جام جم،علیخانی، مدیر دفتر تولید و پخش پویافیلم هم هست که نامش با محمدحسین فرحبخش، تهیهکننده و کارگردان سینمای ایران گره خورده است. علیخانی هم همچون یار دیرینش، صریحاللهجه است و نظرات جالبی درباره وضعیت سینمای ایران دارد. گفتوگوی ما را به بهانه تولد این تهیهکننده پیشکسوت و همچنین نزدیک شدن به ۵۰ سال فعالیت سینمایی او میخوانید. «خالتور» با تهیهکنندگی مشترک او و فرحبخش و کارگردانی آرش معیریان تا همین چند وقت پیش روی اکران بود و بیش از شش میلیارد تومان فروخت.
نیمقرن فعالیت آن هم در سینمای ایران، چیز کمی نیست و سپری کردن آن باتوجه به فراز و نشیبها و مسائل و مشکلات دورههای مختلف، به نوعی یک دستاورد و موفقیت هم به حساب میآید.
یک روزی توانش را داشتم و فیلم میساختم، اما الان دیگر توان آن حرصوجوش خوردنها را ندارم. دست خودم هم نیست. یک وقتی شما فکر میکنید میتوانید یک بار ۲۰ کیلویی را بردارید، اما یک زمانی به جایی میرسید که شما دیگر نمیتوانید این بار را بردارید. دقیقا مثل فوتبالیست یا کشتیگیری میماند که دیگر نمیتواند بازی کند و کمکم نیمکتنشین میشود و بعد هم باید آن ورزش را کنار بگذارد. به نظرم تا وقتی برای تیم مفید هستید، باید بازی کنید، وقتی نیستید، اگر نروید و خداحافظی نکنید، شما را کنار میگذارند. ضمن اینکه الان جوانها با فکر جوان و توانایی جوانی آمدهاند.
شما که از دهه ۴۰ در سینمای ایران فعالیت میکنید، گزینه خوبی برای ارائه یک روند از این سینما طی دهههای گذشته هستید؛ سینمای ایران در این سالها چه تفاوتی با گذشته دارد؟
با تحولی که در فناوری دنیا به وجود آمده، سینمای ایران هم به لحاظ تکنیک و در مسائل فنی همچون فیلمبرداری و دیگر شاخهها، خیلی پیشرفت کرده است، اما متاسفانه سینمای ایران در این سالها از فقر قصه و فقر سوپراستار رنج میبرد. با اینکه کارگردان و بازیگران و دیگر عوامل همگی زحمت میکشند، شاهد قصههایی تکراری و بیمحتوا در فیلمها هستیم. ما از نظر قصه خیلی عقب هستیم.
دلیل فقر سوپراستار در سینمای ایران چیست؟
چون نمیگذارند، شرایط سینمای ایران طوری است که برای کسی که میخواهد سوپراستار شود، مساله درست میکنند و همه دست به دست هم میدهند که سوپراستار شکل بگیرد؛ از جراید گرفته تا ارشاد و ... ضمن اینکه سوپراستار اینطوری ساخته میشود که شما قصه داشته باشید و قصه شما قهرمان داشته باشد و تماشاچی هم با آن همذات پنداری کند. اما وقتی قصه نباشد، شما سوپراستار هم نمیتوانید بسازید. الان قصههای سینمای ما قهرمان ندارد. بیشتر فیلمهای ما اصلا پایان ندارد. شما دارید فیلم را نگاه میکنید، یک دفعه میبینید تیتراژ آمد و سیاهی بالا رفت! اما شما میبینید که قصه اصلا پایان ندارد. یک فیلم، دو فیلم یا پنج فیلم در سال اگر اینطور باشد، میگوییم اشکالی ندارد، اما الان بیشتر فیلمها اینطوری است و میگویند ته فیلم را باز گذاشتیم که تماشاچی خودش آن را حدس بزند.
شما همیشه این تنوع گونههای مختلف سینمایی را در کارنامهتان رعایت کردهاید؟
بله، ما در انواع ژانرها کار کردیم، از فیلمهای کمدی مثل تحفه هند و پاکباخته تا فیلمهای اجتماعی، ملودرام و اکشن و... هرموقع فکر کردیم الان چه چیزی لازم است و موضوع روز جامعه چیست، آن را ساختیم.
ریسک آن را هم قبول کردید دیگر؟
اصلا اگر ریسکپذیر نباشید که نمیتوانید کار کنید، آن هم در سینمای فعلی ایران. اگر ریسکپذیر نیستید، بهتر است بروید و در خانه بنشینید. ما همیشه با توکل به خدا اینطور کار کردیم، اما الان بهتر است قبل از اینکه ما را روی نیمکت بنشانند و به ما متلک بگویند و زمینمان بزنند، خودمان بگوییم آقای جوانها لطف کنید عرصه را به دست بگیرید و ما هم کنار بنشینیم و تماشا کنیم. این واقعیتی است، اگر تا خدا خدایی میکند همه سر کارشان باشند، پس جوانها چه کاره اند اینجا و باید چه کار کنند؟
هرچند فیلمهایی که در این سالها در پویافیلم ساختید مردمی، عامه پسند و سرگرم کننده و با استقبال تماشاگران هم روبهرو بوده، اما برخی منتقدان بویژه در سالهای اخیر روی خوش به این آثار نشان ندادهاند. نظرتان درباره این انتقادها و مخالفتها چیست؟
اول اینکه همه منتقدهای ما مورداحترام و دوست داشتنی هستند. اما یادم است سال ۵۱ و زمانی که در پارسافیلم بودم، منتقد معروفی به نام هوشنگ حسامی آمد که برای ما فیلمی بسازد به نام «قیامت عشق» که آقای عزت الله انتظامی هم در آن بازی میکرد. روزنامهها تیتر زدند که «خیاط در کوزه افتاد»! حالا این منتقدانی که کنار نشستهاند، سلیقه خودشان را دارند. سینما اینطوری نیست. باید به اینها گفت شما هم بیایید و یک فیلم بسازید، ببینیم نتیجه چه میشود. مثل همین آقای حسامی که وقتی فیلمش به نمایش درآمد، همه سینما از او انتقاد کردند. الان هم نشستن و انتقاد کردن منتقدان که فایده ندارد. شاید اگر از من بپرسید چه فیلمی را دوست دارید؟ بگویم اصلا این فیلمها را دوست ندارم و فیلمهای کاستاگاوراس مثل «حکومت نظامی» و «زد» را دوست دارم. این نشد که! وقتی ما داریم فیلم میسازیم، باید سلیقه ۸۰ میلیون را در نظر بگیریم. اگر شما فیلمی میسازید که بخواهید جوابگوی سلیقه ده میلیون نفر هم باشید، آنوقت باید آن فیلم در تهران ۱۵۰ میلیارد تومان بفروشد. اما در جامعهای با دست بسته که نمیتوان هر قصهای را در آن ساخت، شما چه توقعی دارید؟ تازه همین قصهها هم برای بسامان رسیدن باید از موانع مختلفی عبور کند. ضمن اینکه ما در بخش خصوصی کار میکنیم که مشکلات بیشتری هم دارد. متاسفانه دوستان منتقد ما به این مسائل توجهی ندارند. بعد اگر شما به هالیوود و بالیوود هم که نگاه کنید، در سال چند فیلم معناگرا، فلسفی و هنری ساخته میشود؟ سینما مثل پارک میماند، یکی دوست دارد در پارک بنشیند و استراحت کند، یکی دوست دارد در پارک بدود، یکی دوست دارد در پارک کتاب بخواند و... سینما هم همینطور است و باید به سلیقههای مختلف مردم احترام گذاشت. خانوادهها به سینما میآیند تا سرشان گرم شود و دو ساعت گرفتاریهای روزمره را فراموش کنند. آقایان منتقد فکر میکنند همه باید مثل اینها فکر کنند.
بعضی از سینماگران و صاحبان آثار سینمایی در این سالها و بویژه همین امسال از فیلم سوزی و بیعدالتی در اکران گلایه دارند. راهکاری برای برونرفت از این وضعیت وجود دارد؟
من اصلا مخالف واژه فیلمسوزی هستم که دو سه سال است پیدا شده. حوزه اکران، بحث عرضه و تقاضاست. آن سینماداری که صبح سینمایش را باز میکند، باید همه نوع سرویسی را به تماشاگر بدهد. این سرویس هم هزینه دارد. طبیعی است که سینمادار میرود دنبال فیلمی که مردم بیشتر آن را میخواهند. سینمادار که برای دل خودش فیلم نمیگذارد، این کار را برای دل تماشاچی اش میکند. حالا شما به عنوان فیلمساز فیلمی برای دل و سلیقه خودتان ساختید، اما سینمادار میبیند که این فیلم در ارتباط با تماشاگر کار نمیکند و از اکران آن طفره میرود. توجه کردید؟
پس این مساله را بهطور مستقیم با ظرفیت فیلمها در ارتباط میدانید؟
دقیقا به ظرفیت فیلمها ربط دارد، اصلا شما به این مساله شک نکنید. چرا همین فیلمهایی را که الان دو هفته، سه هفته یا چهارهفته اکران میشوند برای اکران نوروزی و تابستان نمیگذارند؟ برای اینکه ظرفیت آن اکران را ندارند که سینمادارها آنها را در عید و تابستان نمایش دهند. اینطوری است که برخی فیلمسازان، یک مشت فیلم برای دل خودشان میسازند. خب، اگر برای دل خودتان فیلم میسازید، باید خسارتش را هم بدهید. مردم این جنس فیلمها را دوست ندارند. دلیلش هم این است که از صبح تا شب مثلا ۱۲ نفر به تماشای این فیلمها میآیند.
حسن و عیب اکران فیلم خارجی
اکران فیلم خارجی هم حسن دارد و هم عیب. حسنش این است که وقتی بیاید، به عنوان یک رقیب عمل میکند و کمی اهل سینما را تکان میدهد که دنبال فیلمها و قصههای نو و متنوع بروند و بهروز پیش بروند. ضمن اینکه فیلم خارجی میتواند برخی تماشاگران را به سینمارفتن ترغیب کند و آنها را به سالنهای سینما بکشاند. اما وقتی فیلم خوب و استاندارد نباشد، برخی فکر میکنند میشود هر آشغالی را به اسم فیلم سینمایی به تماشاگر ارائه کرد! عیب آن هم این است که اگر همه جوانب اکران فیلم خارجی سنجیده نشود و ورود ونمایش آنها بیبرنامه و بدون حساب و کتاب باشد، به سینمای ایران ضربه میزند.
- 11
- 3