سه شنبه ۰۲ مرداد ۱۴۰۳
۱۷:۵۹ - ۲۵ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۶۸۶۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

بهنوش طباطبایی؛ کتیِ شر و شور «مسافری از هند»

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
از کتی پرشر و شور «مسافری از هند» تا بازیگری که این روزها روی صحنه تئاتر می درخشد، راهی دراز طی شده است؛ مسیری به اندازه ۱۵ سال. بهنوش طباطبایی در تمام این سال ها سرگرم تجربه کردن نقش های متفاوت و گاه متضاد در تلویزیون، سینما و تئاتر بوده است.

 از کتی پرشر و شور «مسافری از هند» تا بازیگری که این روزها روی صحنه تئاتر می درخشد، راهی دراز طی شده است؛ مسیری به اندازه ۱۵ سال. بهنوش طباطبایی در تمام این سال ها سرگرم تجربه کردن نقش های متفاوت و گاه متضاد در تلویزیون، سینما و تئاتر بوده است. بازیگری که با تلویزیون معروف و محبوب شد؛ شمایل ستاره شدن را تجربه کرد و با حضور در پرده بزرگ نقره ای دنیاهایی تازه برای خود و مخاطبانش ساخت.

 

 

او با تجربه ای غافلگیرکننده پیله خود را شکافت و با نقش کوتاه اما تاثیرگذار لیلا زمردیان در «سیانور» یک ماموریت ناممکن و تاریخی را به سرانجام رساند. طباطبایی که مدتی است دور تلویزیون را خط کشیده، این روزها بیشتر خاک صحنه می خورد و مخاطبانش را شگفت زده می کند. ساعتی میزبان این بازیگر جوان شدیم تا از راه طی شده و مسیر پیش رو برای ما و شما بگوید.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سریال مسافری از هند

 

اگر اجازه بدهید کمی به عقب برگردیم و خاطره بازی کنیم. با توجه به پیشنهادی که از شما سراغ داریم، «مسافری از هند» و نقش «کتی» شاید یک استنثا در کارنامه تان باشد. از آن تجربه برای ما بگویید.

سریال سال ۸۲ تولید شد و سومین سریالی بود که از من پخش می شد. هر چند اولین کاری بود که به واسطه آن مردم دیگر من را به عنوان یک بازیگر شناختند و از آن به بعد مسیر حرفه ای من را دنبال کردند. سریال مسافری از هند برای همه بازیگرانش به لحاظ شهرت و ستاره سازی اتفاقی را رقم زد که تا آن زمان در مدیوم تلویزیون بی سابقه بود. قصه جذاب و ترکیب درست بازیگران و اجرای بی نقصشان دلایل موفقیت آن سریال بود و نقش «کتی» یکی از درست ترین نقش های آن سریال از نظر شخصیت پردازی بود؛ به جزییات کاراکتر بسیار توجه شده بود و این، کار من بازیگر کم تجربه را راحت تر می کرد.

 

پیامد آن نقش چه بود، یعنی پیشنهادهای مختلف از راه رسید؟

پیشنهادهای بسیاری از تلویزیون و تئاتر داشتم. با توجه به استقبال بی نظیری که از سریال مسافری از هند شد اما این سریال فقط می توانست یک اتفاق مهم را برای من در مسیر کاری ام رقم بزند این که ارتباط با مردم برقرار شده بود گام بسیار مهمی است برای شروع کار یک بازیگر. پیشنهادهای تلویزیونی را بیشتر بررسی می کردم تا تئاتر. تئاتر را به دلیل تمرین های طولانی و نیاز به صرف زمان بیشتر نمی پذیرفتم و حاصل این گزینش ها «عشق گمشده» به کارگردانی حسین سهیلی زاده بود.

 

فیلمنامه براساس رمان «ربه کا» نوشته شده بود که در دو نقش بازی کردم و این همان دلیل اصلی من برای این انتخاب بود. چالش خوبی برای یک بازیگر. از آن نقش هایی که هر بازیگری را وسوسه می کند. این که همزمان در دو نقش که هر دو تقریبا در یک هستند. جوانی مادری در زمان قدیم و جوانی دختری در زمان حال. در این سریال افتخار بازی در کنار استاد جمشید مشایخی را داشتم که برایم کلاس درس بزرگی بود و تجربه همکاری با ایشان را هیچ وقت فراموش نمی کنم. البته که این همکاری در سریال «پیله های پرواز» دوباره تکرار شد و من بسیار حظ بردم از وجود نازنین شان.

 

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سریال مختارنامه

 

برسیم به مقطعی که شاید آرزوی خیلی از بازیگرهاست؛ کارکردن با داوود میرباقری در سریال مختارنامه.

برای من هم همین طور بسیار مهم است با کارگردان بزرگی مانند آقای میرباقری کارکردن. وقتی از طرف ایشان دعوت به کار شدم مشتاقانه پذیرفتم و کوتاهی و بلندی نقش برایم اهمیتی نداشت. مهم این بود که سهمی داشته باشم در سریال مهمی مثل «مختارنامه».شخصیتی که در سریال مختارنامه بازی کردم «خاشعه» بود خواهرزاده «عایشه» و عروس آل زبیر. نقش نوشته شده در فیلمنامه حدود ۴ یا ۵ سکانس بود اما وقتی پذیرفتم که آن را بازی کنم آقای میرباقری براساس حضور من این نقش را گسترش دادند و لایه هایی از این شخصیت را در قصه عیان کردند که بسیار جذاب بود. بازی در آن سریال و همکاری با داوود میرباقری اتفاق مثبتی در کارنامه کاری من است.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سریال گل های گرمسیری

 

شما با آقای محمدمهدی عسگرپور هم در «گل های گرمسیری» کار کردید.

آن هم از سریال های پرمخاطب بود که در اواخر دوره ای تولید و پخش شد که تلویزیون داشت  آخرین نفس هایش را در ارتباط با مخاطب می کشید و من در زمان فیلمبرداری آن کار با تمام احساسم درگیر نقش بودم. این بار چالش جذاب بازی در نقشی بود که از ۱۸ سالگی تا ۴۵ سالگی زنی را مرور می کردیم تا به واسطه قصه بخشی از تاریخ معاصر ایران را از زمان قبل دفاع مقدس تا سال ۸۰ مرور کنیم.

 

شرایط کار و تولیدش سخت بود در فصل خرماپزان آبادان، توفان های عجیب، هوای گرم و شرجی در نخلستان. با وجود تمام سختی ها خیلی لذت بردم از همکاری با آقای عسگرپور، آرامش و سعه صدر ایشان شرایط سخت را برای گروه آسان می کرد. تردید ندارم که اگر همان نقش با همان کیفیت اجرا را در مدیوم سینما می دیدیم اتفاق هایی ویژه در مسیر حرفه ای من رخ می داد.

 

البته در آن مقطع بحث تفکیک بازیگر تلویزیون و بازیگر سینما بسیار جدی مطرح بود.

بله موافقم. یک زمانی این برچسب ها وجود داشت. حتی وقتی که چهره های شناخته شده وارد تئاتر می شدند این مقاومت و دافعه وجود داشت که چرا بازیگرهای تصویر و چهره های معروف تئاتر کار می کنند. انگار مالکیت تئاتر یا سینما به نام یک عده خاص بود. اما الان اوضاع تغییر کرده و دیگر آن دسته بندی ها وجود ندارد. سوپراستارهای سینما سریال بازی می کنند، بازیگرهای تئاتر فیلم سینمایی بازی می کنند، می درخشند و هر بازیگری می تواند فضای مختلف را تجربه و خود را ثابت کند.

 

این که به عنوان یک بازیگر بتوانی چند ماه مخاطب سریال را با خود همراه کنی قابلیت می خواهد. این که بتوانی در تئاتر و روی صحنه با ابزارهای بازیگری خودت را ثابت کنی یک قابلیت دیگر می خواهد و این که بتوانی با حضور درست در فیلم های سینمایی تماشاگر را به سینما رفتن ترغیب کنی هم قابلیت خودش را می خواهد. چه خوب که بازیگر بتواند همه اینها را کنار هم داشته باشد و در تمام مدیوم ها خود را ثابت کند.

 

برگردیم به تلویزیون، در مسیر کارهای تلویزیونی شما سریال موفق «چاردیواری» سیروس مقدم و همین طور «در مسیر زاینده رود» حسن فتحی را دارید.

سیروس مقدم از کارگردان های کاربلد در زمینه سریال سازی است. بسیار سلیقه مخاطب را می شناسد و تیم و گروه حرفه ای دارد که کار کردن با آنها لذت بخش  است. به نظر من تلویزیون یک شانس و پدیده ای دارد در زمینه جذب مخاطب که آن داشتن کارگردانی مانند سیروس مقدم است. سریال چاردیواری سریال موفق و  خوبی بود در ژانر «کمدی موقعیت» که بازی در آن فضا در آن دوره برایم جالب بود. همکاری با آقای حسن فتحی هم از آن تجربه های خوب و ارزشمندی است که در عین حال سختی های خودش را هم داشت. چالشی که نقش برایم داشت گویش اصفهانی آن بود. کار فشرده بود چون زمان پخش داشتیم، خیلی فرصت برای تمرین و درآوردن لهجه نبود و باید با تمرکز بسیار زیادی کار می کردیم چون زمان برای جبران اشتباه وجود نداشت.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 سریال میکاییل 

 

سریال میکاییل را با همان ذهنیت از آقای سیروس مقدم پذیرفتید؟

هم این و البته قلم و فیلمنامه سعید نعمت الله. قبل از آن دیگر تصمیم نداشتم سریال بازی کنم. به دلیل این که روند تلویزیون در ارتباطش با مخاطب را نمی پسندیدم اما کار با سیروس مقدم و همچنین قلم نعمت الله و این که به نظرم آمد این سریال می تواند نفس تازه ای برای جذب مخاطب تلویزیون باشد، پذیرفتم که خدا را شکر همین طور هم شد.

این جا کار شما با تلویزیون تمام می شود و از آن به بعد در تئاتر فعال شدید و کارهای قابل توجهی داشتید؛ کار با کارگردان های به نامی چون جلال تهرانی، محمد رحمانیان، محمد یعقوبی و... از این تغییر روند بگویید.

بله زمانی که کاملا از تلویزیون فاصله گرفتم تمرکزم را روی پیشنهادهای تئاتر گذاشتم و اولین کارم بازی در نمایش «داستان یک پلکان» در دراماتورژی و کارگردانی «رضا گوران» بود که برای همان نمایش نامزد بهترین بازیگر زن جشنواره فجر آن سال شدم و سال بعد هم با رضا گوران نمایش «ابرهای پشت حنجره» را کار کردم که باز هم برای بار دوم نامزد بهترین بازیگر زن جشنواره فجر شدم که البته هنوز برایم جای سوال است که چرا جایزه آن سال را به من ندادند و جایزه به یک بازیگر زن خارجی رسید. البته نکته مثبت این بود که همان موقع تکلیفم با خودم و جایزه روشن و دیگر جذابیت دریافت جایزه برایم کمرنگ شد. شاید اتفاق مهم همین بود که انگیزه هایم برای ادامه راه وابسته به تشویق و جایزه نباشد بلکه ذات بازیگری و نفس کار نمایش بیشتر از هر چیزی من را در مسیر رسیدن به بازیگر بهتر شدن هدایت می کند.

 

از همکاری با جلال تهرانی و دو تئاتر ویژه و خاصی که با او کار کردید بگویید.

بعد از همکاری با محمد یعقوبی پیشنهاد نقش «سیندرلا» از طرف جلال تهرانی را پذیرفتم. سیندرلای جلال تهرانی یک نمایشنامه بسیار عجیب و حیرت انگیز است و ایشان جنسی از بازی و بیان را از من و دیگر بازیگران می خواستند که تا به  آن روز تجربه نکرده بود؛ فضایی کاملا متفاوت و خاص که اتفاق های عجیبی برای من رقم زد. به شناختی از توانایی های خودم در بازیگری رسیدم که تا آن موقع تصورش را هم نمی کردم.

 

هدایت جلال تهرانی در بازی بازیگران کاملا با فضای عجیب و جسورانه کار مطابقت داشت. برای رسیدن به نوعی از بیان و لحن کلام تمرین های بسیاری با مترونوم داشتیم که بتوانیم ریتم یکدستی را حفظ کنیم و حتی آنقدر به جزییات اهمیت داده می شد که مثلا تمام حروف صدادار را در کلمه ها به یک اندازه معین می کشیدیم و خیلی جزییات دیگر که با تمرکز و تمرین های بسیار زیاد توانستیم به آنها برسیم و خواسته های کارگردان را اجرا کردیم. در آن نمایش بازی در کنار استاد مسلم «گلاب آدینه» بسیار برایم ارزشمند بود.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

نمایش سیندرلا 

 

بعد از نمایش سیندرلا باز با جلال تهرانی همکاری کردید و این بار تک بازیگر نمایش «فصل شکار بادبادک ها» بودید.

رضایتمندی هر دوی ما از تجربه ای که در «سیندرلا» داشتیم باعث همکاری مجددمان در نمایش «فصل شکار بادبادک ها» شد. ان بار من تک بازیگری بودم که در سالن اصلی تئاتر شهر مونولوگی در حدود ۸۰ دقیقه اجرا کردم با همان سبک و سیاق متفاوت و خاصی که از کارهای جلال تهرانی انتظار می رود. نمایشنامه قصه زنی است که خاطراتش را از دوران کودکی و جوانی مرور می کند و حال می رسد به زمانی که روزگارش دیگر به سر آمده و انگار بادبادک ها او را با خود برده اند. مروری به تحولات اجتماعی ایران بود که از زبان من می شنیدیم.

 

نمایشنامه «فصل شکار بادبادک ها» را همین طور اگر از روی متن بخواهی بخوانی باید با تبحر خاص این کار را بکنی چه برسد که آن را بدون لکنت، اشتباه و تپق ۴۰ شب اجرا کنی. این کار برایم تجربه حیرت انگیزی بود. در این کار من مانند یک هنرجو و شاگرد مکتب خانه تهرانی بودم و از لحظه به لحظه تمرین های خود با جلال تهرانی استفاده کردم تا برسم به آن ساحت که از من توقع داشت. جلال تهرانی به من  آموخت که برایم مانند یک گنج و یک راز بزرگ ارزشمند است و در وجودم از آن مراقبت می کنم. از آن به بعد نگاه من به بازیگری کاملا تغییر کرد.

 

اینکه بتوانی ۸۰ دقیقه تماشاگر را در سالن بزرگی بدون هیچ کار اضافه ای روی صحنه با خود همراه کنی به طوری که حتی لحظه ای تماشاگر تو را رها نکند. اتفاق بزرگی است. من در آن مونولوگ شاید فقط دو یا سه حرکت دست و بدن داشتم و مونولوگ را بدون لحن های متفاوت و حس های مختلف که اصولا بازیگر برای انتقال حس به مخاطب از آن ها استفاده می کند، اجرا کردم یعنی تقریبا مهم ترین ابزار بازیگری ام را از من گرفته بود و فقط باید از درون خود را پر می کردم؛ حضور و تمرکز که همین شاه کلید من بود برای حضور در آن صحنه بزرگ که بازیگر از نظر تماشاگر مانند یک نقطه است.

 

اما همان حضور و تمرکز بالا کاری می کرد که انگار من با هر جمله مثل بادکنک باد می کردم و بزرگ و بزرگ و یزرگ تر می شدم. آن قدر که انگار تمام سالن اصلی شهر را حضور بازیگر پر می کرد و این همان راز و گنجی است که از تجربه با جلال تهرانی به دست آوردم. تئاتر فصل شکار بادبادک ها برای من قله ای بود در تئاتر که توانستم فتح کنم. حالا دیگر جلال تهرانی برایم فراتر از یک کارگردان و نمایشنامه نویس مولف است او برایم فراتر از یک معلم است و به تعبیری مسیر را برایم روشن کرد.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

نمایش ترانه های قدیمی

 

بعد از آن بیشتر با محمد رحمانیان کار کردید تا آخرین نمایش شما که متنی از بهرام بیضایی بود.

استاد محمد رحمانیان بعد از تماشای «سیندرلا» از من دعوت کردند تا در نمایش «ترانه های قدیمی» بازی کنم، خب من همیشه علاقه داشتم با ایشان همکاری کنم. محمد رحمانیان بی شک یکی از ستون های اصلی تئاتر ایران است و این اتفاق بسیار خوبی برای من بود. بعد از آن همکاری هایمان با نمایش های «سینماهای من» و «آدامس خوانی» ادامه پیدا کرد. در آن نمایش ها رحمانیان برای من نقش هایی را می نوشتند که شاید هر کارگردانی این ریسک را نمی کرد، نقش های متفاوتی که برای خودم هم عجیب و دور بود از هر آنچه تا به آن زمان بازی کرده بودم. اعتماد محمد رحمانیان به من اعتماد به نفسم را در اجرای نقش های متفاوت بالا برده بود.

 

این اعتماد و همکاری ها ادامه پیدا کرد تا شاه نقشی از بهرام بیضایی را به شما سپرد.

بله. در «آینه های رو به رو» اولین بار بود که رحمانیان از نویسنده دیگری نقشی را به من می سپرد و من بسیار هیجان زده شدم چون بازی در نقش «نزهت حق نظر» در فیلمنامه «آینه های رو به رو» بهرام بیضایی می تواند آرزوی هر بازیگری باشد. این فیلمنامه را استاد بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۹ نوشته است و قرار بود نقش «نزهت» را «سوسن تسلیمی» بازی کند. آن فیلم هیچ وقت ساخته نشد تا این که در قرعه سرنوشت این نقش را من بازی کردم. البته می دانستم که بهرام بیضایی تا چه اندازه روی این فیلمنامه حساس است و دلبستگی خاصی به آن دارد. تا اندازه ای که در ابتدای فیلمنامه چاپ شده حق هرگونه برداشته از آن را منحصر به خود دانسته و این اولین بار بود که ایشان با نوشته نامه ای به محمد رحمانیان، اجازه به روی صحنه بردن «آینه های رو به رو» را دادند.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

فیلم آینه های رو به رو

همه این حساسیت ها کار من را هم سخت تر می کرد. بازی در نقش «نزهت» را برای خود شانس بسیار بزرگی در مسیر حرفه ای ام می دانم. مرور زندگی زنی از اوج جوانی و سرخوشی تا حضیض ویرانی و نابودی. زندگی پر از فراز و نشیب او و سقوط خودخواسته اش که می تواند نماد سقوط بسیاری از ارزش های فرهنگی و اجتماعی ما باشد. و البته چالش بزرگ برایم همزمانی بازی بود که روی پرده سینما و روی صحنه بزرگ تالار وحدت داشتم و این نبرد را با هدایت کارگردان نابغه ای چون محمد رحمانیان توانستم به خوبی پشت سر بگذارم. هر بار که به آن فکر می کنم ناخودآگاه لبخند رضایت می زنم از این تجربه بی نظیری که خداوند برای من رقم زد.

 

حالا اگر بخواهیم به کارهای سینمایی شما بپردازیم انتخاب های متفاوتی را می بینیم. مسیر یک دستی را که در تلویزیون و تئاتر طی کردید در سینما نداشتید. چطور این همه تفاوت در انتخاب های سینمایی وجود دارد. برای مثلا چرا فیلم های کلاغ پر و یا پوست موز را بازی کردید؟

  

بارها گفتم که من بدون هیچ واهمه ای دوست داشتم فیلم های مفرح و صرفا سرگرم کننده بازی کنم. مثالی بزنم برایتان از رابرت دنیرو و مریل استریپ بازیگران بزرگ با داشتن کارنامه های درخشان و همین طور قابلیت های منحصر به فردشان که در فیلم های به اصطلاح «پاپ کورنی» هم بازی کردند و بسیار هم لذت بخش است دیدن بازی های اغراق شده و دوست داشتنی شان در آن فیلم ها. پس انتخاب این دست از فیلم ها می تواند اشتباه نباشد اما خروجی که ما از این فیلم ها داریم بسیار ضعیف است و رضایت بخش نیست و بهتر آن است که فقط در حد یک تجربه بماند و دیگر تکرار نشود.

 

بهنوش طباطبایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

فیلم سیانور

 

نقطه عطف کارنامه سینمایی شما فیلم «سیانور» است که انتخاب های قبلی را پوشش داد.

مسیر حرکت همیشه از یک نقطه ای است به نقطه دیگر، من خود را از آن دست بازیگرانی می دانم که از نقطه صفر شروع کرد و با آزمون و خطاهایی که داشتم مسیر را برای خود هموار کردم تا بتوانم به نقطه ای ایده آل برسم. این مسیر پیشرفت و کمال است که به انسان در هر بعد از زندگیش انگیزه می دهد و رسالتش در این جهان همین است. در مورد بازی در نقش «لیلا زمردیان» در فیلم «سیانور» باید بگویم که وقتی فیلمنامه را خواندم بسیار هیجان زده شدم.

 

به خاطر علاقه شخصی که به تاریخ معاصر کشورم دارم به خصوص دهه ۴۰ تا ۵۰ که مهم ترین اتفاق ها و تحولات چه در فرهنگ و هنر این مملکت و چه در سیاست اتفاق افتاد که تا به امروز تاثیراتش را دارد. نقش لیلا همسر مجید شریف واقفی نقش مهم و جذابی در فیلمنامه بود که با تحقیقات میدانی و پژوهش هایی که داشتم و با راهنمایی های بهروز شعیبی توانستم ساختمان شخصیتی برای «لیلا زمردیان» در نظر بگیریم.

 

آخرین فیلم تان «زیر سقف دودی» ساخته خانم پوران درخشنده است. چطور توانستید از کلیشه های مرسوم نقش زن دوم و یا زن صیغه ای عبور کنید؟

برایم در مرحله اول کار با کارگردان زن دغدغه مندی مثل خانم درخشنده بسیار اهمیت داشت. سینمای ایشان برایم یک حس نوستالژی دارد. از کودکی با فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» با سینمای ایشان همراه هستم. به همین دلیل وقتی پیشنهاد همکاری از طرف ایشان شد با کمال میل پذیرفتم. به دلیل این که در اواسط فیلمبرداری به گروه ملحق شدم زمان کافی برای پرداختن به نقش و دورخوانی و تمرین نداشتم و سعی کردم در مدت زمان کوتاهی خود را به نقش برسانم.

 

اولین مسئله ای که با خانم درخشنده به توافق رسیدیم همین عبور کردن از کلیشه های مرسوم برای این نقش بود. ایشان فقط عشق مدنظرشان بود که در این کارکتر باید دیده می شد نه جذابیت های ظاهری، رفتاری و گویش و البته فرهاد اصلانی به عنوان پارتنر من بسیار کمک کرد تا بتوانم سریع تر روند رسیدن به نقش تا اجرای آن را سپری کنم. من به دلیل رشته تحصیلم در حال حاضر که روانشناسی است دغدغه روابط صحیح انسانی را دارم و داشتن خانواده و روابط سالم در چارچوب خانواده تنها آمال و آرزوی من است که این مسئله هم بی تاثیر نبود در پذیرفتن فیلم «زیر سقف دودی». امیدوارم با کارها و فیلم هایی که بازی می کنم سهم کوچکی داشته باشم در بهبود وضعیت روابط انسانی، مخصوصا در حوزه خانواده.

 

ماهنامه دیار

 

 

 

  • 12
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش