن و پول‌درآوردن بازی نمی‌کنم.

 

  آن قابلیت‌ها چه می‌توانند باشند؟

به‌هرحال می‌دانم تئاتر زمانی می‌تواند به من سمت‌وسو بدهد که متن خوبی باشد و بعد هم کارگردان و بقیه عوامل یک گروه هم برایم شناخته‌شده باشند و بتوانم در کنارشان به‌راحتی کار کنم. درواقع کار باید درکل برایم اقناع‌کننده باشد که بتوانم خانه‌ام را به سمتش ترک کنم.

 

  فکر کنم چندسالی می‌شود که تئاتر کار نکرده‌اید؟

بله، چهار سال پیش «اینجا کجاست؟» کار شیوا مسعودی را بازی کردم که کاری تک‌پرسوناژه بود که آن نقش را هم خیلی دوست داشتم و بازی‌اش کردم.

 

  بنابراین اولویت انتخاب برایتان متن است؟

بله، اول متن و نقش و بعد هم کارگردان و هم‌بازی‌ها و دیگر عوامل.

 

  در نمایش آن سوی آینه چرا و چگونه قبول کردید که بازی کنید؟

درباره زلر شنیده‌ام که نویسنده خیلی مطرحی در فرانسه است و هم‌اکنون هم اکثر متن‌هایش در آنجا و دیگر نقاط دنیا دارد کار می‌شود، اما جدای از شهرت و معروفیت نویسنده، وقتی متن آن سوی آینه را خواندم، خیلی با آن ارتباط گرفتم و برایم خیلی جذاب بود که این آدم‌ها خیلی بلندبلند دارند فکر می‌کنند و روابطشان خیلی دقیق نوشته شده و کاراکترها را خیلی خوب می‌شناسیم و نویسنده خیلی خوب حتی افکار درونی زن‌ها را نوشته است و آنها را خیلی خوب می‌شناسد و برای همین هیچ تردیدی نداشتم که این متن و نقش را دوست دارم و ایزابل را برای بازی انتخاب کردم.

 

  علی سرابی در مقام کارگردان چقدر در حضورتان مؤثر بود؟

با علی سرابی سال‌ها همکار و هم‌بازی بوده‌ام و خیلی خوب می‌شناسمش. انسانی وسواسی است و خیلی هم به جزئیات اهمیت می‌دهد. می‌دانم که کارکردن با آدم‌های سختگیر خوشایندتر است و می‌دانم که درست کار می‌کند و عواملش را هم با سخت‌گیری انتخاب می‌کند.

 

 آنچه مدنظرت بوده، در این اجرا و همکاری با گروه اتفاق افتاده است؟

وقتی وارد کاری می‌شوم و به آن خیلی نزدیک‌تر می‌شوم، از جایی، دیگر نمی توانم قضاوت کنم و زمانی هم که خودم کارگردانی کنم، از جایی تشخیص نمی‌دهم که کارم چگونه است. الان خوب و بد آنچه را انجام داده‌ام نمی‌دانم و البته بازخوردهایی که دیده‌ام بیشتر می‌گویند خوب است، اما باز هم نمی‌دانم به آن ایده‌آل نزدیک شده‌ام یا نه؟

 

  درباره هم بازی‌هایت این بده بستان چگونه است؟

عمده بازی‌ام با خود علی سرابی است و وقتی قرار باشد با خود کارگردان بازی کنی، یک خرده سخت‌تر می‌شود اما تا پیش از این با پژمان جمشیدی بازی نکرده بودم، او انسان بسیار سخت‌کوشی است و همین حضورش را قابل تأمل و جذاب می‌کند؛ چون بسیار تلاش می‌کند بازی‌اش باری به هر جهت نباشد و اگر قرار است که نقشی را بازی کند، به آن نقش نزدیک‌تر می‌شود. مارال را هم خیلی دوست دارم.

 

  بازتاب کارتان چگونه بوده است؟

بازخورد را براساس دیده‌ها و شنیده‌های داخل سالنم دنبال کرده‌ام. قضاوت آنها طوری است که همگی مشوق بوده‌اند و نه‌تنها با نقش و بازی من که با کل کار ارتباط خیلی خوب برقرار کرده‌اند. خودم زیاد اهل فضای مجازی نیستم، برای همین هنوز کامنت‌ها را در سایت‌ها مرور نکرده‌ام و با وجود آنکه این تظاهرات‌های چند روز اخیر فروش بلیت سینما و تئاتر را پایین آورده، همچنان کار ما هر شب خیلی پر اجرا شده است.

 

  کارکردن در یک نمایش کمدی چگونه است؟

خیلی جالب است و این اولین تئاتری است که واقعا یک کمدی خالص است و البته در کارهای قبلی هم رگه‌هایی از طنز و کمدی بوده و در این کار هر شب با خنده تماشاگران مواجه می‌شوم که برایم جذاب است و من را به چالش می‌کشد که این همه خنده را از تماشاگران بشنوم. اصولا سریال‌هایی را هم که کار کرده‌ام کمدی بوده‌اند اما خودم هرگز سعی نمی‌کنم خنده‌دار بازی کنم و کاراکترم را کمیک ارائه کنم؛ بلکه به‌دنبال ارائه یک موقعیت کمدی بوده‌ام.

 

  کمدی موقعیت برایتان مهم است؟

بله چون معتقدم هر چقدر موقعیت را جدی‌تر باور کنید، این جدیت باعث می‌شود که حقیقت طوری رخ بدهد که در آن بار کمدی و خنده بالاتر برود. در ضمن تلاشی نمی‌کنم که حتما بخندانم ولی تلاش می‌کنم نقش را درست بازی کنم و این خود کمدی را در موقعیت رقم خواهد زد.

 

  این متن فرانسوی چقدر در ایران باورپذیر است؟

این متن خیلی عجیب نوشته شده است و قاعدتا از فرهنگ فرانسوی برمی‌خیزد اما طوری نوشته شده که نمی‌توانی در برابرش مقاومت کنی و بگویی آن را نمی‌فهمی‌ و اصلا این موقعیت جهانشمول است و در هر جایی از دنیا، از برادوی آمریکا گرفته تا آلمان و ایران قابل فهم است و انگار برای فرهنگ و روابط ما نوشته شده است و این خود نشانگر نبوغ نویسنده است که در همه دنیا فهمیده می‌شود.

 

  شما سال‌های آخر ٧٠ و اویل ٨٠ متن می‌نوشتی، مانند «پس تا فردا» و کارگردانی می‌کردی، مثل «همان همیشگی» که در هر دو زمینه هم آثارت چشمگیر بود. چگونه است که دیگر در این دو حرفه کاملا بی‌رنگ‌شده‌ای؛ درحالی‌که استعدادش را داشته‌ای؟

کارگردانی، سخت‌کوشی و جاه‌طلبی می‌خواهد که از من دور است و آن تجاربم هم با درد توأم بود. خیلی سختی کشیدم تا سرانجام فهمیدم اصولا کارگردانی مدیریت خوب می‌خواهد و باید با همه ارتباط بگیری و صلابتی می‌خواهد که من ندارم. در زمینه نویسندگی شاید خودم تنبلی کرده باشم و باید بیشتر تلاش می‌کردم اما شاید بازیگری نسبت به نویسندگی و کارگردانی برایم کار آسان‌تری بوده که بیشتر در این زمینه کار کرده‌ام.

 

  واقعا بازیگری کار آسان‌تری است؟

نه به این معنا که بخواهم باری به هر جهت بازی کنم. با هر نقشی مواجه می‌شوم دچار اضطراب می‌شوم که از پس این نقش هم برخواهم آمد و من را قبول می‌کنند؟ بنابراین بازی دغدغه‌ام می‌شود و دلم می‌خواهد به‌درستی هر نقشی را بازی کنم. الان می‌بینم که علی سرابی بیشتر از آنکه به جنبه‌های هنری کارش فکر کند، باید به همه‌چیز فکر کند و اینکه بلیت‌فروشی چه زمانی باز شود و چگونه تبلیغات کنیم و خیلی چیزهای دیگر... .

 

  اگر کسی برای این امور جانبی در کنارتان باشد، باز هم کارگردانی نمی‌کنید؟

نه، چون کارگردانی چند‌ساحتی است و تو باید چند‌کاره باشی. بنابراین بازی بهتر است، چون فقط یک کار است. الان علی را می‌بینم که چقدر درگیر است و... اما درباره نویسندگی شاید این گفته شما تلنگری باشد برای اینکه دوباره بخواهم بنویسم.

 

  آیا تئاتر هم می‌بینی؟

بله شاید ماهی یک‌بار و کارهایی که شاخص هستند یا دوستان گلم در آنها بازی می‌کنند و من را دعوت می‌کنند؛ البته دوست دارم کارهای بیشتری را ببینم اما فرصت نمی‌شود.

 

  وضعیت تئاتر را نسبت به آن دوره‌ای که در اواخر ٧٠ و اوایل ٨٠ خیلی باشکوه به نظر می‌رسید، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

الان هم فکر نمی‌کنم که نسبت به آن دوره خیلی بد یا خیلی خوب شده باشد، چون جوانانی هستند که دارند خیلی خلاقانه کار می‌کنند اما در آن دوره دولت سوبسید به تئاتر می‌داد و با ما قرار‌داد می‌نوشتند و این باعث می‌شد که ما راحت‌تر کار کنیم.

 

  شاید الان دغدغه مالی مانع بشود که همین جوانان دقیق‌تر به مسائل خلاق کارشان بپردازند؟

بله درست است. برای همین هم هست که سراغ سرشناس‌ها می‌روند؛ برای اینکه کارشان فروش کند. و‌ ای کاش فقط کار می‌کردند و به جنبه‌های مالی فکر نمی‌کردند. الان کارکردن چندوجهی و خیلی سخت شده است.

 

  آیا این‌بار هم باید منتظر بمانیم پنج سال دیگر به تئاتر برگردید؟

قابل‌پیش‌بینی نیست؛ بستگی به این دارد که پیشنهاد دندان‌گیری باشد یا نه.

 

رضا آشفته

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش